سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

13 آذر 1403 01/06/1446 2024 Dec 03

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7339657
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 50   تعداد بازدید: 2745 تاریخ اضافه: 2010-02-24

شش مرد يثربی پاک‌سيرت

در موسم حج سال یازدهم بعثت (جولای 620 میلادی) دعوت اسلام به بذرهای قبایلى دست یافت که خیلی زود به درختان سربرکشیده تبدیل شدند، و مسلمانان زیر سایه‌های گستردهٔ آن درختان از آسیب انواع ظلم و ستم آسودند، و توانستند جهت ‌گیری حوادث و وقایع و مسیر تاریخ را تغییر دهند.

از جمله رفتارهای حکیمانهٔ پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- در برابر کارشکنی‌ ها و تکذیب‌های اهل مکه، آن بود که در تاریکی شب به سراغ قبائل مختلف می ‌رفتند، تا مشرکان مکه مانع کار آن حضرت نشوند.

در یکی از این شب ‌ها، رسول‌ اکرم -صلى الله علیه وسلم- به اتفاق ابوبکر و علی از خانه بیرون شدند، و به منطقهٔ مسکونی ذُهل و شیبان ثعلبه رفتند و دربارهٔ اسلام با آنان سخن گفتند. در این نشست، فیمابین ابوبکر و مردی از بنی‌ذهل سؤال و جواب ‌های جالبی مطرح گردید؛ بنی ‌شیبان امیدوار کننده‌ترین پاسخ‌ها را دادند، امّا عملاً از پذیرفتن اسلام خودداری کردند [1].

آنگاه رسول ‌خدا -صلى الله علیه وسلم- بر عقبهٔ منی گذر کردند؛ صدای چند تن را شنیدند که با یکدیگر سخن می ‌گفتند: آهنگ آنان کردند، و رفتند تا به آنان رسیدند. آنان شش تن از جوانان مدینه، همه از طایفهٔ خزرج، و عبارت بودند از:

1)   اسعدبن زُراره (از بنی نجّار)؛

2)   عوف بن حارث بن رفاعه بن عَفراء(از بنی نجّار)؛

3)   رافع بن مالک بن عجلان (از بنی زُرَیق)

4)   قُطبَه بن عامربن حدیده (از بنی سَلمه)؛

5)   عُقبه بن عامربن نابی (از بنی حرام بن کعب)؛

6)   جابربن عبدالله بن رئاب (از بنی عبیدبن غَنم).

از سعادت اهل یثرب آن بود که از هم‌ پیمانان خود بسیار می‌شنیدند که هرگاه بین شان نزاعی رخ می‌داد، میگفتند: پیامبری از پیامبران که در زمان ما مبعوث خواهد شد، خروج خواهد کرد، و ما پیرو او خواهیم شد، و در رکاب او شما را همانند عاد و اِرَم از دم شمشیر خواهیم گذرانید! [2]

وقتی رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- به نزد آنان رسیدند، به آنان گفتند: «مَن اَنتم؟» شما چه کسانی هستید؟ گفتند: عده‌ ای از مردم خزرج! گفتند: «من موالی الیهود؟» از هم پیمانان یهود؟! گفتند: آری. حضرت رسول ‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- گفتند: قدری نمی‌‌نشینید تا من با شما سخن بگویم؟! گفتند: چرا! در کنار آن حضرت نشستند.

پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- حقیقت و دعوت اسلام را برای آنان تشریح فرمودند، و آنان را به سوی خداوند عزوجل دعوت کردند، و برایشان قرآن تلاوت کردند. آن شش تن به یکدیگر نگریستند و گفتند: ای برادران، می‌دانید؟ به خدا این همان پیامبری است که یهودیان به واسطهٔ او شما را تهدید می‌کردند! مبادا آنان بر شما در این امر سبقت بگیرند! در اجابت دعوت وی شتاب کنید، و اسلام بیاورید!

این جوانان از خردمندان و اندیشمندان یثرب بودند. جنگ خانمانسوز داخلی که تازه پایان پذیرفته بود و همچنان شعله‌اش بالا می‌کشید، ایشان را به ستوه آورده بود. اینان امید بستند به اینکه دعوت پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- موجبات دست کشیدن طرفین را از جنگ فراهم گرداند.

گفتند: ما قوم و قبیلهٔ خود را بدورد گفته‌‌ایم- چه قوم و قبیله‌ای!- در حالیکه دشمنی و بدخواهی در میان ایشان بیداد می‌کند! امید است که خداوند به واسطهٔ شما آنان را با یکدیگر متحد گرداند. بر آنان وارد خواهیم شد، و آنان را به آئین شما دعوت خواهیم کرد؛ اگر خداوند آنان را در پرتو شما به یکدیگر بپیوندد؛ از آن پس عزت هیچ مردی در میان قوم و قبیلهٔ ما فراتر از عزّت شما نباشد!

وقتی این شش مرد جوان یثربی به مدینه (یثرب) بازگشتند، پایگاه رسالت اسلام را به آن شهر منتقل گردانیدند؛ به گونه‌ای که هیچ‌یک از خانه‌های انصار نماند، مگر آنکه در آن وصف و یاد رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- برقرار بود.


منبع: خورشید نبوت؛ ترجمهٔ فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان 1388

عصر اسلام
IslamAge.com


[1]- نکـ: مختصر السیرة، ص 150-152.

[2]- زاد المعاد، ج 2، ص 50؛ سیرهٔ ابن‌هشام، ج1، ص 429-541.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان