اشارهي آيات قرآن به خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه
بسم الله الرحمن الرحیم
در برخي از آيات قرآن به اين نكته اشاره شده كه ابوبكر صديق رضی الله عنه سزاوارترين و شايستهترين فرد اين امت براي خلافت و جانشيني رسولخدا صلی الله علیه وسلم است. آيات زير از اين دست ميباشد:
1ـ «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (6) صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ » (فاتحه:6و7)
يعني: «ما را به راه راست راهنمايي فرما؛ راه كساني كه به ايشان نعمت دادهاي، نه راه آنان كه بر ايشان خشم گرفتهاي و نه راه گمراهان.»
توضيح: در اين آيه خداوند متعال، به بندگانش آموزش ميدهد كه از او بخواهند تا آنان را به راه راست، يعني راه كساني كه به آنان نعمت داده، راهنمايي كند؛ خداوند متعال، در آيهي 69 سورهي نساء، چهار دسته را نام ميبرد كه به ايشان نعمت داده است؛ يكي از اين گروهها، صديقين ميباشند. رسولخدا صلی الله علیه وسلم نيز ابوبكر صديق رضی الله عنه را از جرگهي صديقين معرفي كرده و بلكه بر او لقب صديق نهادهاند. بنابراين ابوبكر رضی الله عنه يكي از صديقين است و البته جلودارتر از همه؛ وقتي ابوبكر صديق رضی الله عنه يكي از كساني باشد كه راهشان، همان راه راست و مستقيم است، كدامين عاقل در اينكه ابوبكر رضی الله عنه سزاوارترين شخص امت براي جانشيني رسولخدا صلی الله علیه وسلم ميباشد، شك ميكند؟( عقيدة اهل السنة و الجماعة في الصحابة از ناصر حسن الشيخ (2/532))
محمد بن عمر رازي رحمه الله ميگويد: «اين آيات سورهي فاتحه، بر خلافت ابوبكر رضی الله عنه دلالت ميكند؛ چراكه راه راست در اين آيات، راه كساني تعريف ميشود كه خداوند، به آنان نعمت داده است و خداوند متعال، در آيات ديگر (69 سورهي نساء) بيان ميكند كه آنان، عبارتند از: انبياء، صديقين، شهدا و صالحين. بدون شك ابوبكر رضی الله عنه در رأس صديقين قرار دارد و به عبارتي مفهوم آيات سورهي فاتحه از اين قرار است كه خداي متعال به ما دستور ميدهد از او هدايتي را درخواست كنيم كه ابوبكر صديق رضی الله عنه و ساير صديقين بر آن بودهاند. اگر ابوبكر رضی الله عنه شخص گمراهي بود، اصلاً اقتدا به او درست نبود؛ بنا بر آنچه آورديم، اين آيه، دليلي بر خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه ميباشد.( تفسير رازي (1/260))
محمد امين شنقيطي ميگويد: «از اين آيه، درستي خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه برداشت ميشود؛ چراكه ابوبكر رضی الله عنه در جرگهي كساني قرار دارد كه خداوند متعال، در سورهي فاتحه به ما ياد ميدهد كه از او هدايت و رهيابي به راه كساني را بخواهيم كه راهشان، راست و مستقيم است. خداوند، اين نعمتيافتگان را معرفي نموده و صديقين را از جملهي آنان برشمرده است. قطعاً ابوبكر رضی الله عنه از جرگهي صديقين است و از اينرو در جمع كساني ميگنجد كه خداوند متعال، به آنان نعمت داده و به ما امر فرموده تا از خداي مهربان بخواهيم كه ما را به راه چنين كساني راهنمايي كند. لذا هيچ ترديدي بهجا نميماند كه ابوبكر صديق رضی الله عنه بر راه راست بوده و خلافتش نيز حق ميباشد.»
2ـ « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ » (مائده:54)
يعني: «اي اهل ايمان! هر كس از شما از دين خود برگردد (و مرتد شود)، خداوند (به جاي ايشان و براي جنگ با اينها) كساني را خواهد آورد كه ايشان را دوست دارد و آنها هم خدا را دوست دارند؛ (اينها) نسبت به مؤمنان نرم و فروتن هستند و در برابر كافران سخت و نيرومند؛ در راه خدا جهاد ميكنند و از سرزنش هيچ سرزنشكنندهاي نميهراسند. اين فضل خدا است (كه به كسي، چنين ويژگيهايي بدهد و) خداوند، آن را به هر كس كه بخواهد، عطا ميكند و خداوند، آگاه است و داراي فضل فراوان.»
ويژگيهايي كه در اين آيه بيان شد، بر ابوبكر صديق رضی الله عنه و كساني كه او را در جنگ با مرتدان و از دينبرگشتهها همراهي نمودند، منطبق ميگردد. خداوند متعال، در اين آيه، ابوبكر رضی الله عنه و لشكريان مسلماني را كه روياروي مرتدين ايستادند، به كاملترين و برترين ويژگيها ستوده است. اين آيه از آن جهت دليلي بر خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه است كه: «خداوند عليم ميدانست كه عدهاي، پس از وفات رسولخدا صلی الله علیه وسلم از دين بر ميگردند؛ خداوند متعال نيز وعده داد كه در چنان زماني، كساني را روياروي مرتدين قرار ميدهد كه در مقابل مؤمنان، فروتن و در برابر كافران، سخت و نيرومند هستند؛ در راه خدا جهاد ميكنند و از هيچ سرزنشي باك ندارند. پس از وفات رسول اكرم صلی الله علیه وسلم اين حادثه به وقوع پيوست و عدهاي از دين برگشتند؛ خداوند متعال، نيز وعدهاش را تحقق بخشيد و ابوبكر صديق رضی الله عنه را براي جهاد با مرتدين بلند كرد و به صحابه رضی الله عنهم توفيق داد تا ابوبكر رضی الله عنه را در انجام اين مهم همراهي نمايند. ابوبكر رضی الله عنه در انجام اين وظيفه از هيچ سرزنشي نهراسيد و بدينگونه حق، پيروز شد و وعدهي الهي دربارهي جهاد بندگان برگزيدهاش با مرتدين به حقيقت پيوست و دليل و حجتي براي جهانيان در مورد درستي خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه شد.»( الإعتقاد از بيهقي، ص173و174)
3ـ « إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ »(توبه:40)
يعني: «اگر پيامبر را ياري نكنيد، (بدانيد كه) خدا (ياريش ميكند، آنگونه كه پيش از اين) او را ياري كرد؛ آن هنگام كه كافران، او را (از مكه) بيرون كردند در حالي كه يكي از دو نفر بود (و ابوبكر را به همراهش داشت. هنگامي كه آن دو (پيامبر و ابوبكر) در غار بودند، (ابوبكر از اين نگران بود كه گزندي از سوي كفار به پيامبر برسد؛ به همين سبب) پيامبر، (او را اطمينان خاطر داد و) در آن هنگام خطاب به رفيق دلسوزش گفت: غم مخور كه خدا با ما است. خداوند، آرامش خود را بر او فرو فرستاد (و ابوبكر در پرتو الطاف الهي، آرام گرفت و خداوند) پيامبر را با سپاهياني ياري داد كه شما آنان را نميديديد و سخن كافران (و توطئهي آنان را دربارهي قتل پيامبر) فرو كشيد و كلمهي الله پيوسته بالا است (و نور توحيد، هميشه بر كفر چيره ميباشد) و خداوند، با عزت و حكيم است.»
ابوعبدالله قرطبي ميگويد: اين آيه، بر اين دلالت دارد كه ابوبكر رضی الله عنه جانشين رسولخدا صلی الله علیه وسلم است؛ چراكه خليفه و جانشين به كسي اطلاق ميشود كه در جايگاه دوم و پس از زمامدار پيشين قرار ميگيرد. از ابوالعباس احمد بن عمر چنين شنيدهام كه: «ابوبكر رضی الله عنه از آن جهت كه پس از رسولخدا صلی الله علیه وسلم در جايگاه زمامداري امت قرار گرفته، سزاوار اين است كه ثانياثنين ناميده شود؛ زيرا رسولخدا صلی الله علیه وسلم نخستين كسي بودند كه راهبري امت را بر دوش كشيدند و ابوبكر رضی الله عنه دومين نفر پس از آن حضرت در عهدهداري اين مسؤوليت محسوب ميگردد. هنگامي كه برخي از قبايل عرب، مرتد شدند، ابوبكر رضی الله عنه مردم را به اسلام فراخواند و با كساني كه به اسلام پشت كردند، جنگيد و در واقع رويهي رسولخدا صلی الله علیه وسلم را در دعوت به اسلام و جهاد با كافران در پيش گرفت و به همين خاطر نيز شايسته و سزاوار اين شد كه دربارهاش گفته شود: ثاني اثنين».( تفسير قرطبي (8/147و148))
4ـ « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» (توبه:100)
يعني: «پيشگامان نخستين مهاجران و انصار و كساني كه به نيكي روش آنان را در پيش گرفتند و راه ايشان را به خوبي پيمودند، خداوند از آنان راضي است و اينها نيز از خدا خشنودند و خداوند براي آنان بهشت را آماده كرده كه در زير (درختان و كاخهاي) آن، نهرها جاري است و ايشان در آن جاودان ميمانند؛ اين، رستگاري بزرگي است.»
اين آيه نيز بر شايستگي ابوبكر رضی الله عنه و حقانيت خلافت وي دلالت ميكند؛ چراكه هجرت، عملي است كه بر نفس سنگين تمام ميشود و بر خلاف ميل انسان ميباشد. لذا هر كس كه براي انجام چنين تكليف مهمي پيشقدم شود، الگوي ديگران قرار ميگيرد. پيشدستي در هجرت، سبب دلگرمي رسولخدا صلی الله علیه وسلم و از ميان رفتن پريشاني آن حضرت بود. همينطور پيشگامي در نصرت و ياري نيز مايهي غمگساري رسول خدا صلی الله علیه وسلم بود. بدون ترديد كساني كه كمر به ياري و خدمت رسولخدا صلی الله علیه وسلم بستند، به افتخار بزرگي نايل شدند. ابوبكر صديق رضی الله عنه از آن دست مردماني است كه براي هجرت پيشگام شدند و در هر جا و مكاني آستين همت به خدمت رسول اكرم صلی الله علیه وسلم بالا زدند؛ بنابراين پيشگامي ابوبكر رضی الله عنه در هجرت و همراهي وي با رسولخدا صلی الله علیه وسلم او را در رتبهاي از اين افتخار قرار داد كه نصيب هيچ كس ديگري نشد. بر همين اساس ابوبكر رضی الله عنه از خدا خشنود گشت و خداوند متعال نيز از او اعلان رضايت نمود و قطعاً خشنودي خداوند، برترين و بالاترين فضل و دهشي است كه نصيب بنده ميگردد. بيگمان اين آيه از مهمترين دلايل فضيلت ابوبكر و عمر رضي الله عنهما و درستي خلافت آن دو بزرگوار ميباشد. تفسر رازي (16/168و169)
5 ـ « وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ »(نور:55)
يعني: «خداوند، به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام دادهاند، وعده ميدهد كه آنان را حتماً در زمين خليفه و جانشين سازد (و به رياست برساند) آنگونه كه پيشينيان ايشان را به مقام خلافت رسانيد؛ همچنين دينشان را كه برايشان ميپسندد، قطعاً (در زمين) پابرجا و قدرتمند ميسازد و ترس و هراس اينها را به امنيت و آرامش تبديل ميكند (تا بدون دلهره و دغدغه) مرا پرستش كنند و كسي را شريك و انبازم قرار ندهند. پس از اين، كساني كه كافر شوند، آنان، فاسقانِ (حقيقي) هستند (و از دايرهي اسلام، بيرون ميباشند).»
اين آيه، بر خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه و سه خليفهي ديگر منطبق ميگردد. پذيرش اين نكته كه ويژگيهاي بيان شده در اين آيه با خلافت خلفاي راشدين (ابوبكر، عمر، عثمان و علي رضی الله عنهم) منطبق و برابر ميگردد، دليل حقانيت و شايستگي خلافت هر يك از اين بزرگواران است.(تفسير ابنكثير (5/121)) يكي از بزرگان سلف، ضمن تلاوت اين آيه گفته است: «حقانيت خلافت ابوبكر و عمر رضي الله عنهما در كتاب خدا بيان شده است.»
6 ـ « قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا» (فتح:16)
يعني: «به عربهاي باديهنشينِ بازپسمانده (از جهاد) بگو: به زودي (براي نبرد) به سوي قومي جنگجو و پرقدرت فراخوانده خواهيد شد؛ با آنان پيكار ميكنيد (و دو راه پيش رويشان مينهيد: يا با شما ميجنگند و) يا مسلمان ميشوند.. اگر فرمانبرداري كنيد (و به جنگ اين قوم برويد)، خداوند پاداش خوبي به شما خواهد داد و اگر مانند گذشته سربتابيد، خداوند به شما عذاب دردناكي ميرساند.»ابوالحسن اشعري ميگويد: اين آيه بر درستي خلافت ابوبكر رضی الله عنه دلالت ميكند.
خداوند متعال، در سورهي توبه در مورد كساني كه از همراهي رسولخدا صلی الله علیه وسلم در جنگ تبوك سر باز زدند، ميفرمايد: « فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلَى طَائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَدًا وَلَنْ تُقَاتِلُوا مَعِيَ عَدُوًّا إِنَّكُمْ رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخَالِفِينَ » (توبه:83)
يعني: «هرگاه خداوند، تو را (از جنگ تبوك) به نزد گروهي از آنان بازگرداند (كه تو را در اين جنگ، همراهي نكردند) و آنان از تو اجازه خواستند كه در ركاب تو (در نبرد ديگري) خروج كنند، بگو: هرگز با من (براي جهاد) حركت نخواهيد كرد و همراه من با هيچ دشمني نخواهيد جنگيد؛ (چراكه من به شما اجازهي همراهي با خودم را نخواهم داد). زيرا شما نخستين بار (كه به همراهي من در جنگ تبوك امر شديد،) به كنارهگيري و خانهنشيني راضي و خشنود گشتيد؛ پس با خانهنشينان (پيرمردها، زنان، كودكان و ناتوانان) بنشينيد.» خداوند متعال، در آيهي 15 سورهي فتح به پيشينهي كساني اشاره ميفرمايد كه قبلاً در جهاد شركت نكردهاند و با تغيير شرايط ميخواهند به قصد دستيابي به غنايم، در جنگ شركت كنند؛ فرمان و قانون الهي در آيهي 83 سورهي توبه بيان شده كه چنين كساني نميتوانند با مؤمنان در ميدان نبرد همراه شوند. به عبارتي در آيهي 15 سورهي فتح، مفهوم « لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَدًا» تفسير و پردازش شده است. خداوند متعال، در آيهي 16 سورهي فتح ضمن اشاره به رويارويي قريبالوقوع مسلمانان با لشكري قوي و نيرومند، بيان ميفرمايد كه اگر هنگام فراخوان عمومي براي جهاد با كفار در آن برههي زماني همانند گذشته از حضور در ميدان نبرد سربتابيد، به عذاب الهي گرفتار ميشويد. مقايسهي آيات سورهي فتح و توبه، اين موضوع را روشن ميسازد كه بنا بر آنچه در آيهي 16 سورهي فتح بيان شده، شخصي كه در زمان رويارويي مسلمانان با كفار قوي و نيرومند، مردم را به بسيج عمومي بر ضد كافران فرا ميخواند، كسي غير از رسول اكرم صلی الله علیه وسلم است؛ چراكه خداوند در آيهي 83 سورهي توبه و همچنين در آيهي 15 سورهي فتح، قانوني تعيين ميفرمايد كه بر اساس آن كساني كه در گذشته از همراهي رسولخدا صلی الله علیه وسلم در جهاد سرتافتهاند، هيچگاه نميتوانند در ركاب پيامبر صلی الله علیه وسلم و همراه وي به جهاد بروند. لذا فراخواني كه در آيهي 16 سورهي فتح بيان شده، از سوي كسي غير از رسولخدا صلی الله علیه وسلم ميباشد و او، كسي جز ابوبكر رضی الله عنه نيست كه پس از رسولخدا صلی الله علیه وسلم همگان را به بسيجي عمومي بر ضد مسيلمهي كذاب يا فارس و روم فرا خواند. مجاهد و حسن بصري رحمهما الله بر اين باورند كه منظور از كفار قوي و نيرومند در آيهي 16 سورهي فتح، فارس و روم ميباشند؛ بنا به روايتي ابنعباس رضي الله عنهما نيز همين نظر را داشته و به روايت ديگر، ابنعباس رضی الله عنه بر اين باور بوده كه منظور، بنوحنيفه (قوم مسيلمهي كذاب) و رويارويي مسلمانان با آنها در روز يمامه ميباشد. در هر صورت اين آيه، بر حقانيت خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه دلالت ميكند؛ چراكه ابوبكر رضی الله عنه در دوران خلافتش مسلمانان را بر ضد مسيلمه و بنوحنيفه (اهل يمامه) بسيج نمود و از ديگر سو مسلمانان را به جنگ با فارس و روم نيز فراخواند. البته جنگ مسلمانان با فارس و روم در دوران عمر فاروق رضی الله عنه با پيروزي اسلام به نتيجه رسيد و از آنجا كه آغاز نبرد با فارس و روم در زمان ابوبكر رضی الله عنه بوده، اين آيه، بيانگر خلافت ابوبكر رضی الله عنه است؛ اگر برداشت ما از اين آيه، خلافت عمر رضی الله عنه باشد، باز هم حقانيت خلافت ابوبكر رضی الله عنه از اين آيه ثابت ميشود؛ زيرا ابوبكر رضی الله عنه ، عمر رضی الله عنه را به صلاحديد خود به عنوان خليفه پيشنهاد كرد و پيشنهادش، مورد قبول شورا و اجماع صحابه واقع شد. اين آيه، بر درستي خلافت ابوبكر و عمر رضي الله عنهما دلالت ميكند. بدون ترديد از آنجا كه درستي خلافت ابوبكر رضی الله عنه پس از رسولخدا صلی الله علیه وسلم ثابت شد، اين نكته نيز روشن ميگردد كه ابوبكر رضی الله عنه از همهي مسلمانان افضل و برتر ميباشد.
7ـ « لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ » (حشر:8)
يعني: «غنايم، از آنِ مهاجريني است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بيرون رانده شدهاند؛ آن كساني كه فضل و رضاي خدا را ميجويند و (دين) خدا و پيامبرش را ياري ميرسانند. آنان، راستان (و مؤمنان راستين) هستند.»
خداوند متعال، در اين آيه، مهاجرين را صادقان و مؤمنان راستين ناميده است؛ قطعاً كسي كه از سوي خداوند، صادق ناميده شود، در ورطهي دروغ نميافتد و كنش و رويهي صادقانهاش، تداوم مييابد. چراكه خداوند از آيندهي هر كسي آگاه است و به صداقت كسي گواهي ميدهد كه بر راستي و صدقش، دوام ميورزد. ابوبكر رضی الله عنه از جرگهي مهاجران است؛ بنابراين جانشين رسولخدا صلی الله علیه وسلم ، به گواهي قرآن، مؤمني صادق و راستين است. لذا اين آيه، بيانگر صداقت و راستي ابوبكر رضی الله عنه و درستي خلافت وي ميباشد.
و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی
سایت عصر اسلام
IslamAge.Com
|