سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7323269
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 6   تعداد بازدید: 5291 تاریخ اضافه: 2010-03-19

مسالهٔ فدک از دیدگاه اهل سنت

«تلک أمة قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم و لاتسئلون عما کانوا یعملون» [سوره بقره: 141-134]

بدون شک خداوند تبارک و تعالی حضرت رسول اکرم- صلی الله علیه وسلم- را رحمت و رأفتی برای جهانیان فرستاد، آنحضرت- صلی الله علیه وسلم- مسائل و احکام را با حکمت و بصیرت به صحابه، و صحابه به بشریت تعلیم دادند. اگر معلم صحابه دارای شفقت، حکمت، بصیرت و ... بوده است مسلماً در شاگردان آن حضرت- صلی الله علیه وسلم- نیز این ویژگیها یافته می شود.

رسول خدا صلی الله علیه وسلم به صحابه درس ایمان، ایثار، اخلاق، اخلاص، تواضع، تقوا و زهد و بی رغبتی از دنیا آموخت، به همین خاطر بود که الله عزوجل با آیه «فان آمنوا بمثل مآ امنتم به فقد اهتدوا...» [بقره:137] ایمان آنها را معیار و ملاک ایمان افراد بعدی بیان کرد و رضایت خودش را از آنها و رضایت آنها را از ذات مقدس خودش با «رضی الله عنهم و رضوا عنه» اعلام فرمود و نتیجه این ایمان راسخ و این رضایت را «جنات تجری من تحتها الأنهر» بیان نمود.

در رأس شاگردان رسول خدا صلی الله علیه وسلم، حضرت صدیق اکبر رضی الله عنه قرار دارد، ایشان کسی است که به محض اعلام نبی اکرم صلی الله علیه وسلم برای غزوه تبوک تمامی اموال خویش را تقدیم حضرت محمد صلی الله علیه وسلم می نماید و خداوند هم این اقدام ابوبکر صدیق رضی الله عنه را اینگونه به تصویر می کشد:«و یتجنبها الأشقی الذی یوتی ماله یتزکی» (الیل:17) و بالاخره رسول خدا صلی الله علیه وسلم با مشاهده ی این همه فضایل و مناقب در آنها در همین دنیا- دارالعمل- آنان را به بهشت مژده می دهد ومی فرماید: «ابوبکر فی الجنة عمر فی الجنة...».

اما متاسفانه برخی اگاهانه یا نا آگاهانه این ویژگیهای منحصر به فرد ایشان را نادیده گرفته و صدیق اکبر رضی الله عنه را- العیاذ بالله- غاصب می دانند، و ادعا می کنند که ابوبکر رضی الله عنه با جعل حدیث و منسوب کردن آن به سردار کونین صلی الله علیه وسلم باغ فدک را از ملک شخصی زهرای مرضیه رضی الله عنها غصب کرده و بر خلاف توصیه پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم عمل نمود!!

در این مقال بر آنیم تا در رابطه با اینکه «فدک چیست؟ و ایا اینکه رسول خدا صلی الله علیه وسلم در حیات طیبه، آن را به دخت گرامی اش هبه نمود یا نه؟ و اینکه عقیده اهل سنت و جماعت پیرامون این مسئله چیست؟ و آیا حضرت زهرا رضی الله عنها از ابوبکر صدیق رضی الله عنه ناراحت شد یا نه؟ و... مطالبی را که در توان این مقاله است، بنگاریم. به امید اینکه شک و شبهه در این مورد دفع شده و خداوند همه ما را به راستی و حقیقت راهنمایی بفرماید.

فیء و حکم آن در قرآن

در اصطلاح شرع اموالی که بدون هیچ گونه جنگ و نبردی بدست مسلمین برسد، فیء نام دارد. خداوند متعال در قرآن عظیم الشأن حکم اموال فیء را بیان می فرماید: «ما أفاء الله علی رسوله من أهل القری فللّه و للرّسول ولذی القربی و التیمی و المساکین و ابن السبیل..» [حشر:7].

چیزی که خداوند از اهالی این آبادیها به پیغمبرش ارمغان داده است متعلق به خدا جل جلاله و پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم  و خویشاوندان- پیغمبر- و مستمندان و مسافران در راه مانده می باشد.

از این رو نصف زمینها و باغهای فدک در حیات طیبه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به تصرف مسلمانان درآمد و مال فئ محسوب می شود. رسول خدا صلی الله علیه وسلم از محصول آن به قدر نیاز برای اهل بیت و خویشاوندان مصرف می نمود و باقی مانده را در راه خدا به فقرا و نهیدستان انفاق می کرد.

فدک و حدود آن

فدک روستایی در سزمین حجاز و در نواحی خیبر است که فاصله ی آن از مدینه منوره مسافت دو الی سه روز راه، بطور متوسط با شتر است، قبل از اسلام یهودیان بر آن سرزمین تسلط داشتند.

در سال هفتم هجری قمری بعد از فتح خیبر اهالی این روستا، مرعوب و هراسان شدند، بنابراین به این شرط که نصف زمینها و باغهای این روستا از مسلمانان باشد، بدون جنگ با رسول الله صلی الله علیه وسلم صلح کردند، پیامبر خدا محیّصه بن مسعود انصاری را برای گفتگو با یهودیان به فدک فرستاد در آن موقع سردار فدک "یوشع بن نون" بود و بدین ترتیب بر نصف فدک صلح کرد و فدک بدون هیچ جنگ و درگیری به تصرف مسلمین در آمد.

فدک از نظر اهل سنت

همانطور که در بالا گفته شد فدک اسم روستایی کوچک همراه با یک باغ خرما در نواحی خیبر می باشد. اما از دیدگاه اهل تشیع، یک گوشه ی فدک به کوه احد و طرف دیگرش به عریش و مصر و کناره ی دیگر به دریای احمر و کناره چهارم آن به "دومة الجندل" منتهی می شود. [اصول کافی:355]

با نگاهی به نقشه شبه جزیره عربستان و اندکی تأمل، به این نتیجه می رسیم که نصف بیشتر حجاز ومصر را، فدک تشکیل می دهد.! آیا خرمای این همه مناطق به پیامبر صلی الله علیه وسلم تعلق داشت؟! و آیا همه این مناطق را به فاطمه بخشید؟!

و در قول دیگر می گویند که، فدک عبارت است از یک منطقه و شهر بزرگی که ثمرات سالانه آن چندین هزار کیلو خرماست.!!!

ماجرای هبه نمودن فدک به امّ ابیها رضی الله عنها

برخی می گویند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم باغ فدک را به حضرت زهرا رضی الله عنها هبه نموده است. علاّمه شاه عبدالعزیز دهلوی  پاسخ این شبهات را اینگونه می دهد:

الف- ادعای هبه به حضرت فاطمه در کتب اهل سنت موجود نیست، بلکه در کتب اهل سنت خلاف آن موجود است؛ «إن رسول الله صلی الله علیه وسلم کان له فدک فکان ینفق منها و یعود منها علی صغیر بنی هاشم و یزوج منهم أیمهم و أن فاطمه رضی الله عنها سألته  أن یجعلها لها فأبی. فکانت کذلک فی حیاة رسول الله صلی الله علیه وسلم حتی مضی لسبیله فلما ولّی ابوبکر رضی الله عنه عمل فیها بما عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم فی حیاته حتی مضی لسبیله...».[ سنن أبی داوود حدیث شماره:2974 دارالکتاب العربی]

ب- بالفرض اگر روایت هبه ی فدک را قبول کنیم لیکن این مسئله مجمع علیه شیعه و سنی است که موهوب ملک موهوب له نمی شود تا وقتی که در قبض و تصرف او نرود و فدک بالإجماع در زمان  حیات پیامبر در تصرف زهرا نیامده بود، بلکه در دست آن جناب صلی الله علیه وسلم بود و در وی تصرف مالکانه می فرمود. ثم هکذا عمل ابوبکر رضی الله عنه.

ج- غضب حضرت فاطمه و نیز ترک کلام وی با ابوبکر صدیق رضی الله عنه را هم اگر بپذیریم لیکن در روایات شیعه و سنی صحیح ثابت است که این امر برحضرت ابوبکر رضی الله عنه شاق آمد و خود را به در سرای زهرا حاضر آورد و علی را شفیع خود ساخت تا آنکه زهرا  از او خشنود شد.(4)

اندیشمند عالم اسلام، مفتی محمد تقی عثمانی صاحب کتاب تکمله فتح الملهم- شرح مسلم- نیز  این جریان را رد کرده و در این مورد می نویسد: « قصة أخری فی هبة فدک: فقالت رضی الله عنها إن رسول الله صلی الله علیه وسلم أعطانی فدک فقال لها هل لک علی هذا بینة؟ فجاءت بعلی - رضی الله عنه- فشهد لها ثم جاءت بأمّ أیمن ...فقال ابوبکر- رضی الله عنه- فبرجل و امرأة تستحقّینها؟ أو تستحقین بها القضیة؟ قال زید بن علی: و أیم الله لو رجع الأمر إلیّ لقضیت فیها بقضاء أبی بکر- رضی الله عنه- أیضاً».  أن هذه القصة غیر ثابتة من روایة اهل السنة.

توصیه فدک و جواب آن

عده ای معتقدند که رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- فدک را برای دخت عزیزش وصیت نمود، اولاّ: توصیه فدک هم از کتب روایی اهل سنت ثابت نیست. ثانیاً: به اتفاق سنی و شیعه وصیت، أخت میراث است. پس در مالی که میراث جاری نمی شود، چطور وصیت جاری می شود؟ زیرا  وصیت و میراث هر دو انتقال ملک بعد از موت هستند و انبیاء بعد از وفات، مالک هیچ چیزی نمی شوند و مال آنها مال خدا می شود و جزء بیت المال مسلمین قرار می گیرند و خلیفه مسلمین می تواند بنابر مصلحت آن را به کسانی بدهد. ثالثاً: اینکه وصیت برای شخصی معین وقتی درست است که قبلاً، از وصیت کننده خلاف آن ثابت نشده باشد و در این مورد کلام رحمة للعالمین صلی الله علیه وسلم "ما ترکناه صدقَة" أظهر من الشمس است و تمام ماترک رسول اکرم صلی الله علیه وسلم وقف فی سبیل الله گردید و امکان وصیت باقی نماند. رابعاً: چرا علی رضی الله عنه در زمان خلافت خود باغ فدک را به ورّاث زهرا توریث ننمود؟ حال آنکه قبول ظلم و خلاف از ایشان نیز مستبعد است. چنانکه در خطبه "53" از نهج البلاغه می فرماید: «بر خلیفه دو امر واجب است یا دفع خلاف یا انکار خلافت»، بنابراین روشن است که قضاوت ابوبکر رضی الله عنه به هیچ وجه خلاف شریعت اسلام نبوده است.

ادعای وراثت

اینک در مورد مهمترین دلیل امامیه برای اثبات حق حضرت زهرا- رضی الله عنها- در مسئله فدک که ادعای وراثت از طرف فاطمه باشد؛ نکاتی را نقل می کنیم:

وقتی فاطمه زهرا- رضی الله عنها- نزد ابوبکر صدیق رضی الله عنه آمد و میراث پدرش- فدک و خمس خیبر- را مطالبه کرد ابوبکر صدیق رضی الله عنه از دادن میراث خودداری نمود و در جواب فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه وسلم شنیدم که فرمودند: «نحن معاشر الأنبیاء لانورث ما ترکناه صدقة» ما گروه انبیا از خود، مال به ارث نمی گذاریم مالی که از ما باقی می ماند صدقه است؛ «فغضبت فاطمة فهجرته فلم تکلّمه حتی توفیت»؛ فاطمه خشمگین شد و ابوبکر رضی الله عنه را ترک کرد و تا آخر عمر با او سخن نگفت.

راویان این حدیث را در کتب حدیث با الفاظ مشابهی نقل کرده اند. علامه مفتی محمد تقی عثمانی  در کتاب تکمله فتح الملهم شرح صحیح مسلم این حدیث را اینگونه ذکر می کند: «عن ابن شهاب عن عروة بن الزبیر عن عایشة رضی الله عنها أنها أخبرته: أن فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم أرسلت إلی أبی بکرالصدیق رضی الله عنه تسأله میراثها من رسول الله مما أفاء الله علیه بالمدینة و فدک ومابقی من خمس خیبر فقال ابوبکر إن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال لانورث ما ترکناه صدقة، إنما یاکل آل محمد صلی الله علیه وسلم فی هذا المال و إنی والله لا اُغیّر شیئاً من صدقة رسول الله صلی الله علیه وسلم عن حالها التی کانت علیها فی عهد رسول الله صلی الله علیه وسلم شیئا. فوجدت فاطمة رضی الله عنها علی أبی بکر رضی الله عنه فی ذلک. قال: فهجرته فلم تکلّمه حتی توفیت...»

و نیز حدیث دیگری در این مورد آمده است: أن عمربن الخطاب قال لمعشر من الصحابة فیهم علی و العباس و عثمان وعبدالرحمن بن عوف و زبیربن العوام و سعدبن ابی وقاص: أنشدکم بالله الذی باذنه تقوم السماء و الارض أتعلمون أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال: «لانورث ما ترکناه صدقة» قالوا: أللهم نعم. ثم أقبل علی علیّ و العباس فقال أنشدکما بالله هل تعلمان أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قد قال ذلک: قالا اللهم نعم» (7)

حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه از صحابه که در بین آنها حضرت علی، عباس، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، زبیر بن عوام و سعد بن ابی وقاص رضی الله عنهم بودند، فرمود: شما را به ذاتی قسم می دهم که آسمان و زمین به امرش قائم است، آیا می دانید که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: «لانورث ما ترکناه صدقَة»؟ عرض کردند: بله به خدا.  سپس به سوی علی و عباس متوجه شد و فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم آیا شما می دانید که رسول خدا صلی الله علیه وسلم این حدیث را بیان فرمود؟ گفتند: بله به خدا (پیامبر این گونه فرمود.)

علامه شاه عبدالعزیز محدث دهلوی رحمه الله در توضیح این روایت می فرماید: پس معلوم شد که این خبر هم برابر آیت است در قطعیت. زیرا که این جماعت که نام اینها در حدیث ذکر شد خبر یکی از ایشان مفید یقین است، چه جای این جمع کثیر. علی الخصوص، علی مرتضی که نزد شیعه معصوم است و روایت معصوم برابر قرآن است در افاده ی یقین نزد ایشان، و با قطع نظر از این همه، این روایت در کتب صحیحه شیعه از امام معصوم هم موجود است.

همچنین امام صادق این روایت را از آن حضرت صلی الله علیه وسلم نقل می فرماید که فرمود:« و إن العلماء ورثة الانبیاء وأن الانبیاء لم یورثوا دیناراً و لا درهما ولکن أورثوا العلم، فمن أخذ منه أخذ بحظ وافر»

شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می فرماید: این حدیث را تنها حضرت ابوبکر رضی الله عنه روایت نکرده، حضرت عمر، حضرت عثمان، حضرت علی، حضرت طلحه، حضرت زبیر، حضرت سعد، حضرت عبدالرحمن بن عوف و حضرت عباس بن عبدالمطلب و ازواج مطهرات و حضرت ابوهریره رضی الله عنهم اجمعین نیز روایت کرده اند.

وراثت انبیا از دیدگاه قرآن

یکی از آیاتی که ممکن است شبهه  ارث بردن و ارث گذاشتن از پیامبران را در ذهن ایجاد کند آیه: «و ورث سلیمان داوود...» [نمل/16] است که برای دفع این  شبهه علامه آلوسی بغدادی در تفسیر روح المعانی می فرماید: «و ورث سلیمان داوود» أی قام مقامه فی النبوة و الملک و صار نبیاً ملکاً بعد موت أبیه داوود علیهما السلام، فوراثته إیاه مجاز عن قیامه مقامه فیما ذکر بعد موته و قیل المراد وراثة النبوة فقط و قیل وراثة الملک فقط؟

علامه مفتی محمد شفیع عثمانی رحمه الله نیز در تفسیر این آیه می فرماید: و از نظر عقل هم نمی تواند دراینجا مراد وراثت مال باشد زیرا به هنگام وفات، حضرت داوود 19پسر داشت، اگر مراد وراثت مالی باشد باید همه این پسران، وارث قرار گیرند، پس تخصیص حضرت سلیمان به وارث بودن از او معنی ندارد و از این ثابت می گردد که مقصود از وراثت آن است که برادران در آن شریک نبودند بلکه تنها حضرت سلیمان وارث شد و آن تنها می تواند وراثت علم و نبوت باشد و خداوند متعال نیز ملک و سلطنت حضرت داوود علیه السلام را نیز به حضرت سلیمان عنایت نمود!

آیه ای دیگر که احتمالاً ممکن است از آن استدلال شود آیه ی ششم سوره مریم است: «یرثنی و یرث من آل یعقوب»؛علامه شاه عبدالعزیزدهلوی رحمه الله به نقل از کلینی می نویسد: روی الکلینی عن ابی عبدالله «أن سلیمان ورث داوود و أن محمداً ورث سلیمان» پس معلوم شد که این وراثت علم و نبوت و کمالات نفسانی است نه وراثت مال و متروکه. و قرینه عقلیه نیز مطابق قول معصوم دلالت بر همین وراثت کرده و نیز در روایتی دیگر از کتب شیعه در تأئید مطلب بالا می خوانیم: روی محمد بن یعقوب الرازی فی الکافی عن ابی البختری عن ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق علیه السلام أنه قال: «انّ العلماء ورثة الانبیاء لم یورثوا و فی نسحة لم یرثوا درهماً و لا دینارا و انما ارثوا احادیث من احادیثهم فمن اخذ بشئ منها فقد أخذ بحظ وافر» پس معلوم شد که غیر از علم و احادیث هیچ چیز میراث به کسی نداده اند. فثبت المدعی بروایة المعصوم.(11)

کلمه «انما» در اینجا نزد امامیه نیز برای حصر و تخصیص است لذا ثابت گردید که میراث انبیاء به طور قطع و یقین علم بوده نه چیزی دیگر.

بنابراین از دیدگاه اهل سنت، انبیا علیهم السلام بعد  از خود برای خویشاوندان و بازماندگان خود مال دنیوی به ارث نمی گذارند و اموالشان در راه اسلام و منافع امت وقف می شود. عقلاً هم ارث گذاشتن انبیا برای بازماندگان سبب مشکل و سوء ظن می گردد زیرا اگر انبیا برای بازماندگان و خویشاوندان متاع  و مال دنیوی به ارث گذارند مورد اتهام و اعتراض قرار می گیرند؛ زیرا مردم در مقابل کسی که او را به عنوان پیامبر خدا قبول دارند، از مال و جان خود دریغ نمی کنند، حتی پذیرش مال و جان از سوی پیغمبر را برای خود سعادت و خوشبختی می دانند.

یک اعتراض و جواب آن

 در اینجا توضیح یک شبهه لازم است و آن اینکه؛ حضرت ابن عباس و حسن بصری وراثت انبیا را وراثت اموال مراد گرفته اند. امام فخر رازی نیز می گوید: وراثت حقیقتاً در مورد مال بکار می رود پس توجیه چیست؟

جواب: ارث اگرچه حقیقتاً برای مال بکار می رود، اما مجازاً برای علوم نبوت و یا خود نبوت و یا پادشاهی و حکومت بکار می رود. چنانچه کاربرد لفظ  "ارث" در دو آیه ذیل دلالت بر مال نمی کند:

«ثم أورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا...» [فاطر:32] باز میراث دادیم قرآن را به آنانکه بر گزیدیم ایشانرا از بندگان خود. و نیز «فخلف من بعدهم خلفا ورثوا الکتاب...» [اعراف:169]؛ پس از پی در آمدند بعد از ایشان جانشینان بد که وارث توارث شدند. (تفسیر حسینی)

نور چشم رحمة للعالمین

مطلب دیگر، ناخرسندی و ناخشنودی حضرت زهرا رضی الله عنها است و آن اینکه وقتی فاطمه رضی الله عنها فدک و خمس خیبر را از صدیق مطالبه کرد، ابوبکر صدیق رضی الله عنه در جواب ایشان حدیث رسول خدا صلی الله علیه وسلم را بیان کرد که: ما گروه انبیا برای بازماندگان خود، مال به ارث نمی گذاریم، مالی که از ما باقی می ماند برای مسلمانان وقف و صدقه است. اکنون سؤال اینجاست که آیا پس از آن که ابوبکر صدیق در جواب حضرت فاطمه رضی الله عنها این حدیث را بیان کرد علتی برای ناخشنودی فاطمه زهرا رضی الله عنها پیدا می شود؟!

اوّلاً: پس از شنیدن حدیث نبوی ناخشنود شدن خلاف تصریح قرآنی است زیرا خداوند می فرماید: «و ما کان لمومن ولا مومنة اذا قضی الله ورسوله أمراً أن یکون لهم الخیرة من أمرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبیناً» [الاحزاب/36]

ثانیاً: خلاف مقتضای عقل سلیم است که اولاد آن حضرت صلی الله علیه وسلم گفته ی رسول خدا صلی الله علیه وسلم را بشنوند و آن را نپذیرند، زیرا بر آحاد امت رسول الله صلی الله علیه وسلم لازم و واجب است که گفته ی رسول خدا را با کمال یقین واطمینان بپذیرند و از این اصل کسی مستثنی نیست و حضرت فاطمه رضی الله عنها نیز در این اصل داخل است.

با اندک تأملی در الفاظ حدیث واضح می شود که این عبارت «فهجرته فلم تکلمه حتی ماتت» قول حضرت عایشه رضی الله عنها نیست بلکه گوینده ی این عبارت مَرد است زیرا لفظ «قال» بکار رفته است پس گوینده ی این عبارت هم "ابن شهاب زهری" است زیرا درروایات خود چنین کلماتی را بکار می برد. خلاصه اینکه کلمات جنجال برانگیزی که در این روایت بکار رفته در اصطلاح علمای حدیث «ظن راوی» است و کلماتی چون «غضبت، هجرت، وجدت و لم تتکلمه و غیره» جزء اصلی روایت مذکور نیست. (16) بلکه بنابر اصطلاح علم الحدیث «إدراج» است و این نوع ادراج از نوع «وقوع الادراج فی وسط الحدیث» است، دکتر محمود طحّان تصریح می کند که ادراج به اجماع علمای محدثین و فقها حرام است.(17)

قصه مراجعه ی فاطمه رضی الله عنها به حضرت ابوبکر رضی الله عنه با 36طریق روایت شده که یازده طریق از غیر امام زهری روایت شده که در هیچکدام، ذکری از غضب و خشم حضرت فاطمه و ترک و هجران با ابوبکر صدیق به میان نیامده و 25 طریق مروی از امام زهری است که 9 روایت خالی از ذکر غضب و هجران است و در باقی مانده یعنی در 16 طریق دیگر غضب وهجران حضرت زهرا رضی الله عنها مذکور است.

ابوطالب محمد بن علی بن الفتح الحربی العشاری در کتاب خود به نام "کتاب فضایل أبی بکرالصدیق" از امام محمدباقربن زین العابدین چنین نقل کرده: «عن کثیر النوال قال: قلت لأبی جعفر، أخبرنی عن أبی بکر وعمر أًظلماً من حقکم شیئاً: قال: لا و منزّل القرآن علی عبده لیکون للعالمین نذیراً ما ظلمانا من حقنا ما یزن حبة خردل: کثیر النوال فرمود: به امام باقر گفتم: از ابوبکر و عمر بگو آیا چیزی در حق شما ظلم کردند؟ امام فرمود: خیر، قسم به آن ذاتی که قرآن را بر بنده اش رسول الله صلی الله علیه وسلم نازل کرد تا برای جهانیان بیم دهنده باشد آنان به اندازه ی دانه ی خردلی در حق ما ظلم نکردند».

عمل حیدر کرار رضی الله عنه مؤید عمل صدیق اکبر رضی الله عنه

پر واضح است زمانی که زمام خلافت به حضرت علی رضی الله عنه سپرده شد، طبق عمل رسول خدا و خلفای ثلاثه عمل نمود و فدک را به اولاد فاطمه رضی الله عنها واگذار نکرد. علامه شاه عبدالعزیز می فرماید: «فهذا صریح فی أن علیاً فعل فی فدک ما فعل فیه ابوبکر رضی الله عنه و لو کان قضاء ابی بکر خطأ لغیّره علیّ رضی الله عنه فی عهد خلافته»

و در جایی دیگر می فرماید: «فلما وصل الامر الی علی بن ابی طالب علیه السلام فی رد فدک فقال انّی لأستحیی من الله أن اُردِ شیئاً منع منه ابوبکر و أمعناه عمر رضی الله عنه».

پس در نتیجه معلوم شد که اگر خلفای ثلاثه (ابوبکر، عمر، و عثمان رضی الله عنهم) بر خلاف دستور رسول خدا صلی الله علیه وسلم عملی را انجام می دادند حتماً حضرت علی رضی الله عنه در زمان خلافت خود آنرا اصلاح می فرمود. حالانکه حضرت علی نیز طبق عمل خلفای قبل از خود عمل نمود. اگر فدک حق زهرا بود و عمل ابوبکر خلاف و نامشروع  بود چرا این عمل خلاف را قبول کرد و فدک را در بین ورّاث فاطمه توریث ننمود؟!

بدرقه ی صدیق اکبر رضی الله عنه، حضرت زهر رضی الله عنها را

حضرت ابوبکر صدیق در هنگام مرض وفات به عیادت و بیمارپرسی او آمده و با او گفتگو نمودند و حتی در روایتی از امام باقر است که نماز جنازه سیِدتنا فاطمه را حضرت ابوبکر رضی الله عنه اقامه نمود و نیز این حدیث ثابت کننده این ادّعاست. «...عن مالک عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جدّه علی بن حسین، قال ماتت فاطمة بین المغرب و العشاء، فحضرها ابوبکر و عمر و عثمان و الزبیر و عبدالرحمن بن عوف، فلمّا وضعت لیصلی علیها، قال علی: تقدم یا أبابکر و دفنت لیلاً.

پس حضرت فاطمه رضی الله عنها درحالی از این دنیا رحلت نموده است که کاملا از حضرت صدیق خشنود و راضی بوده است.

بنابر این نتیجه می گیریم که پروانگان رسالت با اعمالی صالح و کارنامه ای درخشان به ملاقات پروردگار شتافتند ،پس بر ماست که از معلم بشریت، رحمة للعالمین حضرت محمد صلی الله علیه وسلم درس ایمان واخلاق و از صدیق اکبر درس صداقت و امانت و از فاروق اعظم درس شهامت و عدالت و از عثمان با حیا درس اطاعت و شهادت و از حیدر کرار درس شجاعت وپایمردی، بگیریم و باید به وقایع تاریخی صدر اسلام، با دید واقع بینانه ای بنگریم، نه اینکه با عینک انتقاد و تعصب و طعن بر صحابه ی رسول خدا صلی الله علیه وسلم قلم و زبانمان را آلوده نمائیم؛ چرا که آنها بقول رسول اکرم صلی الله علیه وسلم مانند ستارگان اند.

پس باید در بیان روابط بین صحابه و اهل بیت به قرآن اقتدا نمائیم که می فرماید: «محمد رسول الله والذین معه أشداء علی الکفار رحماء بینهم» [فتح/29]

ربنا اغفرلنا و لإخواننا الذین سبقونا بالایمان و لا تجعل فی قلوبنا غلاً للذین آمنوا ربنا إنک رؤف الرحیم.

منبع: سنی آن لاین

عصر اسلام

IslamAge.Com


منابع و مآخذ:

1- ازالة الشک عن مسئلَة الفدک-

2- تکمله ی فتح الملهم - مفتی محمد تقی عثمانی- مکتبه دارالعلوم کراتشی 3/96

3- تفسیر روح المعانی علامه آلوسی بغدادی

4- معارف القرآن- مفتی محمد شفیع- مترجم مولانا محمد یوسف حسین پور

5ـ اصول کافی با ترجمه و شرح فارسی شیخ محمد باقر کمره ای جلد 1 انتشارات اسوه - تهران

6ـ تیسیر مصطلح الحدیث - دکتر محمود طحان ص 104

7- صحیح بخاری - باب فرض الخمس. صحیح مسلم - باب حکم الفیء. سنن ترمذی باب ماجاء فی ترکة رسول الله و ...

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان