سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

10 خرداد 1402 11/11/1444 2023 May 31

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 571
بازدید کـل سايت: 6390515
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 87   تعداد بازدید: 2147 تاریخ اضافه: 2010-03-24

تعيين حكام و گارگزاران منطقه‌اي در حکومت ابوبکر رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ابوبكر صديق رضی الله عنه براي مناطق مختلف، كارگزاراني تعيين كرد و اداره‌ي عمومي هر منطقه‌اي را به والي و كاردار آن منطقه سپرد. ابوبكر رضی الله عنه در گزينش كارداران و واليان، شيوه‌ي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم را ادامه داد و به همين جهت نيز والياني را كه رسول اكرم صلی الله علیه وسلم پيش از وفاتشان بر مناطق مختلف گماشته بودند، هم‌چنان بر كارشان ابقا نمود و هيچ يك را بركنار نكرد مگر كه او را به امارت منطقه‌اي گمارد كه از موقعيت مهم‌تري برخوردار بود.

 استراتژي ابوبكر رضی الله عنه در تعيين و نصب واليان و كارگزاران، در درجه‌ي اول، ادامه‌ي مسؤوليت‌هاي كارداران زمان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم بر پايه‌ي توانمندي‌هاي آنان بود؛ ابوبكر رضی الله عنه در راستاي اجراي اين سياست، شرح وظايف كارداران را بر اساس وظايف و مسؤوليت‌هاي كارداراني قرار داد كه شخ صلی الله علیه وسلم رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم آنان را تعيين و نصب نموده بودند. اختيارات و وظايف كارداران در دوره‌ي خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه از اين قرار بود:

1ـ اقامه‌ي نماز و امامت مردم، وظيفه‌ي اساسي كارداران و واليان بود؛ چراكه نماز، داراي معاني ديني و دنيوي گسترده‌اي است كه اهداف سياسي و اجتماعي مهمي در خود دارد و بدين سبب نيز مسؤوليت امامت مردم و به ويژه نماز جمعه بر عهده‌ي واليان و كارداران بود؛ به عبارت ديگر واليان منطقه‌اي يا فرماندهان جنگي، مسؤول اقامه‌ي نماز نيز بودند.

2ـ فرماندهان لشكرها، براي جهاد و گسترش قلمرو اسلام، به سرزمين‌هاي مختلف اعزام مي‌شدند و در عين حال مسؤول اداره‌ي امور مناطق فتح‌شده نيز بودند؛ گاهي خود فرماندهان جهادي، اداره‌ي اموري از قبيل تقسيم غنايم و نگهداري اسيران جنگي را عهده‌دار مي شدند و گاهي نيز افراد ديگري را به نمايندگي خود براي انجام اين امور يا مسايل ديگري نظير مذاكره و صلح با دشمن، تعيين مي‌كردند. اختيارات و وظايف فرماندهان جهادي شام و عراق، هم‌سان و برابر بود و تفاوت چنداني با حدود اختيارات و وظايف فرماندهاني كه به جنگ مرتدين يمن، بحرين و عمان گسيل شده بودند، نداشت؛ چراكه با وجود تفاوت در دلايل و انگيزه‌هاي جبهه‌هاي آن روز، عمليات جهادي، ساختار و چارچوبي هم‌سان داشت.

3ـ اداره‌ي امور سرزمين‌هاي فتح‌شده و تعيين قاضيان و كارگزاران آن‌ها، معمولاً توسط فرماندهان لشكرها صورت مي‌گرفت و به تأييد خليفه مي‌رسيد و گاهي نيز ابوبكر رضی الله عنه از طريق مشورت و رايزني، واليان مناطق فتح‌شده را تعيين مي‌فرمود.

4ـ كارگزاران مناطقي از قبيل يمن، مكه و طائف و ديگر بلاد اسلامي، از مردم قلمرو حاكميت خود براي خليفه بيعت گرفتند.

5 ـ كارداران منطقه‌اي، در پهنه‌ي امور مالي و اقتصادي نيز عهده‌دار جمع‌آوري زكات از ثروتمندان و توزيع آن درميان فقرا يا گرفتن جزيه از غيرمسلمانان منطقه‌ي خود بودند؛ البته گاهي نمايندگان خليفه يا كاردار منطقه، اين مسؤوليت را در ادامه‌ي شيوه‌ي جمع‌آوري زكات و جزيه در زمان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم انجام مي‌دادند.

6 ـ تجديد قراردادهايي كه در زمان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم بسته شده بود، از كارهاي انجام شده توسط كارگزاران ابوبكر رضی الله عنه مي‌باشد كه از آن جمله مي‌توان به تجديد قراردادي اشاره كرد كه در زمان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و مسيحيان نجران بسته شده بود و والي نجران، بنا به درخواست مسيحيان آن‌جا، آن را تمديد كرد.

7ـ اقامه‌ي حدود و مجازات‌هاي شرعي و هم‌چنين برقراري امنيت در مناطق مختلف بر عهده‌ي والي و كاردار بود. كارداران براي اجراي احكام و قوانين در صورت نبود نص، به اجتهاد خود عمل مي‌كردند كه از آن دست مي‌توان به عمل‌كرد والي صنعاء (مهاجر بن ابي‌اميه) در مورد دو زن اشاره كرد كه در نكوهش رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و ابراز شادماني بر وفات آن حضرت، ترانه‌سرايي كرده بودند.

8 ـ كارگزاران، نقش مهمي در آموزش مسايل ديني به مردم و گسترش آموزه‌هاي اسلامي در مناطق تحت حاكميت خود داشتند. بسياري از كارداران دوره‌ي خلافت ابوبكر رضی الله عنه بر اساس سنت رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم در مساجد كلاس‌هاي آموزش قرآن و احكام برپا مي‌كردند. چراكه گسترش تعاليم و آموزه‌هاي ديني در اولويت حركت رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه قرار داشت. براي نمونه مي‌توان به كلاس آموزشي كارگزار ابوبكر رضی الله عنه در حضرموت اشاره كرد.

فعاليت‌هاي ديني كارگزاران ابوبكر رضی الله عنه نقش مهمي در گسترش اسلام داشت؛ برپايي كلاس‌هاي آموزشي، موجب شد تا ارزش‌هاي اسلامي و پايه‌هاي ديني، در سرزمين‌هاي فتح‌شده يا مناطقي كه مرتد شده و با جهاد ابوبكر رضی الله عنه دوباره مسلمان شده بودند، محكم و استوار گردد؛ چراكه نومسلمانيِ برخي از مردم و عدم شناخت درست و بنيادين از آموزه‌هاي ديني، يكي از مهم‌ترين علل ارتداد بود. علاوه بر اين بايد دانست كه فعاليت‌هاي ديني به مناطق تازه فتح‌شده يا نوبنياد منحصر نبود و اين فعاليت‌ها، در مناطقي چون مدينه، مكه و طائف كه پيشينه‌ي مسلماني بيش‌تري داشتند نيز وجود داشت و افرادي به دستور مستقيم خليفه يا كارگزار وي، به مسؤوليت آموزش مناطق، گماشته مي‌شدند.

والي و كارگزار هر منطقه، به طور مستقيم، محدوده‌ي خود را اداره مي‌كرد؛ البته در نبود وي جانشينش عهده‌دار اداره‌ي امور آن منطقه مي‌شد. چنان‌چه مهاجر بن ابي‌اميه كه از سوي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم به امارت كنده گماشته شده بود و در زمان ابوبكر رضی الله عنه نيز مأموريت يافت كه در همان پست، انجام وظيفه كند، پيش از رفتن به يمن، بيمار شد و نتوانست بلافاصله پس از دريافت حكمش به يمن برود؛ به همين سبب پيكي به نزد زياد بن وليد فرستاد كه تا بهبود حالش، اداره‌ي كنده را عهد‌ه‌دار شود؛ اين كار مهاجر بن ابي‌اميه مورد تأييد ابوبكر صديق رضی الله عنه قرار گرفت.

ابوبكر رضی الله عنه پيش از آن‌كه كسي را به فرماندهي لشكر يا منطقه‌اي بگمارد، با ديگران مشورت و رايزني مي‌نمود. مشاوران اصلي ابوبكر رضی الله عنه عمر بن خطاب و علي بن ابي طالب و برخي ديگر از صحابه‌ي بزرگوارy بودند.

 البته ابوبكر صديق رضی الله عنه با شخصي كه قصد داشت او را به امارت بگمارد، مشورت مي‌فرمود و هر‌گاه مي‌خواست كاردار يا فرماندهي را به جاي ديگري منتقل نمايد، از خود آن فرد نيز نظر مي‌خواست؛ چنان‌چه پيش از آن‌كه عمرو بن عاص رضی الله عنه را به فرماندهي لشكر فلسطين منتقل كند، از او نظر خواست و موافقتش را بدين منظور جلب نمود. ابوبكر صديق رضی الله عنه انتخاب ولايت حضرموت و يمن را بر عهده‌ي مهاجر بن ابي‌اميه نهاد و چون مهاجر، يمن را برگزيد، ابوبكر رضی الله عنه نيز او را والي يمن كرد.

ابوبكر رضی الله عنه همانند رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم عادت داشت كه شايستگان قبايل و اقوام را والي و كاردار امورشان كند. چنان‌چه در مورد طائف، شخصي از خود طائفيان را به امارت گماشت. ابوبكر رضی الله عنه هنگام انتصاب اميران و كارگزاران، در حكمي كه به كارگزارش مي‌نوشت، حدود ولايتش را تعيين مي‌كرد و حتي در بسياري از موارد مسير حركت كارگزار به منطقه‌ي مأموريتش را مشخ صلی الله علیه وسلم مي‌نمود. خليفه‌ي اول رضی الله عنه در پاره‌اي از موارد، برخي از ولايت‌ها و مناطق حكومتي را ضميمه‌ي استان‌ها و مناطق ديگر كرد؛ به عنوان مثال ولايت كنده را به زياد بن لبيد بياضي سپرد كه والي حضرموت نيز بود و بدين ترتيب زياد بن لبيد هم‌زمان كاردار كنده و حضرموت بود.

برخورد و تعامل ابوبكر صديق رضی الله عنه با واليان و كارگزاران، رابطه و تعاملي احترام‌آميز و در عين حال شفاف و روشن بود. كميت و كيفيت ارتباط كاري و حكومتي كارگزاران و خليفه، خوب و پيوسته بود. چنان‌چه واليان و كارداران به خليفه نامه مي‌نوشتند و از وي براي اداره‌ي امور راهنمايي مي‌گرفتند؛ ابوبكر صديق رضی الله عنه نيز همواره كارگزاران را در اداره‌ي امور راهنمايي مي‌كرد و درخواست‌هايشان را پاسخ مي‌داد. فرماندهان و كارگزاران از طريق نامه و پيك به خليفه گزارش كاري مي‌دادند و خليفه را از كم و كيف فعاليت‌هاي جهادي يا اداري خود آگاه مي‌ساختند.

 اميران و كارداران جهادي و منطقه‌اي هم از طريق پيك يا ملاقات، با يكديگر رابطه داشتند كه مي‌توان به روابط واليان يمن و حضرموت با هم و يا ارتباط تنگاتنگ فرماندهان جنگي در شام اشاره كرد كه در نشست‌هاي زيادي، مسايل جنگي و نظامي را با هم بررسي كردند. بايد توجه داشت كه بيش‌تر نامه‌هاي ابوبكر صديق رضی الله عنه به واليان و فرماندهان، حاوي مطالبي بود كه آنان را به زهد و بي‌رغبتي به دنيا و رغبت به آخرت فرامي‌خواند. گاهي ابوبكر رضی الله عنه نامه‌اي مشترك به تمام فرماندهان و واليان مي‌نوشت و آنان را پند و اندرز مي‌داد.

در دوره‌ي ابوبكر صديق رضی الله عنه حكومت اسلامي به چندين ولايت و حوزه‌ي حكومتي تقسيم شده و براي هر ولايت، والي و كارگزاري از سوي خليفه تعيين شده بود؛ مهم‌ترين حوزه‌هاي حكومتي دوره‌ي ابوبكر رضی الله عنه عبارتند از:

1ـ مدينه: پايتخت حكومت اسلامي بود.

2ـ مكه: اميرش عتاب بن اسيد بود كه در زمان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم بدين سِمت گمارده شد و در دوره‌ي ابوبكر رضی الله عنه بر پُستش باقي ماند.

3ـ طائف: عثمان بن ابي‌العا صلی الله علیه وسلم در زمان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم به امارت طائف منصوب شد و ابوبكر صديق رضی الله عنه او را بر اين منصب باقي گذاشت.

4ـ صنعاء: مهاجر ابي اميه، آن را فتح كرد و پس از پايان جنگ با مرتدين به عنوان والي آن‌جا منصوب شد.

5ـ حضرموت: فرماندارش، زياد بن لبيد بود.

6ـ زبيد: فرماندارش، ابوموسي اشعري رضی الله عنه بود.

7ـ خولان: يعلي بن ابي‌اميه به امارت آن گماشته شد.

8ـ جند: معاذ بن جبل رضی الله عنه والي آن بود.

9ـ نجران: امير آن، جرير بن عبدالله رضی الله عنه بود.

10ـ بحرين: علاء بن حضرمي رضی الله عنه والي آن بود.

11ـ جرش: عبدالله بن نور حاكم آن بود.

12ـ عراق و شام: فرماندهان لشكرهايي كه بدين مناطق گسيل مي‌شدند، زمام‌داري اين مناطق را نيز عهده‌دار بودند.

13ـ عمان: حذيفه بن محصن رضی الله عنه والي آن بود.

14ـ يمامه: سليط بن قيس به فرمانداري آن منصوب شد.( الدول العربية الإسلامية از منصور حرابي، ص96و97)

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان