سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

18 خرداد 1402 19/11/1444 2023 Jun 08

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 571
بازدید کـل سايت: 6401281
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 414   تعداد بازدید: 2437 تاریخ اضافه: 2010-03-27

جنگ جمل سال 36 هـ‍

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وقتي با علي بيعت شد، طلحه و الزبير رضی الله عنهما  از علي اجازه گرفتند كه به مكه بروند و علي  رضی الله عنه  به آنها اجازه داد، آنها به مكه رفتند و در آن جا با ام المؤمنين عايشه رضی الله عنها  ملاقات كردند، عايشه اطلاع يافته بود كه عثمان  رضی الله عنه  كشته شده است، بنابراين آنها آن جا در مكه گرد هم آمدند و تصميم گرفتند انتقام خون عثمان را بگيرند. و يعلي بن منيه از بصره آمد، و عبدالله بن عامر از كوفه آمد، و در مكه با هم اتفاق كردند كه انتقام خون عثمان را بگيرند.

آنها و همراهانشان از مكه به سوي بصره رهسپار شدند و مي‌خواستند آن جا با قاتلان عثمان درگير شوند، زيرا باورشان اين بود كه آنها در دفاع از عثمان  رضی الله عنه  كوتاهي كرده‌اند، و علي  رضی الله عنه  در مدينه بود، و عثمان بن حنيف از سوي علي فرماندار و والي بصره بود، وقتي آنها به بصره رسيدند عثمان بن حنيف به آنها پيام فرستاد كه چه مي‌خواهند؟ گفتند: به دنبال قاتلان عثمان هستيم. او گفت: صبر كنيد تا علي بيايد، و به آنها اجازه ورود به بصره را نداد. سپس جبله كه يكي از كساني بود كه در كشتن عثمان مشاركت ورزيده بود با هفتصد نفر به جنگ آنها رفت و آنان موفق شدند او را شكست دهند و افراد زيادي از همراهانش را كشتند، و تعداد زيادي از اهالي بصره به لشكر طلحه و زبير و عايشه ن پيوستند.

در اين وقت علي از مدينه به سوي كوفه حركت كرد، چون او خبر شده بود كه در بصره جنگي ميان والي بصره عثمان بن حنيف و طلحه و زبير و عايشه و همراهانشان رخ داده است، بنابراين علي  رضی الله عنه  با لشكري ده هزار نفري به جنگ طلحه و زبير رفت، در اينجا به روشني براي ما مشخص مي‌شود كه علي بن ابي طالب خودش به جنگ آنها رفت، و آنها عليه او شورش نكرده و قصدشان چنان كه بدعت‌گذاران و هوادارانشان مي‌گويند جنگيدن با او نبود، چون كه اگر آن ها مي‌خواستند عليه علي  رضی الله عنه  قيام كنند مستقيم به مدينه مي‌رفتند و به بصره نمي‌آمدند، و علي، المقداد بن الأسود و القعقاع بن عمرو را فرستاد تا با طلحه و الزبير حرف بزنند، آنها رفتند و مقداد و قعقاع از اين طرف و از آن سو طلحه و زبير همه با هم اتفاق كردند كه با يكديگر نجنگند، و هر گروهي ديدگاه خود را بيان كرد. نظر طلحه و زبير اين بود كه رها كردن قاتلان عثمان جايز نيست، و نظر علي اين بود كه اكنون مصلحت نيست كه قاتلان عثمان تحت پيگرد قرار بگيرند، بلكه زمان مناسب براي محاكمة قاتلان عثمان وقتي است كه اوضاع سامان بگيرد. بنابراين در اينكه قاتلان عثمان بايد كشته شوند همه اتفاق نظر داشتند و فقط در اين اختلاف داشتند كه چه زماني بايد كشته شوند.

و بعد از اين اتفاق هر دو گروه با خيال راحت و شب خوبي را مي‌گذراندند، اما قاتلان عثمان شب سختي برايشان بود چون هر دو گروه اتفاق كرده بودند كه آنها را مجازات كنند، و مؤرخين امثال طبري و ابن كثير و ابن اثير و ابن حزم و غيره كه اين واقعه را در تاريخ‌هاي خود نوشته‌اند اين مطلب را بيان كرده‌اند.

 

در اين هنگام سبايي‌ها همه بر اين اتفاق كردند كه اجازه ندهند توافق آنها به جايي برسد، بنابراين به هنگام سحر وقتي آنها خواب بودند گروهي از سبائي‌ها به لشكر طلحه و زبير حمله كردند و بعضي از افراد لشكر را به قتل رساندند و پا به فرار گذاشتند، و لشكر طلحه گمان مي‌كرد كه لشكر علي به آنها خيانت كرده است بنابراين وقتي صبح شد با لشكر علي درگير شدند و لشكريان علي وقتي اين عمل آنها را ديدند گمان بردند كه لشكر طلحه و زبير عهدشكني كرده است، بنابراين درگيري‌ها ميان هر دو گروه تا ظهر ادامه يافت و آنگاه آتش جنگ شعله‌ور شد.

بزرگان هر دو لشكر تلاش كردند تا جنگ را متوقف نمايند اما موفق نشدند، طلحه مي‌گفت اي مردم آيا ساكت مي‌شويد؟ اما آنها گوش نمي‌دادند، آنگاه طلحه گفت: واي واي بر شما پروانه‌هاي آتش (دمدمي مزاج) و چون مگس‌هاي طمع هستيد(تاریخ خلیفه بن خیاط 182.)، و علي آنها را منع مي‌كرد اما جواب او نمي‌دادند، و عايشه كعب بن سور را با قرآن فرستاد تا جنگ را متوقف كند اما سبائي‌ها او را با تير زدند تا اينكه او را كشتند.

چون جنگ‌ها وقتي در بگيرند و مشتعل شوند هيچ كس نمي‌تواند آن را متوقف نمايد و امام بخاري اشعاري از امرؤ القيس ذكر كرده است:

الحرب أول ما تكون فتية                  تسعي بزينتها لكل جهول

جنگ در آغاز چون دختر جواني است كه خود را آراسته و به سوي افراد جاهل مي‌دود

حتى إذا اشتعلت وشب ضرامها                    ولّت عجوزاً غير ذات حليل

تا آتش آن مشتعل مي‌شود و فروزان مي‌گردد آنگاه چون پيرزني مي‌شود كه شوهري ندارد.

شمطاء ينكر لونها وتغيرت                مكروهة للشم والتقبيل ‏ ‏

موهايش سفيد مي‌شود و رنگش دوست داشتني نيست و ديگر كسي دوست ندارد آن را ببويد و ببوسد.

جنگ جمل در سال سي و شش هجري رخ داد، يعني در آغاز خلافت علي  رضی الله عنه  جنگ بعد از ظهر كاملاً آغاز شد و تا اندكي قبل از غروب خورشيد ادامه يافت. لشكر علي ده هزار نفر بودند، و اهل جمل پنج تا شش هزار نفر بودند، و پرچم لشكر علي به دست محمد بن علي بن ابي طالب بود و پرچم اهل جمل در دست عبدالله بن الزبير بود.

در اين روز بسياري از مسلمين كشته شدند، و آن فتنه‌اي است كه خداوند شمشيرهاي ما را از آغشته شدن به خون‌هايي كه آنجا ريخته شده مصون داشته است، و از خداوند مسئلت داريم كه از آنها راضي باشد و آنان را بيامرزد.

طلحه و زبير و محمد بن طلحه كشته شد، زبير و طلحه در اين جنگ شركت نداشتند، زيرا روايت است كه زبير وقتي وارد معركه شد علي بن ابي طالب را ديد، علي به او گفت: آيا به خاطر مي‌آوري كه پیامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: كه تو با من مي‌جنگي و ستمگر هستي، آنگاه در همان روز زبير برگشت و نجنگيد.( ابن ابی شیبة 15/283 حديث 19674 و در میان راویان فرد مجهولی است و ابن حجر این روایت را در المطالب العالیة 4412 بیان کرده است.)

 

صحيح اين است كه زبير نجنگيد، اما آيا چنين سخناني بين او و علي رد و بدل شده است؟ خدا بهتر مي‌داند، چون روايت سند قوي ندارد ولي در كتاب‌هاي تاريخ معروف است، و بيشتر از آن اين مشهور است كه زبير در جنگ مشاركت نكرد و به دست مردي به نام جرموز كشته شد. و طلحه در حالي كه مي‌كوشيد مردم را از جنگيدن باز دارد ناگهان به صورت اتفاقي تيري به پايش اصابت كرد او در گذشته در همين جا زخمي داشت، جنگ به پايان رسيد و افراد زيادي كشته شدند به خصوص افرادي زيادي در دفاع از شتر عايشه كه به عنوان سنبل لشكر بود بنابراين آنها جانانه از آن دفاع مي‌كردند كشته شدند، و به محض اينكه شتر از پاي در آمد جنگ آرام گرفت و پايان پذيرفت و علي بن ابي طالب  رضی الله عنه  پيروز شد.

حقيقت و درست اين است كه هيچ كسي پيروز نشد، بلكه در اين جنگ اسلام و مسلمين خسارت ديدند.

وقتي جنگ پايان يافت علي  رضی الله عنه  در حالي كه ميان كشته شدگان مي‌گشت چشمش به طلحه بن عبيدالله افتاد او طلحه را بلند كرد و خاك‌هاي چهره‌اش را پاك كرد و گفت: براي من دشوار است كه تو را مي‌بينيم كه زير ستارگان آسمان آشيانه گرفته‌اي، و علي  رضی الله عنه  گريه كرد و گفت: دوست دارم اي كاش بيست سال قبل از اين مي‌مردم.( تاریخ دمشق ابن عساکر 11/207، أسد الغابة 3/88 والبوصیری می‌گوید راویان آن ثقه هستند وحافظ ابن حجر در المطالب العالیة 4/302 با اختلاف اندکی ذکر کرده است.)

و همچنين علي رضی الله عنه  محمد بن طلحه را ديد، و گريه كرد، محمد بن طلحه از بس كه عبادت زياد مي‌كرد به (السجّاد) ملقّب شده بود. و همه كساني از اصحاب كه در اين جنگ شركت كرده بودند بدون استثناء همه از آنچه اتفاق افتاده بود پشيمان شدند.

ابن جرموز در حالي كه شمشير زبير را به همراه داشت پيش علي آمد و گفت: زبير را كشتم، زبير را كشتم، وقتي علي سخنان او را شنيد گفت: اين شمشير همواره سختي‌ها را از پیامبر صلی الله علیه وسلم  دور مي‌كرد، سپس گفت: قاتل پسر صفيه را به جهنم مژده بده، و علي اجازه نداد كه ابن جرموز پيش او بيايد.( طبقات ابن سعد 3/105 با سند حسن.)

 

چه كساني از اصحاب در اين جنگ‌ها شركت كردند؟

اصحابي كه در جنگ‌هاي جمل و صفين شركت كردند عبارتند از: علي، الزبير، طلحه، عايشه، ابن الزبير، الحسن، الحسين، عمار، ابن عباس، معاويه، عمرو بن العاص، قيس بن سعد، القعقاع بن عمرو، جرير بن عبدالله، خزيمه بن ثابت، ابو قتاده، ابو الهيثم بن التيهان، سهل بن سعد، جابر بن عبدالله، عبدالله بن جعفر، عدي بن حاتم، الأشعث بن قيس، جاريه بن قدامه، فضاله بن عبيد و النعمان بن بشير.

و كساني كه در اين جنگ‌ها شركت نكردند عبارتند از: سعد بن ابي وقاص، سعيد بن زيد، عبدالله بن عمر، محمد بن مسلمه، اسامه بن زيد، ابو هريره، زيد بن ثابت، عمران بن حصين، انس بن مالك، ابوبكرة الثقفي، الأحنف بن قيس، ابو ايوب الأنصاري، ابوموسي الأشعري، ابو مسعود الأنصاري، الوليد بن عقبه، سعيد بن العاص، عبدالله بن عامر، عبدالله بن عمرو بن العاص، ابو برزه الأسلمي، أهبان بن صيفي و سلمه بن الأكوع و بلكه بيشتر اصحاب ن در اين جنگ‌ها شركت نكردند.

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان