سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

12 خرداد 1404 05/12/1446 2025 Jun 02

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7711291
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 81   تعداد بازدید: 2765 تاریخ اضافه: 2010-03-24

لشكر مهاجر بن ابي‌اميه رضی الله عنه

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

آخرين لشكري كه براي سركوب مرتدها از مدينه بيرون شد، لشكر مهاجر رضی الله عنه بود كه تعدادي از مهاجرين و انصار را با خود به همراه داشت؛ خالد بن سعيد كه برادر امير مكه (عتاب بن سعيد) بود، هنگام عبور اين لشكر از مكه به سپاهيان پيوست. اين لشكر، از طائف نيز گذشت و عبدالرحمن بن ابي‌العا صلی الله علیه وسلم به همراه عده‌اي، به لشكر مهاجر رضی الله عنه ملحق شد. علاوه بر اين لشكر مهاجر رضی الله عنه در نجران نيز جرير بن عبدالله بجلي رضی الله عنه را با خود همراه كرد. عكاشه بن ثور كه تعدادي از اهل تهامه را با خود همراه كرده بود، به لشكر مهاجر رضی الله عنه همراه پيوست. لشكر مهاجر، در اطراف مذحج نيز فروه بن مسيك مرادي را به جمع خود افزود و هنگام گذر بر بني‌حارث بن كعب در نجران، مسروق عكي را هم با خود كرد.( تاريخ الردة، ص154-)

مهاجر رضی الله عنه در نجران، لشكرش را دو دسته كرد: گروهي به فرماندهي شخ صلی الله علیه وسلم مهاجر آهنگ آن كردند كه بازماندگان لشكر اسود عنسي را كه درميان نجران و صنعاء پراكنده بودند، سركوب نمايند. گروه ديگر كه تحت فرمان برادر مهاجر (عبدالله) قرار گرفتند، مأموريت يافتند تا تهامه‌ي يمن را از مانده‌ي‌ مرتدها پاك‌سازي كنند.( طبقات فقاء اليمن، ص36)

 مهاجر رضی الله عنه پس از آن‌كه در صنعاء مستقر شد، نامه‌اي به ابوبكر صديق رضی الله عنه نوشت تا به او گزارش كار دهد و منتظر جواب ماند. در همان زمان معاذ بن جبل رضی الله عنه و ديگر كارگزاران يمن كه در زمان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم به سمت كارداري آن‌جا منصوب شده بودند ـ به استثناي زياد بن لبيد ـ در نامه‌اي كه به ابوبكر رضی الله عنه نوشتند، اجازه خواستند تا به مدينه بازگردند. ابوبكر صديق رضی الله عنه در پاسخ درخواست معاذ و همكارانش، به آنان اختيار داد كه اگر بخواهند در يمن بمانند و يا در صورت تمايل به مدينه بازگردند و كساني را به جاي خود تعيين كنند. اين‌ها نيز برابر موافقت ابوبكر صديق رضی الله عنه به مدينه بازگشتند. مهاجر رضی الله عنه در پاسخ نامه‌اش مأموريت يافت تا به عكرمه رضی الله عنه بپيوندد و به همراه وي براي پشتيباني زياد بن لبيد رضی الله عنه به حضرموت برود. ابوبكر رضی الله عنه در نامه‌اش به مهاجر رضی الله عنه دستور داد تا به رزمندگاني كه بين مكه و يمن جنگيده‌اند، اجازه‌ي بازگشت دهد و تنها كساني را با خود ببرد كه خودشان خواسته باشند جهاد را بر بازگشت به خانه‌هايشان ترجيح دهند.( اليمن في صدر الإسلام، ص283)

زياد بن لبيد انصاري رضی الله عنه از سوي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم به عنوان كارگزار كنده در حضرموت تعيين شد و ابوبكر صديق رضی الله عنه نيز او را بر اين پست، ابقا كرد. زياد رضی الله عنه شخصي قُد و سخت‌گير بود و همين باعث شد تا حارثه بن سراقه براو بشورد. ماجرا از اين قرار بود كه زياد رضی الله عنه به اشتباه شتري نر را كه مال جواني از كنده بود، هنگام تقسيم اموال صدقه، جزو اموال صدقه (زكات) حساب كرده و آن را به كسي داده بود. صاحب شتر، خواهان آن شد كه به جاي شتر از دست رفته‌اش، به او شتري بدهند؛ اما زياد نپذيرفت. جوان به يكي از بزرگان قومش به نام حارثه بن سراقه پناه برد و از او كمك خواست. ابن‌سراقه از زياد رضی الله عنه خواست تا به جاي آن شتر، شتر ديگري به جوان بدهد. اما زياد رضی الله عنه بر موضع خود پافشاري كرد؛ حارثه، خشمگين و عصباني شد و به زور افسار شتري را گرفت كه در نتيجه ياران حارثه و سپاهيان زياد رضی الله عنه با هم درگير شدند و جنگ درگرفت. ابن‌سراقه شكست خورد و زياد بن لبيد، تعداد زيادي از افراد حارثه بن سراقه را به اسارت درآورد. اسيران كه در حال انتقال به مدينه بودند، از اشعث بن قيس كمك خواستند و او نيز از روي تعصب قومي با جمع انبوهي، مسلمانان را محاصره كرد.( الكامل في التاريخ (2/49))

 زياد رضی الله عنه پيكي به مهاجر و عكرمه رضي الله عنهما فرستاد و از آنان خواست كه خيلي زود به كمكش بشتابند. مهاجر و عكرمه در (مأرب) به هم پيوسته بودند. مهاجر رضی الله عنه عكرمه رضی الله عنه را به همراه لشكر در همان‌جا گذاشت و خودش به همراه سواركاران به سوي زياد رضی الله عنه حركت كرد. او، محاصره را شكست و در پي آن كنده، به دژي به نام (نجير) گريختند كه سه گذرگاه داشت. زياد رضی الله عنه يك گذرگاه را بست و مهاجر رضی الله عنه نيز گذرگاه ديگري را؛ گذرگاه سوم در تصرف كنده باقي ماند تا اين‌كه عكرمه رضی الله عنه از راه رسيد و بدين‌سان كنده، از هر سو در محاصره قرار گرفتند. مهاجر رضی الله عنه عده‌اي را به سوي قبايل كنده و كساني فرستاد كه در سرزمين‌هاي پست و هموار و يا در ارتفاعات، پراكنده شده بودند تا آنان را به اسلام فرابخوانند و هر آن كس را كه از پذيرش اسلام سرتافت، كشتند و كسي جز آنان كه در قلعه محاصره شده بودند،‌ نماند. تاريخ طبري (4/152)

لشكر زياد و لشكر مهاجر در مجموع بيش از پنج‌هزار نفر بودند كه در ميانشان برخي از مهاجرين و انصارy نيز حضور داشتند. دو لشكر، به قدري محاصره‌ي قلعه را ادامه دادند كه عده‌اي از افراد محاصره شده در دژ،‌ دهان به شكوه و اعتراض بر رؤساي خود گشودند و از گرسنگي به قدري بي‌تاب شدند كه مرگ را بر آن ترجيح دادند. بنابراين بزرگانشان توافق كردند تا اشعث بن قيس را به نزد مسلمانان بفرستند و از آنان امان بگيرند. تاريخ طبري (3/152)

 البته اشعث نتوانست از مسلمانان براي قومش امان بگيرد و آن‌گونه كه از مجموع روايات برمي‌آيد، اين است كه اشعث براي تمام افرادي كه در دژ بودند، امان نخواست و يا براي امان دادن به تمام افراد، پافشاري نكرد. بلكه بنا بر روايات، تنها براي هفت تا ده نفر امان خواست. يكي از شرايط پذيرش امان‌خواهي، اين بود كه دروازهاي قلعه‌ي نجير باز شود. در جريان فتح قلعه‌ي نجير، هفتصد نفر از كنده كشته شدند و به فرجامي چون يهود بني‌قريظه گرفتار گشتند.

مرتدان كنده، سركوب شدند و عكرمه رضی الله عنه به همراه خمس غنايم و اسيران و از جمله اشعث بن قيس به مدينه رفت. اشعث در ميان قومش و به ويژه زنان مورد تنفر واقع شد؛ چراكه همگان، او را سبب خفت و خواري خود مي‌دانستند و پس از آن‌كه با مسلمانان سازش كرد، او را خيانت‌كار ناميدند. ابوبكر صديق رضی الله عنه با ديدن اشعث در ميان اسيران، فرمود: «به نظر خودت با تو چه كنم؟ تو خود مي‌داني چه‌ها كرده‌اي؟!» اشعث گفت: «انتظار دارم بر من منت نهي و مرا از زنجير برهاني و خواهرت را در ازدواجم در‌آوري كه من، اينك مسلمان شده‌ و از گذشته‌ام پشيمانم.» ابوبكر صديق رضی الله عنه عذرش را پذيرفت و خواهرش (ام‌فروه) را به ازدواج او درآورد؛ اشعث، تا زمان فتح عراق در مدينه بود. در روايتي آمده است: اشعث كه از حكم شديدي درباره‌ي خود مي‌ترسيد، گفت: به خاطر خدا به من خوبي كن؛ مرا آزاد نما و از جنايتي كه كردم، درگذر و مسلمان شدنم را بپذير و با من همان‌گونه رفتار كن كه با امثال من رفتار مي‌شود و همسرم را به من برگردان كه پس از اين، مرا بهترين بنده‌ درميان اقوامم در پايبندي بر دين خداي متعال خواهي يافت.. اشعث، پيش از وفات رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و هنگام شرف‌يابي به حضور آن حضرت صلی الله علیه وسلم از ام‌فروه بنت ابي‌قحافه ـ خواهر ابوبكر رضی الله عنه ـ خواستگاري كرد. قرار بر آن شد تا بار ديگر كه اشعث به مدينه آمد، زنش را به خانه ببرد تا اين‌كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم رحلت كردند و اشعث، مرتكب اعمالي شد كه پيش از اين بيان كرديم. وي، به سبب ارتكاب چنان اعمالي از اين مي‌ترسيد كه ام‌فروه، او را جواب كند. اما ابوبكر صديق رضی الله عنه اسلامش را پذيرفت و از خونش درگذشت و خانمش را به او داد و فرمود: «برو و پس از اين، تنها خبر خوب درباره‌ات به من برسد.» ابوبكر صديق رضی الله عنه تمام اسيران را آزاد كرد و سپس غنايم را تقسيم فرمود. تاريخ طبري (4/155)

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com 

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان