سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

2 ارديبهشت 1404 23/10/1446 2025 Apr 22

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7610098
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 473   تعداد بازدید: 10288 تاریخ اضافه: 2010-04-01

آخرين سخنان حسن رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

ابونعيم[1] مي‌گويد: زماني كه بيماري حسن رضی الله عنه  شدت يافت، آن بزرگوار آه و ناله مي‌كرد. شخصي، نزدش آمد و گفت: «اي ابومحمد! چرا آه و ناله سر مي‌دهي؟ مگر نه اينكه با جدا شدن روح از كالبدت، نزد پدر و مادرت علي و فاطمه، و نيز نزد پدربزرگ و مادربزرگت نبي (اكرمص) و خديجه مي‌روي و به عموهايت حمزه و جعفر، و به دايي‌هايت قاسم و طيب و ابراهيم، و به خاله‌هايت رقيه و ام‌كلثوم و زينب مي‌پيوندي؟» راوي مي‌گويد: غم و ناله‌ي حسن رضی الله عنه  پس از شنيدن اين سخن، برطرف شد.[2]

در روايتي آمده است كه گوينده‌ي اين سخن به حسن رضی الله عنه ، برادرش حسين رضی الله عنه  بود. حسن رضی الله عنه  در پاسخش فرمود: «اي برادرم! من، به امر و خواست خداي متعال، به جايي مي‌روم كه هرگز نرفته‌ام و تعدادي از مخلوقات خدا را مي‌بينم كه هيچ‌گاه امثال آنان را نديده‌ام». آن‌گاه حسين رضی الله عنه  گريست.[3]

در روايتي آمده است كه حسن رضی الله عنه  فرمود: «من، با آن‌چنان امر بزرگ و مسأله‌ي هولناكي مواجه شده‌ام كه پيشتر تجربه‌اش را نداشته‌ام».[4]

در كتاب خدا و سنت رسول‌خداصلی الله علیه وسلم  مسير و سرنوشت انسان، از آغاز خروج روح از كالبدِ وي تا استقرارش در بهشت يا جهنم، به‌تفصيل بيان شده است. از اين‌رو سلف صالح و پيشينيان نيك امت، به‌شدت از سوءخاتمه و فرجام بد مي‌ترسيدند؛ هيچ‌كس از عاقبت خويش خبر ندارد و فرجام هر كس، به‌قدري مهم است كه ملاك و معيار پذيرش يا عدم پذيرش اعمال، به‌شمار مي‌رود. بنابراين مؤمنان، در هر قدمي كه برمي‌دارند و در هر حركتي كه مي‌كنند، از سوءخاتمه و فرجام بد، مي‌ترسند؛ چنانچه خداي متعال، در توصيف مؤمنان مي‌فرمايد:

«وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ » (مؤمنون:60)

«و دل‌هايشان، ترسان و هراسان است».

اهل ايمان، همواره سختي‌هاي مرگ و مشكلات قبض روح و جان دادن را به‌ياد دارند و مسيري را كه فراروي همگان است، خيلي خوب مي‌شناسند. رسول‌خداصلی الله علیه وسلم  مي‌فرمود: (اللهم هوّن عليّ سكرات الموت)[5] يعني: «بارخدايا! سختي‌هاي مرگ را بر من، آسان بگردان».

وقتي انسان، از سختي‌هاي مرگ مي‌ترسد، مواجه شدن با ملك الموت (فرشته‌ي مرگ) نيز برايش هولناك است و از ديدن او، مي‌هراسد و ترس و وحشت، او را فرا مي‌گيرد.[6]

قرطبي مي‌گويد: مشاهده‌ي ملك الموت (فرشته‌ي مرگ) ، آن‌چنان ترس و وحشتي در دل ايجاد مي‌كند كه غير قابل توصيف است و تنها كسي، به حقيقت آن پي مي‌برد كه با آن مواجه شده و آن را با چشم خود ديده است.[7] گذشته از ياد مرگ و ترس از ديدن فرشته‌ي مرگ، بايد وقايع هولناك‌ پس از مرگ را نيز به‌ياد داشت؛ چراكه انسان، پس از مردن، نتيجه‌ي آزمون دنيا را مي‌بيند. از اين‌رو بايد بدين نكته بينديشيم كه آيا ما، جزو كساني خواهيم بود كه فرشتگان، به آنان مي‌گويند:

« أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» (فصلت:30)

«نترسيد و غمگين نباشيد، و مژده باد شما را به بهشتي كه نويدش به شما داده مي‌شد».

يا در جرگه‌ي كساني خواهيم بود كه خداي متعال، درباره‌ي آنان مي‌فرمايد:

«وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ» (انفال:50)

«(اي پيغمبر!) اگر (آن هول و هراسي را) ببيني (كه هنگام مرگ به كافران دست مي‌دهد)، بدانگاه كه فرشتگان، جان كافران را مي‌گيرند و سر و صورت و پشت و روي آنها را مي‌زنند (و به ايشان مي‌گويند): عذاب سوزان را بچشيد، (از مشاهده‌ي اين‌همه رنج و ترس، به حال آنان تأسف خواهي خورد)».

رسول‌خداصلی الله علیه وسلم  فرموده است: (مَنْ أَحَبَّ لِقَاءَ اللَّهِ، أَحَبَّ اللَّهُ لِقَاءَهُ، وَمَنْ كَرِهَ لِقَاءَ اللَّهِ، كَرِهَ اللَّهُ لِقَاءَهُ) يعني: «‌هرکس، ملاقات خدا را دوست داشته باشد، خداوند هم ملاقات او را دوست دارد. و هرکس كه ملاقا ت خدا را دوست نداشته باشد، خداوند هم ملاقات او را دوست ندارد»‌. عايشه رضي الله عنها گفت: ما مرگ را دوست نداريم. فرمود: (لَيْسَ ذَاك، وَلَكِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا حَضَرَهُ الْمَوْتُ بُشِّرَ بِرِضْوَانِ اللَّهِ وَكَرَامَتِهِ. فَلَيْسَ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِمَّا أَمَامَهُ، فَأَحَبَّ لِقَاءَ اللَّهِ وَأَحَبَّ اللَّهُ لِقَاءَهُ. وَإِنَّ الْكَافِرَ إِذَا حُضِرَ بُشِّرَ بِعَذَابِ اللَّهِ وَعُقُوبَتِهِ، فَلَيْسَ شَيْءٌ أَكْرَهَ إِلَيْهِ مِمَّا أَمَامَهُ فكَرِهَ لِقَاءَ اللَّهِ وَكَرِهَ اللَّهُ لِقَاءَهُ)[8] یعنی: «هدف، اين نيست. بلکه هنگامي که مرگ به سراغ مؤمن بيايد، او را به خشنودي و بخشش الهي، بشارت مي‌دهند. در اين هنگام، هيچ چيزي برايش از آنچه که در انتظارش هست، محبوب‌تر نيست. پس او، ملاقات خدا را دوست دارد و خدا هم ملاقات او را دوست دارد. اما هنگامي که مرگ کافر فرا رسد، او را به عذاب الهي، بشارت مي‌دهند. لذا هيچ چيزي برايش از آنچه که در انتظارش مي‌باشد، ناگوارتر نيست. اينجاست که او، ملاقات خدا را دوست ندارد و خدا هم ملاقات او را دوست ندارد»‌.

فشار قبر نيز جزو مسايلي است كه همه، آن را تجربه خواهند نمود. رسول‌خداصلی الله علیه وسلم  فرموده است: (إِنَّ لِلْقَبْرِ ضَغْطَةً، لَوْ نجا أَحَدٌ مِنْهَا نَجَا مِنْهَا سَعْدُ بْنُ مُعَاذٍ)[9] يعني: «قبر، فشاري دارد كه اگر كسي، از آن نجات يابد، آن شخص، سعد بن معاذ خواهد بود». نبي اكرم رضی الله عنه  در توصيف قبر فرموده است: (رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ)[10] يعني: «قبر، باغي از باغ‌هاي بهشت يا گودالي از گودال‌هاي جهنم است». ما، رستاخيز و برپايي قيامت را پيش رو داريم. خداي متعال، مي‌فرمايد:

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ » (حج:1)

«اي مردم! از پرودگارتان بترسيد (و به ياد روز قيامت باشيد). همانا زلزله‌ي قيامت، واقعه‌ي بزرگ (و هراس‌انگيزي) است».

روز قيامت، روزي بس دشوار است؛ خداي متعال، مي‌فرمايد:

«يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ» (مطففين:6)

«روزي كه مردمان، در پيشگاه پروردگار جهانيان، (براي حساب و كتاب) برپا مي‌ايستند».

در روز قيامت، تمام انسان‌ها اعم از نخستين انساني كه پا به عرصه‌ي گيتي نهاده (يعني آدمu) تا آخرين فردي كه به دنيا مي‌آيد، حشر خواهند شد؛ خداي متعال، مي‌فرمايد:

«إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآَيَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآَخِرَةِ ذَلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ » (هود:103)

«آن، روزي است كه مردمان را (براي حساب و كتاب) گرد مي‌آورند و روزي است كه (از سوي همگان)، مشاهده مي‌گردد».

خداي متعال و رسول اكرمص صحنه‌هاي هراس‌انگيز قيامت را توصيف كرده‌اند؛ چنانچه خداي متعال، مي‌فرمايد:

«كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا (21) وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا (22) وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى (23) يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي» (فجر:21-24)

«هرگز! (چنين نيست كه مي‌پنداريد). زماني كه زمين، سخت در هم كوبيده مي‌شود و صاف و مسطح مي‌گردد، و پروردگارت بيايد و فرشتگان، صف در صف حاضر شوند؛ در آن روز، دوزخ را بياورند؛ در آن روز، انسان، به خود آيد، و چنين به‌خود‌آمدني، چه سودي به حالش خواهد داشت؟ (بنابراين) خواهد گفت: اي كاش براي زندگي خويش، (نيكي‌ها و حسناتي) پيشاپيش مي‌فرستادم».

رسول‌خداصلی الله علیه وسلم  فرموه است: (يُؤْتَى بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ زِمَامٍ مَعَ كُلِّ زِمَامٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ يَجُرُّونَهَا)[11] يعني: «روز قيامت جهنم را در حالي مي‌آورند كه هفتاد هزار مهار دارد و با هر مهاري، هفتاد هزار فرشته، همراهند و آن را مي‌كشند». به‌راستي چه صحنه‌ي وحشتناكي است! آن‌چنانكه دل‌ها را پاره‌پاره مي‌كند. از ترس آن روز هولناك بود كه حسن بن علي رضی الله عنه  فرمود: «من، اين ننگ و عار را بر آتش جهنم ترجيح مي‌‌دهم».[12] حسن رضی الله عنه  از اين ترسيد كه در پيشگاه الهي درباره‌ي خون مسلمانان، مورد بازخواست قرار گيرد. چراكه رسول‌خداصلی الله علیه وسلم  فرموده است: (أول ما يقضي بين الناس في الدماء)[13] یعنی: «نخستين چيزي كه ميان مردم در مورد آن داوري مي‌شود، درباره‌ي خون‌ها (قتل‌ها) است».

رسول‌خداصلی الله علیه وسلم  در بيان يكي از صحنه‌هاي هولناك قيامت فرموده است: (يَجِيءُ الْمَقْتُولُ بِالْقَاتِلِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَاصِيَتُهُ وَرَأْسُهُ بِيَدِهِ وَأَوْدَاجُهُ تَشْخَبُ دَمًا يَقُولُ يَا رَبِّ هَذَا قَتَلَنِي حَتَّى يُدْنِيَهُ مِنْ الْعَرْشِ)[14] يعني: «روز قيامت، مقتول، در حالی که موی پیشانی و سر قاتل را گرفته و از رگ گردن وی، خون، جاری است، قاتل را مي‌آورد و مي‌گوید: ای پروردگارم! این، مرا کشت؛ آن چنانکه او را به عرش نزدیک مي‌كند».[15]

آري! چه روز سخت و وحشتناكي، پيش روي ما قرار دارد! وقتي سردار جوانان بهشت، از آن روز هولناك، هراس دارد، حال ما و امثال ما چگونه خواهد بود؟! همه‌ي ما بايد عبرت بگيريم و براي آن‌چنان روزي، تلاش نماييم و عمل نيك انجام دهيم و از خداي متعال بخواهيم كه ما را مشمول عفو و مهرباني خويش قرار دهد كه او، بس مهربان، بردبار و بخشاينده است.

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب حسن ابن رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اســلام

IslamAge.Com

---------------------------------------------------------

[1]- نامش، فضل بن دكين است.

[2]- البداية و النهاية (11/210).

[3]- نگا: تاريخ دمشق (14/109).

[4]- تهذيب الكمال (6/254)؛ سكب العبرات (1/148).

[5]- ترمذي، كتاب الجنائز، شماره‌ي978.

[6]- ر.ك: الإيمان أولا، ص94.

[7]- نگا: التذكرة (1/113).

[8]- بخاري، شماره‌ي6507.

[9]- نگا: مسند احمد (6/55)، رجال اين حديث، صحيح‌اند.

[10]- سنن ترمذي، شماره‌ي2578.

[11]- مسلم، كتاب صفة النار؛ صحيح الجامع، شماره‌ي8001.

[12]- تاريخ دمشق (14/88).

[13]- بخاري (6864).

[14]- روايت ترمذي، نسائي و ابن ماجۀ؛ آلبانی رحمه الله، این حدیث را صحیح دانسته است، نگا: صحیح الجامع، شماره (8031).

[15]- كنايه از آن دارد که مقتول، خواهان تلافی و اعاده ی حق خویش می شود و حاکی از آنست که خداوند متعال، به عدل خویش، به داد وی می رسد.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان