سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7089149
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 353   تعداد بازدید: 2772 تاریخ اضافه: 2010-03-26

شيوه‌هاي بيعت با علی رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بيعت با علي اختیاری و به شيوه‌ي انتخاباتي صورت گرفت، ماجرا از اين قرار بود كه پس از شهادت خليفه‌ي راشد عثمان بن عفان  رضی الله عنه  توسط عوامل خاجی و بيگانه‌ي شورشي، همان افراد منحرف كه‌از گوشه وكنار ممالك اسلامی‌آمده و هر کدام از شهر و قبيله‌اي بودند و هيچگونه سابقه خير و خوبي در دين نداشتند، آنان که سيدنا عثمان  رضی الله عنه  را مظلومانه و با بهانه‌های دروغين و از روي دشمني وكينه‌توزي در روز جمعه هيجدهم ماه ذي الحجه‌ي سال (35 هجري) به قتل رساندند.[1]

پس از اين ماجرا تمام اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم  كه در مدينه بودند با علي  رضی الله عنه  بيعت كردند، چون در آن وقت نه كسي از علي برتر بود و نه‌ او هم مدعي خلافت بود و حتّي تمايل چنداني هم به خلافت نداشت. به همين دليل خلافت را بعد از اصرار شدید دیگر اصحابي كه نگران بودند و از فتنه‌ی بيشتر و فراگير بیمناک بودند.

با اين حال هم علي  رضی الله عنه  به عنوان خليفه بعد از حادثه‌ي جمل و صفين از نقد و اعتراض برخي افراد سالم نماند، چون بدون تردید آتش آن فتنه‌ها را كينه توزان و دشمنان اسلام از جمله‌ابن سبأ و پيروانش که ‌آنها را فرومايه و ناآگاه بارآورده بود و در فسق و انحراف اعتقادي از حق و هدايت از او پيروي می‌کردند و در آن شرايط انتقاد و اعتراض نسبت به خلافت وامانت سيدنا علي براي برخي فراهم شد.

برخي از علماء شيوه‌ي بيعت با علي را به شرح ذیل روايت كرده‌اند.[2]

ابوبكر خلال با سندش تا محمد بن حنيفه روايت مي‌كند: وقتی که عثمان رضی الله عنه  در محاصره قرار داشت همراه علی بودم، مردي آمد و گفت: امير مؤمنان كشته شد! می‌گويد: علي از جای برخواست، محمد بن حنيفه می گويد: او را گرفتم كه نرود، چون بيم آن داشتم كه شورشيان بلايي سرش بياوردند! گفت: بي‌مادر بگذار بروم! تا در خانه‌ي عثمان رفت، ديد بله ‌او به شهادت رسیده بود! به خانه‌اش برگشت و درب خانه را بر روي خود قفل كرد، آمدند و در زدند و بالاخره وارد خانه شدند و گفتند: خليفه را كشته‌اند، بايد مردم خليفه‌اي داشته باشند و ما كسي از تو سزاوارتر نداريم، علي به آنها گفت: مرا به عنوان خليفه نخواهيد، چون براي من وزير بودن از خلافت بهتر است، گفتند: هرگز به خدا سوگند كسي جز تو شايسته‌ي اين كار سراغ نداريم، گفت: اگر چنین است و كسي را جز من انتخاب نمی‌کنید، بدانيد كه من پنهاني بيعت نمي‌گیرم، به مسجد مي‌روم، به ‌اين ترتيب به مسجد آمد و مردم با او بيعت كردند.[3]

در روايت ديگري از سالم بن ابي جعد، از محمد بن حنيفه روايت است: اصحاب رسولالله صلی الله علیه وسلم  پيش او آمدند و گفتند: اين مرد(خلیفه) كشته شده و ناگزير بايد مسلمانان امامی‌داشته باشند و هيچ كس از تو بيشتر در اسلام سابقه ندارد و به اندازه‌ی تو به رسولالله صلی الله علیه وسلم  نزديك نيست، علي گفت: اين كار را نكنيد، چون براي من وزير بودن از امير بودن بهتر است، گفتند: نه بخدا سوگند تا با تو بيعت نكنيم دست بردار نيستيم، گفت: اگر می‌خواهيد با من بيعت كنيد بايد در مسجد باشد چون براي فردي مانند من شايسته نيست كه پنهاني بيعت بگيرد و بيعت با من بايد با رضايت مسلمانان باشد، سالم بن ابي جعد گويد: عبدالله بن عباس گفت: به نظر من رفتن به مسجد به دليل احتمال غوغا و سر و صدا خوب نيست، امّا علي بيعت را قبول نكرد مگر در مسجد، در نتيجه به مسجد رفت و مهاجران و انصار آمدند و مردم بيعت كردند.[4]

در اين آثار صحيح درسها و پندها و عبرت‌هايي است، از جمله:

1- علي، عثمان  رضی الله عنه  را‌ياري و از او دفاع كرد، اين حقيقت به تواتر از علي ثابت است و حتّي بیش از ديگران از او دفاع كرده ‌است، با سندهاي متعدد و بسياري ثابت است و مروان بن حكم نيز به اين گواهي داده‌ است، آنجا كه مي‌گويد: در ميان مردم هيچ كس به ‌اندازه‌ي علي از عثمان دفاع نمي‌كرد.[5]

2- علي از قبول خلافت پرهيز مي‌كرد و به دنبال آن نبود و هيچ طعمی‌هم بر آن نداشت و در خانه‌اش ماند تا آن كه صحابه براي بيعت با او به دنبالش رفتند.

3-تمام صحابه ‌اعم از مهاجران، انصار و عموم مردم در مدينه با علي بيعت كردند كه ‌اهل حل و عقد (صاحب نظران معتبر و شناخته شده) نيز در ميانشان بودند و آنها بودند كه علي را تعيين كردند و با اصرار از او خواستند بيعت را قبول كند. اين بيعت به وسيله‌ي شورشيان و آن طور كه در روايت ضعيف و جعلي آمده صورت نگرفته ‌است.

4-در آن زمان علي از همه به خلافت سزاوارتر بود، چون صحابه علي را براي خلافت در نظر گرفتند و با اصرار از ايشان خواستند بيعت را قبول كند و تصريح كردند كه كسي از شما سزاوارتر به اين امر نيست.

5- اهميت خلافت: به همين دليل مي‌بينم كه صحابه براي تعيين علي با سرعت هر چه بيشتر اقدام به بيعت با او كردند در حالي كه علي مي‌گفت: اگر بيم به خطر افتادن دين خداوند نبود خواسته‌ی ايشان را اجابت نمي‌كردم.[6]

6-شورشيان با ادعاهاي نادرست بيعت علي را خدشه دار كردند و گفتند: ما اوّلين كساني هستيم كه با علي بيعت كرديم و طلحه و زبير با اكراه بيعت نمودند؛ گفتني است كه سخنان وروايات برخي از مورخان در كتابهاي تاريخ هيچ اساس و سند صحيحي ندارد. در حقيقت مردم بعد از ابوبكر عمر و عثمان هيچ كس را نيافتند كه به اندازه‌ي سيدنا علي فضيلت، علم، تقوا، دينداري، سابقه‌ي طولاني در اسلام و جهاد داشته باشد، لذا مهاجران و انصار تصميم قطعي گرفتند كه با علي بيعت كنند و از دیدگاه ‌آنها بر علي فرض بود كه بيعت را قبول كند و تسليم خواسته‌هاي آنان شود و اگر شتاب زده علي را به عنوان خليفه تعيين نمي‌كردند، قطعاً فتنه و اختلافات زيادي در گوشه و كنار كشور اسلامی‌پديد می‌آمد، لذا به مصلحت مسلمانان بود كه در آن شرايط به بيعت با علي روي آوردند و به همين دليل تمام صحابه های حاضر در مدينه بيعت كردند، امّا راويان قضيه بيعت با علي و رفتن به بصره با علي را با هم مخلوط كردند و شكي نيست كه برخي از رفتن به همراه علي به بصره خودداري كردند و اين‌ يك مسئله‌ي اجتهاد بود.[7] به همين دليل علي نيز آنها را مجبور به خروج نكرد و ان شاء الله در بحث جنگ جمل بيشتر توضيح خواهيم داد.

7- بايد از روايات اغراق آميز واقعه نگارانی كه مدعی هستند پس از شهادت خليفه مدينه پنج روز بدون امير ماند و عافقي بن حرب بر امارت داشت و مردم در پي كسي بودند كه خلافت را قبول كند، امّا كسي را پيدا نمی‌كردند برحذر باشيم [8]، مي‌گويند: شورشياني كه ‌از بصره آمده بودند از طلحه خواستند كه بيعت را قبول كند، اينها در برابر روايات صحيح و معتبر اعتباري ندارد.[9] و همان طور كه معروف است صحابه مي‌توانستند شورشيان را از بين ببرند امّا عثمان  رضی الله عنه  اجازه نداد از نيروي زور و قدرت عليه‌ آنان كار گرفته شود، اين موضوع را در كتاب تيسير الكريم المنان في سيره عثمان‌ين عفان بيشتر توضيح داده‌ام، در حقيقت بيعت علي با اختيار و رضايت مسلمانان بوده، وشورشيان نقشي در تعيين علي نداشتند و تنها آن دسته‌از صحابه اي كه در مدينه بودند علي را به عنوان خليفه تعيين كردد.[10]

8- حدود یازده روایت و شواهد صحیح در مورد این بیعت وجود دارد.[11]

 

و صلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

--------------------------------------------------------

[1]- الطبقات ابن سعد 3/31.

[2]- عقيدة اهل السنة في الصحابة الكرام 2/677.

[3]- كتاب السنة، ابوبكر خلال /415.

[4]- كتاب السنة ابي بكر خلال /416 رجال اين اسناد ثقه‌اند.

[5]- بيعة علي بن ابي طالب، مالك خالدي /2 به نقل از تاريخ الذهبي، عهد الخلفاء الراشدون/460.

[6]- فتح الباري 13/175 اسناد آن صحيح است، بيعه علي/105.

[7]- المدينة النبوية، محمد شرّاب 2/311.

[8]- تاريخ الطبري 4/432.

[9]- استشهاد عثمان و وقعة الجمل، خالد الغيث/136-140.

[10]- استشهاد عثمان /240.

[11]- بيعة علي /122.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان