سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7090605
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 88   تعداد بازدید: 2774 تاریخ اضافه: 2010-03-24

تصميم ابوبكر صديق رضی الله عنه براي جنگ با روميان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ابوبكر صديق رضی الله عنه در انديشه‌ي جنگ با روميان بود كه شرحبيل بن حسنه رضی الله عنه به نزد ايشان رفت و گفت: «اي خليفه‌ي رسول‌خدا! آيا به اين فكر نيفتاده‌اي كه لشكري را به سوي روميان در شام گسيل كني؟» ابوبكر صديق رضی الله عنه فرمود: «چرا، من در اين فكر بوده‌ام كه لشكري به شام اعزام كنم؛ اما در اين‌باره با كسي سخن نگفته‌ام؛ چرا چنين سؤالي كردي؟» شرحبيل رضی الله عنه گفت: «اي خليفه‌ي رسول‌خدا، در خواب ديدم كه شما به همراه يارانتان، در راهي سخت و كوهستاني مي‌رفتيد تا اين‌كه به بالاي قله‌ي كوهي رسيديد و سپس از آن پايين آمديد وخود را به زمين نرم و همواري رسانديد كه قلعه‌ها و كشتزارها و آبادي‌هاي زيادي داشت؛ شما به مسلمانان گفتيد: به دشمنان خدا حمله‌ور شويد كه من ضمانت مي‌كنم شما پيروز مي‌شويد و غنيمت زيادي به‌دست مي‌آوريد. من نيز در لشكر شما بودم و پرچمي به دست داشتم. قصد حمله به مردم روستايي را كردم كه از من امان خواستند و من نيز امانشان دادم. بازگشتم و ديدم كه به حصار بزرگي دست يافته‌ايد؛ براي شما تختي گذاشتند و شما بر آن نشستيد. در همان حال به شما گفته شد: خداوند، تو را ياري داد و پيروزت نمود؛ پس پروردگارت را شاكر باش و در اطاعتش بكوش. و سپس سوره‌ي نصر را بر شما خواندند. پس از آن بيدار شدم.» ابوبكر صديق رضی الله عنه در تعبير خواب شرحبيل رضی الله عنه چنين فرمود: «هميشه خواب‌هاي خوب ببيني؛ خواب خوبي ديده‌اي و ان شاء الله خير باشد. در اين خواب تو، خبر پيروزي و وفاتم آمده است.» ابوبكر صديق رضی الله عنه گريست و سپس ادامه داد: «راه كوهستاني و ناهمواري كه ديدي و ما بر فراز كوهي رفتيم و بالاتر از همه‌ي مردم قرار گرفتيم، حاكي از آن است كه ما در رويارويي با دشمن، مشقت زيادي متحمل مي‌گردیم و سپس پيروز مي‌شويم و دشمن، تلفات زيادي مي‌بيند. پايين آمدنمان از فراز كوه به زمين نرم و همواري كه آبادي‌ها و حصارهاي زيادي داشت، حكايت از آن دارد كه ما از زندگاني سخت و پرمشقت به معيشتي آسان و فراخ دست مي‌يابيم. تعبير اين گفته‌ام به مسلمانان كه: بر دشمن خدا حمله‌ور شويد؛ من براي شما غنيمت و پيروزي را ضمانت مي‌كنم، اين است كه مسلمانان به خاك مشركان نزديك مي‌شوند و من آنان را به جهاد ترغيب مي‌دهم و آن‌ها نيز مي‌پذيرند و غنايم زيادي به دست مي‌آورند. اين‌كه تو در خواب ديدي پرچم‌دار هستي و به روستايي حمله مي‌كني، نشان‌دهند‌ه‌ي اين است كه تو، يكي از فرماندهان اين جنگ‌ها خواهي بود و پيروز نيز خواهي شد. گشوده شدن حصار براي من، بيان‌گر پيروزي و فتحي است كه خداي متعال به من ارزاني مي‌دارد و تختي كه بر آن نشستم، نشانه‌ي اين است كه خداي متعال، مرا گرامي مي‌دارد. خداي متعال، مي‌فرمايد:

«وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ » سوره‌ي يوسف آيه‌ي 100

یعنی: «يوسف، پدر و مادرش را (به نشان احترام بالا برد و) بر تخت نشاند.»و اما اين‌كه فرمان يافتم در اطاعت خداوند، بكوشم و سوره‌ي نصر بر من خوانده شد، خبر از وفاتم مي‌دهد؛ زيرا با نزول اين سوره، رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم از نزديك شدن زمان وفاتشان اطلاع يافتند و دانستند كه به زودي وفات مي‌كنند.» اشك از چشمان ابوبكر رضی الله عنه جاري شد و فرمود: «حتماً امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنم و با آن كس كه دين و فرمان خدا را واگذارد، مي‌جنگم و سربازان اسلام را به شرق و غرب زمين اعزام مي‌نمايم كه با مشركان بجنگند تا آنان نيز بگويند: الله، يكتا و يگانه است و شريكي ندارد و يا با خفت و خواري مالیات بپردازند كه اين، فرمان خداي متعال و سنت رسول اكرم صلی الله علیه وسلم مي‌باشد. اين كار را مي‌كنم تا آن‌گاه كه بميرم، تهي‌دست و ناتوان به ديدار خدا نرفته باشم و از ثواب مجاهدان بي‌بهره نباشم.»( تاريخ دمشق از ابن‌عساكر (2/61و62)؛ فتوح الشام ازدي، ص14؛ نگاه كنيد به: التاريخ الإسلامي (9/179))

خوابي كه شرحبيل بن حسنه رضی الله عنه ديد، از نوع بشارت‌ها و خواب‌هاي صادقي است كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم درباره‌اش فرموده‌اند: (لم‌يبقَ مِن النبوةِ إلاّ المبشرات) يعني: «چيزي از نبوت، جز بشارت‌دهنده‌ها(مژده‌ها) نمي‌ماند.» عرض كردند: «مبشرات چيست؟» رسول اكرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: «خواب خوب.»( بخاري، كتاب التعبير، شماره‌ي6990)

 

خوابي كه شرحبيل رضی الله عنه ديد و براي ابوبكر صديق رضی الله عنه تعريف كرد، باعث شد تا ايشان از عزم و اراده‌ي خود درباره‌ي جهاد با روميان خبر دهد و به همين منظور مجلسي مشورتي با صحابه ترتيب داد تا با آنان در مورد اعزام مجاهدان به شام مشورت و رايزني نمايد.

 

نظرخواهي ابوبكر صديق رضی الله عنه از صحابه در مورد جهاد با روم

هنگامي كه ابوبكر صديق رضی الله عنه تصميم گرفت با روميان جهاد كند، بزرگان مهاجرين و انصار و اهل بدر و ديگر ياران پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم و از جمله عمر، عثمان، علي، طلحه، زبير، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابي‌وقا صلی الله علیه وسلم و ابوعبيده‌ بن جراحy را به حضور خواست. ابوبكر صديق رضی الله عنه پس از گردهمايي اين بزرگواران، خطاب به آنان فرمود: «نعمت‌هاي خداي متعال، بي‌شمار است و اعمال ما در برابر آن ناچيز مي‌‌باشد و با آن همه نعمت برابري نمي‌كند. بنابراين سپاس و ستايش تنها مخصو صلی الله علیه وسلم خدا است كه شما را به اسلام هدايت فرمود و روابط ميان شما را بهبود بخشيد و شيطان را از شما دور كرد و به همين خاطر نيز شيطان از شما نااميد شده كه دوباره و بعد از اين، به خدا شرك بورزيد و كسي غير از خداي يگانه را بپرستيد. عرب‌ها، اينك طوري يك‌دست شده‌اند كه گويا فرزندان يك پدر و مادر هستند و من تصميم گرفته‌ام شما را به جهاد با روميان بفرستم. هر كس كشته شود، شهيد است و هر آن كس كه زنده بماند، مدافع و پشتيبان دين خدا محسوب مي‌گردد و از سوي خداي متعال سزاوار اجر و پاداش مجاهدان مي‌باشد. اين، نظر من است؛ اينك هر يك از شما نظرش را بگويد .» عمر فاروق رضی الله عنه برخاست و پس از حمد و ثناي الهي و درود و سلام بر رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم چنين فرمود: «سپاس و ستايش، تنها خدايي را سزاوار است كه هر يك از بندگانش را كه بخواهد به خير و نيكي مخصو صلی الله علیه وسلم مي‌گرداند. سوگند به خدا، ما به سوي هيچ كار نيكي نشتافتيم مگر آن‌كه شما دؤ آن از ما سبقت گرفتيد و اين، فضل و عنايت خدا است كه به هر كس كه بخواهد، مي‌دهد. به خدا كه من نيز در همين انديشه بودم و مي‌خواستم اين موضوع را با شما درميان بگذارم اما خداوند چنين خواست كه شما اينك اين موضوع را مطرح كنيد. نظر شما كاملاً درست است؛ خداي متعال، هميشه شما را به راه‌هاي درست رهنمود فرمايد. شما، دسته‌هاي سواره‌نظام و پياده را يكي پس از ديگري و به دنبال هم به سوي روميان اعزام كنيد و مردان جنگي و لشكرها را پشت سر هم گسيل نماييد كه خداوند، دينش را ياري مي‌رساند و اسلام و مسلمانان را عزت مي‌بخشد.» سپس عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه برخاست و فرمود: «اي خليفه‌ي رسول‌خدا، اين‌ها كه پيش رو داريد، نژاد روم هستند و همانند آهن تيز و به‌سان ستون، محكم مي‌باشند؛ از اين‌رو من، مناسب نمي‌دانم كه همه‌ي ما به يك‌باره به آنان حمله كنيم؛ بلكه ابتدا دسته‌هايي از مسلمانان را به سوي آنان گسيل كنيد تا در كناره‌ها و بخشي از قلمروشان شبيخون بزنند و بازگردند. اگر اين كار به همين منوال ادامه يابد، تلفاتي به دشمن وارد مي‌شود و كناره‌هايي از خاكشان به تصرف ما در مي‌آيد و بدين ترتيب مسلمانان، براي جنگ با روم قدرت و توان مي‌يابند. افرادي به سوي يمن و قبايل ربيعه و مضر نيز بفرستيد و آنان را جمع كنيد تا در زمان مناسب، خود شما فرماندهي قشون را عهده‌دار شويد و يا شخ صلی الله علیه وسلم ديگري را به همراه آن‌ها به جنگ با رومي‌ها بفرستيد. » پس از اين‌كه عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه پيشنهادش را ارائه كرد و نشست، حاضران جلسه ساكت بودند و چيزي نمي‌گفتند. ابوبكر صديق رضی الله عنه فرمود: «خداوند، هميشه شما را به رحمتش بنوازد؛ نظرات خود را بگوييد.» عثمان بن عفان رضی الله عنه برخاست و پس از حمد و ثناي الهي و درود و سلام بر رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «به گمان من، شما خيرخواه مسلمانان هستيد و بر آنان دل‌سوز و مهربان. پس هر تصميمي كه به خير و صلاح مي‌دانيد، اجرا كنيد كه هيچ گمان بدي در مورد شما وجود ندارد.» طلحه، زبير، سعد، سعيد بن زيد، ابوعبيدهy و ديگر بزرگاني كه آن‌جا حضور داشتند، سخنان عثمان رضی الله عنه را تأييد كردند و گفتند: «عثمان، درست مي‌گويد؛ آن‌چه خود مصلحت مي‌بينيد، انجام دهيد كه ما هيچ‌گونه مخالفتي نداريم و بي‌آن‌كه به شما بدگمان باشيم، از شما اطاعت مي‌كنيم.» بزرگان صحابه، سخناني از اين قبيل گفتند. علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه نيز آن‌جا حضور داشتند و تا آن موقع چيزي نگفته بودند. ابوبكر صديق رضی الله عنه فرمود: «اي ابوالحسن، نظر شما چيست؟» علي رضی الله عنه فرمود: «من، كار و نظر شما را خجسته مي‌دانم؛ به نظر من چه خود شما به سوي آن‌ها برويد و چه كس ديگري را بفرستيد، حتماً به خواست خداي متعال پيروز مي‌شويد.» ابوبكر صديق رضی الله عنه پرسيد: « خداوند، هميشه به تو خير و نيكي برساند؛ از كجا مي‌داني كه ما حتماً پيروز مي‌شويم؟» علي رضی الله عنه چنين پاسخ داد: من از رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم شنيدم كه فرمودند: « اين دين، هميشه بر دشمنانش پيروز است تا اين‌كه دين، قايم و پابرجا گردد و مسلمانان، پيروز و سرافراز گردند.»( بخاري، كتاب الاعتصام، شماره‌ي7311؛ مسلم، كتاب الامارة، شماره‌ي1533)

 ابوبكر صديق رضی الله عنه فرمود: «سبحان الله! اين حديث، چه‌قدر خوب است! خداوند، تو را در دنيا و آخرت شادمان گرداند كه مرا اين چنين شاد كردي». و سپس ابوبكر رضی الله عنه درميان مردم برخاست و پس از حمد و ثناي خداي متعال و درود و سلام بر رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم چنين سخن گفت «اي مردم! خداوند، به شما نعمت اسلام عنايت كرد و شما را با حكم جهاد گرامي داشت و شما را به وسيله‌ي اين دين، بر پيروان ساير اديان برتري بخشيد. پس اي بندگان خدا! خودتان را براي جهاد با رومي‌ها در شام آماده كنيد كه من، براي جنگ با روم، اميراني بر شما مي‌گمارم و پرچم‌هايي مي‌بندم. بر شما است كه از خداوند اطاعت كنيد و با فرماندهانتان مخالفت نورزيد. نيت خود را درست كنيد و به راه درست برويد كه خداي متعال، با كساني است كه تقوا پيشه مي‌كنند و كار نيك انجام مي‌دهند.» ابوبكر صديق رضی الله عنه به بلال رضی الله عنه دستور داد تا درميان مردم بانگ برآورد كه براي جهاد با روم بسيج شويد.( تاريخ دمشق، از ابن‌عساكر (2/63-65))

از اين نظرخواهي ابوبكر صديق رضی الله عنه چنين برمي‌آيد كه ايشان، مطابق سنت رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم در مورد كارهاي مهم و بزرگ، با صاحب‌نظران رايزني مي‌كرد و پيش از آن‌كه به كار مهمي دست بزند، آن را با اهل شورا درميان مي‌گذاشت و مورد بررسي قرار مي‌داد. بازنگاهي به نظرخواهي ابوبكر صديق رضی الله عنه از صحابه در مورد جهاد با روم، نشان مي‌دهد كه تمام صحابهy با كليت پيشنهاد ابوبكر صديق رضی الله عنه موافق بودند و تنها درباره‌ي كيفيت و چگونگي گسيل لشكر اسلام به شام، اختلاف نظر وجود داشت. نظر عمر فاروق رضی الله عنه، اين بود كه لشكرهايي به طور متوالي و پشت سر هم به شام گسيل شوند تا به‌تدريج مسلمانان در شام قوت بگيرند و با دشمن بجنگند. پيشنهاد عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه، اين بود كه ابوبكر صديق رضی الله عنه دسته‌هايي را به طور جداگانه به شام اعزام كنند و چون هر دسته‌اي به خاك دشمن، پاتك زد، به مدينه برگردد و دسته‌ي ديگري اعزام شود تا به اين ترتيب دشمن، ضعيف و ناتوان شود و در يك حمله‌ي همه‌جانبه در برابر مسلمانان شكست بخورد. ابوبكر صديق رضی الله عنه به نظر عمر فاروق رضی الله عنه عمل كرد و بنا بر پيشنهاد عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه، قبايل عرب و به‌ويژه اهل يمن را به جنگ با روميان فراخواند.( التاريخ الإسلامي‌ (9/188))

 

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com 

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان