خطبه ی حماسی مشهور علی رضی الله عنه
بسم الله الرحمن الرحیم
مثلاً آن خطبه ی حماسی مشهورش را که از میراثها و دستاوردهای ماندگار محسوب میشود، از روی خیالاندیشی، یا خودسرانه نگفته است، بلکه واقعیت تلخی است که آن را چشیده است. از جمله خطبههای او که موقع راهی شدن برای جنگ و حمله به ناحیهای آن را گفته است این است: امّا بعد: جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند متعال آن را برای اولیای خاص خود گشوده است، جهاد، لباس تقوی و زره محکم و محافظ خداوند و سپر محکم اوست، هر کس از روی بی علاقهای آن را ترک کند خداوند متعال لباس ذلّت و خواری و رسوایی را بر او میپوشاند و با فرومایگان و خواران ذلیل خواهد شد و بر روی قلبش پرده و حجاب خواهد کشید که نتواند هدایت و ارشاد را ببیند و بخاطر از دست دادن جهاد، واقعیت به او روی آورده، با بدبختیها و مصیبتها دست و پنجه نرم خواهد کرد و مسخرهی دست فرومایگان خواهد شد و از عدل محروم خواهد شد، آگاه باشید که من شما را شب و روز، آشکارا و پنهان به قتال آن جماعت دعوت کردم و به شما گفتم به آنها حمله کنید قبل از آنکه به شما حمله کنند. بخدا هر قومیکه در وسط خانه خودشان (سرزمین) مورد حمله قرار بگیرند، حتماً شکست میخورند. امّا هر یک از شما امر جهاد را به دیگری موکول کردید و درمانده شدید، تا اینکه هجومها پیدرپی شما را در نوردیدند و میهندوستی بر شما غالب آمد و این برادر غامر است که گلهی اسبهایش وارد انبار(شهری در شرق فراق) شده است و حسان بکری کشته شده و گلههای اسب شما را از مرزهای شما نابود ساخت و به من خبر رسیده که مردی از آنها، بر زن مسلمان و دیگری بر زن معاهد (کافر ذمی) وارد میشود و النگو و گردنبد و گوشوارهی آنها را میگیرند و جز با گریههای مکرر و طلب رحم کردن نمیتواند جلوشان او را بگیرند. پس بدون اینکه از تعدادشان کاسته شود، یا مردی زخمی یا خونآلود شود بازگشتند، اگر مسلمان بعد از این واقع از تأسف بمیرد، نه تنها جای سرزنش نیست، بلکه لایق و سزاوار است.
شگفتا، به خدا قلبها میمیرند و غمگین واندوهناکم از اینکه چرا آن جماعت بر باطل متّحد شدهاند ولی شما بر حق متفرّق هستید! ! اُف و شما و همیشه فقیر و غمگین شوید! ! ! که به نشان و هدفی تبدیل شدهاید که به سوی آن تیراندازی میشود و بر شما حمله میشود، ولی شما حمله نمیکنید و بر شما یورش آورده میشود و شما یورش نمیبرید و خداوند مورد نافرمانی قرار میگیرد و شما راضی هستید و اعتراضی نمیکنید! به شما در روزهای گرم دستور دادم که بسوی آنان حرکت کنید، گفتید: هوا خیلی گرم است! ! به ما مهلت بده تا هوا خنک شود، وقتی که در زمستان به شما دستور دادم که به سوی آنها حمله کنید گفتید: به ما مهلت بده تا هوا گرم شود! ! وقتی که شما از سرما و گرما فرار میکنید، به خدا سوگند از شمشیر بیشتر فرار میکنید! !
ای مردان نامرد! عقلتان عقل کودکان است و زنصفت هستید! ! ای کاش هیچ وقت شما را نمیدیدم و با شما آشنا نمیشدم. شناختی که بخدا باعث پشیمانی شد و تأسف و ناراحتی با خود به همراه آورد، خدا شما را بکشد که قلب مرا چرکین کردید وسینهام را آکنده از خشم و نفرت کردید و جرعه جرعه غم واندوه را به من نوشاندید، تا جایی که قریش گفت: ابن ابی طالب مردی شجاع است، امّا در جنگ مهارت ندارد. خدا پدرشان را بیامرزد مگر هیچ یک از آنها در میدان جنگ از من استوارتر و نیرومندتر است؟ و بیشتر و زودتر از من به آن پا نهاده است؟! هنوز به سن بیست سالگی نرسیده بودم که وارد میدان جنگ شدم و تا حالا که تقریباً به سن شصت سالگی رسیدهام، هنوز هم به آن ادامه دادهام. امّا کسی که مورد اطاعت واقع نمیشود، هیچ نظری نمیتواند بدهد.[1]
این سخنرانی یک تودة آتشین است که امیرالمؤمنین همچون بمبهای گرم و آتشین بر سر کسانی میریزد که او را از ثمرهی جهادش محروم کردند و نگذاشتند به آن پیروزی برسد که برای آن تلاش میکرد. وی این خطبه را با یک اسلوب ادبی شگفتانگیز ساخته و پرداخته است، احساسات مردم را تحت ثأثیر خود قرار میدهد و با واژههای آن، نهفتههای روانها و درون را به حرکت وامیدارد، خطبهای است دور از پیچیدگی و توهّم، همانگونه که از سجع و صناعت لفظی خالی است.[2]
موضوع خطبههای ثابت علی رضی الله عنه:
منظورم خطبههایی است که در رابطه با خلافت خود داد سخن میدهد، انعکاس یک سیمای تاریخی است و از وصف ظاهری فراترند و از احساس امیرالمؤمنین رضی الله عنه در مقابل عکسالعمل خفتآور سپاهش بعد از جنگ نهروان، رازگشایی میکند. امّا بیشتر خطبههایی که به او نسبت داده میشود، صحیح نیست، عدهای از علماء میگویند: خطبههایی که در نهجالبلاغه به حضرت علی نسبت داده شده، از جمله دستاوردها و تألیفات شیخ رضی[3] هستند. لذا به این اعتبار که نهجالبلاغه یک منبع تاریخی است، لازم است با روشی انتقاد آمیز با آن تعامل نماییم. علاوه براین، حضرت علی مناقب، فضایل، جایگاه رفیع و والای خود در دین اسلام را بهیارانش یادآور میشود و در همین ارتباط تعدادی از شهود عیان بیان داشتهاند که علی در فضای خانهاش مردم را سوگند میداد: «چه کسی از پیامبر صلی الله علیه وسلم شنیده که وی در روز غدیر خم گفته است «آیا شما نمیدانید که من نسبت به مؤمنان از نفس خودشان سزاوارتر هستم؟! گفتند: آری، فرمود: «پس هر کس که من مولای او هستم، علی هم مولای اوست. خدایا دوست بدار کسی که او را دوست بدار و دشمن بدار کسی که او را دشمن بدارد.» آنگاه دوازده مرد - و در روایتی شانزده مرد - برخاستند و بر این مطلب شهادت و گواهی دادند.[4]
این بحث ما را بهیاد حضرت عثمان رضی الله عنه میاندازد آنگاه که آشوبطلبان او را محاصره کردند، او مناقب و فضایل خود را برای یارانش یادآور شد. گویی میخواست بگوید: کسی که این همه به اسلام خدمت کرده، آیا اینچنین باید پاداش ببیند؟ ولی این دو مناسبت با هم فرق دارند.
علی به رغم همه این تلاشها و اقدامات طاقتفرسا نتوانست، خواستهاش را برآورده سازد، زیرا نتوانست به علت تفرقه، اختلاف و نافرمانی که گریبانگیر سپاهش شد، به شام لشکرکشی کند، از همین روی در سال چهل هجری، مجبور شد که با معاویه بن ابی سفیان بر سر اینکه عراق برای او و شام برای معاویه باشد توافق نماید و هیچ یک از آنها حق ندارد با جنگ یا غارت و تجاوز در کار دیگری دخالت نماید.[5]
طبری در تاریخش گفته است: «بالاخره در سال (40 هجری)، بعد از مکاتباتی که میان حضرت علی و حضرت معاویه صورت گرفت (که ذکر آنها بعلّت طولانی بودن در اینجا میسّر نیست)، میان آنها آتشبس برقرار گردید، بر این اساس که عراق به علی رضی الله عنه و شام به معاویه رضی الله عنه تعلق گیرد و هیچ یک حق نداشته باشد که با سپاه یا یورش و حمله در کار دیگری دخالت نماید.[6]
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع: کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اسلام
IslamAge.Com
----------------------------------------------------
[1]- البیان و التبین، جاحظ، ص (239، 238).
[2]- الادب الاسلامی، نایف معروف، ص 591.
[3]- میزان الاعتدال (3/124)، وی در این باره نقد بسیار خوبی دارد، خلافت علی بن ابی طالب، ص 355.
[4]- فضائل الصحابه (2/705) اسنادش صحیح است.
[5]- خلافت علی بن ابی طالب، عبدالحمید، ص 356.
[6]- تاریخ طبری (6/56).
|