سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

3 آذر 1403 21/05/1446 2024 Nov 23

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7327329
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 9   تعداد بازدید: 4550 تاریخ اضافه: 2010-11-16

سلطان محمد فاتح؛ فاتح قسطنطنیه (855-886 هـ : 1451-1481 م)

تقدیر خداوند بر این بود که سلطان محمد دوم، فاتح قسطنطنیه و صاحب بشارت عظیم رسول الله صلی الله علیه و سلم باشد، که در حدیث خویش به فتح قسطنطنیه بشارت داده، و امیر و لشکر آن فتح را نیک و خوب معرفی کرده است.

رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌فرماید: «لَتُفْتَحَنَّ الْقُسْطَنْطِينِيَّةُ، فَلَنِعْمَ الْأَمِيرُ أَمِيرُهَا، وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ» [مسند أحمد: 4/335، مستدرک حاكم:19/175].

ترجمه: "بدون شک قسطنطنیه فتح خواهد شد پس چه نیکو امیری است، آن امیر، و چه نیکو لشکری است، آن لشکر".

بخاری در تاریخ خود و ابن خزیمه و بغوی و طبرانی و ابونعیم نیز این حدیث را ذکر کرده‌اند.

مسلمانان بیش از هشت قرن انتظار کشیدند، تا اینکه سرانجام وعده‌ی رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ بدست این دلاور و شیر مرد عثمانی تحقق یافت.

فتح قسطنطنیه از آرزو تا حقیقت

اگر نگاهی به تاریخ مسلمانان و جهاد های ایشان داشته باشیم، می بینیم که اندیشه‌ی فتح قسطنطنیه از آغاز دوره‌ی اموی آغاز شده است، و هر یک از خلفا در فکر گرفتن امتیاز و جایزه‌ی رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ بودند، که فرمود: «فَلَنِعْمَ الْأَمِيرُ أَمِيرُهَا ، وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ».

هنگامی که معاویه بن ابی سفیان ـ رضی الله عنه ـ خلافت مسلمانان را عهده‌دار شد، یکی از اهداف خلافت خویش را فتح قسطنطیه تلقی کرده بود، و چشمانش در انتظار این فتح عظیم بود. اولین حمله به قسطنطنیه به وسیله‌ی نیروی دریایی در سال 49هـ در دوران معاویه ـ رضی الله عنه ـ صورت گرفت، و بسیاری از اصحاب در آن شرکت داشتند. ولی آن آرزوی مسلمانان که از فتح شهر زیبا و دل‌ربای قسطنطنیه داشتند به وقوع نپیوست، و بار دوم بین سالهای 54 الی 60 هجری قسطنطنیه را محاصره کردند، ولی این محاصره نیز سرانجام شکسته شد.

در دوران سلیمان بن عبدالملک در سال 99هـ / 719م بار دیگر آرزوی فتح شهر قسطنطنیه در دل خلیفه‌ی اموی شعله‌ور گشت، ولی در این مرحله نیز فتحی عاید مسلمانان نگشت. همچنین در دوران خلفای عباسی از جمله هارون الرشید فکر فتح قسطنطنیه در برنامه‌ی خلفا بود، ولی فتحی حاصل نشد، تا اینکه سلطنت عثمانی شکل گرفت، و آن‌ها یکی پس از دیگری موقعیت فتح قسطنطنیه را بیشتر حاصل می‌کردند.

تا اینکه در دوران سلطنت محمد فاتح، اراده‌ی خداوندی بر این شد که این آرزوی چندین ساله مسلمانان به دست این سلطان عثمانی به حقیقت بپیوندد.

تولد و نشأت محمد فاتح

سلطان محمد فاتح هفتمین پادشاه عثمانی در بیست وهفت رجب سال 835هـ (30 مارس 1432م) دیده به جهان گشود و تحت حمایت پدرش سلطان مراد دوم نشأت یافت. از سنین کودکی تعلیم و آموزش لازم برای پذیرفتن مسئولیت سلطنت به وی داده شد، قرآن را در سنین کودکی حفظ کرد، و فقه و حدیث را نیز فرا گرفت. ریاضیات و علم فلک و امور نظامی در آن دوران آموخت و در کنار فراگیری فنون، زبان‌های عربی و فارسی و لاتینی و یونانی را نیز فرا گرفت. وی همچنین همراه پدرش سلطان مراد دوم در نبردهای مختلفی شرکت داشت.

سپس پدرش وی را عهده دار ولایت "مغنیسا" ساخت، تا تجربه‌ی کافی را برای اداره‌ی دولت و تدبیر امور کسب کند. وی در آن هنگام فردی کم سن و سال بود، و زیر نظر مجموعه‌ای از علمای عصر خویش، امثال "شیخ آق شمس الدین" و "مُلا كوراني" قرار داشت، و آن‌ها بودند که در کامل کردن شخصیت امیر کوچک، و جهت گیری فکری و فرهنگی وی نقش به سزایی ایفا کردند.

در میان این مجموعه از علما، شیخ آق شمس الدین توانست در شخصیت سلطان محمد، روح جهاد فی سبیل الله و دست یابی به درجات عالی را به وجود آورد و او را به بشارت رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ در فتح قسطنطنیه بشارت داد و وی نیز طمع در تحقق بشارت نبوی نمود. همه‌ی اوصاف یک پادشاه عادل، و عالی همت، و آگاه به امور نظامی و سیاسی، با فرهنگ و شناختی غنی در این سلطان عثمانی موجود بود.

سلطان محمد فاتح پس از وفات پدرش در 5 محرم‌ سال 855هـ متولی حکومت شد. وی از آغاز سلطنت خویش در فکر آماده‌سازی نیرو برای فتح قسطنطنیه بود، تا بتواند بشارت رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ را که آرزوی همه‌ی پادشاهان مسلمان بوده است در حکومت خویش محقق سازد.

فتح قسطنطنیه (استانبول امروزی)

محمد فاتح از همه جهت خویشتن را برای فتح بشارت داده شده آماده می‌ساخت، وی لشکر عظیمی متشکل از 265 هزار جنگجوی پیاده نظام و اسب سوار تدارک دید. وی برای آمادگی نیروی دریای نیز به ساخت ناوهای جنگی جدید در دریای مرمره پرداخت، و آنها را برای حمله‌ی دریایی آماده ساخت.

از تاکتیک‌های مدرنی که سلطان محمد فاتح برای نبرد با بیزانس تدارک دید استفاده از توپخانه‌هایی بود که وزن آن نزدیک به هفتصد تن می‌رسید که برای جابجایی آن‌ها نیاز به صد گاو نر بود. این فناوری جدید که به دست مهندس "اوربان" ساخته شده بود، در آن زمان برای نبرد چیزی بی سابقه بود که اروپا نظیر آن را ندیده بود. بُرد این توپخانه نزدیک به دوکیلومتر بود. سلطان این توپ‌ها را در مقابل دیوارهای شهر قسطنطنیه قرار داد.

سلطان محمد فاتح با آن سپاه عظیمش خود را به دیوار غربی قسطنطنیه که متصل به قاره اروپا بود، رساند. آن روز موافق با 12 رمضان سال 805هـ بود. وی وضعیت لشکر خویش را بررسی کرد، سپس رو به سوی قبله کرد، و دو رکعت نماز گزارد، و لشکر نیز پشت سر او به نماز ایستادند. وی سپس نیروها را بر حسب تاکتیک جنگی که داشت، تقسیم‌بندی نمود، و محاصره را آغاز کرد.

فرقه‌های آناتولی که بیشترین نیروها را تشکیل می‌دادند، در سمت راست وی تا ناحیه‌ی دریای مرمره ادامه داشت. در قسمت چپ نیروهای اروپایی که در لشکر وی بودند قرار داشت، و خود سلطان محمد در میانه‌ی لشکر بود که 15هزار از برگزیده‌گان سپاه ینی چری (انکشاری) وی را همراهی می‌کردند.

نیروی دریای عثمانی‌ها نیز با 350 ناوگان جنگی از دریای مرمره عبور کرده، و به بوسفور رسیدند. یکی از اهداف کشتی‌های عثمانی در آب‌های بوسفور جلوگیری از هر نوع کمک‌رسانی خارجی به امپراطور بیزانس بود.

اینگونه بود که شهر قسطنطنیه با 265 هزار جنگجو از زمین و دریا به محاصره‌ی مجاهدان اسلام در آمد. در طول تاریخ هیچگاه شهر قسطنطنیه اینگونه محاصره نشده بود.

سلطان محمد از امپراطور قسطنطنیه خواست تا شهر را به آن‌ها تسلیم کند، و از ریختن خون و هر نوع بی حرمتی جلوگیری شود، ولی امپراطور از پذیرفتن این امر خودداری کرد. وی امیدش به دیوارهای محکم قسطنطنیه و یاری حکومت‌های نصرانی بود. شهر محاصره شده‌ی قسطنطنیه از برخی سرزمین‌ها مانند موره و صقلیه امدادات خارجی دریافت می کرد.

پس از اینکه سلطان محمد نیروهای خویش را به بهترین صورت ترتیب بندی کرد، و سپاهیان در پشت دیوارها به شکل آماده باش در آمدند، به توپخانه دستور داد، تا دیوار شهر را ویران سازند. این کار شبانه روز به وسیله‌ی آتش توپخانه‌ها صورت می‌گرفت. اما دیوار ضخیم شهر قسطنطنیه به این راحتی قابل انهدام نبود، و اگر قسمتی از دیوار خراب می‌شد، سربازان بیزانسی فورا آن را اصلاح می‌کردند. در اثنای حملات توپخانه‌ای به دیوار شهر قسطنطنیه، مردم هر لحظه انتظار سقوط شهر را می‌کشیدند، و قلبشان از ترس و رعب لبریز گشته بود.

در هنگامی که حمله‌ی عثمانی‌ها از راه خشکی شدت گرفته بود، برخی از ناوهای جنگی عثمانی‌ها در صدد بر آمدند تا وارد بندر شاخ طلایی (Golden Horn) شوند. ولی با کشتی‌های بیزانسی و ایتالیایی روبرو شدند، که از آنجا نگهبانی می‌کردند، و عثمانی‌ها مجبور به عقب‌نشینی از آن بندر شدند.

اما سلطان فاتح در فکر راه چاره‌ای برای تصرف این بندر بود، چرا که با فتح آن ضعف قسطنطنیه بیشتر خواهد شد، لذا سلطان محمد با برنامه‌ریزی دقیق کشتی‌های خویش را به داخل بندر رساند، و در آنجا نبرد بین بیزانسی‌ها و نیروی دریایی عثمانی آغاز شد.

کم کم به سقوط قسطنطنیه نزدیک می‌شویم، مجاهدان اسلام از خشکی و دریا، این شهر را محاصره کرده بودند، و مردم هر لحظه منتظر سقوط شهر به دست عثمانی‌ها بودند.

پس از به توپ بسته شدن دیوارهای قسطنطنیه، لشکر عظیم مسلمانان با بیش از 100هزار مجاهد مقابل در اصلی شهر جمع شده بودند، و در سمت چپ 50 هزار تن گرد آمده، و سلطان محمد همراه با لشکر ینی چری در میانه‌ی لشکر بود. بیش از هفتاد کشتی جنگی در بندر شاخ طلایی جمع شده بودند.

حملات دریایی و زمینی آغاز شد، مدافعان شهر قسطنطنیه با قوای خویش از این شهر دفاع می‌کردند، اما سلطان محمد عثمانی هر بار از حیله و تاکتیک جدیدی برای نبرد استفاده می‌کرد. شکست و خستگی برای او معنایی نداشت، گویی که قضای خداوند بر فتح این شهر در صفحه‌ی خلافت وی نوشته شده بود.

هنگامی که سپاه مسلمانان تلاش و کوشش خویش را برای فتح شهر چند برابر کرده بودند، بعضی از سپاهیان ینی چری موفق شدند، خود را به بالای دیوار شهر رسانده، و پشت سر آنان برخی از مجاهدان از دیوار بالا رفته، و توانستند خود را به شهر برسانند. اگر چه مدافعان شهر به شدت به سوی آن‌ها تیراندازی می‌کردند، ولی هنگامی که آرزوی شهادت باشد، مرگ باکی به انسان راه نمی‌دهد.

در قسمت دریایی نیز ناوگان‌های عثمانی موفق شدند زنجیرهای آهنی را که بیزانسی‌ها بر ورودی خلیج گذاشته بودند، برداشته و کشتی‌های خویش را وارد آنجا سازند. با پایین آمدن برخی از عثمانیان از دیواره‌ی شهر و وارد شدن ناوهای جنگی به بندر شاخ طلایی، ترس و رعب بیزانسیان بیشتر شده، و روحیه‌ی جنگی خویش را از دست دادند، و هر کدام از مدافعان به نواحی مختلف فرار می‌کردند. از آغاز حمله‌ی اساسی تا سقوط شهر قسطنطنیه بیش از ساعتی به طول نیانجامید، که این شهر زیر قدم‌های محمد فاتح و مجاهدان همراهش قرار گرفت.

محمد فاتح در شهر قسطنطنیه

هنگامی که خداوند این پیروزی عظیم را به سلطان محمد فاتح ارزانی داشت، وی نیز پس ورودش به شهر قسطنطنیه، از اسب خویش پایین آمد، و سجده‌ی شکر را بجای آورد، سپس به سوی کلیسای "ایا صوفیا" رفت، که بیزانسی‌ها و راهبان در آن جمع شده بودند. سلطان محمد به آن‌ها امان بخشید، و دستور داد تا آن کلیسا را به مسجد تبدیل کنند.

تصویر مقابل مسجد ایاصوفیا در استانبول را نشان می‌دهد. همچنین وی دستور داد تا در کنار محل قبر صحابی جلیل ابو ایوب انصاری که در حمله ی نخستین برای فتح شهر عریقه آمده بود، مسجدی بنا کنند.

پس از فتح قسطنطنیه، لقب فاتح به سلطان محمد داده شد، و از آن روز به بعد این لقب از اسمش جدا نشده است، و بدین لقب معروف گشت. سلطان فاتح پس از فتح قسطنطنیه، این شهر را پایتخت عثمانی‌ها قرار داد، و آن شهر را "اسلام بول" یعنی خانه‌ی اسلام، نامید، که بعدها تحریف گشت، و به "استانبول" تغییر یافت.

 شهر قسطنطنیه از زمان فتح تا سقوط خلافت عثمانی (23  ‌ رجب 1342،1 /  مارس 1924م) پایتخت عثمانی‌ها بود، سپس دولت ترکیه آنکارا را به عنوان پایتخت خویش برگزید.

سلطان فاتح پس از فتح قسطنطنیه با ساکنان این شهر سیاست نرمش و مسامحه را برگزید. وی به کسانی که در اثنای حمله فرار کرده بودند، اجازه داد تا به خانه‌هایشان باز گردند. وی همچنین آزادی دینی را به آن‌ها عطا کرد، و آن‌ها را در عبادت بر اساس ادیان خویش آزاد گذاشت.

فتوحات پس از فتوحات

سلطان فاتح پس از فتح قسطنطنیه، همچنان در اوج جوانی به سر می‌برد و از عمرش بیشتر از 25سال نمی‌گذشت. وی برای کامل کردن فتوحات، و گسترش قلمروی اسلامی دست از جهاد نکشید، بلکه فتوحات در پی فتوحات نصیب وی می‌شد. سلطان محمد دوم برای فتح سرزمین‌های بالکان به راه افتاد، و در سال (863هـ / 1459م) صربستان را فتح کرد، سپس سرزمین موره را در سال (865هـ / 1460م)، و آفلاق و بغدان (روماني) را در سال (866هـ/1462م)، و آلبانی را بین سال‌های (867 - 884م / 1463 - 1479م)، و بوسنی و هرزگوئین را در بین سال‌های (867 -870 هـ / 1463- 1465م) فتح کرد، و در سال (881 هـ / 1476م) با مجارستان وارد جنگ شد. وی به سوی آسيای صغیر نیز روی آورد، و طرابوزان را در (866 هـ / 1461م) فتح کرد.

یکی از اهداف سلطان محمد فاتح این بود که بتواند بر روم نیز امپراطوری کند، تا بتواند افتخاری دیگر به فتح قسطنطنیه بیافزاید، ولی برای تحقق این آرزو می‌بایست نخست ایتالیا را فتح می‌کرد، لذا ناوهای جنگی عظیمی برای جابجایی نیروهای جنگی خویش ساخت، و در جمادی الاولی سال 885 هـ / 1480م) قوای خویش را نزدیک شهر اوترانت پیاده کرد. نیروهای عثمانی موفق شدند بر قلعه‌ای که در آنجا بود، سیطره پیدا کنند.

وی قصد داشت با فتح این شهر، بقیه‌ی شهرهای ایتالیا را نیز فتح کند، اما در اثنای جهاد با شدت گرفتن بیماری، و عدم علاج آن توسط طبیبان به لقاء الله پیوست، وفات او در 4 ربیع الاول سال 886هـ (3/مایو/1481م) در سن 52 سالگی بود. وی بیش از سی سال در فتوحات و جهاد فی سبیل الله به سر برد.

با مرگ سلطان فاتح، اروپا نفسی تازه کشید، گویی که نفس‌های حبس شده‌ی غربی‌ها، در آن روز از حلقومشان خارج گشت. پاپ رهبر مسیحیان دستور داد، تا به خاطر مرگ سلطان محمد، مسیحیان سه روز نماز شکر بجای آورند. خداوند محمد فاتح را در رحمت و مغفرت خویش قرار دهد، و بهترین جایگاه را در بهشت برین منزل او گرداند.

محمد فاتح مرد فرهنگ و هنر

میادین جهاد و جنگ باعث نشد، که سلطان فاتح را از فرهنگ و توسعه‌ی تمدنی در مدت حکومت سی ساله‌ی خویش باز دارد. وی اگر به مرد فتوحات معروف است، همان طور به مرد فرهنگ و تمدن اسلامی نیز شهرت دارد.

سلطان فاتح فردی شاعر و ادیب بود. دیوان شعری از او بجای مانده است. این دیوان توسط یک مستشرق آلمانی در سال 1322هـ برابر با 1904م در شهر برلین چاپ شد. وی بر مطالعه و قرائت کتب مداومت داشت. علما و شعرا همیشه در همنشینی وی بودند، و بعضی آن‌ها به منصب وزرات نیز بر گزیده شدند.

وی بیش از سیصد مسجد بنا کرد، که در شهر استانبول به تنهایی 192 مسجد و 57 مدرسه و 59 حمام از وی بجا مانده است؛ از مشهورترین آثار معماری که از سلطان محمد فاتح بجا مانده است، می‌توان مسجد سلطان محمد و مسجد ابو ایوب انصاری و قصر "سرای طوب قبو" را نام برد.

سلطان محمد فاتح فردی پایبند به احکام شریعت اسلامی، با تقوا و خدا ترس بود، تاکتیک و استراتژی جنگی وی بسیار پیشرفته بود، که اروپا و حتی جهان در آن روز نظیر آن را ندیده بود. اگر ما مسلمانان می خواهیم به اقتدار خویش همچون روز سعد در قادسیه، و روز صلاح الدین ایوبی در بیت المقدس، و روز محمد فاتح در قسطنطنیه باز گردیم و آن افتخارات را دوباره کسب کنیم، باید برای اصلاح خود و جامعه‌ی خویش گامی اساسی بر داریم، و در کسب تقوا و ترس از خداوند نهایت تلاش را به خرج دهیم.

شناسنامه‌ی هفتمین خلیفه‌ی عثمانی

نام كامل

سلطان محمد فاتح بن مراد بن محمد بن بايزيد بن مراد بن اورخان بن عثمان بن ارطغرل

ترتیب در خلافت

هفتم

تاريخ ميلاد

835هـ

دوران خلافت

(855-886هـ/1451-1481م)

تاريخ وفات

886هـ

خلیفه‌ی قبلی

سلطان مراد دوم

خلیفه‌ی بعدی

سلطان بایزید دوم

ترجمه و تحقیق: أبو أنس

سايت عصر اسلام

www.IslamAge.com


مصادر و مراجع:

* الدولة العثمانیة- تألیف: دکتر علی محمد صلابی.

* الدولة العثمانية في التاريخ الإسلامي الحديث - تألیف: اسماعيل احمد ياغى

* سایت ويكيبيديا، سایت قصة الإسلام ، الموسوعة الحرة- سایت إسلام أون لاین . نت. سایت المعرفه

* تاريخ الدولة العلية العثمانية - تألیف: محمد فریک بک

* التاريخ الاسلامى، العهد العثمانى ، تألیف محمود شاکر، المکتب الإسلامی، الطبعة الثالثة، 1411هـ/1991م.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان