سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

24 شهريور 1404 22/03/1447 2025 Sep 15

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 8019283
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 334   تعداد بازدید: 2916 تاریخ اضافه: 2010-03-26

‌اقوال علی رضی الله عنه درباره‌ي خلفاي راشدين رضی الله عنهم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

علي  رضی الله عنه  مي‌گويد: در صحت اجماع بر خلافت ابوبكر، عمر و عثمان و علي ترديدي نيست، هر كس با ‌يكي از آنها مخالفت كند با آیه «آیه مخالفت ورزیده که می‌فرماید:

Kوَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا » (النساء/115).

 یعنی: كسي كه با پيغمبر دشمنانگي كند، بعد از آن كه (راه) هدايت (از راه ضلالت براي او) روشن شده‌است و (راهي) جز راه مؤمنان در پيش گيرد، او را به همان جهتي كه (به دوزخ منتهي مي‌شود و) دوستش داشته ‌است رهنمود مي‌گردانيم (و با همان كافراني همدم مي‌نمائيم كه‌ايشان را به دوستي گرفته‌است) و به دوزخش داخل مي‌گردانيم و با آن مي‌سوزانيم و دوزخ چه بد جايگاهي است! .

نیز با فرموده‌ی پيامبر ص مخالفت ورزیده که می‌فرماید: «عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الرّاشدين المهديين عضوُّا عليها با النّواجذ»: (بر شماست كه ‌از سنت من و سنّت خلفاي راشدين راه‌يافته پيروي كنيد و با دندانها آن را محكم بگيريد).

شكي نيست كه خلفاي راشدين، ابوبكر، عمر، عثمان و علي  رضی الله عنه  و كساني هستند كه به خوبي از آنان پيروي كرده‌اند.[1]

سخن ايوب سختياني چه زيبا است که می‌گوید:«هر كس ابوبكر را دوست داشته باشد، دين را اقامه كرده‌ است و هر كس عمر را دوست داشته باشد آشكارا راهش را پيدا كرده ‌است، هر كس عثمان را دوست داشته باشد، دلش با نور خداوند روشني ‌يافته ‌است و هر كس علي را دوست داشته باشد به دستگيره‌اي محكم چنگ زده ‌است، هر كس درباره‌ اصحاب محمد ص عقيده و نظر خوبي داشته باشد، از نفاق پاك و بري است»[2]

 شاعر می‌گويد:

إني رضيت عليًا قدوة علمًا

وقد رضيت أبا حفص وشيعته

كل الصحابة عندي قدوة علم

إن كنت تعلم أني لا أحبهم

كما رضيت عتيقًا صاحب ‏الغار

وما رضيت بقتل الشيخ في ‏الدار

فهل علىَّ بهذا القول من عار

إلا لوجهك أعتقني من النار ‏

                 

یعنی:

من خشنود به آانم كه علي در علم الگوي من باشد

همانطور كه عتيقِ همراه و‌يار غار پيامبر را دوست دارم

و ابو حفص و طرفدارانش را دوست دارم

به كشته شدن عثمان در خانه‌اش هرگز خشنود نبودم

همه صحابه براي من الگو هستند

آيا اين عقيده براي من ننگ است

خداوندا! تو می‌داني كه من اينها را فقط به خاطر تو

دوست دارم پس به همين خاطر از آتش نجاتم ده.[3]

به هر حال دلایل قطعي و براهين روشن بر وجود رابطه‌ي صمیمی‌و ممتاز علي  رضی الله عنه  با خلفاء مشخص بوده ‌است در صفحات گذشته به بخشي از اين روابط حسنه ‌اشاره كرديم و براي بهتر و بيشتر روشن شدن رابطه‌ي علي و خلفاي راشدين دلايل ديگري نيز به ‌آنها می‌افزائيم.

 

1- سردار بزرگان و جوانان بهشت

از علي  رضی الله عنه  روايت است: در خدمت پیامبر صلی الله علیه وسلم  بودم كه‌ ابوبكر رضی الله عنه  و عمر رضی الله عنه  آمدند، فرمود: «يا علي هذان سيّدا كهول اهل الجنّة و شبابها، بعد النبيّين و المرسلين»[4] :(اي علي بعد از پيامبر و رسولان، اين دو سردار، بزرگان و جوانان بهشت هستند).

 

2- آرزو می‌کنم مانند ابوبکر و عمر باشم

سويد بن غفله مي‌گويد: از كنار گروهي از مدعیان طرفداري علي گذشتم كه شنیدم نسبت به ‌ابوبكر و عمر حرفهاي ناشایست مي‌گويند، لذا نزد علي رفتم و گفتم: اندكي پيش، از كنار دسته‌اي از طرفدارانت عبور مي‌كردم، ديدم درباره‌ي ابوبكر و عمر  رضی الله عنه  حرفهايي كه شايسته ‌اين امت نيست ميزنند!؟ اگر تو به آنچه‌ اينها اظهار مي‌كنند معتقد نباشي، اينان جسارت چنين حرفهايي را ندارند، علي  رضی الله عنه  گفت: عقيده‌ام درباره‌ي ابوبكر و عمر اين است كه‌ آرزو دارم من هم بتوانم به روش آن دو زندگي كنم و گفت: لعنت خدا بر كساني كه در خصوص آن دو باوري جز خير و نيكي در دل می‌پرورانند، سپس اشكهايش سرازير شد و گريست و درحالي كه دستانش را زير بغل گرفته بود، به مسجد رفت و روي منبر نشست و ريش سفيدش را در دست گرفته بود و به آن نگاه می‌کرد تا مردم جمع شدند، آنگاه بر پا ایستاد و سخنراني كوتاه و رسايي ايراد كرد و فرمود: چه شده كه عده‌اي افراد دو سردار قريش و دو پدر مسلمانان را به بدي ‌ياد مي‌كنند؟! من از آنچه گفته‌اند اعلان برائت و بيزاري مي‌كنم و به خاطر آنچه گفتند آنها را مجازات خواهم نمود. بدانيد! سوگند به ‌آن كه دانه را شكافت و جان را آفريد، جز مؤمنان پرهيزکار آن دو را دوست نمي‌دارند و جز فاسقان و افراد پست نسبت به ‌آن دو بزرگوار كينه ندارند. آن دو بزرگوار با صداقت و وفاداري رسولالله صلی الله علیه وسلم  را همراهي نمودند و امر به معروف و نهي از منكر مي‌كردند، در تمام كارهايش طبق دستور پيامبر عمل مي‌كردند و رسول خدا صلی الله علیه وسلم  به اندازه‌اي كه به نظر آن دو اهميّت می‌داد، به رأي كسي ديگر اهميّت نمي‌داد و به ‌اندازه‌اي كه‌ آن دو را دوست داشت كسي را دوست نداشت، پیامبر صلی الله علیه وسلم  در حالي از دنيا رفت كه‌ از آن دو راضي بودند، رسولالله صلی الله علیه وسلم  در بيماري وفاتش كه نُه روز طول كشيد، دستور داد ابوبكر در نمازها امامت مردم را به عهده گيرد. پس از وفات ايشان مؤمنان اداره‌ي امورشان (خلافت) را به او سپردند و زكات اموالشان را به او مي‌پرداختند، چون اداره‌ي امور و تحويل گرفتن زكات هر دو با هم است و مردم با رضايت كامل و بدون هيچ گونه ‌اجباري با او بيعت كردند و از بني عبدالمطلب، من اوّلين بيعت كنده‌ی او بودم، در حالي كه‌ او (ابوبكر) به خلافت راضي نبود و دلش مي‌خواست ‌يكي از ما اين كار را بر عهده گيرد، سوگند به خدا! كه‌ او پس از رسولالله صلی الله علیه وسلم  بهترين و با فضيلت‌ترين فرد بود.

از نگاه ترحم و مهرباني، مهربانترين و از نگاه دلسوزي، دلسوزترين فرد بود، در تقوا از همه استوارتر و از نظر سابقه‌ي ايماني از همه با سابقه‌تر و در مسلمان شدن از همه جلوتر بود... در ميان ما با روش و سيرت پيامبر ص زيست تا آن كه وفات كرد، سپس عمر خلافت را به عهده گرفت در حالي كه برخي راضي و برخي ناراضي بودند، او نيز قبل از آن كه‌ از دنيا برود، همه خلافتش را تأييد و اعلان رضايت كردند.

عمر طبق سنّت پیامبر صلی الله علیه وسلم  در روش ابوبكر امور مسلمانان را رهبري كرد و چنان پيرو و دنباله‌رو آن دو بود كه بچه شتر پيرو و دنباله روي مادرش است.

به خدا قسم دلسوز و مهربان بود و مظلومان را ‌ياري مي‌كرد و در اجراي دستور و فرمان خداوندي از ملامت‌گران پروايي نداشت، خداوند حق و صداقت را در زبانش قرار داده بود. تا جايي كه گمان مي‌كرديم فرشته با او حرف مي‌زند، خداوند با مسلمان شدن او، اسلام را عزّت داد و هجرتش را موجب استواري و قوام دين گردانيدّ و خداوند در دل منافقان ترس او و در دل مؤمنان محبتش را قرار داده ‌است.

تا جايي كه فرمود: چه كسي مانند آن دو بزرگوار را سراغ دارد، رحمت خدا بر آنها، خدا به ما توفيق داده كه راه‌ آن دو را بپيماييم، چون هيچ كس بدون پيروي از آنان به مقام ایشان نمي‌رسد.

بدانيد! هر كس مرا دوست دارد بايد آن دو را دوست بدارد و هر كس آن دو را دوست ندارد گويا با من دشمني و بغض كرده ‌است، من از چنين فردي بيزارم و اگر كسي را نزد من بياوريد كه به ‌آنها توهين كرده به شديدترين وجه مجازاتش خواهم نمود، امّا قبل از اقدام به چنین جرمی ‌مجازات شايسته نيست، بدانيد و آگاه باشيد كه هر كس بعد از اين چنين حرفهايي بزند، قطعاً بر او حد تهمت زننده را جاري خواهم نمود و بدانيد كه بهترين افراد این امّت بعد از پیامبر صلی الله علیه وسلم ، ابوبكر و عمر هستند، اگر بخواهم سوّمی‌را هم معرفي مي‌كنم، از خداوند براي خود و شما طلب مغفرت مي‌كنم.[5]

 

3- اين عثمان بن علي است كه‌ او را به نام عثمان بن عفان ناميده‌ام

ابوسعيد خدري مي‌گويد: روزي جواني را ديدم كه موهاي بلندش بر شانه‌هايش افتاده بود، خدا مي‌داند كه تا به حال مشكوكم که ‌او پسر بود‌ يا دختر، بعد از آن نوجوان زيباتري را كه كنار علي نشسته بود ديدم و پرسيدم: خداوند تو را عافيت دهد! اين نوجوان كيست؟ گفت: اين عثمان بن علي است كه‌ او را با نام عثمان بن عفان ناميده‌ام، پسر ديگري دارم كه نامش را عمر بن خطاب گذاشته‌ام و پسر ديگري دارم كه به نام عباس عموي پیامبر صلی الله علیه وسلم  نامگذاري كرده‌ام و ‌يكي ديگر را به ‌نام بهترين مخلوقات، محمّد ص ناميده‌ام و.حسن و حسين و محسن را رسولالله صلی الله علیه وسلم  نامگذاري كرد، [6] و برای آنها عقيقه ذبح کرد، سرشان را تراشيد[7] و به وزن موي آنها صدقه بخشید و دستور فرمود كه برای ايشان نام انتخاب و آنها را ختنه كنيم[8].

 

4- ابوبكر، عمر و عثمان رضی الله عنهما اختصاص کامل به رسول خدا صلی الله علیه وسلم  داشتند

با تواتري كه بر عام و خاص پوشيده نيست، ثابت است كه ‌ابوبكر، عمر و عثمان در نزد رسولالله صلی الله علیه وسلم  اختصاص بسيار بزرگي داشتند و از همه‌ي مردم رابطه مصاحبت ایشان با پيامبر ص بيشتر بود و بیش از همه به او نزديكتر بوده‌اند و با هر سه نفر پيوند ازدواجي داشت، آنها را ستوده و دوست داشته ‌است. بنابراين دو قضيه قابل تصور است، يا اين سه نفر در ظاهر و باطن بر ايمان و عمل صالح در دوران حيات پیامبر صلی الله علیه وسلم  و بعد از وفاتش ثابت قدم و استوار بوده‌اند، یا اینکه نه، بلکه بر خلاف این بودند، اگر فرضيه‌ي دوم را بپذيرم از دو حال خارج نيست:‌ يا پیامبر صلی الله علیه وسلم  از انحراف ایشان بي‌خبر بوده و‌يا خبر داشته‌ است و از ترس با آنها سازش و مدارا كرده ‌است، رافضه هر کدام از این دو فرضیه را بپذيريد- پناه بر خدا- ناشايسته‌ترين طعنه و ايراد را به رسولالله صلی الله علیه وسلم  زده‌اند!؟

از همين رهگذر است كه گفته‌اند:

فإن كنت لا تدري فتلك مصيبة   وإن كنت تدري فالمصيبة أعظم

یعنی: اگر نمی‌دانستي، ندانستنت مصيبتي است.

و اگر می‌دانستي ولی بر خلاف حق و حقیقت رفتار كردي، مصيبت تو بزرگتر است!! .

اگر بپذيریم كه در ابتداي امر بر ايمانشان استوار بودند ولی بعداً منحرف شده‌اند، اين ناتواني رسولالله صلی الله علیه وسلم  را مي‌رساند (نعوذ بالله) كه خواص و مشهورترين افراد امت و بزرگان و اكابر صحابه‌ی خود را پس از ايمان آوردن و استقامت منحرف و مرتد شده باشند.

 حتّي ناتواني را به خداوند نسبت داده‌اند كه وعده داده دينش را بر تمام اديان غالب و پيروز گرداند، چگونه ممكن است بزرگترين و مهمترين خواص اين دين مرتد شوند؟! نعوذ بالله‌اين ادعاها و امثال اينها از بزرگترين طعنه‌ها و ايرادهايي است كه روافض و مبتدعان بر رسولالله صلی الله علیه وسلم  وارد مي‌دانند؟! همانطور كه ‌امام مالك و ديگر دانشمندان مسلمان گفته‌اند: هدف اين مبتدعان طعنه زدن به رسولالله صلی الله علیه وسلم  است، تا دشمنان اسلام بگويند: پيامبری که نادرست بوده ‌اصحاب و‌ياران بد و نادرستي داشته!! . اگر مرد صالح و درستي مي‌بود، قطعاً اصحابش صالح و نيكوكار مي‌بودند، به همين دليل علماء و دانشمندان و صاحب نظران مي‌گويند: رافضه حاصل دسيسه‌هاي زنديقان (بي دينان) هستند.[9]

 

5- نتیجه‌ی مدعای رافضیه مبنی بر تکفیر صحابه

به اقتضاي اصول و مباني مذهب رافضيه امير مؤمنان علي  رضی الله عنه  کافر محسوب مي‌شود، چون با سكوت خود، از اجراي فرمان خداوند شانه خالي كرده و نيز از ديدگاه ‌آنان تواتر شريعت اسلامی‌بي‌اعتبار است و حتّي باطل بودن شريعت و دين اسلام ثابت مي‌گردد، چون آن طور كه مي‌گويند: راويان و ناقلان اين دين انسانهای مرتدّ و از دین برگشته بوده‌اند و طبق اين باورها صحّت قرآن زير سؤال رفته و بی اعتبار تلقّی می‌شود، چرا كه قرآن را ابوبكر، عمر و عثمان جمع آوري و نقل كرده‌اند و آنها بهترين راويان قرآن هستند, اساسي‌ترين هدف یاوه سرایان و مدعيان اين مقوله همین است، به همين علّت ابوزُرعه رازي مي‌گويد: هرگاه كسي را ديديد كه به ‌يكي از اصحاب رسولالله صلی الله علیه وسلم  طعنه مي‌زند و ايراد می‌گيرد، بدان كه زنديق است، چرا كه: قرآن حق است، رسولالله صلی الله علیه وسلم  حق است، قرآن و سنّت را فقط اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم  روايت و نقل كرده‌اند، قطعاً هدف از ايراد بر صحابه لکه دار کردن و جرح آن مردان بزرگ و گواهان و تأييد كنندگان قرآن و سنت است تا بدين وسيله قرآن و سنّت را از درجه‌ی ارزش و اعتبار بياندازند، ولی حقيقت اين است كه بي‌اعتباري و رسوایی به خود اين منحرفان زنديق سزاوارتر است.[10]، از این‌رو روافض كه در كتابهايشان اعتراف كرده‌اند كه بنيانگذار اين عقيده (عقيده‌ و طعنه زدن به اصحاب) ابن سبأ ‌يهودي بوده ‌است و نوشته‌اند: اوّلين كسي كه عيب‌جويي و طعن بر ابوبكر، عمر و عثمان و ديگر صحابه را آشکارا آغاز نمود و از آنها اعلان بيزاري كرد و مدّعی شد که علي او را به اين كار دستور داده، ابن سبأ ‌يهودي بوده‌ است.[11]

 

6- قرائن و دلایل قطعی رابطه‌ي حقيقي میان علي و خلفاي راشدين

قرائن علمی‌و دلایل واقعي در سيره و زندگي امير مؤمنان علي وجود دارد كه ثابت مي‌كند رابطه‌ي او با برادرانش ابوبكر، عمر و عثمان  رضی الله عنه  صميمی‌و دوستانه بوده‌ است، اين دلایل فراوان هستند و متعددند که ما به برخي از اينها در صفحات گذشته ‌اشاره كرديم كه بيانگر محبتي صادقانه و صميمانه بين آن دو نسل نو ظهور، پيشگام، برگزيده و منتخب بوده ‌است، ‌يكي از واضح ترين اين ادله ‌ازدواج سيدنا عمر رضی الله عنه  با ام كلثوم دختر علي بن ابی طالب است كه توسط اميرمؤمنان علي انجام گرفت.[12]

جایی که فاروق این امَت، عمر فاروق  رضی الله عنه ، از نظر روافض از ابليس (شيطان) كافرتر باشد، آيا فكر نمي‌كنند كه ‌اين ایده موجبات نابودی و انحلال و بطلان مذهب شیعه‌ است؟! چون وقتي ابوبكر و عمر – آنطور كه به دروغ ادعا مي‌كنند – كافر باشند، علي نيز كه ‌ام كلثوم كبري را به ازدواج عمر بن خطاب درآورده، كافر ‌يا فاسق است-اعاذنا الله- چرا كه دخترش را در اختيار كسي قرار داده كه با او زنا كند (پناه بر خدا) چون همبستري كافر با زن مسلمان زناي محض است. [13]

هر فرد عاقل و منصفي كه صادقانه پيامبر و اهل بيت و پيروانش را دوست داشته باشد، راهي جز اذعان و اعتراف به حقيقت دوستي، محبت و صمیمیّت صادقانه بين خلفاي راشدين ندارد، به همين دليل وقتي معز الدّوله‌احمد بن بويه رافضي صحابه ي رسولالله صلی الله علیه وسلم  را دشنام مي‌داد به ‌او گفتند: «علي دخترش ام كلثوم را به ‌ازدواج عمر بن خطاب در آورده ‌است»، بلافاصله سخت شگفت زده شد و گفت: من از اين خبر نداشتم! و توبه كرد و بخش عمده‌ی مالش را صدقه داد و بردگان و كنيزانش را آزاد نمود و بسياري از اموالي را كه به ظلم و ستم گرفته بود به صاحبانش برگرداند و آنقدر گریه کرد که بيهوش شد.[14] چون مدّتی طولانی از عمر خویش را در راه ضربه زدن به حیثیّت و اعتبار آن بزرگواران پاك سيرت صرف کرد، بنابراین به ‌این جرم بزرگ خویش پی برد و علّت این انحراف بزرگ او هم فریفته شدن به شبهه‌های رافضه بود.[15]

بزرگان و سردمداران روافض تلاش كرده‌اند كه ‌اين عمل علی رضی الله عنه  را باطل جلوه دهند و روايت دروغيني به زبان ائمه جعل كرده‌اند كه مي‌گويند: «آن فرج (شرمگاهي) بود كه ‌از ما غضب كرده‌اند؟! »، (زهی بی حیایی و گستاخی بی شعورانه)، ولی با اين كار موضوع را بدتر نمودند، تا جايي كه - پناه بر خدا- شیر خدا و امير مؤمنان علي  رضی الله عنه  شخصيتي ترسو و بی غیرت معرفی کرده‌اند که حتّی جرئت دفاع از ناموس و شرف خانواده‌اش را نداشته و آنقدر ترسو و بزدل بوده که نتوانسته‌ مانع عمل زنا با افراد عائله‌اش گردد! ! ! ، آيا (ای دروغگویان مدعی محبّت اهل بیت) این است مدح و توصیف نیک راد مردی چون امیر المؤمنین و قهرمان اسلام و شجاعترين صحابه؟! .

اين در حالي است كه در میان عرب، حقیرترين افراد جانشان را راه فداي از حیثیّت و آبرو فدا مي‌كردند و حاضر به جانفدایی در راه دفاع از حريم خانواده بودند، چه رسد به بني‌هاشمی‌كه بزرگ و سادات عرب بودند و در نسب از همه بالاتر و در غيرت و جوانمردي از همه غيرتمندتر و جوانمردتر بودند، اي واي! چگونه بر اميرمؤمنان علي و نوه رسولالله صلی الله علیه وسلم  ام كلثوم چنين ايراد بزرگ و عمل زشتي را نسبت مي‌دهند، او كه شجاع، قهرمان، شير بني غالب و أسدالله (شيرخدا) در مشرق و مغرب بود[16].

به نظر مي‌رسد برخي از رافضه به اين توجیه خوشحال نشده‌اند و جهت خلاصی از این از اين دليل محكم، ادعاي شگفت انگيزتر مطرح كرده‌اند و مي‌گويند: ام كلثوم دختر علي نبوده، بلكه جنّي زاده‌ای که بدان شكل در آمده بود.[17] با اينگونه سخنهاي ساخته و بافته كه‌ از نظر خردمندان بي ارزش است و شايد اين ادعا را براي آن عده ‌از افراد طرح كرده باشند كه ‌از مرد و زن جني خوششان نمي‌آيد و غرق در خرافات هستند.

 از ديگر قرائن وجود روابط نزديك بين علي و ديگر خلفا و از نشانه‌هاي پيوند محكم و مظاهر محبت بين آنان اين است كه علي، حسن و حسين - همانطور كه ذكر كرديم برخي از فرزندانشان را به نام ابوبكر و عمر و عثمان نامگذاري مي‌كردند، آيا كسي مي‌تواند فرزندانش را با نامهاي بدترين دشمنان كافر و منفورش نامگذاري كند؟ و آيا می‌تواند تحمل كند كه نام بدترين و منفورترين دشمنانش در كنار او و در همه گوشه‌های خانه‌اش تكرار شود و بارها در خانه‌اش آنها را با خانواده‌اش زمزمه کند.[18]

تمام صحابه و تابعين و تابعين آنها و ديگر پيشوايان اسلام و مسلمانان، از علي بن ابی طالب  رضی الله عنه  نسبت به ابوبكر، عمر و عثمان  رضی الله عنه  در تمام دوران زندگي در خلافت و بعد از وفاتشان چيزي جز صفا و صمیمیّت و محبت و دوستي بياد نداشتند، در دوران خلافتشان با محبت متقابل، مطيع و فرمانبردارشان بوده‌است و به ‌آنان احترام مي‌گذاشت و در دوستي نسبت به ‌آنان صادق و در اطاعت از آنان مخلص بود.

هر کدام از آنها در راه خدا جهاد مي‌كرد، علی هم همراه و جنگاور او بود و جهاد مي‌كرد، هر آنچه ‌ایشان دوست مي‌داشتند، علی هم دوست مي‌داشت و هر چه را ناپسند مي‌دانستند، ناپسند به حساب می‌آورد و در وقت حوادث و اتفاقات و مسائلي كه پيش مي‌آمد با علي مشورت و رایزنی مي‌كردند و او نيز با خير خواهي و دلسوزی دوستانه به ‌آنها مشورت مي‌داد تا جايي كه بسياري از كارهايشان با مشورت او صورت می‌گرفت[19].

 آنها نيز متقابلاً به همين صورت با او رفتار مي‌كردند، به ‌اعتقاد مؤمنان واقعی محبّت و دوست داشتن همزمان ابوبكر، عمر و عثمان و علي تنها در دل پرهيزکاران اين امت جمع مي‌شود. سفيان ثوري مي‌گويد: محبت عثمان و علي جمع نمي‌شود مگر در دل هوشياران و برگزيدگان[20]. انس بن مالك می‌گويد: برخي از مبتدعان مي‌گويند: محبت علي و عثمان در قلب مؤمن جمع نمي‌شود! دروغ گفته‌اند، چون بدون شك خداوند محبت آن دو را در دل ما جمع كرده ‌است، الحمد الله! [21]

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع:کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

-------------------------------------------------

[1]- الشريعة آجّري 4/1768.

[2]- الشريعة 4/1772 – 1773.

[3]- همان منبع 5/2536.

[4]- مسند احمد، الموسعة الحديثية، ش/602، اين حديث صحيح است و اين اسناد حسن.

[5]- النهي عن سب الاصحاب و ما فيه من الإثم و العقاب /43، شرح اصول اعتقاد اهل السنة، لالكائي، ش /4456.

[6]- مسند احمد 2/115، ش/769، احمد شاكر گويد: إسناد آن صحيح است.

[7]- المختصر من كتاب الموافقة/141.

[8]- منبع سابق.

[9]- منهاج السنة 4/123، اصول مذهب الشيعة 2/931.

[10]- الكفایة /69

[11]- المقالات و الفرق، قسمي /20 به نقل از اصول مذهب الشيعة 2/933.

[12]- اصول مذهب الشيعة 2/932.

[13]- منبع سابق.

[14]- المنتظم 7/38/39.

[15]- مذهب الشيعة 2/937.

[16]- مؤتر النجف، سويدي /86 به نقل از اصول مذهب الشيعة 2/937.

[17]- الانوار النغمانية از 83-84 به نقل از اصول مذهب الشيعة 2/938.

[18]- اصول مذهب الشيعة 2/938.

[19]- الشريعة، آجري 5/2312.

[20]- حلية الاولياء 7/32.

[21]- الشريعة 5/12312 اسناد آن صحيح است

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان