سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7322940
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 65   تعداد بازدید: 2895 تاریخ اضافه: 2010-03-24

زمينه‌هاي پيدايش ارتداد در زمان ابوبکر صدیق

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چرايي و اسباب ارتداد قبايل عرب را مي‌توان چنين برشمرد: يكه‌خوردن افراد به مصيبت ناگهاني وفات رسول‌خداص؛ عدم شناخت درست و اصولي از اسلام؛ وجود زمينه‌هاي جاهليت، در قبايل و عدم گسيختگي كامل از آداب و باورهاي دوره‌ي جاهلي؛ خروج و برون‌رفت از پذيرش حكومت اسلامي و شورش و خيزش بر ضد آن؛ تعصب قومي و قبيله‌اي؛ جاه‌طلبي و حر صلی الله علیه وسلم و آز شديد به حكومت‌داري؛ دنياطلبي و ثروت‌اندوزي از طريق دين؛ دشمني و حسدورزي نسبت به يكديگر و دسيسه‌گري دشمنان اسلام اعم از يهوديان، مسيحيان و مجوسيان.

ارتداد، چند نوع و گونه‌ي متفاوت داشت: برخي، اسلام را كاملاً رها كردند و به بت‌پرستي پرداختند. بعضي، ادعاي نبوت و پيغمبري نمودند. عده‌اي نيز نماز را فروگذاشتند. بعضي از مرتدان، اسلام را قبول داشتند و نماز هم مي‌گزاردند؛ اما از اداي زكات امتناع مي‌كردند. دسته‌اي ديگر با وفات رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم به عادات و باورهاي جاهلي خود بازگشتند. با وفات رسول اكرم صلی الله علیه وسلم عده‌اي، سرگشته و دودل شدند و خود را به گذشت ايام سپردند تا ببينند عاقبت چه مي‌شود.

خطابي رحمه الله مرتدان را دو گونه دانسته است:

1ـ گروهي كه از اسلام و مسلماني برگشتند و كافر شدند. وي، اين گروه را نيز دو دسته دانسته: * پيروان مسيلمه‌ي كذاب و اسود عنسي. * كساني كه از دين برگشتند و شرايع ديني را منكر شدند؛ نماز و زكات را واگذاشتند و به جاهليت بازگشتند.

2ـ گروهي از مرتدان، ميان زكات و نماز از لحاظ تكليف شرعي تفاوت گذاشتند و ضمن پذيرش فرض بودن نماز، زكات را انكار كردند و منكر وجوب اداي آن به خليفه شدند.( شرح صحيح مسلم از نووي (1/202))

البته در آن ميان كساني بودند كه زكات را قبول داشتند و تنها بدين سبب از دادن زكات امتناع مي‌كردند كه سران و اشراف قبيله‌، آنان را از پرداخت زكات باز مي‌داشتند.

قاضي عياض رحمه الله مرتدها را به سه دسته تقسيم كرده است:

1ـ دسته‌اي كه به بت‌پرستي پرداختند.

2ـ گروهي كه از مدعيان دروغين نبوت (مسيلمه‌ي كذاب و اسود عنسي) پيروي كردند.

3ـ كساني كه اسلام را قبول داشتند؛ اما زكات را انكار نمودند و آن را مخصو صلی الله علیه وسلم زمان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم دانستند.( فتح الباري (12/276))

 

دكتر عبدالرحمن بن صالح، مرتدان را چهار دسته دانسته است:

*كساني كه چون گذشته‌ي خود به بت‌پرستي پرداختند.

*پيروان پيامبران دروغين (مسيلمه‌ي كذاب، اسود عنسي و سجاح)

*‌كساني كه زكات را به‌طور كلي انكار كردند.

*عده‌اي كه زكات را منكر نشدند، اما از پرداخت زكات به خليفه‌ي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم امتناع ورزيدند.

 

پيدايش ارتداد، در زمان پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم

سال نهم هجري با آن‌كه عام‌الوفود بود و قبايل عرب، دسته‌ها و نمايندگان خود را به مدينه فرستادند تا ابراز مسلماني كنند، آغاز پيدايش ارتداد نيز مي‌باشد. جريان ارتداد گرچه در آن موقع گسترده و هويدا نبود، اما با وفات رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم پديدار گشت و چون آتش زير خاكستر، سر برآورد. افعي‌هاي به كمين‌نشسته، سر از لانه‌هايشان بيرون آوردند و به خود جرأت خيزش و قيام دادند. اسود عنسي، در يمن شورش كرد و مسيلمه‌ي كذاب در يمامه؛ طليحه‌ي اسدي نيز در سرزمين خود بر ضد مسلمانان شوريد.

 در آن زمان بيش‌ترين خطر، از سوي اسود عنسي و مسيلمه‌ي كذاب متوجه اسلام بود؛ چراكه آنان، تصميم قاطع گرفته بودند تا راه انتخابي خود را در مسير ارتداد با تمام توان و امكانات وافري كه در اختيار داشتند، بپيمايند و به هيچ قيمتي از آن برنگردند. البته خداي متعال، پيام‌آورش محمد مصطفي صلی الله علیه وسلم را از فرجام آن دو دروغ‌گوي كافر باخبر ساخت تا چشمان آن حضرت صلی الله علیه وسلم و امتش را روشن كند و آنان را با نويد ظفر و پيروزي شادمان گرداند. باري رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم از روي منبر چنين فرمودند: (رأيت في ذراعي سوارَيْنِ مِن ذهب فكرهتهما فنفختهما فطارا، فأولتهما الكذّابَيْنِ: صاحب اليمن و صاحب اليمامة) «من، در خواب ديدم كه دو دستبند طلا به دست دارم؛ از آن دو دستبند بدم آمد، به آن‌ها فوت كردم و دستبندها به پرواز درآمدند (و نابود شدند). تعبير من از دو دستبند، دو دروغ‌گو است: يكي در يمن و ديگري در يمامه (كه همانند دو دستبند نابود مي‌شوند.)» (بخاري، شماره‌ي3621؛ مسلم، شماره‌ي2273)

 

علما، در تعبير و توضيح خواب رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم چنين گفته‌اند كه: «فوت كردن آن حضرتص، نشان‌دهنده‌ي اين بود كه خود ايشان با اسود يمني و مسيلمه‌ي كذاب نمي‌جنگند و بلكه اين دو كذاب، به فوتى از بين مي‌روند. طلايي بودن دستبندها نيز بيان‌گر تزوير و دروغ اسود و مسيلمه بود؛ زيرا طلا، در اصل آراينده است و چيزي را بر خلاف ظاهر، زيبا جلوه مي‌دهد و البته از آن‌جا كه پادشاهان آن روز طلا به دست مي‌كردند، در خواب رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم ضمن تصريح خودشان، به اين نكته نيز اشاره شده كه آن دو دستبند، دو حكم‌ران هستند كه ادعاي دروغيني مي‌كنند. اين‌كه دو دستبند به دستان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم بود، چنين تعبير مي‌شود كه ظهور اسود يمني و مسيلمه، در برهه‌اي از زمان، مسلمانان را در سختي مي‌افكند؛ چراكه دستبند، معمولاً مايه‌ي آزار دست است و بر مچ انسان تنگي مي‌كند. پريدن دو دستبند با فوت رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم نشانه‌ي ضعف و ناتواني پيامبران دروغين بود. دسيسه‌ي‌ آن دروغ‌گويان با تمام بزرگيش، همانند كف و خاشاك روي آب بود كه از سوي شيطان حمايت مي‌شد و قطعاً راه شيطان، به جايي جز خفت و خواري نمي‌رسد. همين‌طور هم شد و حركت اسود عنسي و مسيلمه‌ي كذاب با كم‌ترين حمله‌ي سامان‌دهي شده‌ي مجاهدان راه خدا، به‌طرفه‌اي در هم كوبيده شد. زرين بودن دستبندها نيز نشانه‌ي هدف دنياطلبانه‌ي اسود و مسيلمه مي‌باشد. چراكه طلا، به‌سان افساري است كه انسان‌هاي دنياطلب و فريب‌خورده را به دنبال خود مي‌كشد. البته در خواب رسول‌خداص، اشاره‌اي بود به هدف شوم اين دو پيامبر دروغين كه خواهان نابودي اسلام از طريق سيطره‌ي همه‌جانبه بر آن بودند؛ زيرا خاصيت دستبند است كه مچ انسان را از هر طرف احاطه مي‌كند و همين نيز وجه تشابه مسيلمه و اسود با دستبند بود كه مي‌خواستند از هر طرف بر اسلام احاطه كنند و بر مسلمانان به طور كامل سيطره يابند.» حركة الردة، ص66

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com 

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان