خونی که ناروا بر زمین ریخته شد
بسم الله الرحمن الرحیم
همچنان که گفته شده : شورشیان سبأی میدانستند که زمان زیادی تا رسیدن سپاهیان اسلام که از مناطق مختلف راه مدینه را در پیش گرفته باقی نمانده است! و در مورد خود دچار دلهره شدند و تنها راه حل را در کشتن هر چه زودتر حضرت عثمان میدانستند!
سرکردههایشان بر این باور بودند که تنها راه نجات آنان از آن مخمصه کشتن عثمان است، و اگر او را نکُشتند، آنان به دست مردم مسلمان کشته خواهند شد، اما اگر او را بکشند، کشته شدن او مردم را به خود مشغول خواهد داشت!
به همین سبب سرکردگان شیطنتپیشة باند برانداز عبدالله بن سبای یهودی در آخرین روزهای محاصره تصمیم گرفتند حضرت عثمان را به قتل برسانند!
همچنان که گفته شد : مغیره بن اخنس برای حمایت از حضرت عثمان بلافاصله پس از پایان مراسم حج و رسیدن به مدینه به هر طریق بود خود را به داخل منزل رسانید و به دیگر اصحاب مدافع عثمان بن عفان پیوست!
مغیره از درون منزل پشت در ایستاده و مراقب اوضاع بود، وی گفت : اگر امیرالمؤمنین عثمان را تنها بگذاریم، جواب خداوند را چگونه بدهیم؟ باید تا پای جان با آنان جنگید! » (تاریخ طبری : ج 4 ص 338)
در روزهای پایانی محاصره حضرت عثمان بیشتر اوقات خود را به اقامه نماز و قرائت قرآن میگذارند، تا میتوانست نماز میخواند و وقتی خسته میشد به قرائت قرآن میپرداخت.
شورشیان تصمیم گرفتند : اولین حمله خود را به داخل منزل آغاز کنند، آنان اقدام به آتش زدن درب و قسمتی از سقف نمودند، مدافعین داخل برای خاموش کردن آن تلاشی کردند، اما درب و قسمتی از منزل به شدت آسیب دیدند و تعدادی از چوبهای سقف منزل سوخته و شکستند!
مدافعین منزل که تعدادی از آنها عبارت بودند از مغیرهبن اخنس، حسن بنعلی، محمدبن طلحه، سعیدبن عاص، مروان بن حکم، عبدالله بن زبیر، زیادبن نعیم فهری و نیازبن عبدالله اسلمی و ابوهریره با مهاجمان شورشی به رویارویی پرداختند!
ابوهریره در حالی که با آنان میجنگید، خطاب به مدافعین میگفت : در جنگ با اینان از من بیاموزید و مرا سرمشق خویش نمایید! این روز روزی است که شمشیر زدن در آن لذتبخش و جنگیدن در آن رواست! و در همان حال خطاب به خوارج سبأی میگفت :
« وَيَا قَوْمِ مَا لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ »(غافر : 41)
«ای قوم من! چرا؟ من شما را به سوی نجات و رستگاری دعوت میکنم، اما شما مرا به سوی آتش دوزخ فرا میخوانید.»
در حالی که مدافعین با شورشیان میجنگیدند، حضرت عثمان همچنان به نماز مشغول بود، و داشت سوره «طه» را در نمازش قرائت میکرد! و به درستی متوجه نبود که در بیرون منزل چه خبر است! او به هیچوجه در قرائتش دچار اضطراب و پریشانی نگردید و نمازش را قطع ننمود و پس از پایان سوره «طه» به رکوع و سجود رفت و پس از پایان نماز شروع به قرائت سوره آل عمران نمود!
اولین کسی که در جلو منزل حضرت عثمان کشته شد مغیره بن اخنس بود که به دست یکی از مردان شورشی از قبیلة ليث به شهادت رسید و قاتل لحظاتی بعد از کار خود نادم شد و گفت : انّا لله و انّا الیه راجعون.»
عبدالرحمن بن عدیس یکی از سرکردگان خوارج سبأی به مرد لیثی گفت : چی شده؟
گفت : من پیشتر در خواب یک نفر را دیده بودم که خطاب به من گفت : ای قاتل مغیره! خود را برای آتش جنهم آماده کن!! و اینک او را کشتم!؟
یکی از مردان طایقه کنانی نیز نیازبن عبدالله بن اسلمی را در کنار درب منزل حضرت عثمانt کشت، و او دومین کسی بود که به شهادت رسید!
حضرت عثمان متوجه درگیری میان مدافعین و شورشیان شد و به جلو منزل آمد وقتی با جنازة دو نفر از آنان روبرو گردید به شدت اندوهگین شد و با تأکید بسیار از مدافعین خواست با آنان درگیر نشوند و شمشیرهای خویش را در نیام کنند! و بار دیگر دستور داد که از منزل خارج شده به منازل خود بازگردند!
آنان به جز اطاعت از امر او چاره دیگری نداشتند و همه آنان منزل او را ترک کرده و به سوی خانههای خویش رفتند!
به این ترتیب درگیری میان مسلمانان مدافع و شورشیان باند عبدالله بن سبأی یهودی به دستور حضرت پایان پذیرفت!
آخرین کسی که منزل را ترک کرد، عبدالله بن زبیر رضی الله عنه بود که حضرت عثمان وصیت نامه خود را در اختیار او گذاشت تا به پدرش زبیربن عوام بدهد. » (تاریخ طبری : ج 4 ص 386 – 390)
عثمان رضی الله عنه همراه با خانواده و چند پیش خدمت در داخل منزل در محاصره صدها مرد سبأی باقی ماندند!
روز جمعه هشتم ماه ذیالحجه سال 35 هجری فرارسید و تا آن زمان چهل شبانهروز از محاصرة منزل میگذشت!
آن روز را حضرت عثمان روزه بود، و میدانست که به پایان عمر او چیزی باقی نمانده است و این شورشیان او را خواهند کشت! و همچون همیشه به نماز و قرائت قرآن مشغول شد!
سبأیان فریبخوردة یهودی وارد منزل شده و به تخریب منزل و ضرب و شتم ساکنین آن پرداختند!
یکی از سبأیان در حالی که شمشیرش را از نیام کشیده بود، به حضرت عثمان نزدیک شد و گفت : اگر از خلافت استعفا بدهی کاری به کار تو نخواهیم داشت!
عثمان رضی الله عنه گفت : وای بر تو! سوگند به خداوند! نه در زمان جاهلیت و نه در زمان مسلمان شدن، مرتکب زنا نشده و هیچگاه آرزوی آن را نداشته و در اندیشة آن نبودهام، سوگند به خداوند از زمانی که دست راست خود را در دست رسول خدا گذاشته و با او بیعت کردهام آن دستم را بر روی عورتم نگذاشتهام!
به هیچوچه ردایی را که (اهل حل و عقد بر اساس احکام) خداوند بر من پوشانیدهاند از تن بیرون نخواهم آورد، و تا خداوند اهل سعادت را سعادتمند و اهل شقاوت را دچار شقاوت گرداند، از این مسئولیت استعفا نخواهم داد!
آن مرد عثمان رضی الله عنه را تنها گذاشت و از منزل خارج شد و به میان دوستان شورشی خود رفت، آنان به او گفتند : چکار کردى؟ او را کشتی؟
گفت : به خدا سوگند دچار مشکلی بزرگ و پیچیدهای شدهایم و به خدا سوگند تنها راه نجات ما از دست مردم و سپاهیانی که در راهند کشتن عثمان است که کشتن او هم برای ما روا نیست! من نمیدانم چکار کنم؟
سرکردگان باند برانداز عبدالله بن سبای یهودی مرد دیگری را برای کشتن حضرت عثمان به اطاق او فرستادند!
عثمان رضی الله عنه فرمود : تو از کدام قبیلهای؟
گفت : من از طایفه لیث هستم!
عثمان رضی الله عنه گفت : بیرون برو! تو کسی نیستی که مرا به قتل برسانی.
گفت : چرا؟
عثمان رضی الله عنه گفت : مگر تو فلانی نیستی که فلان روز با چند نفر از دوستانت بودی، رسول خدا برایت دعا فرمود؟
گفت : آری من بودم!
عثمان رضی الله عنه فرمود : برادر عزیز! برو بیرون و دعای رسول خدا را تباه مگردان و خود را از آن محروم مکن!
آن مرد به خود آمد و از کار خویش پشیمان شد و از اطاق حضرت عثمان بیرون رفت، سپس سبأیان را رها کرد و رفت.
سرکردگان باند برانداز مردی قریشی را برای کشتن حضرت عثمان به داخل منزل فرستادند.
آن مرد داخل شد و گفت : ای عثمان امروز به دست من کشته میشوی!
عثمان رضی الله عنه فرمود : خیر فلانی، تو مرا نخواهی کشت!
گفت : چگونه تو را نخواهم کشت!؟
حضرت عثمان گفت : من خود شاهد بودم که فلان و فلان روز رسول خدا برای تو از خداوند طلب مغفرت فرمود، به همین خاطر دست تو به خون کسی آلوده نمیشود!
آن مرد نیز به خود آمد و از اقدام خویش نادم شد، از خداوند آمرزش طلبید و از خانه خارج شد، بعد از همکاری با شورشیان خودداری کرد!
آخرین کسی که وارد اطاق حضرت عثمان شد، محمدبن ابیبکر بود، او ریش حضرت عثمان را گرفت و به طرف خود کشید!؟
عثمان رضی الله عنه گفت : محمد! ریشم را رهاکن و از روی سینهام برخیر! تو چیزی را گرفته و بر جایی نشستهای که اگر پدرت ابوبکر صدیق تو را در این حال میدید به سختی تو را مجازات میکرد!
برادرزاده! هیچ فکر کردهای که چکار داری میکنی؟ مگر تو بر خداوند خشم گرفتهای؟ من با تو چکار کردهام؟ مگر غير از این بوده که جرمی را مرتکب شدی و من نیز دستور دادم طبق احکام الهی مجازات شوی؟!
محمدبن ابیبکر نیز به خود آمد و از روی سینة حضرت عثمان برخاست و با حالت پشیمانی از منزل خارج شد!( به تفصیل سخنان حضرت عثمان با آن چهار نفر در تاریخ طبری : ج 4 ص 390 مراجعه شود. )
سرکردگان خوارج از خودداری آن چهار نفر از کشتن حضرت عثمان درشگفت شدند، که چگونه آنان چهار نفر را مأمور کشتن او کردند. اما عثمان با آنان سخن گفت و ایشان را منصرف نمود، و با حالت ندامت از اطاق و منزل او خارج شدند!؟
در چنین اوضاع و احوالی سه نفر از سرکردگان باند عبدالله بن سبأی یهودی تصمیم گرفتند هر سه به اطاقش وارد شوند و با هم او را به قتل برسانند!؟
عصر روز جمعه بود، عثمان بر روی زمین نشسته و قرآنی پیش روی او قرار داشت و در حالت روزه به قرائت آن مشغول بود.
غافقیبن حرب سرکرده خوارج و سودان بن حمران سکونی و قتیرهبن فلان سکوتی وارد اطاق حضرت عثمان شدند!؟
غافقی با میله آهنی که در دست داشت ضربهای را بر سر حضرت عثمان وارد کرد و بر قرآنی که پیش روی او بود لگد زد!؟ قرآنی چرخی خورد و دوباره جلو حضرت عثمان قرار گرفت، و خون در سر و صورت حضرت عثمان جاری شد و قطراتی از آن بر روی آیه زیر ریخته شد!
«فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ »(البقره : 137)
«خداوند تو را در برابر آنان کفایت خواهد کرد و او شنوا و آگاه است.»
سودابن بن حمران سکوتی به حضرت عثمان نزدیک شد و شمشیرش را برای وارد کردن ضربهای کاری به او بالا برد، اما همسرش «نائلهبنت فرافصه» خود را در میان او و حضرت عثمان رسانید و شمشیر سودان بر دست نائله فرود آمد و انگشتان دست او را قطع کرد، و در حالی که خون از انگشتانش فوران میکرد، به اطاق دیگر رفت!
سودان بن کلمات و رفتار بسیار زشت و جاهلانهای با نائله برخورد نمود که تنها از آدمهای فاسد و هرزه ساخته بود!
پس از آن سودان چندین ضربة شمشیر را بر پیکر حضرت عثمان وارد کرد و او را به شهادت رسانید!؟
یکی از پیشخدمتان عثمان رضی الله عنه به نام نجیح وقتی دید که حضرت عثمان را به شهادت رسانیدند، برآشفت و به طرف سودان حمله برد و با یک ضربه او را از پای درآورد!
قتیربن فلان سکوتی نیز وقتی کشته شدن سودان را دید بر نجیح حمله برد و او را کشت!
یکی دیگر از پیشخدمتان حضرت عثمان به نام صبیح نیز قتیره را مورد حمله قرار داد و او را از پای درآورد!
در این حال دو شهید و دو جانی پیکرشان در منزل حضرت عثمان بر روی زمین افتاده بود!
اندکی پیش از غروب آفتاب روز جمعه بود که حضرت عثمان به شهادت رسید! پس از آن یکی از سبأیان فریاد برآورد که وقتی ریختن خون کسی برای ما روا باشد، غارت اموال او نیز برایمان روا خواهد بود، بیایید هر چه را که در خانه اوست غارت کنید!
سبأیان هرزه و شیطنتپیشه در منزل به ضرب و شتم و غارت پرداختند و حتی از ربودن وسایلی که زنان داشتند خودداری نکردند!
یکی از افراد شورشی به نام کلثوم تجیبی به همسر مجروح حضرت عثمان حمله کرد و چادری را که بر سر او بود از روی او برداشت و به حرکات بسیار زشت و جاهلانهای دست زد و حرفهای رکیکی را نثار او نمود!
صبیح از خدمتکاران خانه حضرت عثمان وقتی این هرزهگویی را در حق همسر حضرت عثمان شنید بر کلثوم حمله کرد و او را به قتل رسانید و یکی دیگر از سبأیانه نیز بر صبیح حمله برد و او را از پای درآورد! به این ترتیب پس از کشته شدن شش نفر درب خانه حضرت عثمان بسته شد! و همچنان که پیشتر نیز گفته شد در جلو منزل او سه نفر از مدافعین به نامهای مغیرهبن اخنس، زیادبن نعیم فهری، و نیازبن عبدالله بن اسلمی به شهادت رسیدند!
پس از آنکه جنایتکاران سبأی خانه حضرت عثمان را غارت نمودند، یکی از آنها فریاد زد و گفت : هر چه زودتر به طرف بیتالمال بروید و سعی کنید پیش از دیگران به آنجا برسید و هر آنچه را در آن مییابید بردارید!
وقتی محافظان بیتالمال تهاجم آنها را برای غارت بیتالمال مشاهده نمودند، و در آن تنها دو کیسه مواد خوراکی وجود داشت تصمیم گرفتند که برای نجات جان خود از سبأیان مجرم و غارتگر و دنیادوست کنار بکشند!
سبأیان راه گم کرده راهی بیتالمال شدند و هر آنچه را که در آن بود چپاول کردند! » (تاریخ طبری : ج 4 ص 391 – 392)
همچنان که گفته شد : پیش از غروب آفتاب روز جمعه هشتم ماه ذیالحجه سی و پنج هجری بود که حضرت عثمان توسط جاهلان شورشی و اتباع عبدالله بن سبای یهودی به شهادت رسید!
شهادت او به دنبال چهل شبانهروز محاصره شدن توسط سبأیان مصر و کوفه و بصره از هشتم ذیالقعده تا هجدهم ذیالحجه صورت گرفت.
مدت خلافت عثمان رضی الله عنه دوازده سال منهای دوازده روز به طول انجامید زیرا در آغاز ماه ربیعالأول سال بیست و چهار هجری با او بیعت صورت گرفته بود!
او به هنگام شهادت هشتاد و سه سال داشت. » (البدایة و النهایة : ابن کثیر ج 7 ص 190)
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
سایت عصر اســـلام
IslamAgae.Com
|