جنگهاي خالد بن وليد رضی الله عنه در عراق
بسم الله الرحمن الرحیم
خالد رضی الله عنه براي فتح عراق، دو هزار از مجاهداني را كه با مرتدها جنگيده بودند، با خود داشت و هشتهزار نفر از قبايل ربيعه را نيز با خود همراه ساخت و با سه تا از فرماندهاني كه سپاهياني را براي جهاد، با خود همراه كرده بودند، مكاتبه نمود و از آنان خواست به او بپيوندند. اين فرماندهان كه عبارت بودند از: مذعور بن عدي عجلي، سلمي بن قين تميمي و حرمله بن مريطهي تميمي، درخواست خالد رضی الله عنه را پاسخ گفتند و با سپاهيانشان كه با لشكريان مثني بن حارثه به هشتهزار نفر ميرسيدند، به لشكر خالد پيوستند و بدينسان مجموع لشكر اسلام، به هجدههزار نفر رسيد.( تاريخ طبري (4/163))
آنان، ابله را محل تجمع لشكرها اعلام كردند. خالد رضی الله عنه نامهاي تهديدآميز به هرمز كه مرزبان منطقهي ابله بود، نوشت. متن نامهي خالد رضی الله عنه چنين بود: «…اسلام بياور تا در امان باشي يا اينكه با پرداخت جزيه، ذمي بودن خود و قومت را بپذير و گرنه، كسي جز خودت را ملامت و سرزنش نكن؛ چراكه من به همراه كساني به سراغت آمدهام كه مرگ (در راه خدا) را آنچنان دوست دارند كه شما، زندگي را دوست داريد.»( تاريخ طبري (4/164))
خالد رضی الله عنه از طريق اين نامه و بهراهاندازي جنگ رواني، روحيهي دشمن را درهمشكست و پس از آنكه به دشمن نزديك شد، سپاه را به سه دسته تقسيم كرد و فرمان داد كه هر دستهاي، از يك راه به سوي دشمن برود تا از اين طريق، امنيت بيشتري ايجاد كند و در مسير راه با مشكل و يا آسيبي جدي و ناگهاني از سوي دشمن مواجه نشوند. خالد رضی الله عنه مثني بن حارثه را پيشقراول كرد و سپس عدي بن حاتم رضی الله عنه را با عدهي ديگري روانه ساخت و خودش نيز پس از آنها حركت كرد و با آنان قرار گذاشت تا در (حضير) گرد هم آيند و به دشمن حمله كنند.( أبوبكر الصديق، خالد جنابي، ص46)
جنگ ذاتالسلاسل
هرمز از قصد خالد رضی الله عنه و اينكه با مسلمانان قرار گذاشته تا در حضير جمع شوند، باخبر شد و از اينرو خودش را به حضير رسانيد و (قباد) و (انوشگان) را جلودار لشكرش كرد. به خالد خبر رسيد كه دشمن، به حضير رفته و از اينرو خالد رضی الله عنه رو به (كاظمه) نهاد. هرمز از قصد خالد باخبر شد و خودش را پيش از سپاهيان اسلام به آنجا رسانيد و بر آب و مكان مناسب آن منطقه دست يافت و خالد رضی الله عنه بدون آب در كاظمه اردو زد و به سپاهيان اسلام فرمود: «بارهايتان را پايين كنيد و براي به دست آوردن آب با دشمن بجنگيد كه سرانجام، اين آب، از آن لشكري است كه شكيباتر است و سربازان بهتري دارد.»( الكامل ابناثير (2/51)؛ تاريخ طبري (4/165))
مسلمانان، بارهايشان را به زمين گذاشتند و سواران صف بستند و به دشمن حملهور شدند؛ خداي متعال، به فضل و كرمش بر مسلمانان منت نهاد و ابري فرستاد كه در پشت صفوف مسلمانان باران باريد و آبگيرها پرآب شد و مسلمانان از آن سير نوشيدند. اين، نمونهاي از نصرت و ياري خداي متعال است كه شامل حال مؤمنان و دوستان خدا ميشود. هرمز كه به پستي و حقهبازي مشهور بود، بر ضد خالد رضی الله عنه نيرنگ كرد و با همراهانش قرار گذاشت كه چون خالد رضی الله عنه را به مبارزهي تن به تن بطلبد، به او يورش ببرند و او را بكشند! هرمز وسط دو لشكر رفت و خالد رضی الله عنه را به مبارزه طلبيد؛ خالد نيز از سپاه جدا شد و به سوي هرمز رفت و با او درگير شد و او را به سينه گرفت و قصد كشتنش را نمود كه نگهبانان هرمز به خالد حملهور شدند و او را احاطه كردند؛ اما اين مسأله مانع از آن نشد كه خالد رضی الله عنه هرمز را بكشد و بدينسان خالد رضی الله عنه هرمز را به هلاكت رساند. در همين گير و دار قعقاع بن عمرو به نگهبانان هرمز حمله كرد و آنان را پراكنده ساخت.( تاريخ طبري (4/165))
مسلمانان نيز پس از قعقاع به ايرانيها حملهور شدند و آنان را فراري داده و به تعقيبشان پرداختند. آري، اين چنين فراست و ژرفانديشي ابوبكر صديق رضی الله عنه هويدا گشت كه دربارهي قعقاع فرموده بود: «لشكري كه همانند اين شخ صلی الله علیه وسلم در آن باشد، شكست نميخورد.»( تاريخ طبري (4/163))
خالد رضی الله عنه نيز نمونهي كاملي از شجاعت و مردانگي بود و يكتن در برابر نگهبانان هرمز ايستاد و چنان پايداري كرد كه آن حقهبازان حيلهگر نتوانستند سالارشان را از دست خالد رضی الله عنه برهانند تا اينكه قعقاع خودش را به آنجا رسانيد و دشمنان را پراكنده كرد. ايرانيها، در اين جنگ خود را با سلاسل (زنجير) بسته بودند تا فكر فرار از جنگ، از سرشان بِدَر شود و از همينرو نيز اين جنگ را ذاتالسلاسل ناميدهاند و البته اين راهكارشان در برابر مسلمانان قهرمان، كارساز نشد.( التاريخ الإسلامي (9/133)؛ تاريخ طبري (4/165))
مسلمانان، در اين جنگ بار هزار شتر را به غنيمت گرفتند. خالد رضی الله عنه براي گشودن دژهاي اطراف حيره، عدهاي از سپاهيان را گسيل كرد و آنها توانستند اموال زيادي را به غنيمت بگيرند. خالد رضی الله عنه با كشاورزاني كه در جنگ بر ضد مسلمانان شركت نكردند، كاري نگرفت و مطابق فرمان ابوبكر صديق رضی الله عنه با آنان خوشرفتاري و مهرباني كرد و زمينهايشان را همچنان در اختيارشان گذاشت تا چون گذشته كشاورزي كنند و محصولش را براي خود بردارند؛ براي آن دسته از كشاورزان كه مسلمان شدند، حد زكات را تعيين كرد و براي آنانكه اسلام نياوردند، بيآنكه زمينهايشان را بگيرد، پرداخت جزيه را به اندازهاي مقرر نمود كه از ماليات حكومت ايران بسيار كمتر بود تا بدينسان آنان دريابند كه پس از آن پيروزي شكوهمند مسلمانان، زير فرمان گونهاي جديد از حكومت درآمدهاند كه عدالت و رعايت حقوق انسان، شاخ صلی الله علیه وسلم اصلي آن ميباشد. خالد خمس غنايم را به مدينه فرستاد و بقيه را درميان مجاهدان تقسيم كرد. كلاه هرمز نيز از جمله غنايمي بود كه به مدينه فرستاده شد؛ اما ابوبكر صديق رضی الله عنه براي قدرداني از تلاش و مجاهدت خالد، آن كلاه را به خالد رضی الله عنه هديه كرد. آن كلاه صدهزار درهمي، نگينكاري شده بود. ايرانيان عادت داشتند به ميزان جايگاه اجتماعي و به تعبير بهتر بر اساس سطح طبقاتي خود، كلاههاي گرانبهايي را بر سر كنند و هر ايراني كه به بالاترين سطح طبقاتي ميرسيد، كلاه صدهزار درهمي بر سر ميكرد و هرمز نيز از آن دست مردماني بود كه درميان ايرانيها به آن حد و سطح طبقاتي رسيده بود.( تاريخ طبري (4/166))
جنگ مذار (ثني)
هرمز، به كسري (اردشير) نامه نوشت و خبر آمدن خالد رضی الله عنه را به او اطلاع داد. كسري، لشكري را به فرماندهي (قارن) به كمك هرمز فرستاد. هرمز كه لشكر مسلمانان را ناتوان و كمقدرت ميپنداشت، پيش از رسيدن قارن، به مسلمانان يورش برد و به نكبت و خواري شكست خورد؛ سپاهيانش گريختند و در مسير فرارشان به لشكر قارن برخوردند؛ همديگر را به جنگ تشويق كرده و همراه آنان برگشتند و در مكاني به نام (مذار) اردو زدند. خالد رضی الله عنه مثني بن حارثه و برادرش معنّي را به تعقيب فراريان لشكر هرمز فرستاده بود كه ضمن گشودن تعدادي از قلعهها و دژهايشان، از آمدن دوبارهي لشكر ايرانيها اطلاع يافته و خبر را به آگاهي خالد رضی الله عنه رسانيدند. خالد رضی الله عنه نيز در قالب نامهاي به ابوبكر صديق رضی الله عنه خبر داد كه قصد رويارويي با لشكر دشمن را دارد و اقدامات و آمادگي هاي لازم را انجام داد تا از سوي دشمن غافلگير نگردد. مسلمانان و ايرانيها در مذار با هم درگير شدند و ايرانيها كه در صدد انتقام شكست قبلي خود بودند، به شدت ميجنگيدند و جنگ سختي درگرفت. قارن به ميدان رفت و هماورد خواست. خالد رضی الله عنه براي مبارزه با قارن جلو رفت كه معقل بن اعمش بن نباش، پيش از خالد به مبارزهي قارن رفت و او را كشت. قارن، قباد و انوشگان را كه در جنگ اول نيز حضور داشته و گريخته بودند، در راست و چپ لشكرش قرار داده بود كه دو نفر از مسلمانان حماسهساز به آنها حملهور شدند و عاصم بن عمرو تميمي، قباد را كشتو پس از جنگ شديدي كه درگرفت و فرماندهي سپاهيان ايران (قارن) و سيهزار از افرادش به هلاكت رسيدند، ايرانيها به سوي كشتيهايشان گريختند و آب، مانع از آن شد كه مجاهدان، به تعقيب فراريان دشمن بپردازند. خالد رضی الله عنه در مذار ماند و غنايم را پس از جداكردن خمس و ارسال آن به مدينه، درميان مجاهدان تقسيم كرد.( تاريخ طبري (4/168)؛ التاريخ الإسلامي (9/134))
جنگ ولجه
خبر شكست مذار، به كسري (اردشير) رسيد؛ كسري، اندرزگر را در رأس لشكري به مقابلهي خالد رضی الله عنه فرستاد و بهمن جادويه را نيز در پي او روان كرد. اندرزگر، از مدائن به كسكر و از آنجا به ولجه رفت و همانجا اردو زد. بهمن جادويه نيز از سواد به سوي مسلمانان رفت تا آنان را دور بزند و آنها را درميان لشكر خود و لشكر اندرزگر، به محاصره درآورد. بهمن، در مسير حركتش تعدادي از دهقانان را با خود همراه ساخت. پس از آنكه نيروهاي ايراني، در ولجه جمع شدند و اندرزگر احساس كرد كه قدرتش بالا گرفته است، فرمان حمله داد. خالد رضی الله عنه كه در مكاني به نام (ثني) در نزديكي بصره بود، از تجمع ايرانيها در ولجه و قصدشان باخبر شد و تصميم گرفت از سه جهت بر لشكر انبوه ايرانيان حملهور شود و آنان را آشفته و غافلگير سازد. فرماندهي سپاه اسلام، پيش از آغاز عمليات، سويد بن مقرن را دستور داد كه در حضير بماند تا مسلمانان از پشت مورد تهاجم واقع نشوند و خودش به سوي ولجه حركت كرد و پس از بررسي موقعيت ولجه دريافت كه هموار بودن و گستردگي منطقه، اين امكان را به مجاهدان ميدهد كه از توان عملياتي و حركتي زيادي برخوردار باشند. خالد رضی الله عنه در اجراي طرح حملهي سهجانبه به دشمن، دو گروه را به كمين فرستاد تا از دو طرف و پشت سر به دشمن شبيخون بزنند. جنگ شروع شد و خالد رضی الله عنه از روبرو به ايرانيها حمله كرد. افرادي كه در كمين بودند، در وقت مناسبي، دشمن را از پشت سر غافلگير كردند و آنان را شكست سختي دادند؛ اندرزگر و سپاهياني كه همراهش گريخته بودند، از تشنگي هلاك شدند.( الكامل ابناثير (2/52)؛ أبوبكر الصديق، خالد جنابي، ص48)
خالد رضی الله عنه براي سپاهيان مسلمان سخنراني كرد و فرمود: «آيا به غذاها و خوراكيهايي كه در اين سرزمينها است، نمينگريد؟! به خدا سوگند كه اگر هدف بزرگي چون جهاد در راه خدا و دعوت به اسلام نبود، عقل چنين حكم ميكرد كه براي به دست آوردن زندگاني فراخ و بارفاه هم كه شده، بجنگيم و گرسنگي و تنگدستي را پشت سر بگذاريم….»
خالد رضی الله عنه غنايم را پنج قسمت كرد و خمس آن را به مدينه فرستاد و بقيه را درميان مجاهدان تقسيم نمود و ضمن به اسارت گرفتن زنان و فرزندان جنگجويان، براي كشاورزان پرداخت جزيه را مقرر نمود.( البداية و النهاية (6/350))
در سخنراني خالد بن وليد رضی الله عنه به اين نكته اشاره ميشود كه: ما خواهان آخرت هستيم و هدف بزرگي در پيش داريم؛ اما به فرض اينكه ما هدفي اينچنين بزرگ هم نداشتيم كه به خاطر آن جنگ و جهاد كنيم، عقل چنين حكم ميكرد كه براي اصلاح وضع زندگاني خود هم كه شده، بجنگيم. خالد رضی الله عنه بهبود وضع معيشتي را با هدف بزرگ جهاد كه همان دعوت به اسلام است نميآميزد و بلكه به بيان اين فرضيه ميپردازد تا به هدفمند كردن جهاد در راستاي گسترش اسلام بپردازد و با زبان حال اين را بگويد كه: «وقتي يك هدف دنيوي و گيتيانه، ميتواند سبب و زمينهي جنگيدن با چنين دشمناني باشد، پس چرا به خاطر رضاي خدا و هدفي بس بزرگ و اخروي جهاد نكنيم؟» اين سخنان خالد برانگيزندهي همت و توان سربازان اسلام و احياگر قوت قلب و عزم و ارادهي دروني مجاهدان بود و سبب شد تا مجاهدان، تمام امكانات و توان و نيروي خود را در راه خداي متعال بهكار بگيرند.
در روايتي چنين آمده است كه: خالد رضی الله عنه در جنگ ولجه يكي از افراد دشمن را به مبارزه طلبيد كه با هزار مرد برابري ميكرد و او را كشت و سپس بر جنازهاش تكيه داد و خواست كه برايش غذا ببرند تا در همان حال ميل كند. اين كار خالد بن وليد (سيفالله) روحيهي ايرانيان را درهم شكست و خفت و خواري آنان را به نمايش گذاشت.
جنگ اليّس و فتح امغيشيا
برخي از مسيحيان عرب به سركردگي عبدالاسود عجلي به ايرانيها پيوستند و آنان را در برابر مسلمانان ياري رساندند. بهمن جادويه به جابان كه فرماندهي سپاهيان ايران بود دستور داد كه با مسلمانان وارد جنگ نشود مگر آنكه مسلمانان، به او حملهور شوند. پس از آنكه خالد رضی الله عنه باخبر شد كه مسيحيان عرب و گروهي از روستاييان عرب حيره براي جنگ با مسلمانان جمع شدهاند، به سراغشان رفت و از پيوستن سپاهيان ايراني به مسيحيان عرب بيخبر بود. زماني كه لشكر اسلام با دشمن روبرو شد، جابان به سربازانش فرمان حمله داد؛ سپاهيان جابان كه قدرت جنگي لشكر اسلام را ناچيز و بياهميت ميپنداشتند، يكديگر را به خوردن غذا فراخواندند كه خالد رضی الله عنه بر آنان حملهور شد؛ ايرانيها كه منتظر نيروي پشتيباني بهمن جادويه بودند، با تمام توان جنگيدند و مسلمانان نيز، در آن جنگ سخت، صبر و شكيبايي زيادي نمودند. خالد رضی الله عنه گفت: «خدايا! اگر ما را بر اينها پيروز كني، بر من است كه كسي از ايشان را باقي نگذارم و به هر كس كه دست يافتم، بكشم تا آنكه نهر خوني از آنها جاري كنم.» خداي متعال، مسلمانان را پيروز كرد و منادي خالد رضی الله عنه بانگ برآورد كه: تا ميتوانيد اسير بگيريد و كسي را نكشيد مگر آنكه تن به اسارت ندهد.. مسلمانان، تعداد زيادي را اسير كردند و آوردند. خالد افرادي را گماشت تا اسيران را گردن بزنند و آنان، شب و روز گردن ميزدند. قعقاع به خالد رضی الله عنه گفت: «اگر تمام اهل زمين را هم بكشي، نهر خون راه نميافتد؛ پس بر روي خون آب جاري كن تا خون، جاري شود و سوگندت را ادا كرده باشي.» خالد رضی الله عنه نيز چنان كرد و خونها روان شد و به همين خاطر نيز آن نهر، نهر خون نام گرفت.( تاريخ طبري (4/173))
پس از آنكه دشمن شكست خورد و اردوگاهش به تصرف مسلمانان درآمد، خالد رضی الله عنه گفت: «هرگاه رسولخدا صلی الله علیه وسلم به غذاي آمادهاي دست مييافتند، آن را در اختيار ديگران ميگذاشتند و من، نيز اين غذاها را به شما دادم.» هنگامي كه مسلمانان، براي خوردن شام نشستند، عدهاي از آنها كه غذاهاي آنچناني و نان نرم و تازه نديده بودند، ميپرسيدند: اينها چيست؟ و آنانكه نان لواش و تازه را ميشناختند، به شوخي و لبخند ميگفتند: «آيا چيزي از زندگاني راحت شنيدهايد؟ آن زندگي، همين است كه ميبينيد!»( نگاه كنيد به: تاريخ طبري (4/174))
خالد رضی الله عنه پس از اليس، آهنگ امغيشيا كرد و زماني به امغيشيا رسيد كه ساكنانش، آنجا را ترك كرده و در منطقهي سواد پراكنده شده بودند. خالد، دستور داد آنجا را خراب كنند. مسلمانان، در امغيشيا به قدري غنيمت به دست آوردند كه هيچجا چنان غنيمتي به دست نياورده بودند و يكصد و پنجاه درهم، سهم هر سواركار شد. زماني كه خبر پيروزي و خمس غنايم به ابوبكر صديق رضی الله عنه رسيد، فرمود: «زنها، از اينكه كسي همانند خالد رضی الله عنه را بزايند، ناتوان و عاجز هستند.»
خالد، خبر پيروزي را با شخصي به نام جندل از بنيعجل فرستاد كه راهنماي كارآزمودهاي بود. وي، با خبر پيروزي، فتح اليس، خمس غنايم و تني چند از اسيران، به حضور ابوبكر صديق رضی الله عنه رسيد؛ ابوبكر صديق رضی الله عنه كه با ديدن جندل فهميد كه او شخ صلی الله علیه وسلم كاردان و باتجربهاي است، نامش را پرسيد. جندل، خودش را معرفي كرد؛ ابوبكر صديق رضی الله عنه دستور داد كه يكي از كنيزان را به عنوان پاداش به او بدهند كه بعدها همان كنيز برايش فرزندي به دنيا آورد.
گفتهي ابوبكر صديق رضی الله عنه دربارهي خالد، نشان افتخاري است براي خالد رضی الله عنه كه به زيبايي هرچه تمام، شايستگيهاي خالد را هويدا ميكند و به بيان منزلت برجستهي كساني ميپردازد كه داراي همتها و ارادههاي والايي هستند و سبب ميشود تا افرادي كه از همت كمتري برخوردارند به خود بيايند و براي رسيدن به بلنداي همت و مجاهدت تلاش نمايند.
فرمودهي ابوبكر صديق رضی الله عنه دربارهي خالد رضی الله عنه بهترين تقدير و بزرگداشتي بود كه در تاريخ اسلام از بزرگواري چون خالد رضی الله عنه به عمل آمد؛ چراكه ابوبكر صديق رضی الله عنه به عنوان خليفهي مسلمانان و كسي كه در مردمشناسي، توانمند و خبره بود، اظهار ميكند كه كسي را در شجاعت و دلاوري سراغ ندارد كه همانند خالد رضی الله عنه باشد و او را در حماسهسازي، فوقالعاده و بينظير ميداند.
فتح حيره
مرزبان حيرهاز پيروزي خالد رضی الله عنه در امغيشيا باخبر شد و هجوم لشكر اسلام به حيره را قطعي دانست و به همين خاطر نيز براي مبارزه با مسلمانان، دست بهكار شد و لشكري را به فرماندهي پسرش فرستاد و دستور داد كه آب فرات را ببندد تا قايقهاي مسلمانان به گل نشيند و مسلمانان را غافلگير و درمانده كنند. خالد به قصد پسر مرزبان به راه افتاد و با گروهي از سربازانش درگير شد و آنان را در دم كشت و با شتاب به مسيرش ادامه داد تا پيش از رسيدن خبر به مرزبان، كار را يكسره كند كه در دهانهي فرات با پسر آزادبه روبرو شد و جنگي درگرفت كه به شكست و كشته شدن پسر مرزبان انجاميد. خالد به راهش به سوي حيره ادامه داد و چون به مرزبان حيره خبر رسيد كه پسرش كشته شده است و در همان اثنا از مرگ اردشير نيز اطلاع يافت، روحيهاش را باخت و بيآنكه بجنگد، پا به فرار گذاشت و بدينسان خالد رضی الله عنه محل اردوي مرزبان را فتح كرد و همانجا اردو زد؛ مردم حيره به دژها پناه بردند؛ مسلمانان، به فرمان خالد كاخها و قلعههاي حيره را به ترتيب ذيل محاصره كردند:
·ضرار بن ازور رضی الله عنه، كاخ سفيد را كه اياس بن قبيصهي طائي در آن بود، محاصره كرد.
·ضرار بن خطاب رضی الله عنه، قصر عدسيها را كه عدي بن عدي عبادي در آن بود، محاصره كرد.
·ضرار بن مقرن رضی الله عنه، قصر بنيمازن را به محاصره درآورد كه حيري پسر اكال در آن بود.
·مثني بن حارثه رضی الله عنه، كاخ ابنبقيله را محاصره كرد كه عمرو بن عبدالمسيح در اين كاخ، جاي گرفته بود.
خالد رضی الله عنه به فرماندهانش دستور داد كه مردم را به اسلام دعوت دهند و اگر مردم، مسلمان شدند، از آنان بپذيرند و اگر از پذيرش اسلام سرتافتند، يك روز به آنها مهلت بدهند. خالد، فرماندهان را از اينكه مسلماني را از جنگ با دشمن باز بدارند، منع كرد و دستور داد كه در جنگ با افراد دشمن درنگ نكنند تا فرصت تجديد قوا براي دشمن فراهم نشود. مردم، گذشته از عدم پذيرش دعوت اسلام، به مسلمانان اعلان جنگ كردند و از فراز دژها، آنان را هدف سنگ قرار دادند. مسلمانان، به سوي دشمن تير انداختند و شروع به گشودن درها و خانهها كردند. راهبان و كشيشها فرياد برآوردند: اي كساني كه در كاخها هستيد، كسي غير از شما ما را به كشتن نميدهد.. كساني كه در كاخها پناه گرفته بودند، رو به مجاهدان فرياد زدند كه يكي از شرايط سهگانه ي شما را ميپذيريم و بدينسان سران كاخها بيرون آمدند تا به شرط پرداخت جزيه به مبلغ يكصد و نودهزار درهم صلح كنند. خالد، هدايايي را كه ايرانيها به ميل و اختيار خود داده بودند، با خبر پيروزي به مدينه فرستاد. ابوبكر صديق رضی الله عنه هدايا را پذيرفت و آن را در جزيه به حساب آورد تا از يكسو شك و شبههاي دربارهي حكم شرعيش نباشد و از ديگرسو شيوههاي پرفريب حكام ايراني را كه اموال و داراييهايي مردم را به زور تصاحب ميكردند، ريشهكن نمايد.( تاريخ الدعوة إلي الإسلام، ص348)
خالد رضی الله عنه عهدنامهاي بدين شرح براي اهل حيره نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم
اين، عهدنامهاي است كه خالد بن وليد با عدي و عمر بن عدي، عمرو بن عبدالمسيح، اياس بن قبيصه و حيري بن اكال كه سران حيره هستند، بسته و مردم حيره نيز آن را پذيرفتهاند؛ خالد، اهل حيره را به رعايت اين پيمان، ملزم ميداند و از آنان عهد ميگيرد كه (در برابر حمايت از آنها) ساليانه يكصد و نودهزار درهم به دست خود بپردازند و آن دسته از راهبان و كشيشانشان كه دست از دنيا كشيده و آن را رها كردهاند، (از پرداخت جزيه) مستثني هستند و اگر به كردار يا گفتاري، خيانت كنند، اين پيمان باطل است و هيچ ضمانتي متوجه ايشان نيست. اين عهدنامه در ماه ربيعالاول سال دوازدهم هجري نوشته شد.( تاريخ طبري (4/181))
در روايتي آمده است: خالد رضی الله عنه به مردم حيره سه پيشنهاد كرد: «دين ما را بپذيريد كه در اين صورت چه در ديارتان بمانيد و چه با ما هجرت كنيد، تمام حقوق و وظايفي كه ما داريم، متوجه شما نيز ميشود؛ راه دوم اينكه جزيه بپردازيد و در غير اين صورت اعلان جنگ كردهايد و بايد بدانيد كه من، به همراه كساني به سراغ شما آمدهام كه به مرگ (در راه خدا) آن گونه عشق ميورزند كه شما به زندگي، حر صلی الله علیه وسلم و اشتياق وافر داريد.» اهل حيره پرداخت جزيه را پذيرفتند. خالد رضی الله عنه فرمود: «نيست و زيانبار شديد؛ واي بر شما كه كفر، بهسان صحراي خشك و بيآبي است كه انسان كودن و نادان به آن قدم ميگذارد.»( تاريخ طبري (4/178))
گفتار خالد رضی الله عنه نمادي از ويژگيهاي ايماني است كه در لشكر فتح عراق نهادينه شده و خيزش و تلاش آن لشكر را در راستاي هدفي بس بزرگ قرار داده بود. دعوت و فراخوان مردم به اسلام و رساندن برنامهي كامل و هدايتگر اين دين آسماني به بشريت، هدف لشكركشي به عراق بود و مجاهدان، هرگز به دنبال سيطرهجويي، دنياطلبي و گسترش قلمرو حكومت و تحميل قدرت بر انسانها نبودند و به بيان خالد بن وليد رضی الله عنه، آنچه مسلمانان را در جنگهايشان پيروز ميكرد، شهادتطلبي و آرزوي مرگ در راه خدا و كسب رضايش بود. صحابه با ميل و رغبت قلبي براي اجراي كامل سنتهاي رسولخدا صلی الله علیه وسلم و هدايت بشريت، تلاش و مجاهدت ميكردند. خالد رضی الله عنه اهل حيره را توبيخ و سرزنش كرد كه به جاي پذيرش اسلام، ماندگاري بر كفر و پرداخت جزيه را با وجودي كه منفعتي مالي براي مسلمانان به شمار ميرفت، ترجيح دادند و چرا خالد رضی الله عنه چنين نميكرد كه او، از كساني بود كه دنيا را در چشمشان حقير و ناچيز دانستند و آخرت و نعمتهاي الهي را بر كالاي فاني و زودگذر دنيا برتري داده و از رسولخدا صلی الله علیه وسلم ياد گرفتند كه همواره اين رويه (ترجيح دين و آخرت بر دنيا) را هدف زندگاني خود قرار دهند.
رسول اكرم صلی الله علیه وسلم فرمودهاند: (لأن يهدي اللّهُ بك رجلاً واحدًا خيرٌ لك من حمر النعم) يعني: «اگر خداي متعال به وسيلهي تو، يك نفر را هدايت كند، برايت از به دست آوردن شترهاي سرخ بهتر است.»( روايت بخاري، كتاب المغازي، شمارهي 4210)
اهل حيره به ميل و خواستهي خود، هدايايي به لشكر اسلام دادند كه ابوبكر صديق رضی الله عنه نيز آن را پذيرفت و جزو جزيه به حساب آورد تا از يكسو شك و شبههاي دربارهي حكم شرعيش نباشد و از ديگر سو شيوههاي پرفريب حكام ايراني را كه اموال و داراييهايي مردم را به زور تصاحب ميكردند، ريشهكن نمايد و بدينسان به مردم حيره به عنوان اهل ذمه، ظلم و ستمي نشود. قطعاً اين عملكرد ابوبكر صديق رضی الله عنه نشاندهندهي عدالت و دادگري اسلام و حكومت اسلامي است. آقاي علي طنطاوي، به مقايسهي استعمار اروپا و فتوحات اسلامي پرداخته و برجستگي و تمايز اسلام بر حركتهاي استعمارگر اروپا را در قالب اشعار زير به تصوير كشيده است:
ملكنـا فكان العفو مـنا سجيـة فلما ملكتــم سال بالدم أبطــح
و حللتم قتل الأساري و طالما غدونا عليالأسري نمن و نصفح
فحسبكـم هذا التفـاوت بينـنا فكـل إناء بالــذي فيه ينضـح
ترجمه: «آنگاه كه ما حكومت و قدرت يافتيم، عفو و گذشت، عادت و پيشيهي ما بود و چون شما به قدرت رسيديد، خون به راه انداختيد و كشتن اسيران را روا دانستيد؛ اما ما همواره اسيران را مورد بخشش و احسان قرار ميداديم و همين تفاوتي كه درميان ما و شما است، بيانگر اصل و ريشهي شما است كه از كوزه همان تراود كه در اوست».
حيره از موقعيتي استراتژيك برخوردار بود و به همين جهت نيز فتح حيره، اهميت نظامي بالايي داشت و سبب شد تا مسلمانان به فتح ساير مناطقي كه زير حكومت ايران بود، اميدوارتر شوند. فرماندهي كل نيروهاي مسلمان، حيره را مقر فرماندهي و مركز ساماندهي، دفاع و پشتيباني و گسيل نيروها به مناطق عملياتي قرار داد. از حيره به عنوان مركز اداري سرزمينهاي تازه فتحشده نيز استفاده شد و خالد بن وليد رضی الله عنه كارگزاران و مرزبانان را از حيره به مناطقي كه بايد انجام وظيفه ميكردند، گسيل نمود و خودش تا برقراري نظم و امنيت كامل در حيره ماند. خبر پيروزي خالد رضی الله عنه به دهقانان و سران اطراف حيره نيز رسيد؛ آنان، براي صلح به نزد خالد رضی الله عنه رفتند و در روستاهاي منطقهي سواد و اطرافش كسي نماند كه زير عهد و پيمان مسلمانان در نيايد.
كارگزاران منطقهاي خالد رضی الله عنه عبارتند از:
·عبدالله بن وثيمهي نصري، كارگزار فلاليج.
·جرير بن عبدالله، كارگزار بانقيا.
·بشير بن خصاصيه، كارگزار نهرين.
·سويد بن مقرن مزني، كارگزار تستر (شوشتر)
·اط بن ابياط، كارگزار رودستان.
مرزباناني كه از سوي خالد براي پاسداري از مناطق مرزي تعيين شدند، عبارتند از:
·ضرار بن ازور.
·مثني بن حارثهي شيباني.
·ضرار بن خطاب.
·ضرار بن مقرن.
·قعقاع بن عمرو.
·بسر بن ابيرهم.
·قتيبه بن نهاس.
·
خالد رضی الله عنه پس از مناسب شدن شرايط عراق و هنگامي كه حد فاصل حيره و دجله از زير سلطهي حكومت ايران درآمد، براي شكست ايرانيان در مناطق تحت سلطهي آنها مصمم شد. در همان زمان اردشير مُرد و اختلاف شديدي درميان ايرانيان بر سر پادشاهي به وجود آمد. خالد رضی الله عنه اين فرصت را غنيمت دانست و نامهاي به شرح ذيل براي سران ايراني نوشت:
«از خالد بن وليد به سران ايران؛
سپاس و ستايش، مخصو صلی الله علیه وسلم خدا است كه حكومت شما را بهسر آورد و جمعتان را پراكنده ساخت و حيله و مكرتان را ضعيف و ناتوان نمود؛ سپاس خداي متعال را كه قوت شما را درهم شكست و اموال و قدرتتان را از دستتان بيرون آورد و حكومتتان را به نابودي كشانيد. زماني كه نامهام به دستتان رسيد، مسلمان شويد تا در امان باشيد يا اينكه ذمي بودن خود را بپذيريد و جزيه بپردازيد و گرنه با كساني به سراغ شما آمدهام كه مرگ را به گونهاي دوست دارند كه شما زندگي را دوست داريد و به آخرت، طوري عشق ميورزند كه شما به دنيا حر صلی الله علیه وسلم و اشتياق ميورزيد.»( تاريخ طبري (4/186))
خالد نامهاي به همين مضمون به مرزبانان ايراني نيز نوشت.
با فتح حيره كه از موقعيت بسيار خوبي برخوردار بود، بخشي از آرزوي ابوبكر صديق رضی الله عنه براي فتح عراق تحقق يافت. خالد بن وليد رضی الله عنه در مناسبترين زمان، وارد عمل شد و در محرم سال دوازدهم هجري جنگ با دشمن را در نبرد كاظمه آغاز كرد. فتح حيره در ربيعالاول سال دوازدهم پايان يافت.( التاريخ الإسلامي (9/150))
و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی
سایت عصر اسلام
IslamAge.Com
|