سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7322728
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 455   تعداد بازدید: 2855 تاریخ اضافه: 2010-04-01

حسن بن علي رضی الله عنه در دوران خلافت پدرش

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پس از آنكه عثمان بن عفان رضی الله عنه  به دست اراذل و اوباش به شهادت رسيد، تمام اصحابي كه در مدينه بودند، بي‌درنگ با علي رضی الله عنه  بيعت كردند؛ چراكه در آن زمان، هيچ‌كس به‌اندازه‌ي علي رضی الله عنه  سزاوار خلافت نبود. البته علي رضی الله عنه  هيچ ميل و رغبتي به امارت نداشت، اما از آنجا كه با اصرار صحابه رضی الله عنهم   مواجه گشت و نگران آينده‌ي امت اسلامي و گسترش فتنه بود، پيشنهاد صحابه را پذيرفت. اهل سنت و جماعت، اتفاق نظر و اجماع دارند كه علي رضی الله عنه  پس از شهادت عثمان رضی الله عنه ، بيش از همه سزاوار خلافت بود و با بيعت مهاجران و انصار رضی الله عنهم   كه به فضايل وي آگاه بودند، به خلافت رسيد. پيشينه‌ي علي رضی الله عنه  در اسلام بر كسي پوشيده نبود و همه، او را عالم‌ترين و داناترين فرد آن زمان مي‌دانستند و به ياد داشتند كه او، فضايل و سوابق درخشاني در اسلام دارد و در منش و رفتار، بر روش رسول‌خداص گام‌زن است. خلاصه اينكه فضايل والاي علي رضی الله عنه  بر صحابه رضی الله عنهم   آشكار بود؛ از اين‌رو به‌اجماعِ اصحاب ساكن در مدينه، به خلافت رسيد و رهبر برحق مسلمانان گرديد و بدين‌سان، اطاعتش بر مسلمانان، واجب شد. بسياري از علما، به نقل اجماع درباره‌ي خلافت علي رضی الله عنه  پرداخته‌اند؛ از جمله: ابن‌سعد،[1] ابن‌قدامه،[2] ابوالحسن اشعري،[3] ابونعيم اصفهاني،[4] ابومنصور بغدادي،[5] زهري،[6] عبدالملك جويني،[7] ابوعبدالله بن بطه،[8] غزالي،[9] ابوبكر بن‌العربي،[10] ابن‌تيميه،[11] و ابن‌حجر.[12] خلاصه اينكه بر حقانيت خلافت علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه  در زمان خودش، اجماع شده و پس از شهادت عثمان رضی الله عنه ، هيچ كس سزاوارتر از علي رضی الله عنه  براي اداره‌ي امور مسلمانان نبود.[13]

 

خروج اميرمؤمنان علي رضی الله عنه ، از مدينه به سوي كوفه

تعدادي از صحابه رضی الله عنهم   با خروج اميرمؤمنان علي رضی الله عنه  از مدينه، موافق نبودند و اين امر، زماني نمايان گرديد كه علي رضی الله عنه  قصد عزيمت به شام را نمود. هنگامي كه ابوايوب انصاري رضی الله عنه  از تصميم خليفه، باخبر شد، او را از اين تصميم منصرف كرد؛ امير مؤمنان نيز پيشنهاد ابوايوب رضی الله عنه  را پذيرفت و تصميم گرفت در مدينه بماند و آن‌گاه كارگزارانش را به شهرها و مناطق مختلف فرستاد.[14]

البته تحولات سياسي، خليفه را به ترك مدينه، ناگزير ساخت؛ چنانچه قصد عزيمت به كوفه را نمود تا به شام نزديك باشد.[15] علي رضی الله عنه  براي عزيمت به كوفه آماده مي‌شد كه خبر خروج عائيشه و طلحه و زبير رضی الله عنهم   به بصره را دريافت كرد؛ بنابراين مردم مدينه را به همراهي با خويش فراخواند؛ البته تعدادي از مردم مدينه كه به وجود فتنه‌گران در سپاه علي رضی الله عنه  و نحوه‌ي برخورد با آنان معترض بودند، فراخوان علي رضی الله عنه  را نپذيرفتند؛ زيرا آنان، اين حركت را تداوم فتنه‌ي پيشين مي‌دانستند و هرگونه اقدامي را نيازمند بررسي و بازبيني بيشتر موضوع مي‌دانستند تا هيچ‌گونه ابهامي به‌جاي نماند. دلايل زيادي وجود دارد كه نشان مي‌دهد بسياري از مردم مدينه، درخواست علي رضی الله عنه  براي خروج را نپذيرفتند؛ چنانچه سخنراني‌هاي نقل‌شده از علي رضی الله عنه ، بيانگر اين موضوع مي‌باشد.[16]

 

پيشنهاد حسن بن علي رضی الله عنه  به پدرش

امير مؤمنان، مدينه را ترك كرد و در ربذه اردو زد؛ تعدادي از مسلمانان در ربذه به علي رضی الله عنه  پيوستند.[17] در ربذه، حسن رضی الله عنه  كه از بابت اختلاف و چنددستگي مسلمانان، گريان بود و نمي‌توانست غم و اندوهش را پنهان كند، نزد پدرش رفت و گفت: «هر چه گفتم، به حرف نكردي…». علي رضی الله عنه  فرمود: «تو، همچنان مانند دخترها مي‌گريي![18] مگر تو چه گفتي كه نپذيرفتم؟» پاسخ داد: «روزي كه عثمان رضی الله عنه  را محاصره كردند، پيشنهاد دادم مدينه را ترك كني تا شاهد كشته شدن عثمان رضی الله عنه  نباشي؛ و آن‌گاه كه او را كشتند، از تو خواستم تا زماني كه نمايندگان مناطق مختلف و تمام عرب‌ها با تو پيمان نبسته‌اند و خبر بيعت مردم مصر، به تو نرسيده، از هيچ‌كس بيعت نگيري؛ سپس هنگام خروج طلحه و زبير از تو خواستم كه هيچ حركتي نكني تا اگر فسادي روي دهد، تو، در آن نقشي نداشته باشي، اما هيچ‌يك از خواسته‌هايم را نپذيرفتي». علي رضی الله عنه ، عذر خويش را در يكايك مواردي كه پسرش، برشمرد، بدين شكل بيان نمود كه خود نيز هنگام محاصره‌ي عثمان رضی الله عنه ، عملاً در محاصره قرار داشته و هيچ كاري، از او ساخته نبوده است؛ اخذ بيعت را هم منوط به مردم مدينه دانست و اظهار داشت كه بي‌توجهي به اين امر، برايش ناخوشايند بوده است؛ وي، ضمن اشاره به رويكردش در قبال خروج طلحه و زبير رضي‌الله‌عنهما سوگند ياد كرد كه از بدو خلافت، به اختيار خويش نبوده و نتوانسته‌ است به برنامه‌هاي مورد نظرش برسد.

به‌هر حال، چارچوب گفتمان پدر و پسر، بيانگر تربيت نيكي است كه علي رضی الله عنه ، فرزندش حسن رضی الله عنه  را نموده بود. علي رضی الله عنه  به فرزندش حسن رضی الله عنه ، اين فرصت را داد كه بدون هيچ نگراني و يا واهمه‌اي، اعتراضش را مطرح نمايد و آن‌گاه آن بزرگوار، يكايك اعتراضات پسرش را پاسخ داد. از سخنان حسن رضی الله عنه  به پدرش، چنين به‌نظر مي‌رسد كه وي، در ابتدا خواهان حل مسالمت‌آميز بحران به‌وجودآمده و دوري از هرگونه اقدام نظامي بود، اما امير مؤمنان، علي رضی الله عنه ، آدمِ دورانديشي بود و به فرجام كار مي‌انديشيد و به همين خاطر نيز درصدد فراهم شدن فرصت مناسب براي محاكمه‌ي قاتلان عثمان رضی الله عنه  بود و شتاب در اين زمينه را به‌مصلحت نمي‌دانست. از اين‌رو در پاسخ طلحه و زبير رضي‌الله‌عنهما كه خواهان محاكمه‌ي قاتلان عثمان رضی الله عنه  بودند، از آنان خواست كه خويشتن‌دار باشند و صبر نمايند تا اوضاع، بهبود يابد؛ وي، توان و قدرت قابل ملاحظه‌ي شورشيان و عاملان قتل عثمان رضی الله عنه  را يكي از دلايل درنگ در محاكمه‌ي آنان برشمرد و شرايط آن زمان را براي انجام اين مهم، مساعد ندانست؛ گويا تأخير در قصاص قاتلان را، بر تفرقه و جنگ، ترجيح داد.[19]

امير مؤمنان، علي رضی الله عنه ، بر اين باور بود كه مصلحت مسلمانان، در به تأخير انداختن قصاص است، نه در ترك آن؛ از اين‌رو در محاكمه‌ي قاتلان عثمان رضی الله عنه  درنگ كرد و منتظر ماند تا وضعيت جامعه، سر و سامان يابد و سپس پرونده‌ي قتل عثمان رضی الله عنه  را به‌جريان بيندازد.[20] علماي امت، بر اين اتفاق نظر دارند كه براي حاكم مسلمان، جايز است در شرايطي كه قصاص كردن، باعث تفرقه مي‌شود و فتنه‌هايي را به دنبال دارد، قصاص را به‌تأخير بيندازد.[21]

 

تأثير حسن بن علي رضی الله عنه  در خروج مردم كوفه به حمايت از پدرش

امير مؤمنان، علي رضی الله عنه ، تمام توانمندي‌هاي خود را در اداره‌ي امور به‌كار مي‌بست و از اراده و انديشه‌اي استوار برخوردار بود. زماني كه در ربذه اردو زده بود، براي كوفيان پيام فرستاد و آنان را به نصرت و ياري خويش فرا خواند. فرستادگان علي رضی الله عنه  به كوفه، محمد بن ابي‌بكر و محمد بن جعفر بودند، اما در انجام اين وظيفه ناكام ماندند و نتوانستند اهل كوفه را برای یاری علي رضی الله عنه  قانع سازند. در آن زمان ابوموسي اشعري رضی الله عنه ، از سوي علي رضی الله عنه ، والي كوفه بود. وي، با استناد به احاديث رسول‌خداص، مردم را از خروج و شركت در جنگ برحذر می داشت.[22] آن‌گاه علي رضی الله عنه  هاشم بن عتبه بن ابي‌وقاص را به كوفه فرستاد؛ او نيز به‌خاطر تأثير فراوان ابوموسي رضی الله عنه  بر كوفيان، نتوانست نظرشان را براي خروج، جلب كند.[23] سپس علي رضی الله عنه ، عبدالله بن عباس رضی الله عنه  را براي اين منظور به كوفه فرستاد؛ او نيز توفيق چنداني در انجام مأموريتش نداشت تا اينكه علي مرتضي رضی الله عنه ، عمار بن ياسر و پسرش حسن رضی الله عنهم   را به كوفه اعزام كرد و طي فرماني، ابوموسي اشعري رضی الله عنه  را از ولايت كوفه عزل نمود و قرظة بن كعب را جايگزينش كرد.[24] قعقاع بن عمرو رضی الله عنه  نقش وافري در قانع كردن مردم كوفه داشت؛ چنانچه در مبان آنان برخاست و فرمود: «اي مردم! من، خيرخواه و دلسوز شما هستم و دوست دارم به راه راست و درست رهنمون شويد؛ سخني به شما مي‌گويم كه حق است…. گفتار درست، اين است كه حتماً بايد اميري وجود داشته باشد كه كار مردم را سامان دهد، ظالم را از ظلم كردن باز دارد و مظلوم را ياري رساند؛ اينك علي رضی الله عنه  برخاسته و در فراخوانش، انصاف را رعايت كرده و به سوی اصلاح و مصلحت، فرا خوانده است. پس حركت كنيد و در اين امر، سهيم شويد».[25]

حسن بن علي رضی الله عنه  نيز نقش به‌سزايي در خروج مردم كوفه و قانع ساختن آنها داشت؛ وي، در ميان كوفيان برخاست و فرمود: «فراخوان اميرتان را اجابت كنيد و به سوي برادرانتان حرکت نمایید؛ به‌هر حال کسانی، برای این کار، پیدا خواهند شد. به خدا سوگند، اگر خردمندان، به این کار، دست یازند، برای حال و آینده، بهتر است و فرجام بهتری در پی دارد؛ پس دعوت ما را بپذیرید و ما را در این گرفتاری که در میان ما و شما، مشترک است، یاری نمایید».[26]

حدود شش تا هفت‌هزار نفر از مردم كوفه، فراخوان علي رضی الله عنه  را پاسخ گفتند و همراه حسن و عمار بن ياسر رضی الله عنهم  ، آماده‌ي حركت شدند و سپس دو هزار تن از مردم بصره به آنان پيوستند و ديري نپاييد كه با پيوستن تعدادي از قبايل، شمار سپاهيان علي رضی الله عنه  در ميدان نبرد، به حدود دوازده‌هزار نفر رسيد.[27] زماني كه مردم كوفه، در منطقه‌ي ذي‌قار به حضور علي رضی الله عنه  رسيدند، به آنان فرمود: «اي مردم كوفه! شما، پادشاهان عجم را از ميان برداشتيد و شوكت آنان را در هم شكستيد و آنها را پراكنده نموديد، و ميراث آنان، به شما رسيد؛ من، شما را فرا خواندم تا همراه ما، برادارانمان از مردم بصره را ببينيد؛ اگر بازگشتند، ما نيز همين را مي‌خواهيم و اگر در حكم ما وارد شوند، با آنان مدارا مي‌كنيم و چنانچه آغازگر ستم بودند، در برابرشان مي‌ايستيم؛ ما، به حول و قوه‌ي الهي، هرگز كاري را كه در آن صلاح و مصلحتي هست، ترك نمي‌كنيم؛ بلكه به خواست خدا، آن را بر كاري كه مايه‌ي تباهي است، ترجيح مي‌دهيم».[28]

 

مذاكرات صلح

علي رضی الله عنه  به‌شدت مشتاق حل مسالمت‌آميز اين مشكل بود و سعي زيادي مي‌كرد كه مسلمانان را از پيامدهاي برخورد مسلحانه و درگيري با يكديگر، برحذر دارد؛ طلحه و زبير رضي‌الله‌عنهما نيز چنين وضعيتي داشتند. تعدادي از صحابه و بزرگان تابعين هم اقداماتي در جهت ايجاد صلح، انجام دادند كه از آن جمله مي‌توان به قعقاع بن عمرو رضی الله عنه  اشاره كرد؛ وي، براي اين منظور، با طلحه و زبير و عايشه رضی الله عنهم   گفتگو كرد؛ آنان از طرح قعقاع رضی الله عنه  استقبال نمودند. عايشه رضي‌الله‌عنها ديدگاه قعقاع رضی الله عنه  درباره‌ي قاتلان عثمان رضی الله عنه  را پرسيد. وي، پاسخ داد: «دواي اين درد و علاج اين كار، آرامش و خويشتن‌داري است و چاره‌اي جز اين برای محاكمه‌ي قاتلان عثمان رضی الله عنه  وجود ندارد؛ اگر شما، با علي رضی الله عنه  بيعت كنيد و با او همراه شويد، اين، نشانه‌ي خوبي است و بدين‌سان مي‌توان انتقام خون عثمان رضی الله عنه  را گرفت، اما اگر اين را نپذيريد و همچنان بر جنگ و ستيز و رأي خويش پافشاري كنيد، اين، نشانه‌ي بدي است. بنابراين در پي عافيت برآييد تا به شما ارزاني گردد و همان‌طور كه در گذشته، كليد خير و نيكي بوديد، امروز نيز اين‌چنين باشيد و ما را در معرض بلا قرار ندهيد كه خودتان هم گرفتار خواهيد شد و بدين ترتيب، خداوند متعال، ما و شما را از پاي خواهد افكند؛ به‌خدا سوگند اين سخن را از آن جهت مي‌گويم كه مي‌ترسم كار امت، سامان نيابد و خداوند، اين امت را كه وضعيت نابساماني دارد، گرفتار سازد؛ مشكل كنوني امت، (در زمينه‌ي قتل عثمان رضی الله عنه ) مسأله‌ي مهم و بزرگي است و چنين نيست كه يك نفر، يا يك گروه مشخص، كسي را كشته باشند و يا مسأله‌ي قتل يك قبيله توسط قبيله‌اي ديگر، در ميان باشد. (بلكه مسأله، خيلي پيچيده است). از اين‌رو سخن مخلصانه و صادقانه‌ي قعقاع را بپذيريد». آنان، پيشنهاد قعقاع رضی الله عنه  را پذيرفتند و گفتند: سخن نيك و درستي گفتي؛ باز گرد كه اگر علي رضی الله عنه  هم نظر تو را داشته باشد، اين كار، به خواست خدا، سامان خواهد يافت.

قعقاع رضی الله عنه  به ذي‌قار، نزد علي رضی الله عنه  بازگشت و موضوع را به او گزارش داد؛ علي رضی الله عنه ، اين مسأله را پسنديد و بدين‌سان مردم، خواسته يا ناخواسته، در آستانه‌ي صلح قرار گرفتند.[29]

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب حسن ابن رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اســلام

IslamAge.Com

------------------------------------------------------------

[1]- طبقات (3/31).

[2]- منهاج القاصد في فضل الخلفاء الراشدين، ص77؛ نقل از: عقيدة أهل السنة في الصحابة (2/689).

[3]- نگا: الإبانة عن أصول الديانة، ص78؛ مقالات الإسلاميين (1/346).

[4]- نگا: الإمامة و الرد علي الرافضة، ص360.

[5]- نگا: أصول الدين، ص286.

[6]- نگا: الإعتقاد، ص193.

[7]- الإرشاد إلي قواطع الأدلة في أصول الإعتقاد، ص362.

[8]- لوامع الأونار البهية، سفاريني (2/246)؛ عقيدة أهل السنة (2/692).

[9]- الإقتصاد في الإعتقاد، ص154.

[10]- العواصم من القواصم، ص142.

[11]- نگا: الوصية الكبري، ص23.

[12]- فتح الباري (7/72).

[13]- ر.ك: عقيدة أهل السنة في الصحابة الكرام (2/693).

[14]- ر.ك: الثقات از ابن‌حبان (2/283)؛ الأنصار في العصر الراشدي، ص161.

[15]- استشهاد عثمان و وقعة الجبل، ص183

[16]- نگا: طبقات (3/237)؛ الأنصار في العصر الراشدي، ص163.

[17]- نگا: أنساب الأشراف (2/45)؛ خلافة علي بن أبي‌طالب، ص143.

[18]- تاريخ طبري (5/482).

[19]- نگا: همان (5/460).

[20]- نگا: تحقيق مواقف الصحابة (2/156).

[21]- أحكام القرآن، از ابن‌العربي (2/1718).

[22]- نگا: تاريخ طبري (5/514)؛ مصتف ابن ابي‌شيبة (15/12) با سند حسن.

[23]- خلافة علي بن أبي‌طالب، ص44؛ سير أعلام النبلاء (3/486).

[24]- فتح الباري (13/25)؛ التاريخ الصغير (1/109).

[25]- تاريخ طبري (5/516).

[26]- تاريخ طبري (5/516)

[27]- مصنف عيدالرزاق (5/456)، با سند صحيحي كه به زهري مي‌رسد.

[28]- تاريخ طبري (5/519).

[29]- البداية و النهاية (7/739)؛ تاريخ طبري (5/521).

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان