پیوستن خوارج به حروراء و مناظره ابنعباس با آنان
بسم الله الرحمن الرحیم
خوارج در قالب گروه فراوانی از سپاه علی رضی الله عنه در حین بازگشت از صفین به کوفه، جدا شدند که تعداد آن ها در یک روایت چندین ده هزار نفر بوده است و در روایتی دیگر تعداد آنان دوازده هزار نفر[1] تعیین شده است و در روایتی دیگر هشت هزار نفر[2] و در روایتی دیگر چهارده هزار نفر[3] و همچنین در روایتی دیگر بیست هزار نفر[4] تعیین شده است و این روایتی که تعداد آنان را بیست هزار نفر ذکر کرده است، بدون سند است[5] این افراد به مسافت چندین شبانه روز قبل از رسیدن سپاه به کوفه، جدا شدند و این تفرقه و جدایی یاران علی را آشفته و دچار ترس کرد و علی به همراه آن دسته از باقی مانده سپاهش که تحت اختیار و مطیع او بودند، وارد کوفه شد بعد از این که به علی خبر رسید که خوارج گروه خود را سازمان دهی کردهاند و یک امیر را برای نماز و امیری دیگر را برای جنگ انتخاب کردهاند و با خداوند عزیز و بزرگوار بیعت کرده و امر به معروف و نهی از منکر میکنند که همه اینها بهاین معنی بود که آنان عملاً از جماعت مسلمانان جدا شدند، به امور مربوط به آنان مشغول شد.
امیر المؤمنین علی†دوست داشت آن ها را به جمع مسلمانان بر گرداند بنابراین ابنعباس را به نزد آنان فرستاد تا با آنان مناظره کند و اینک ابنعباس این حادثه را برای ما روایت میکند و میگوید:... به نزد آنان رفتم در حالی که بهترین لباس یمنی خود را بر تن کردم و پیاده رفتم و در نیمروز در یک خانه نزد آنان رفتم. ابنعباس مردی خوش چهره و دارای صدایی بلند بود. گفتند: خوش آمدی ای ابنعباس، این لباس زیبا چیست؟ گفت: چرا بر من عیب میگیرید؟ من دیدم که رسول الله صلی الله علیه وسلم بهتر از این لباس ها را بر تن میکرد. و این آیه نازل شد:
«ای پیامبر بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگان پدید آورده و نیز روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانید؟» الأعراف: ٣٢
گفتند: برای چه کاری آمدهای؟ گفت: من از جانب صحابه پیامبر صلی الله علیه وسلم از مهاجرین و انصار و از جانب پسر عمو و داماد پیامبر صلی الله علیه وسلم که قرآن بر آنان نازل شد آمدهام، آنان در تأویل قرآن از شما عالم تر هستند و در میان شما کسی از آنان نیست و هر چه را که آنان میگویند به اطلاع شما میرسانم و هر چه را که شما میگویید به اطلاع آنان میرسانم. عدهای از آنان به سمت من آمدند. گفتم: به چه دلیل بر اصحاب رسول الله ص و پسر عمویش خشم گرفته اید، بگویید؟ گفتند: به سه دلیل. گفتم: آن دلایل کدام هستند؟ گفتند: اولین آنها این است که :او مردانی را در امر خداوند حکم قرار داد در حالی که میفرماید:«اِن الحکم الّا لّله» "حکم جز برای خداوند نیست "مردان را چه به حکم و حکمیت؟ گفتم: این یک دلیل. گفتند: اما دومیاین که او جنگ کرد (در جنگ جمل) اما اسیر نگرفت و غنایم جنگی جمع نکرد. اگر آنان کافر بودند بنابراین اسیر کردن آنان نیز حلال بود و اگر مومن بودند، نه اسیر کردن آنان نه مبارزه با آنان حلال نبود.گفتم: این دومین دلیل، سومین کدام است؟ گفتند: لقب امیرالمومنین را از نام خود جدا کرد. بنابراین اگر او امیرمومنان نبود پس امیر کافران است. گفتم: آیا غیر از این موارد، مورد دیگری هم هست؟ گفتند: ما به این موارد اکتفا میکنیم. به آنان گفتم: نظرتان چیست اگر من از کتاب خداوند بزرگوار و سنت پیامبر اوص چیزی را برایتان بخوانم که به ادعاهای شما پاسخ دهد. آیا از موضع خود باز میگردید؟ گفتند: بله. گفتم: این که میگویید: او در امر خداوند دو مرد را حکم قرار داد. من بخشی از کتاب خداوند را برایتان میخوانم که خداوند حکم خود را درمورد ارزش ربع درهم به بندگان واگذار میکند که آنان در آن مورد حکم کنند. آیا دیدهاید که خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید در حالی که مُحرمید شکار را نکشید و هر کس از شما عمدا آن را بکشد باید نظیر آن چه کشته است. از چهار پایان کفارهای بدهد. که نظیر بودن آن را دو تن عادل از میان شما تصدیق کنند» المائدة: ٩٥
و این حکم کردن رجال است. شما را به خدا قسم میدهم که آیا حکم رجال درباره اصلاح بین دو طرف و جلوگیری از خونریزی خوب است یا درباره کشتن یک خرگوش؟ گفتند: بله. این بهتر است گفتم: و در مورد مسئله میان زن و مرد نیز نازل شده است
«و اگر از جدائی میان آن زن و شوهر بیم دارید پس داوری از خانواده آن شوهر و داوری از خانواده آن زن تعیین کنید» النساء: ٣٥
پس شما را به خدا قسم میدهم بگوئید که حکم کردن رجال برای اصلاح رابطه بین آنان و جلوگیری از ریخته شدن خون شان بهتر است یا درباره رابطه با زن؟ آیا از این امر خارج شدم؟ گفتند: بله.گفتم: اما قول سوم شما که میگوئید: او مبارزه کرد اما اسیر نگرفت و غنایم جنگی جمع آوری نکرد. آیا شما مادرتان عایشه را به اسیری میگیرید و آنچه را در مورد سایر زنان حلال میدانیم درباره او نیز حلال میدانیم، قطعا شما کافر شدید. و اگر شما بگوئید: او مادر ما نیست باز هم شما کافر شدید
«پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر و نزدیکتر است و همسرانش مادران ایشانند.» الأحزاب: ٦
بنابراین شما بین دو گمراهی قرار دارید، پس یک راه برای خروج از آن بیاورید. آیا از این امر خارج شدم؟ گفتند: بله. میگوید: اما این که لقب امیرالمؤمنین را از نام خود حذف کرد، من چیزی را برای شما میآورم که علیه شما است. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم در روز حدیبیه با مشرکان صلح کرد و به علی گفت: ای علی بنویس آنچه که محمد رسول خدا بر اساس آن صلح کرده است. گفتند: اگر ما معتقد بودیم که تو رسول خدا هستی با تو نمیجنگیدیم، رسول الله ص فرمود: ای علی پاک کن. پروردگارا تو که میدانی من رسول خدا هستم. ای علی پاک کن و بنویس: «این چیزی است که محمدبن عبدالله بر اساس آن صلح کرده است ». به خدا قسم رسول خدا بهتر از علی است او عنوان رسول خدا را از نام خود پاک کرد و این پاک کردن او به معنی پاک شدن از نبوت نبود. آیا از این امر هم خارج شدم؟ گفتند: بله. بنابراین دو هزار نفر از آنان باز گشتند و بقیه خروج کردند و بر اساس گمراهی خود مبارزه کردند و مهاجرین وانصار با آنان جنگیدند و آنان را به قتل رسانند.[6]
میتوان از مناظره ابنعباس با خوارج درس ها و عبرت ها و حکمت هایی استخراج کرد که برخی از آنها عبارتند از:
1- انتخاب فردی مناسب برای مناظره با مخالفان: امیرالمؤمنین علی، پسرعمویش عبدالله بن عباس را که بزرگ اندیشمند امت مترجم و مفسر قرآن بود انتخاب کرد چون آنان افراد پارسا و پرهیزکار را میشناختند و درباره اعتقاد خود استدلال آنان بر اساس قرآن را قبول داشتند. بنابراین مناسب ترین فرد برای مناظره با آنان، آگاه ترین و عالم ترین مردم به تفسیر و تأویل قرآن بود. و میتوان گفت ابنعباس در این مناظره، بی نظیر و تک بود بهاین دلیل که او آراسته به اخلاص نیت برای خدا، دوری از هوی و هوس، آراسته به بردباری و صبر، تأمل و نرمیدر مقابل مخالفان، گوش فرا دادن نیکو به همه مخالفان، دوری از کشمکش و ارائه استدلال واضح و روشن و دلیل قوی بود.
2- در مناظره با مخا لفان، شروع کردن از نقاط مورد اتفاق نظر: امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب با خوارج. مخالف خود در دریافت از کتاب خداوند و سنت پیامبرش محمدص، اتفاق نظر داشتند. این گونه بود که عبدالله بن عباسس به آنان گفت: چه میگوئید اگر من از کتاب خدا و سنت پیامبرش چیزی در جواب شما بخوانم، آیا باز میگردید؟ با وجود این ابنعباس قبل از شروع مناظره از آنان اطمینان گرفت.
3- شناخت استدلال های مخالفان و بررسی آن ها و آمادگی برای پاسخ به آنها قبل از شروع مناظره والبته که ما توقع داریم امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه قبل از مناظره با آنان از استدلال هایشان مطلع بوده باشد و به اصحاب خود بیاموزد که چگونه به آنها پاسخ دهند.
4- رد ادعاهای مخالفان، یکی پس از دیگری: تا این که استدلال و حجتی برای آنان باقی نماند همان گونه که از سخنان ابنعباس در مناظره با آنان روشن است که هر گاه که یک حجت را به طور کامل رد میکند میگوید آیا از این خارج شدم؟
5- شروع مناظره با آن چه که نتیجه اش حق باشد: عبدالله عباس در ابتدای کار و قبل از مناظره میگوید: من از جانب اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم و داماد او نزد شما آمدهام و قرآن برآنان نازل شد و آنان در تأویل آن از شما آگاه تر هستند و یکی از آنان در میان شما نیست[7].
6- احترام گذاشتن به رأی و نظر طرف مقابل در حین مناظره: تا اینکه از این طریق به آن چه که میگوید گوش دهد و او را بر احترام به رأی خودش سوق دهد و این در مناظره ابنعباس با خوارج ظاهر و پیدا است[8].
7- خداوند عزیز و بزرگوار هزاران نفر از آنان را توفیق و هدایت داد: چون تعداد خوارج که در جنگ نهروان حضور داشتند کمتر از چهار هزار نفر بود - که به خواست خداوند درباره آن بحث خواهیم کرد – به این دلیل بود که آنان حق را شناختند و به فضل و عنایت خداوند شبهه از آنان برداشته شد و سپس به دلیل آن مطالبی که ابنعباس با علم، قوت و استدلال و وضوح بیان کرد، بطلان استدلالهایشان را با تفسیر آیاتی که آن ها تفسیر صحیح آن را تأویل کردهبودند و به وسیله سنت روشن گر نبوی که معانی قرآن کریم را توضیح میدهد، برایشان روشن و آشکار کرد[9].
8- این سخن ابنعباسس که گفت: کسی از آنان در میان شما نیست[10]: این نص صریحی است دربارهاین که کسی از اصحاب رسول الله ص در میان خوارج نبودند، از ابنعباس نقل شده است و کسی از خوارج به دلیل این حرف به او اعتراض نکرد و این روایت صحیح و ثابت شده است، همچنین هیچ یک از علمای اهل سنت - از لحاظ علمی- نگفته است که: در میان خوارج، کسی از یاران رسول الله ص بودهاند. و اما این ادعا که میگویند در میان خوارج صحابه رسول الله ص بودهاند یک ادعا از نظر مذهب خوارج است و هیچ دلیل علمیموثق برای این سخن خود ندارند.
9- تعیین مرجع: ابنعباسس میگوید: چه میگوئید اگر از کتاب خدا و سنت رسول او در جواب ادعای شما بخوانم آیا باز میگردید؟ گفتند: بله. بنابراین در این سخن ابنعباس درس مهمیوجود دارد که برای دو طرف مناظره مرجع تعیین شود تا در خلال مناظره بتوان به یک نتیجه ای رسید.
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع: کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اسلام
IslamAge.Com
------------------------------------------------------------
[1]-تاریخ بغداد (1/160).
[2]-البدایة و النهایة (7/2800281)، سند آن صحیح است. مجمع الزوائد (6/235).
[3]-مصنف عبد الرزاق (10/157، 160)، با سند حسن.
[4]- تاریخ خلیفه ص (192).
[5]-خلافة علی، عبدالحمید، ص (303)
[6]- خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، النسائی، تحقیق احمد بلوچی. ص (200) سند آن حسن است.
1- خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب. ص (197) سند آن حسن است.
[8]- منهج علی بن ابی طالب فی الدعوة الی الله، ص (339).
[9]- خلافة علی بن ابی طالب، عبدالحمید. ص (307).
[10]-خصائص علی بن ابی طالب، نسائی، ص(200)، اسناد آن حسن است، بلوچی.
|