سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7091009
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 39   تعداد بازدید: 2618 تاریخ اضافه: 2010-03-24

موضع ابوبكر صديق رضی الله عنه برای رويارويي با مرتدان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

با ظهور ارتداد و مرتد شدن برخي از قبايل عرب، ابوبكر صديق رضی الله عنه درميان مردم برخاست و پس از حمد و ستايش پروردگار چنين فرمود: «تمام ستايش‌ها، مخصو صلی الله علیه وسلم خدايي است كه هدايتمان كرد و همواره ما را كفايت نمود؛ همان خدا كه نعمت‌هايش را بر ما ارزاني داشت و بي‌نيازمان كرد. خداوند متعال، محمد صلی الله علیه وسلم را در زماني مبعوث كرد كه مردم، از علم بيگانه بودند؛ اسلام، درميانشان ناآشنا و متروك بود و پايه‌هاي دين، ضعيف؛ مردم، از دين دورشده بودند و دوران دين‌داري سپري شده بود. خداي متعال، از اهل كتاب ناخشنود بود و خوبي و خيري كه به آن‌ها مي‌رساند، از روي خوبيشان نبود؛ خداي متعال، به خاطر كردار بد اهل كتاب، بدي را از ايشان دور نمي‌كرد. آن‌ها، كتاب خدا را تغيير دادند و چيزهاي ديگري به آن افزودند. در زمان بعثت رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم عرب‌هاي جاهل نيز از خدا بي‌خبر بودند و خود را با دست خالي در امان خدا مي‌پنداشتند؛ نه او را عبادت مي‌كردند و نه دست نياز به درگاهش برمي‌داشتند! زندگيشان، سخت بود و گمراه‌ترين دين را داشتند؛ در سرزميني سخت و بي‌حاصل، زندگي مي‌كردند تا اين‌كه خداي متعال، صحابهy را پيرامون آن حضرت صلی الله علیه وسلم گردآورد و آنان را بهترين امت قرار داد و ايشان را نصرت و ياري نمود. اينك خداي متعال، پيام‌آورش را به سوي خود خوانده و شيطان نيز بر عرب‌ها سوار شده و دستشان را گرفته و آنان را به سوي نابودي مي‌برد.

« وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَ» آل عمران 144

يعني: «محمد، تنها پيامبر است و پيش از او پيامبراني آمده‌اند و رفته‌اند؛ پس آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، به عقب برمي‌گرديد (و اسلام را رها مي‌كنيد)؟ و هر كس، به عقب بازگردد (و كافر شود)، كوچك‌ترين زياني به خداوند نمي‌رساند؛ و خداوند به سپاس‌گزاران پاداش خواهد داد.»

 

ابوبكر صديق رضی الله عنه پس از تلاوت آيه افزود: «برخي از عرب‌هاي پيرامون شما از دادن زكات گوسفندان و شترهايشان امتناع كرده‌اند؛ آنان كه اينك به دين گذشته‌ي خود برگشته‌اند، در گذشته هم با آن‌كه مسلمان شدند، به دين آبا و اجدادشان تمايل بيش‌تري داشتند. امروز كه شما از بركت پيامبرتان، محروم شده‌ايد، چون گذشته بر دين اسلام، محكم و پايبند هستيد؛ رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم از ميان شما رفتند و شما را به خدايي سپردند كه از هر لحاظ براي شما كافي است؛ همان خدايي كه پيامبر را هدايت كرد و فقرش را به توان‌گري تبديل فرمود؛ همان خدا كه شما را از لبه‌ي پرتگاه دوزخ رهانيد. به خدا سوگند، لحظه‌اي جهاد در راه خدا را فرونمي‌گذارم تا اين‌كه خداي متعال، وعده‌اش را تحقق بخشد و به عهدي كه در حق ما كرده، وفا نمايد. هر كس كه كشته شود، بهشتي مي‌گردد و هر كه زنده بماند، خليفه و وارث خدا در روي زمين مي‌شود؛ حكم الهي، هميشه حق است و خداوند، هرگز خلاف وعده نمي‌كند:

 « وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ »(نور:55)

يعني: «خداوند، به كساني از شما كه ايمان آورده‌ و كارهاي شايسته انجام داده‌اند، وعده‌ مي‌دهد كه آنان را در زمين خليفه سازد؛ همان‌گونه كه پيشينيان (نيكوكار و دادگر) ايشان را جايگزين (ستم‌گران) پيش از آن‌ها كرد. خداي متعال، حتماً ديني را كه براي ايشان مي‌پسندد، برايشان پابرجا و قدرتمند مي‌كند و خوف و هراسشان را به امنيت و آرامش تبديل مي‌فرمايد (تا بدون ترس و دلهره) مرا پرستش كنند و كسي را با من شريك ندانند؛ كساني كه بعد از اين وعده‌ي راستين كافر شوند، فاسق‌ (و مرتد) هستند (و از دايره‌ي اسلام خارج مي‌باشند.)»

برخي از صحابه و از جمله عمر فاروق رضی الله عنه از ابوبكر رضی الله عنه خواستند تا كاري با مانعين زكات نداشته باشد و از آن‌ها دل‌جويي كند و صبر نمايد تا ايمان، در دل‌هايشان جاي بگيرد و خودشان، زكات بدهند. اما ابوبكر صديق رضی الله عنه اين پيشنهاد را رد كرد و نپذيرفت.

 ابوهريره رضی الله عنه مي‌گويد: زماني كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم وفات كردند و ابوبكر صديق رضی الله عنه جانشين آن حضرت صلی الله علیه وسلم شد، برخي از عرب‌ها مرتد شدند. عمر بن خطاب رضی الله عنه به ابوبكر رضی الله عنه گفت: «چگونه با مردم مي‌جنگي كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم فرموده‌اند: (أمرت أن أقاتل النّاس حتي يشهدوا لا إله إلاّ اللّه، فمن قالها فقد عصم منّي ماله و نفسه إلاّ بحقّه) يعني: «من، مأموريت يافته‌ام با مردم بجنگم تا لا اله الا الله بگويند. پس هر كس لا اله الا الله بگويد، مال و جانش از طرف من در امان است مگر به حق و حقوق اسلام.» ابوبكر رضی الله عنه فرمود: «به خدا سوگند با كسي كه ميان نماز و زكات فرق بگذارد، مي‌جنگم؛ چراكه زكات، حق مال است. به خدا قسم اگر افساری را كه (به عنوان زكات) به رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم مي‌دادند، از من بازدارند، به خاطر آن، با آن‌ها مي‌جنگم.» عمر رضی الله عنه مي‌گويد: «به خدا سوگند بلافاصله يقين كردم كه خداي متعال، سينه‌ي ابوبكر رضی الله عنه را براي جهاد گشوده (و او را براي اين كار مصمم فرموده) و دانستم كه درست و سزاوار نيز همين است.»( بخاري، شماره‌ي6924؛ مسلم، شماره‌ي20؛ البداية و النهاية (6/315))

 عمر فاروق رضی الله عنه علاوه بر اين فرموده است: «به خدا سوگند كه ايمان ابوبكر رضی الله عنه بر ايمان تمام اين امت در جنگ با مرتدان، برتري يافت.» ابوبكر صديق رضی الله عنه يك مسأله‌ي مهم را براي عمر فاروق رضی الله عنه روشن كرد؛ عمر رضی الله عنه آهنگ آن نمود كه به استناد فرموده‌ي رسول‌خداص، ابوبكر رضی الله عنه را قانع كند كه فعلاً از جهاد با مرتدان دست بردارد؛ اما ابوبكر صديق رضی الله عنه به استناد همان حديث، براي عمر رضی الله عنه ثابت كرد كه حديث مورد استنادش، دليل وجوب جهاد با مانعين زكاتي مي‌باشد كه به زبان، وحدانيت خدا و رسالت رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم اقرار مي‌كنند. چراكه در حديث، تصريح شده است كه: «پس هرگاه لا اله الا الله بگويند، جان‌ها و مال‌هايشان از طرف من در امان است مگر در برابر حقوق و تكاليف اسلام.» ديدگاه ابوبكر رضی الله عنه در مورد جهاد با مرتدان، نگاه درست و بجايي بود و همين موضع و ديدگاه، مايه‌ي خير و مصلحت اسلام و مسلمانان شد و قطعاً هر موضع ديگري در آن موقعيت، به شكست اسلام مي‌انجاميد و باعث شكل‌گيري دوباره‌ي جاهليت مي‌شد. اگر ابوبكر صديق رضی الله عنه به خواست و توفيق خداي متعال چنان تصميمي نمي‌گرفت، مسير تاريخ، دگرگون مي‌شد و شكل ديگري مي‌يافت؛ گذر زمان بر عكس مي‌شد و بار ديگر جاهليت فساد‌انگيز سر برمي‌آورد.

شناخت دقيق ابوبكر رضی الله عنه از اسلام و غيرت و غم‌خوارگيش براي ماندگاري دين، در سخنان آن بزرگوار تجلي يافت كه از ژرفاي وجودش نشأت گرفت و بر زبانش جاري شد و بر اين تأكيدكرد كه بايد براي پاس‌داشت و صيانت از كيان و ساختار اسلام كوشيد تا اسلام به همان شكل زمان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم حفظ گردد. جملات كوتاهي كه ابوبكر رضی الله عنه به هنگام امتناع برخي از قبايل عرب از پرداخت زكات به بيت‌المال بر زبان آورد، با كتابي پرحجم و خطابه‌اي بليغ و طولاني برابري مي‌كند؛ وي فرمود: «دين، كامل شد و نزول وحي از آسمان منقطع گرديد؛ پس آيا در دين كاستي بيايد و من زنده باشم؟!» عمر فاروق رضی الله عنه مي‌گويد: «من به ابوبكر رضی الله عنه گفتم: اي خليفه‌ي رسول‌خدا! با مردم به الفت و نرمي رفتار كن.» ابوبكر رضی الله عنه به من فرمود: «تو، در زمان جاهليت خيلي دلير بودي و اينك در اسلام بزدل شده‌اي؟! دين، كامل شد و وحي منقطع گشت؛ پس آيا در دين كمي بيايد و من زنده باشم؟!»

ابوبكر رضی الله عنه ديدگاه‌هاي صحابه را درباره‌ي جهاد با مرتدان، مورد ارزيابي قرار داد و پس از گوش‌سپاري به نظرات صحابه رضی الله عنه بر آن شد كه با مرتدان بجنگد. ابوبكر صديق رضی الله عنه شخصيتي بود كه همواره درست و به‌موقع تصميم مي‌گرفت و در آن موقعيت بحراني نيز تصميم بجايي گرفت و لحظه‌اي هم متردد و دودل نشد. بايد دانست كه ترديد و دودلي هيچ‌گاه دامن‌گير ابوبكر رضی الله عنه نشد و اين، از ويژگي‌هاي بارز وي، در تمام مدت زندگانيش بود كه در تصميم‌گير‌ي‌ها شك و دودلي به خود راه نمي‌داد. ساير مسلمانان نيز نظر ابوبكر رضی الله عنه را براي جهاد با مرتدان پذيرفتند و آن را درست و بجا دانستند.

دورانديشي ابوبكر صديق رضی الله عنه از همه‌ي صحابهy بيشتر بود؛ وي، مسايل را بيش از ديگران درك مي‌كرد و به همين سبب نيز در مورد جهاد با مرتدان، دلاور و استوار بود. اين‌جا است كه گفته‌ي سعيد بن مسيب رحمه الله را در باره‌ي ابوبكر رضی الله عنه يادآوري مي‌كنيم كه فرموده است: «ابوبكر رضی الله عنه در ميان صحابه از همه داناتر و درست‌انديش‌تر بود.»( البدء و التاريخ از مقدسي (5/153))

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی

 


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان