موضعگيري علي در فتنه ترور و شهادت عثمان رضی الله عنه
بسم الله الرحمن الرحیم
اسباب و علل مختلف دست به دست هم داد و شرايط فتنهي قتل خليفه سوم سيدنا عثمان رضی الله عنه را فراهم نمود. از جمله دستيابي مردم به آسايش و رفاه و تأثير آن در آن جامعه و طبيعت تغيير و تحولات اجتماعي در چنين شرايطي، آمدن عثمان رضی الله عنه بعد از عمر بن خطاب و بيرون شدن بزرگان صحابه از مدينه و تعصبات جاهلي، توطئهي كينه توزان و دسیسههای محکم برای بهانه تراشی و ايرادهای هر چند جزئي بر عليه خليفه عثمان و به كارگيري وسايل و شيوههاي تحريك كنندهي مردم عليه خليفه و تأثير فرقهي سبئیه (پیروان ابن سبأ) در به وجود آوردن فتنهها. اين اسباب را با شرح و تفصيل در كتابم: «تيسير الكريم المنان في سيرة عثمان بن عفّان» ذكر كردهام.
دشمنان اسلام در فتنهي ترور سيدنا عثمان رضی الله عنه شيوههاي تحريك كنندهاي براي مردم به كار گرفتند و دروغها و اراجيف و شایعاتی پخش كردند، همه جا سخن از تحريك و مناظره و مجادله و جر و بحث با خليفه در حضور مردم بود و به استانداران طعنه ميزدند و انتقاد ميگرفتند و نامههاي جعلي و دروغهاي ساختگي به نام صحابه اي مانند: عائشه، علي، طلحه و زبير رضی الله عنه عليه خليفه پخش ميكردند و شايعه ميكردند كه علي بن ابي طالب به خلافت شايستهتر است و او وصي بعد از رسولالله صلی الله علیه وسلم بوده است، همچنین گروهها و دستهجات مختلفي در شهرهاي كوفه، بصره و مصر تشكيل دادند كه دلالت بر آن داشت همه برنامهها از پيش ساخته و حساب شده بود و از شهرهاي مذكور به مدينه آمدند و برای اهالي مدينه این توهّم را به وجود آوردند که شورشیان با دعوت اهل مدینه آنقدر به ایجاد حوادث ادامه دادند كه منجر به قتل و شهادت خليفه گرديد.[1]
در كنار اين عوامل مجموعه شعارهايي را به کار بردند مانند: استفادهاز شعار اللهاكبر، جهاد ضد ستم و ظلمها، امر به معروف و نهي از منكر و تعويض و عزل استانداران از ديگر برنامههاي فتنهگران آشوبگر بود، تا آن كه اين شعارها به شعار خلع و كنارهگيري خليفه تغيير یافت و اين خواستههاي نادرست و جسورانه تا جايي ادامه يافت كه خواستار قتل خليفه شدند و با شتاب هر چه تمامتر اقدام به قتل خليفه كردند، زماني آتش خشم آنها بر افراخت و شعلهور گرديد كه شنيدند مسلمانان از شهرهاي مختلف براي ياري و دفاع از خليفه حركت كردهاند و راهی مدينه شدهاند، به همين دليل حلقهی محاصرهي خانه خليفه را تنگ و تنگتر كردند و يكديگر را به هر وسيلهي ممكن به قتل خليفه تشويق نمودند.[2]
از وجود و تأثير سازمان سبئيه به رهبري عبدالله بن سبأ يهودي پشت اين حوادث و ديگر حوادثي كه بعد از آن به وجود آمد و آثار و پيامدهاي شهادت سيدنا عثمان كه جهان اسلام را به شدّت تكان داد.
1- موضع علي رضی الله عنه در آغاز فتنهی شهادت عثمان رضی الله عنه
علي رضی الله عنه طبق روال معمول همواره مطيع و خيرخواه خلفاء بود و شخص علی رضی الله عنه دربارهی رفتار خود با خليفهي سوم عثمان رضی الله عنه ميگويد: «اگر عثمان از من بخواهد كه به دشوارترين راه بروم، اطاعت ميكنم».[3] و آن گاه كه شورشيان قبل از شهادت عثمان در «ذي مروه» فرود آمدند، عثمان رضی الله عنه علي و مردي را كه نامش در روايات ذكر نشده است به نزد آنان فرستاد، با آنها ملاقات كردند و علي گفت: از کتاب خدا اطاعت میکنید، ولی از هر چه به میل شما نباشد خشمگین هستید؟ بالاخره به توافق رسيدند.[4]
در روايتي دیگر آمده كه آنان دو يا سه بار با علی به مجادله و بگومگو پرداختند، سپس گفتند: این پسر عموي رسولالله صلی الله علیه وسلم و فرستادهي امير مؤمنان است و كتاب خدا را به شما پيشنهاد ميكند، بنابراین قبول كردند و بر شروط ذیل به توافق رسیدند[5]: تبعيد شدگان برگردانده شوند، به هر كس تا به حال (از بيت المال) ندادهاند بدهند، اموال غنيمت را به طور كامل تقسيم كنند، در تقسيم اموال بيت المال عدالت رعايت شود و افراد امين و قدرتمند به كار گمارده شوند.
اين شرايط را طي نامهاي نوشتند و خواستار برگرداندن ابن عامر به بصره و ابقاي ابوموسي شدند.[6]، در پي اين عثمان با هر گروه به صورت خاص صلح كرد و سپس هر گروه با رضايت به شهر و ديار خويش بازگشت.[7] پس از اين، فتنهانگيزان ماجراجو متوجه شدند که نيرنگها و برنامههايشان نقش بر آب شده و اهداف پستشان محقق نگردیده و به مقتضاي آن توافق، صلح برقرار خواهد شد، لذا به فكر افتادند كه فتنه را زيبا جلوه دهند و آتش آن را دوباره شعله ور كنند و پيمان صلح را بشكنند، اين موضوع در روايات زير بيشتر روشن ميشود.
در حين بازگشت گروههايي كه از شهرها آمده بودند، متوجه شتر سواري شدند كه گاهي خودش را نشان ميدهد و پنهان ميكند، گويا ميخواست بگويد مرا دستگير كنيد!؟ بالاخره او را گرفتند و پرسيدند چه شده؟ كجا ميروي؟ گفت: من فرستادهي اميرالمؤمنین هستم و مأمورم كه پيش استاندار مصر بروم، او را بازديد كردند، نامهاي كه از زبان عثمان رضی الله عنه نوشته شده به همراه داشت، نامه را باز كردند، در آن دستور قطع دست و پا و به دار آويختن اعتراض كنندگاني داده شده بود كه تازه با آنها صلح كرده بود، بنابراين به مدينه برگشتند.[8]
اين خبر به عثمان رضی الله عنه گزارش شد، نوشتن و مهر زدن چنين نامهاي را كاملاً ردّ كرد و گفت:يا دو شاهد بياوريد كه من آن را نوشتهام و يا به خداوندي كه هيچ معبودي جز او نيست سوگند ميخورم كه نه چنين نامهاي نوشتهام و نه به كسي دستور دادهام آن را بنويسد و نهاز آن خبري دارم. گفتني است كه بسيار اتفاق ميافتد نامهاي را از زبان فردي مينويسند و از طرف او مهر ميزنند در حالي كه وی بيخبر است[9] و هر چه انكار كند حرفش را قبول نميكنند، چه بسا كه در انكارش صادق و خيرخواه و نيكوكار باشد و هستند افرادي كه براي رسيدن به اهداف شوم خود دست به چنين دسیسههایی میزنند و نامهاي كه شورشيان طغيانگر و منحرف تصور ميكردند عثمان نوشته و مهر زده است و به غلامش سپرده تا سوار بر يكي از شتران صدقه آن را به استاندار مصر برساند، نامهاي جعلي بود كه به او نسبت داده بودند، دليل اين مدعا شواهد و قرائن زير است:[10]
الف- چگونه دو گروه عراقي و مصري كه از هم جدا شده بودند و در فاصله دور از همديگر قرار داشتند، عراقیها در شرق و مصریان در غرب، به طور همزمان از نامه باخبر شدند؟! اين ممكن نيست مگر با نقشهاي از پيش تعيين شده كه طبق برنامه نامهای با جعل و تزویر نوشتند و شتر سواری را کرایه گرفتند تا حامل نامه باشد و در جلو مصریان ظاهر شود، در عین حال شتر سوار دیگری را مزد بدهند تا نزد عراقیها برود و به آنها خبر دهد که چنین نامهای کشف شده و در آن عثمان دستور قتل شورشیان را صادر کرد، همانگونه که علي بن ابي طالب در پاسخ به اعتراض شورشيان به این مضمون استناد كرد و گفت: اي اهل بصره و اي اهل كوفه شما از كجا باخبر شديد كه گروه مصری به چنین نامهای دست يافته؟ در حالي كه شما بخشي از مسير راه را طي كرده بوديد و از آنها فاصلهی زیادی گرفته بودید، ولی همزمان با مصريان به سمت ما بازگشتيد[11] حتي علي قاطعانه (به شورشيان) گفته بود كه اين نقشه را در مدينه طرح كرده بوديد.[12]
ب- اين نامهی شوم اوّلين نامهاي نبود كه آن جنايتكاران جعل كرده بودند، بلكه نامههاي ديگري از زبان همسران پیامبر صلی الله علیه وسلم و نيز از زبان علي، طلحه و زبير رضی الله عنه جعل كرده بودند، آري! حتي ام المؤمنين عائشه رضی الله عنها را نيز متهم كردند كه طي نامهاي مردم را عليه سيدنا عثمان تحريك كرده است، وقتي اين خبر به سيده عائشه رضی الله عنها رسيد آن را رد كرد و گفت: نه هرگز! سوگند به آن خداوندي كه مؤمنان به او ايمان آوردهاند و كافران به او كافر شدهاند، من برايشان تا کنون كه اينجا نشستهام از سياه تا سفيد ننوشتهام.[13] و اعمش در اين باره ميگويد: آنها ميگفتند: اين نامهاز زبان عائشه رضی الله عنها نوشته شده است.[14]
شورشيان علي را متهم ميكردند كي طي نامهاي از آنها خواسته به مدينه بيايند، در حالي كه علي اين ادعا را انكار ميكرد و قسم ميخورد و ميگفت: والله كه من هيج نامهاي به شما ننوشتهام.[15]
همچنین صحابه های ديگر را متهم ميكردند كه به شهرهاي مختلف نامه نوشتهاند و از مردم خواستهاند به كمك شان بيايند كه دارند دين محمد را تغيير میدهند و ادعا ميكردند كه صحابه در نامههايشان اظهار نمودهاند جهاد در مدينه از حفاظت مرزها و مرزباني در مناطق دور بهتر است.[16]
ابن كثير در تعليقي بر اين خبر مينويسد: اينها دروغهايي بودند كه به نام صحابه گفتهاند و از طرف علي، طلحه و زبير رضی الله عنه نيز نامههايي به خوارج (قاتلان) نوشته بودند همانگونه که آن نامه را به نام عثمان جعل كرده بودند، در حالي كه اصلاً چنين دستوري نداده بود و از آن خبر نداشت.[17] روايات طبري و خلیفه با صحیح ترین سند سخن ابن كثير را تأیید میکنند مبنی بر اینکه صحابه هایي همچون علي، عائشه و زبير رضی الله عنه خودشان نوشتن چنین نامههایی را انکار میکردند.[18] ترديدي نيست كه همين دستهاي جنايتكار كه اين نامههاي دروغين را از زبان صحابه نوشته بودند، آتش فتنهها را روشن و شعلهور كردند و در نتيجه فتنه و فسادها به وجود آمد و پخش و انتشار همين نامههاي دروغين و تلقين افراد ساده لوح بود كه منجر به قرباني شدن و شهادت سيدنا عثمان رضی الله عنه گرديد.
امّا هدف اصلي توطئههاي فرقهي سبئیه يهودي فقط از بين بردن عثمان نبود، بلكه هدف اصليشان تغيير و تحريف اسلام براي نسلهاي آينده بود.
آيا وقت آن نرسيده كه مسلمانان و نسلهاي اسلامیحقيقت تاريخ شان را بشناسند و با سيره و زندگي صحيح و درست نیاکانشان آشنا شوند؟ و آيا زمان آن نرسيده كه نويسندگان معاصر مسلمان، از خداوند بزرگ بترسند و جسورانه بي گناهان را پيش از تحقيق و بررسي دقيق جرح و ردّ نكنند؟ تا در پي اين عملشان همانند ديگر افرادي كه با اين گونه اظهار نظرها بياعتبار شدند، بياعتبار نشوند؟
2- موضع علي در اثنای محاصرهي منزل عثمان
محاصرهي خانهي خليفه تا جايي شدت يافت كه او را از حضور در مسجد منع کردند، امّا او با درسي كه از رسول خدا صلی الله علیه وسلم گرفته بود، اين مصيبت بزرگ را با شكيبايي تحمل ميكرد و با ايمان به تقدير، سعي داشت براي اين مشكل راه حل مناسبي پيدا كند، لذا گاهي به وسيلهي ايراد سخنراني به همه تذكر ميداد که كشتن مسلمان جايز نيست جز در مورادي كه اسلام مقرّر كرده است و گاهي با مردم حرف ميزد و فضايل و خدماتش را به اسلام يادآور ميشد و با گواهی بقیهی ده نفری که رسول خدا آنان را به بهشت مژده داده بود، بر اين حرفهای خود استناد ميجست.[19]
گويا با زبان حال ميگفت: آيا ممكن است كسی چنين اعمال و فضايلي داشته باشد، ولی به دنيا وابسته شود و آن را بر آخرت ترجيح دهد؟! آيا چنين فردي ممكن است، در امانت خيانت كند و اموال و خونهاي امت را به بازيچه بگيرد، در حالي كه با يقين كامل از سرانجام آن آگاه است و تحت نظر پیامبر صلی الله علیه وسلم تربيت يافته و پيامبر و اصحاب به فضايل او گواهي دادهاند، آيا رواست كه با چنين انسانی اين گونه رفتار شود؟! .
شورش طغيانگران بر مدينه شدّت گرفت، تا جايي كه در اغلب اوقات خودشان پيشنماز ميشدند.[20] در اين زمان بود كه صحابه دريافتند مسأله به آن سادگی نیست كه فكر ميكردند، از به وجود آمدن فرجامیکه نميپسنديدند به وحشت افتادند، چون شنيده بودند كه شورشيان قصد دارند خليفه را به قتل برسانند، لذا به خليفه پيشنهاد كردند تا از حريم خویش دفاع كنند تا فتنه پايان يابد.
امّا خليفه نپذيرفت كه خون به خاطر او ريخته شود.[21] در پي اين برخي از بزرگان صحابه فرزندانشان را براي حفاظت از خليفه بدون مشورت با او به خانهاش فرستادند كه حسن بن علي و عبدالله بن زبير از آن جمله بودهاند و در برخي روايات آمده است: در همان روزي كه شورشيان خليفهي مظلوم را به شهادت رساندند، حسن بن علي را كه زخمیشده بود از خانهي خليفه به خانه خودش بردند.[22]، به همين صورت غير از حسن بن علي عبدالله بن زبير، محمد بن حاطب و مروان بن حكم نيز زخمیشدند و حسين بن علي و عبدالله بن عمر نيز از كساني بودند كه از خليفه دفاع میكردند.[23]
در آن مصيبت مروان بن حكم كه از نظر خويشاوندي نزديكترين فرد به سيدنا عثمان بود، گواهي داده است كه افراد مذكور به دفاع از سيدنا عثمان آمده بودند.[24]
ابن عساکر كه روايت ميكند علي كسي را نزد عثمان فرستاد و گفت: من پانصد زره جنگي دارم اجازه دهيد در مقابل شورشيان از تو دفاع کنم، چون تو كاري نكردي كه ريختن خونت روا باشد، عثمان گفت: خداوند تو را جزاي خير دهد، دوست ندارم به سبب من خوني ريخته شود.[25]
روايات متعددي وجود دارد كه ثابت ميكند علی رضی الله عنه در هنگام محاصره از خليفه عثمان رضی الله عنه دفاع كرده است و هنگامیكه شورشيان آب را از خلیفه منع کردند و خانوادهي خليفه در تنگنا قرار گرفت، علي به خانهي خليفه آب فرستاد و تعدادی از خدمتكاران بنيهاشم و بني اميه آنها را به خانه خليفه رساندند و برخي از آنها زخمیشدند.[26]
حوادث با سرعت هر چه بيشتر شتاب گرفت و شورشيان وارد خانهي خليفه شدند و او را به شهادت رساندند، اين خبر در حالي به صحابه رسيد كه بيشترشان در مسجد بودند و چنان بر آنان سخت تمام شد كه از هوش رفتند، سيدنا علي رضی الله عنه خطاب به فرزندان و برادرزادگانش گفت: چگونه با وجود شما بر درب خانه، عثمان كشته شد؟ و از شدّت ناراحتي، حسن را كه زخمیشده بود سيلي زد.[27] و به سينه حسين زد و ابن زبير و ابن طلحه را توبيخ كرد و خشمگين و ناراحت به خانهاش رفت و ميگفت: واي بر شما! پروردگارا من از دست داشتن و همكاري در قتل خليفه بيزاري ميكنم.
آري بدين صورت علي رضی الله عنه موضعي خيرخواهانه داشت و مشاور و تابع خليفه بود و در حين فتنه شجاعانه در كنار سيدنا عثمان رضی الله عنه ايستاده و از همه مردم بيشتر از او دفاع كرد، هرگز از او به بدي ياد نكرد و تلاش ميكرد كه اختلاف خليفه و شورشيان حل شود و صلح كنند، ليكن اين مسأله فراتر از توان و ارادهي ايشان بود و ارادهي خداوند بر آن بود كه خليفه و اميرمؤمنان به مقام بلند شهادت كامياب شود.[28]
3- پيوندهاي ازدواج میان خانوادهي علي و عثمان رضی الله عنهم
بين بنيهاشم و بني اميه هيچ گونه دشمني، مخالفت و تنفري، آن گونه كه دشمنان اسلام یاوهگویی و دروغپردازی میکنند و داستانهاي دروغيني كه از خودشان درآوردند، وجود نداشته و براي هر فرد منصف و آگاه واضح است كه رابطهي بنيهاشم با بني اميه، رابطه دوستي و برادری و پسر عمويي بوده است، آنان از بیش از همه به هم نزديك بودند و نسبت به هم محبّت و قدرداني و احترام متقابل داشتهاند، در غم و درد و گرفتاري يكديگر شريك بودند، چون بنيهاشم و بنياميه فرزندان يك پدر و نوادگان يك جد و شاخههاي يك درخت قبل و بعد از اسلام بودهاند كه همه از یک چشمهي صاف یک منبع زلال آب خوردند و ميوههاي دين پاك خداوند را چيدند كه به وسيلهي رسول صادق و امین و معلم و مربّي و خاتم انبياء و رسولان و فرستاده بود، بين ابوسفيان و عباس رابطهی صمیمی و پيوند دوستي قويي بود كه براي همگان ضرب المثل شده بود[29]. قبل از اسلام بين اين دو طائفه پيوندهاي ازدواجي برقرار بود و رسولالله صلی الله علیه وسلم دو دخترش را به ازدواج عثمان بن عفان و دختر ديگرش را به ازدواج ابي العاص بن ربيع كه هر دو از بني اميه بودند، در آورد.
علاوه بر اين، عثمان پسر دختر عمهي پيامبر صبود و مادرش با عبدالله پدر پیامبر صلی الله علیه وسلم دو قلو بودند، از أروي دختر كريز بن حبيب بن عبد شمس است و اين زن، ام كليم بيضاء دختر عبدالمطلب عمهي پيامبر بود. علاوه بر اين، بعد از عثمان پسرش أبان بن عثمان با ام كلثوم دختر عبدالله بن جعفر طيار بن ابي طالب، ازدواج كرد[30]. نوهي عثمان، زيد بن عمرو بن عثمان، با نوه علي سكينه دختر حسين، ازدواج نمود و نوهي ديگر عثمان به نام محمد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان با فاطمه دختر حسين نوهي ديگر علي، ازدواج کردند و ام حبيب دختر ابي سفيان سردار بني اميه، زن سردار بنيهاشم و سردار فرزندان آدم رسولالله صلی الله علیه وسلم بوده است و نيز هند دختر ديگر ابوسفيان زن حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب بنيهاشم بود كه پسرش محمد از او متولد شدهاست.[31] لبابه دختر عبيدالله بن عباس بن عبدالمطلب با عباس بن علي بن ابي طالب ازدواج كرد و بعد از او لبابه به عقد ازدواج وليد بن عتبه (برادرزادهي معاويه) ابن ابي سفيان در آمد.[32]
رمله دختر محمد بن جعفر طيار بن ابي طالب زن سليمان بن هشام بن عبدالملك اموي بوده است و بعد از او ابوالقاسم بن وليد بن عتبه بن ابي سفيان با او ازدواج كرده است[33] به همين صورت رمله دختر علي زن پسر مروان بن حكم بن ابي العاص بوده است و نوهي مروان بن حكم وليد بن عبدالمالك با نوهي علي به نام نفيسه دختر زيد بن حسن بن علي بن ابي طالب ازدواج كرده است و نزد او وفات یافت؛ مادر نفيسه به نام لبابه دختر عبدالله بن عباس است[34]. در اینجا تنها به همين اندازه بسنده ميكنيم و انشاء الله براي كسي كه جوياي حق باشد، كافي است.[35]
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع:کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اســـلام
IslamAgae.Com
---------------------------------------------------------
[1]- دراسات في عهد النبوة والخلافة الراشده /401.
[2]- دراسات في عهد النبوة والخلافة الراشده /401.
[3]- مصنف بن ابي شيبه 15/225 سند آن صحيح است.
[4]- تاريخ دمشق، زندگي نامهي عثمان /328، تاريخ خليفه /169.
[5]- فتنة مقتل عثمان 1/129.
[6]- فتنة مقتل عثمان 1/129.
[7]- همان منبع /329.
[8]- تاريخ طبري 5/379.
[9]- فتنة مقتل عثمان 5/132، البدایة و النهایة7/191.
[10]- تيسير الكريم المنان في سيرة عثمان بن عفان /410.
[11]- تاريخ الطبري 5/359.
[12]- همان منبع 5/359.
[13]- تحقيق مواقف الصحابه 1/334.
[14]- تاريخ خليفه بن حياط /169.
[15]- تحقيق مواقف الصحابه 1/335، البدایة و النهایة7/191.
[16]- تحقيق مواقف الصحابه 1/335، البدایة و النهایة7/175.
[17]- البدایة و النهایة7/175
[18]- تحقيق مواقف الصحابه 1/335.
[19]- خلافة علي بن ابيطالب، عبدالحميد علي /85.
[20]- سير اعلام النبلاء 3/515.
[21]- فتنة مقتل عثمان 1/167، مسند احمد 1/396 تحقیق احمد شاكر.
[22]- الطبقات ابن سعد 8/128 با سند صحيح.
[23]- تاريخ خليفه /174.
[24]- تاريخ الاسلام الذهبي، الخلفاء الراشدون /87 اسناد آن قوي است.
[25]- تاريخ دمشق /403.
[26]- اسناد الاشراف بلاذري 5/67
[27]- ابن ابي عاصم، الاحاد المثاني 1/125 به نقل از خلافة علي /87.
[28]- خلافة علي بن ابي طالب /87.
[29]- الشيعه و اهل البيت /141
[30]- المعارف دينوري /86، الشيعه و اهل البيت /141.
[31]- طبقات ابن سعد 5/15، الاصابه 3/58-59.
[32]- نسب قريش /133، الشيعه و اهل البيت /143.
[33]- الشيعه و اهل البيت /143.
[34]-طبقات ابن سعد 5/234.
[35]- الشيعه و اهل بيت /144.
|