پدیده ی مانعین زکات
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم الدین و اما بعد:
چهارمین مشکل پیش روی حضرت ابوبکر صدیق خودداری برخی از اعراب از پرداخت زکات و سوداگریها و پیشنهادهای فریبندة آنان بود.
موضعگیری و تعامل ابوبکر صدیق با این پدیده برخاسته از پایداری او برحق و سعی و رغبتش به خودداری از دادن کمترین امیتاز و عدم معامله و کوتاه آمدن و سستی در هر گونه اوضاع و احوال سختی بود!
محمدبن اسحاق میگوید : پس از وفات رسول خدا به غیر از دو پایگاه اسلام یعنی مکّه و مدینه بقیه مردم عرب راه کفر و ارتداد را در پیش گرفتند.
... طایفههای «اسد و غطفان» به ریاست طلیحه بن خویلد اسدی
... «کِنده» به ریاست اسود عنسی
... طایفه «ربیعه» به ریاست معروربن نعمان
... طایفه «حنیفه» به ریاست مسيلمه بن حبیب کذّاب
... طایفه « سُلَیم» به ریاست فجاءه بن عبدیالیل
... طایفه «تمیم» به ریاست سجاح بنت الحارث
همه آن طوایف مرتد شدند و از اسلام برگشتند.
قاسم بن محمد ابوبکر میگوید : طوایف اسد و غلطفان و طیء بر ریاست طلیحه بن خویلد اسدی اتفاق نظر پیدا کرده و هیئتهایی را روانة مدینه نمودند، تا در مورد پرداخت نکردن زکات با ابوبکر و مسلمانان گفتگو کنند!
آنها گفتند : حاضریم نماز بخوانیم، ولی حاضر به پرداخت زکات نیستیم، چون آن را نوعی جزیه و مالیات میدانیم! ما تا وقتی رسول خدا بود زکات میدادیم، اما پس از وفات او حاضر به دادن زکات به هیچ کس نیستیم!
تعداد قبایلی که از دادن زکات خودداری میکردند، بسیار زیاد شده و به این آیه از قرآن استدلال میکردند که :
« خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ» (التوبه : 103)
«(ای پیامبر!) از اموال آنان زکات بستان! تا بدین وسیله ایشان را از مالپرستی و تنگ چشمیها پاک گردانی و در راه کمال قرار دهی و برای آنان دعا و طلب آمرزش کن، که قطعاً دعا و آمرزش تو مایه آرامش ایشان است.»
میگفتند : زکات به کسی میدهیم که دعای او برای ما آرامش داشته باشد، که آن هم تنها رسول خدا بود و اکنون که ایشان فوت کرده، به هیچ کس دیگری زکات نخواهیم داد!
یکی از شعرای آنها این رباعی را سروده بود که :
اطعنا رسول الله ما کان بیننا فیالعباد الله : مالأبی بکر؟
أیورثنا بکراً اذامات بعده و تلک لعمر الله قاصمه الظّهر!
«تا زمانی که رسول خدا در میان ما او را اطاعت میکردیم، ای بندگان خدا! ابوبکر را چی شده است؟ مگر پس از مرگ خود ابوبکر را برای ما بر جای نهاده (تا از ما زکات بگیرد) سوگند به خداوند چنین چیزی کمرشکن است!»
برخورد با مانعین زکات
تعدادی از اصحاب خواستار نشان دادن نرمش در مقابل آنانی بودند که زکات نمیدادند. و نظرشان این بود که لازم است با پیشنهاد آنها مبنی بر اقامة نماز و خودداری از دادن زکات موافقت شود. زیرا پس از آنکه ایمان در دلهایشان قوّت گرفت، اقدام به دادن زکات هم خواهند کرد.
آنان به ابوبکر گفتند : بگذار تا زمانی که ایمانشان استوار شود، زکات ندهند، بعد از آن خود اقدام به دادن زکات خواهند کرد، اقامة نماز را از آنان بپذیر! و با آنها با الفت و مهربانی رفتار کن!
اما ابوبکر صدیق با توجه به پایداری و تعهدش به اجرای حق و حقیقت به پیشنهاد
اصحاب پاسخ منفی داد و حاضر به معامله و سازش با آنان نشد و فرمود :
«سوگند به خداوند چنانچه از دادن ریسمانی که قبلاً به عنوان زکات به رسول خدا میدادهاند، خودداری کنند، با ایشان با مقابله خواهم پرداخت، زیرا زکات حقی است که بر اموال واجب گردیده، سوگند به خدا با کسانی که قائل به تفاوت میان نماز و زکات باشند خواهم جنگید!
وقتی ابوبکر صدیق عزم خود را برای جنگ با آنهایی که زکات نمیدهند، جزم نمود، عمربن خطاب در این مورد با او به گفتگو نشست، که نهایتاً ابوبکر توانست عمر را نیز به قبول دیدگاه خویش قانع نماید!
ابوهریره رضی الله عنه میگوید :
عمربن خطاب به ابوبکر صدیق گفت : به چه دلیل با آنان بجنگیم؟ در حالی که رسول خدا فرمودهاند : به من دستور داده شده با مردمی باید جنگید که به الوهیت خداوند و رسالت محمد شهادت نمیدهند اما هنگامی که به آن اقرار کردند، جان و مال آنان برایم محترم است، مگر آنکه حقی بر آنها تعلق گیرد.»
ابوبکر صدیق فرمود : سوگند به خداوند اگر از دادن ریسمانی که قبلاً به عنوان زکات به رسول خدا میدادهاند خودداری کنند، به خاطر آن با ایشان خواهم جنگید! زکات حقی است که بر دارایی تعلق میگیرد سوگند به خداوند با کسی که قائل به تفاوت میان اقامهی نماز و دادن زکات باشد، خواهم جنگید!
عمربن خطاب گفت : پس از اصرار ابوبکر متوجه شدم خداوند قلب ابوبکر را متوجه جنگ با آنان نموده و دریافتم که حق همان است!
حضرت عمربن خطاب به ظاهر حدیث که به آن استدلال نموده متوسل گردیده بود. که پس از اقرار به شهادتین جان و مال مصون خواهند بود، اما به نکته ظریف و دقیقی که ابوبکر در ارتباط میان نماز و زکات و عدم تفاوت میان آنها دریافته بود و استواری او بر حق و خودداری از سازش و کوتاه آمدن، توجه ننموده بود :
در مورد مقابله با کسانی که زکات نمیدادند حق به جانب ابوبکر بود. به همین خاطر خداوند دل عمربن خطاب و دیگر اصحاب را به رأی او متمایل گردانید و با جنگ با آنها – هر چند با مرتدین همراهی ننمایند – خداوند متعال فرمودهاند :
«فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآَتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ» (التوبه : 5)
«اگر توبه کردند و نماز را اقامه نموده و زکات را پرداخت کردند، راه را برایشان باز گذارید!.»
ابن عمر از رسول خدا صلی الله علیه وسلم روایت میکند که فرمودهاند :
«اسلام بر روی پنج پایه نهاده شده است : شهادت به الوهیت و وحدانیت خداوند و اینکه محمد فرستاده خداوند است و اقامه نماز، و دادن زکات و رفتن به حج و روزة ماه رمضان.»
میبینیم که در آیهای که بیان شد و این حدیث نماز و روزه در کنار هم قرار گرفته و میان آنها تفاوتی قائل نشده است!
حتی در روایت دیگری از حدیثی که عمربن خطاب رضی الله عنه به آن استدلال نموده و شهادتین و نماز و روزه در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند!
عبدالله بن عمر رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه وسلم روایت نموده است : که فرمودهاند :
«به من فرمان داده شده با مردمی بجنگم، تا وقتی که به الوهیّت خداوند و رسالت محمد شهادت داده و نماز را خوانده و زکات دهند، هر گاه چنان کردند، جان و دارایی آنان در امان خواهد بود، مگر آنکه حقی اسلامی بر آنها تعلق بگیرد، که پس از آن حسابشان با خداوند خواهد بود.»
هر گاه آن موضعگیری ابوبکر را نسبت به کسانی که زکات نمیدادند، و تعهد و پایداری و استواری او را در اجرای حق و حقیقت به یاد میآوریم بیشتر به صحت و درستی آن پی میبریم! و برای ما این سؤال مطرح است که اگر ابوبکر در برابر آنان کوتاه میآمد و با آنها به سازش میپرداخت و در دفاع از حق پایداری نمینمود، وضع و حال اسلام و مسلمانان به کجا میانجامید!؟
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.
سایت عصر اسلام
IslamAge.Com
|