سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آبان 1403 18/04/1446 2024 Oct 22

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7274227
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 40   تعداد بازدید: 2641 تاریخ اضافه: 2010-03-24

شكست مرتدهاي بحرين

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مرتدها، لشكر بزرگي فراهم آورده بودند. لشكر مسلمانان، در مجاورت لشكر مرتدها اردو زد. مسلمانان، شبانگاه از لشكرگاه مرتدها، هياهو و سرو صداي زيادي شنيدند. علاء رضی الله عنه گفت: چه كسي برايمان خبر مي‌آورد كه اين‌ها، چه مي‌كنند؟ عبدالله بن حذف برخاست و خود را به لشكرگاه مرتدها رساند و ديد كه آنان، شراب نوشيده‌‌اند و به حال خود نيستند. عبدالله بازگشت و علاء رضی الله عنه را از ماجرا باخبر كرد. علاء رضی الله عنه اين فرصت را غنيمت دانست و بلافاصله بر مرتدها شبيخون زد و آنان را كشت و تنها تعداد اندكي از مرتدها موفق به فرار شدند.

مسلمانان، بر اموال، انبارها و كالا‌هاي به‌جامانده از مرتدها دست يافتند و از آنان غنايم جنگي زيادي گرفتند. حطم بن ضبيعه برادر بني‌قيس بن ثعلبه كه از بزرگان و رييسان قبيله‌اش بود، وحشت‌زده از خواب پريد و ديد كه مسلمانان بر آن‌ها شبيخون زده‌اند. حطم، بي‌دست و پا و شتابان به سوي اسبش رفت تا سوار شود؛ هنگامي كه پا در كاب نهاد، ركاب، پاره شد؛ حطم فرياد برآورد كه آيا كسي ركاب اسبم را برايم درست مي‌كند؟ شخصي از مسلمانان كه در تاريكي شب، حطم را شناخت، به او گفت: پايت را بالا بگير تا ركابت را درست كنم. هنگامي كه حطم، پايش را بالا گرفت، پايش را با شمشير زد و قطع كرد. حطم از آن مسلمان خواهش كرد تا كارش را تمام كند و او را بكشد.

 اما آن مسلمان، حطم را نكشت. حطم، بر زمين افتاده بود و از هر مسلماني كه از آن‌جا مي‌گذشت، درخواست مي‌كرد كه او را بكشد و چون زخمي بود، كسي حاضر نمي‌شد او را بكشد. در همان گير و دار قيس بن عاصم از آن‌جا گذر كرد؛ حطم به قيس گفت: من، حطم هستم؛ نمي‌خواهي مرا بكشي؟ قيس، حطم را كشت و پس از آن متوجه شد كه او زخمي بوده است؛ لذا گفت: افسوس! اگر مي‌دانستم كه حطم زخمي است، حركتش نمي‌دادم و او را نمي‌كشتم. پس از آن مسلمانان به تعقيب مرتدهاي گريزان پرداختند و آنان را كشتند. البته عده‌اي از آن‌هاموفق شدند خود را به دارينبرسانند و بر كشتي سوار شوند و بگريزند. علاء رضی الله عنه غنايم را تقسيم كرد و خمس آن را به مدينه فرستاد. وي پس از آن‌كه از تقسيم غنايم فارغ شد، به مسلمانان گفت: بياييد تا به اتفاق هم به دارين برويم و با دشمنانمان در آن‌جا بجنگيم. مجاهدان نيز فرمان علاء رضی الله عنه را پذيرفتند و با هم به سمت دريا حركت كردند تا سوار كشتي شوند. زماني كه به ساحل دريا رسيدند، ديدند كه كشتي‌ها از لنگرگاه فاصله گرفته‌اند. علاء رضی الله عنه با اسبش به دريا زد و اين كلمات بر زبانش جاري بود: يا ارحم الراحمين يا حكيم يا كريم، يا احد يا صمد، يا حي يا قيوم، يا ذا الجلال و الاكرام، لا اله الا انت يا ربنا.

 علاء رضی الله عنه به سپاهيان نيز دستور داد تا كلمات او را تكرار كنند و به دريا بزنند. سپاهيان نيز همان كلماتي را كه علاء رضی الله عنه بر زبان آورد، تكرار كرده و به دريا زدند. به خواست خداي متعال، دريا برايشان چون ريگزاري شد كه آبش از سم اسب‌ها و شترها فراتر نمي‌رفت و بلكه پايين‌تر از سم مركب‌هايشان بود. يك روز به طول انجاميد كه آن‌ها در دريا راه‌پيمايي كردند و به جاي اول خود بازگشتند؛ اين در حالي است كه معمولا‌ً تنها مسير رفت يا برگشت آن مسير با كشتي، يك‌ شبانه‌روز طول مي‌كشيد! علاوه بر اين مسلمانان، بي‌آن‌كه در دريا چيزي از دست بدهند ـ به استثناي افسار اسب يكي از مجاهدان ـ موفق شدند شش‌هزار از سواره‌نظام‌ها و دوهزار از نيروهاي پياده را نابود كنند و فاتح و پيروز، غنايم و اسيران زيادي به دست آورند. لشكر اسلام به فرماندهي علاء رضی الله عنه توانست دو لشكر بزرگ پياده و سواره‌نظام مرتدها را شكست دهد. علاء رضی الله عنه براي ابوبكر صديق رضی الله عنه نامه‌اي نوشت و ايشان را از پيروزي مسلمانان با خبر كرد. ابوبكر صديق رضی الله عنه نيز در پاسخ علاء رضی الله عنه از تلاش و مجاهدتش قدرداني و تشكر نمود.

يكي از راهبان بحرين با ديدن منظره‌ي عبور سپاهيان اسلام از روي دريا مسلمان شد. از او علت مسلمان شدنش را جويا شدند. وي چنين پاسخ داد: «من، با ديدن نشانه‌هاي قدرت خدا از اين ترسيدم كه اگر مسلمان نشوم، خداي متعال مرا مسخ كند. سحرگاهان از آسمان دعايي شنيدم. از او پرسيدند: چه شنيدي؟ گفت: (اللهم انت الرحمن الرحيم، لا اله غيرك و البديع ليس قبلك شيء و الدائم غير الغافل والذي لايموت، و خالق ما يُري و ما لايُري، و كل يوم انت في شأن و علمت اللهم كل شيء علمًا)؛ من، با شنيدن اين دعا دانستم كه مسلمانان، تنها بدان سبب مورد ياري فرشتگان قرار گرفتند كه واقعاً دين حق و درستي دارند.» وي، مسلمان خوبي شد و مسلمانان، از او استفاده مي‌كردند.( البداية و النهاية (6/334))

 

علاء رضی الله عنه پس از آن‌كه مرتدها را شكست داد، به بحرين بازگشت و اسلام را در آن‌جا غالب كرد و بدين‌سان اسلام و مسلمانان، پيروز و باعزت شدند و شرك و مشركان، خوار و زبون گشتند. بايد دانست كه اگر دخالت نيروهاي بيگانه و هم‌ياري آنان با مرتدها نبود، مرتدها نمي‌توانستند مدتي طولاني در برابر مسلمانان دوام بياورند؛ چراكه نه‌هزار نفر از نيروهاي ايراني، مرتدها را در مقابل مسلمانان، ياري كردند. تعداد اعراب مرتد نيز سه‌هزار نفر بود و مسلمانان، از چهارهزار مبارز برخوردار بودند.

 مثني بن حارثه، نقش زيادي در سركوب فتنه‌ي بحرين و همكاري با علاء حضرمي رضی الله عنه داشت. وي، مسير شمال بحرين را در پيش گرفت و پس از تصرف (قطيف) و (هجر) به دهانه‌ي رود دجله رسيد و با نيروهاي ايراني كه از مرتدان بحرين پشتيباني مي‌كردند، درگير شد و آنان را شكست داد. مثني در رأس آن دسته از مسلمانان بحريني قرار داشت كه بر اسلام پايداري كردند و براي جهاد با مرتدها به علاء رضی الله عنه پيوستند. مثني بن حارثه، مسير شمالي ساحل را تا دلتاي شط‌العرب پيمود و با قبايل ساكن در اين منطقه پيرامون اسلام گفتگو و مذاكره كرد و با آنان پيمان صلح و اتحاد بست. ابوبكر صديق رضی الله عنه درباره‌ي مثني بن حارثه جست و جو كرد كه چگونه آدمي است؟ قيس بن عاصم منقري چنين پاسخ داد: «او، آدم بي‌آوازه، گم‌نام و ناشناخته‌اي نيست؛ بلكه او، مثني بن حارثه‌ي شيباني و آدمي سرامد و صاحب‌نام است.»( فتوح البلدان، ص242 از بلاذري؛ ابوبكر الصديق، نوشته‌ي خالد جاسم، ص44.)

ابوبكر صديق رضی الله عنه به مثني بن حارثه دستور داد تا هم‌چنان به دعوت اعراب عراق به اسلام، ادامه دهد. اين اقدام مثني در دعوت عرب‌هاي عراق، نخستين گام در جهت آزاد كردن عراق بود كه البته لشكركشي مسلمانان تحت فرماندهي خالد بن وليد رضی الله عنه به عراق، گام اصلي براي آزادي آن سرزمين بود.

ابوبكر صديق رضی الله عنه همواره فرصت‌ها را غنيمت مي‌دانست و مي‌كوشيد تا با اقداماتي مقدماتي، به نتايج بزرگ و ارزشمندي دست يابد؛ وي، براي اين منظور توانمندي‌هاي دروني افراد را براي نابود كردن سركشي و آشوبي كه در سرِ سركردگان كفر و طغيان، لانه كرده بود، به‌كار مي‌گرفت.( التاريخ الإسلامي (9/89))

 

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com 

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان