سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

24 شهريور 1404 22/03/1447 2025 Sep 15

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 8019372
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 94   تعداد بازدید: 2964 تاریخ اضافه:

بررسي جامعه‌شناختي دوران ابوبكر صديق رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

با تحليل و بررسي جامعه‌ي اسلامي دوران ابوبكر صديقt به اين نتيجه مي‌رسيم كه:

1ـ جامعه‌ي صدر خلافت اسلامي، جامعه‌اي به تمام معنا اسلامي بوده كه مردمانش، ايماني محكم به خداي متعال و روز قيامت داشته و از اين‌رو به طور كامل آموزه‌هاي ديني و اسلامي را به‌كار مي‌گرفته‌ و به قدري پايبند دين و اسلام بوده‌اند كه كم‌ترين ميزان جرايم را در طول تاريخ جوامع به خود اختصا صلی الله علیه وسلم داده و دين، در متن زندگاني مردم قرار داشته است و چيزي حاشيه‌اي نبوده كه گاهي به آن توجه شود و گاهي به آن بي‌توجهي گردد؛ بلكه دين، روح و نهاد زندگاني مردمان آن زمان بوده و در تمام شؤون زندگيشان حضور داشته و اين‌طور نبوده كه دين را تنها انجام پاره‌اي از عبادات ظاهري بپندارند. بلكه مسلمانان آن دوران، دين را در تمام عرصه‌هاي زندگاني (در روابط اجتماعي، خانوادگي و در تعامل با همسايگان و دوستانشان، در معاملات و باورهايشان، در كسب و كارشان، در سرپرستي از بينوايان، در امر به معروف و نهي از منكر و در نظارت بر كاردارانشان) به‌كار گرفتند و دين و ارزش‌هاي ديني را بر منش‌هاي فردي و اجتماعي خود حاكم نمودند. اين، بدين معنا نيست كه آحاد و يكايك افراد آن دوران چنين وضعي داشته‌اند؛ چراكه چنين حالتي در زندگاني دنيا و در هيچ جامعه‌اي، قابل تحقق نيست. بنا بر شهادت قرآن در جامعه‌ي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم نيز منافقاني بوده‌اند كه به اسلام تظاهر مي‌كرده‌ و از درون، با دين و اسلام كينه و دشمني داشته‌اند. در همان زمان، برخي عناصر سست‌ايمان، خيانت‌كار، تنبل و تن‌پرور وجود داشتند كه همواره مايه‌ي دردسر مي‌شدند. البته چنين افرادي در جامعه‌ي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم اندك و ناچيز بودند و هيچ عددي به شمار نمي‌آمدند كه بتوانند جريان جامعه‌ي اسلامي و شايسته‌ي آن روز را منحرف كنند. چراكه جريان فكري و عملي آن روز، همان جريان مؤمنان راستيني بود كه با جان و مالشان در راه خدا جهاد مي‌كردند و به تعاليم و آموزه‌هاي اسلام پايبند بودند.( كيف نكتب التاريخ الإسلامي؟ ص100)

 

2ـ جامعه‌ي دوران ابوبكر صديقt به بالاترين سطح ارزشي و معنوي رسيده بود و چنان جامعه‌اي نبود كه ارزش‌هاي جاهلي از قبيل هم‌نواختي زبان، منافع مشترك و پيوند جغرافيايي، عامل اتحاد و يك‌پارچگي افراد آن و شكل‌گيري جامعه شده باشد. چراكه هر آن جامعه‌اي كه بر مبناي چنين عواملي شكل گرفته، از جامعه‌ي آرماني و اسلامي بدور است و در واقع جامعه‌اي جاهلي مي‌باشد. جامعه‌ي ديني، جامعه‌اي است كه بر اساس ارزش‌هاي ديني و بدون نظرداشت زبان، جنس و نژاد شكل گرفته است. نگاهي به گذشته، نشان مي‌دهد كه اسلام، تنها مكتبي است كه امت را معنا كرد و جامعه‌اي تشكيل داد كه در آن منافع جغرافيايي و نژادي مطرح نبود و بلكه بر پايه‌ي ارزش‌ها و باورهايي ديني، رنگ‌ها و نژادهاي مختلف عربي، حبشي، رومي و ايراني را با هم پيوند داد و امت فاتح و پيروز را بر پايه‌ي اخوت و برادري ديني با مردمان سرزمين‌هاي فتح‌شده، مرتبط نمود. صدر اسلام، پرافتخارترين دوراني است كه تمام ارزش‌هاي ديني و اسلامي در آن زمان تحقق يافت و چنان جامعه‌اي به وجود آمد كه تاريخ، هرگز همانند آن را به خود نديده است.

3ـ در جامعه‌ي دوره‌ي ابوبكرt به عنوان يك جامعه‌ي اخلاقي، ارزش‌هاي اخلاقي بر پايه‌ي رهنمودها و دستورات ديني به‌گونه‌اي نهادينه شده بود كه روابط زنان و مردان را عاري از هرگونه خود‌آرايي و فريب جنس مخالف و بدور از هرزگي و هرگونه منش، رفتار و اشاره‌اي كرده بود كه به حيا و آزرم آسيب مي‌رساند و يا خدشه وارد مي‌كند. در آن جامعه بدكاري و هرزگي به پايين‌ترين مقدار ممكن رسيده بود و آن‌چه هم از هرزگي و فساد رخ مي‌داد، اندك و ناچيز بود كه البته هيچ جامعه‌اي كاملاً بدان اندازه پاك نمي‌شود كه به‌طور مطلق در آن هرزگي و فسادي اتفاق نيفتد. به هر حال، مباني رفتاري و اخلاقي آن دوران، بسي فراتر از روابط زنان و مردان بود و تمام جنبه‌هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فكري و آموزشي را در بر مي‌گرفت و اخلاق و منش توده‌ي مردم در تمام جنبه‌ها از تجارت و معامله گرفته تا تمام روابط اجتماعي ديگر، بر اساس رهنمودهاي اسلامي بود و صداقت، امانت‌داري، مودت و دوستي، تعاون و هم‌كاري و خلو صلی الله علیه وسلم و بي‌غل و غش بودن، شاخص‌هاي رفتاري و اخلاقي مردمان آن زمان محسوب مي‌شد و بدگويي، سخن‌چيني، تهمت و ريختن آبروي ديگران در آن جامعه هيچ جايي نداشت.

4ـ جامعه‌ي صدر اسلام و دوران خلافت ابوبكر صديقt جامعه‌اي كوشا و پرتكاپو بود كه خود را به امور سطحي و بي‌ارزش مشغول نمي‌كرد و همواره به انجام كارهاي بزرگ مي‌پرداخت. جديت و كوشش، بدين معنا نيست كه انسان هميشه روي در هم كشد و چهره‌اي عبوس و درهم‌كشيده از خود به نمايش بگذارد؛ بلكه تلاش و جديت، درون‌مايه‌اي است كه مردم را به خيزش و تكاپو وامي‌دارد و آنان را پرنشاط و بالنده مي‌كند و فعاليت‌ انسان را به‌گونه‌اي قرار مي‌دهد كه فراتر و جلوتر از واقعيت‌هاي موجود هر زمان باشد و تلاش و تكاپو را براي بلندمدت، كارساز و مفيد مي‌گرداند. در جامعه‌ي پرنشاط و بالنده، نشاني از سستي و بي‌حالي ديده نمي‌شود كه افراد، در خانه و بيرون از خانه از كثرت بي‌كاري، به فكر وقت‌كشي و گذراندن زمان باشند.

5 ـ جامعه‌ي بالنده‌ي دوره‌ي صديقي، جامعه‌اي بود كه به‌سان سربازي هميشه آماده و فعال، دست در كار و فعاليت بود و سرشت و نهادي سربازگونه داشت و با وجودي كه جنگ و جهاد، بخش عظيمي از زندگاني و حياتش را گرفته بود، تنها به جنگ و جهاد در راه خدا نمي‌انديشيد و ضمن پرداختن به چنين كار ستبر و بزرگي، از ساير جنبه‌ها نيز غفلت نمي‌كرد. هر يك از افراد آن جامعه، در هر موقعيتي آماده بود تا به انجام وظيفه‌اي بپردازد كه به او محول مي‌شد و از اين‌رو نيز جامعه‌ي آن زمان، نيازمند تشكيلات اداري و نظامي خاصي نبود؛ چراكه آن جامعه، به خودي خود براي دفاع از عقيده و آرمان اسلام، احساس مسؤوليت مي‌كرد و در آحاد افراد جامعه، سرزندگي و بالندگي و مسؤوليت‌پذيري در عرصه‌هاي مختلف موج مي‌زد.

6 ـ جامعه‌ي زمان خليفه‌ي اول، جامعه‌اي عبادت‌گزار بود كه روح عبادت و بندگي خداي متعال، در آن كاملاً نمودار بود و عبادت را تنها انجام فرايض شرعي يا پرداختن به برخي از نوافل و مستحبات نمي‌دانست و عبادت را به گستردگي تمام اعمال و كردار نيك مي‌شناخت و هر كوشش و تلاشي را كه به رضاي خداوند انجام مي‌داد، عبادت مي‌دانست. حاكم آن جامعه، مردمانش را به عبادت فرامي‌خواند و معلم قرآن و آموزگار فقه و معارف نيز روح عبادت را در مردم پرورش مي‌داد؛ بازرگانش، در خريد و فروش، حكم خدا را در نظر مي‌گرفت و تجارتش از روح عبادت و بندگي برخوردار بود. زنان و بانوان آن جامعه نيز روح عبادت را در خانه‌هايشان دميده بودند. آحاد جامعه‌ي دوره‌ي ابوبكرt خود را در قبال ديگران مسؤول مي‌دانستند و همواره به ارشاد رسول اكرم صلی الله علیه وسلم توجه داشتند كه: «هر يك از شما نگهبان و مسؤول زيردستانش مي‌باشد.»

آن‌چه برشمرديم، مهم‌ترين ويژگي‌هاي دوران ابوبكر صديقt بود كه آن جامعه را بهترين نمونه‌ي جامعه‌ي ديني و آن دوران را دوران نمونه و الگوساز تاريخ اسلام قرار داد و سبب شد تا دين اسلام با شتاب و سرعت شگفت‌انگيزي گسترش يابد. حركت فتوحات اسلامي كه در عصر ابوبكر صديقt آغاز شد، سريع‌ترين حركتي بود كه در كم‌تر از پنج سال قلمرو اسلامي را از غرب تا اقيانوس و ازشرق تا هند گسترش داد كه قطعاً چنين پيشرفتي در خور افتخار و يادآوري است. پذيرش اسلام از سوي مردم مناطق فتح‌شده، بدون هيچ فشار و اجباري از ويژگي‌هاي دوران ابوبكر صديقt است. خوبي‌ها و نشانه‌هاي جامعه‌ي اسلامي كه در ديد مردم تازگي و زيبايي بي‌نظيري داشت، سبب مي‌شد تا به اسلام علاقه‌مند شوند و در برابر اسلام گردن نهند.( كيف نكتب التاريخ الإسلامي؟ ص103)

 

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com 

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان