شهادت عثمان رضی الله عنه
بسم الله الرحمن الرحیم
علاوه بر حرکت سپاهیان مختلف از اقصی نقاط بلاد اسلامی به سمت مدینه، با پایان یافتن مناسک حج، احتمال عزیمت حجاج به جانب مدینه نیز قوت گرفت؛ به ویژه آنکه بزرگانی چون ابن عباس و عائشهل و دیگر صحابه مردمان را از وخامت اوضاع مدینه آگاه کرده و آنان را به عزیمت به جانب مدینه تشویق مینمودند. در این شرایط شیاطین و رؤسای فتنه، تنها راه نجات خود را قتل خلیفه میدانستند، زیرا با مرگ خلیفه، مسلمانان به این قضیه سرگرم شده و از درگیر شدن با سران فتنه غافل میگشتند.[1]
1- آخرین روز محاصره خانهی عثمان رضی الله عنه
در شب آخرین روز محاصرهی خانه، عثمان در خواب رسول خدا صلی الله عليه وسلم را همراه ابوبکر و عمر میبیند که به او میفرماید تا نزد آنان افطار کند. چون عثمان قضیه را برای اطرافیان بازگو نمود به آنان گفت: او مطمئن است که مرگ او بسیار نزدیک میباشد[2] و به همین دلیل، امروز را روزه گرفته تا پس از مرگ نزد رسول خدا صلی الله عليه وسلم افطار نماید و همین طور نیز شد و او همان روز به شهادت رسید.[3]
2- ماجرای شهادت او رضی الله عنه
در روز آخر محاصره خانه، شورشیان تصمیم گرفتند به خانه عثمان هجوم برند و خلیفه را به شهادت رسانند اما جوانانی چون حسن بن علی، عبدالله بن زبیر، محمد بن طلحه، مروان بن حکم، سعید بن عاص و تنی چند از فرزندان صحابه در مقابل آنان مقاومت کردند. عثمان چون این صحنه نبرد را دید آنان را فرا خواند و به آنان گفت: که هیچ کس نباید خود را موظف به دفاع از من بداند و جان خود را به خطر اندازد. او حتی از مقاومت غلامان خود در برابر شورشیان جلوگیری به عمل آورد و آنان را از درگیر شدن با معترضان منع نمود[4]. در واقع، عثمان رضی الله عنه میدانست که او در این ماجرا کشته خواهد شد و به همین دلیل نمیخواست که به خاطر دفاع از او کسی کشته شود و در این میان، فتنهای دیگر بر پا شود[5]. در روزهای آخر محاصره خانه نیز مغیره بن اخنس همراه عدهای دیگر، پس از انجام مناسک حج، خود را به سرعت به مدینه رساندند تا از خلیفه دفاع کنند. پس از رسیدن به مدینه، خود را به خانه عثمان رسید و با شورشیان درگیر شد و دیگر مسلمانان را به مقاومت در برابر یاغیان تشویق مینمود و به آنان میگفت: ما که امروز قدرت و توان دفاع از خلیفه مسلمین را داریم اگر در این حرکت، کوتاهی نماییم، فردا و در دادگاه عدل الهی، هیچ عذر و بهانهای از جانب ما پذیرفته نمیشود. چون شورشیان دیدند با وجود مقاومت مدافعان، قدرت نفوذ به داخل خانه را ندارند قصد آتش زدن در را کردند که با هم با یورش مدافعان از این کار منصرف شدند. در آن روز همهي مدافعان، با شجاعت کامل و با ایمانی خالصانه به دفاع از خلیفه پرداختند و توانستند حملات جسته و گریخته شماری از شورشیان را دفع کنند. اما عثمان رضی الله عنه با دیدن این وضعیت خطرناک، به آنان دستور میدهد تا دست از جنگ بردارند و آنجا را ترک نمایند. آنگاه به نماز میایستد و سوره مبارکه طه را تا به آخر تلاوت میکند.
در آن روز سرنوشتساز چهار نفر از جوانان قریش که عبارت بودند از حسن بن علی، عبدالله بن زبیر، محمد بن حاطب و مروان بن حکم، در طول نبرد مجروح میشوند[6] و دلیر مردانی نیز به شهادت رسیدند. اینان عبارت بودند از مغیره بن اخنس، نیار بن عبدالله اسلمی و زیاد فهری[7]. چون عثمان توانست مدافعان خود را قانع کند که باید معرکه را ترک گویند و از خانه به بیرون روند، آنگاه در را به روی معترضان باز کرد و خود و اهل بیتش را بدون محافظ و نگهبان در معرض خطر شورشیان قرار داد[8].
پس از رفتن مدافعان، عثمان به داخل خانه خود بازگشت، مصحف خود را گشود و به تلاوت آن پرداخت، در این هنگام مردی بر او داخل شد و چون عثمان او را بدید به او گفت: میان من و تو قرآن قرار دارد، آن مرد با شنیدن این سخن اتاق را ترک گفت، پس از او مردی از بنی سدوس که به «الموت الاسود» مشهور بود بر عثمان وارد شد و به او حمله کرد، او نخست تلاش نمود تا عثمان را خفه کند آنگاه شمشیرش را از ینام کشید و بر پیکر عثمان فرود آورد، عثمان با دست راستش سعی نمود تا جلوی ضربه شمشیر را بگیرد و همین دلیل، دستش قطع شد، او بدان مرد خطاب نمود که: به خداوند سوگند، این دست، اولین دستی بود که آیات قرآن را نزد رسول خدا صلی الله عليه وسلم کتابت کرد[9]. عثمان اولین کاتب رسول خدا صلی الله عليه وسلم بود که به نوشتن آیات قرآن پرداخت و حال نیز در برابر مصحف قرآن به شهادت میرسد. چون خون آن دست بر صفحه مصحف پاشید قطرات آن بر این آیه شریفه نقش بست:
« فَإِنْ آَمَنُوا بِمِثْلِ مَا آَمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ »البقرة: ١٣٧
(و خدا تو را بسنده خواهد بود و او تو را از (اذيّت و آزار و نيرنگ و دسيسههاي) ايشان نجات خواهد داد، و او شنوا و بينا است (و گفتار ايشان را ميشنود و كردار آنان را ميبيند)).
در روایت دیگری آمده است که نخست مردی بنام رومان یمانی او را با چوب زد و چون دسته قاتلان بر عثمان وارد شدند، این مرد این ابیات را میسرود:
اری الموت لاینقی عزیز اولم یدع لعاد ملاذا فی البلاد و مرتقی
یبیت اهل الحصن و الحصن مغلق و یاتی الجبال فی شماریخها العلی
(بیقین هیچ فرد مقتدری نمیتواند از چنگال مرگ رهایی یابد همانطور که مردمان عاد [با آن قدرت و هیبت] هیچ مفر و گریزگاهی را نیافتند تا در پناه آن از شر مرگ نجات یابند. اگر مردم خود را در دژهاي بلند و مستحکم پنهان نمایند باز مرگ از آن دیوارهایی که بسان کوههای مرتفع هستند عبور میکند و به جان آن مردمان دست مییازد).
چون قاتلان پیکر نیمه جان عثمان را احاطه کردند، همسرش، نائله دختر فرافصه بر آنان فریاد زد که شما مردی را میکشید که نیمههای شب، تمام قرآن را در یک رکعت نماز تلاوت میکرد[10]؛ آنگاه خود را بر جسم شوهر انداخت تا از او دفاع کند اما سودان بن حمران سکونی، شمشیر را بر آن زن بیدفاع فرود آورد و انگشتان دستش را قطع کرد.[11]
نجیح، از غلامان عثمان، با دیدن این اوضاع، شتابان خود را به سودان رسانید و با ضربهای محکم آن ابلیس را به هلاک رسانید؛ قتیره بن فلان سکونی از قاتلان حاضر در آن صحنه، به دفاع از سودان شتافت و نجیح را به شهادت رساند، آنگاه صبیح، غلام دیگر عثمان، شمشیری برداشت و قتیره، آن ناپاک نابکار را از پای در آورد، چون عثمان به شهادت رسید، قاتلان فریاد میزدند: حال که خون او بر ما حلال است پس اموال او را نیز بر خود حلال میدانیم، به این ترتیب، آن ناجوانمردان دست به غارت و چپاول اموال منزل عثمان زدند و همه چیز حتی لباسها و زیورآلات زنان را نیز به یغما بردند. گویند مردی بنام کلثوم تجیبی به نائله، همسر عثمان رضی الله عنه حمله کرد و چون او را از تن در آورد سخنان زشت و رکیکی را به او گفت که از آن نفس هوسران و لجام گسیخته او سرچشمه میگرفت، صبیح، غلام عثمان، با دیدن این صحنه، خود را به نائله رسانید و در دفاع از آن زن، کلثوم ناپاک را به قتل رساند[12]. از آن طرف، یکی دیگر از سبئیان، چون غارتگران اموال خانه عثمان را چپاول کردند، فریاد زدند: حال نوبت گرفتن سهم خود از بیت المال است، پس قبل از اينكه دیگران بدان دست یابند به آنجا روید و همه اموال آن را تصاحب کنید، نگهبانان بیتالمال نیز که داد و فریاد آن یاغیان را شنیدند گفتند که این مردمان جز مال دنیا به چیز دیگری نمیاندیشند پس جان خود را بردارید و خویشتن را از دست این خونخواران نجات دهید. سبئیان دنیاپرست چون به بیتالمال رسیدند دیدند که تنها دو جوال غذا در آنجا وجود دارد اما باز از آن نیز صرف نظر نکردند و هر آنچه را که در آنجا بود چپاول کردند.[13]
و به این ترتیب سبئیان منحرف و گمراه به هدف شوم خود که همانا کشتن امیر مؤمنان بود دست یافتند؛ دیگر همراهان آنان که چنین فرجامی را متصور نمیشدند و گمان نمیبردند که آلت دست آن یاغیان خونریز قرار بگیرند قتل عثمان را محکوم کردند و خود را از این ماجرا مبرا دانستند. قضیه این افراد دقیقاً ماجرای گوساله پرستان قوم موسی که نادانسته فریب گمراهان قوم خویش قرار گرفتند و چون حقیقت را دانستند اظهار توبه و ندامت میکردند:
«وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ (148) وَلَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ وَرَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قَالُوا لَئِنْ لَمْ يَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَيَغْفِرْ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ »الأعراف: ١٤٨ - ١٤٩
(بعد از (رفتن) موسي (به كوه طور براي مناجات رب غفور)، قوم او از زيورهايشان گوسالهاي ساختند و آن را معبود خود گرفتند كه پيكر (بيجاني) بود و (تنها با مهارتي كه سامري در آن به كار گرفته بود) صداي گاو داشت. مگر نميديدند كه چنين پيكر گوسالهگونهاي با آنان سخن نميگويد و به راهي ايشان را راهنمائي نميكند. (به هر حال، انديشه گاوپرستي پيشين و بتپرستي پسين ايشان گُل كرد و غيبت موسي را غنيمت شمردند و) گوساله را به خدائي گرفتند و (به خود) ستم كردند. هنگامي كه پشيمان و سرگردان شدند و دانستند كه گمراه گشتهاند، گفتند : اگر پروردگارمان بر ما رحم نكند و ما را نيامرزد، بيگمان از زيانكاران خواهيم بود).
مرگ عثمان، خلیفه مسلمین، فضای مدینه را آکنده از غم و اندوه نمود و هر فرد حق طلبی را ناگزیر کرد تا سر در گریبان خویش برد و بر حال این خلیفه مظلوم اشک بریزد. پس از مرگ خلیفه بر حق، گروهک منحرف سبئیان امور شهر را در دست گرفتند و یکی از شیاطین خود بنام «غاففی بن حرب عکی» را امیر شهر رسول خدا صلی الله عليه وسلم کردند؛ در این میان عبدالله بن سبأ، رهبر و سر سلسله این حرکت ناپاک از این موفقیت بزرگ بسیار شادمان بود و خود را به اهداف شیطانی و اهریمنی خود نزدیکتر میدید[14]. بزرگان صحابه نیز با شنیدن خبر شهادت عثمان رضی الله عنه این اقدام را محکوم میکردند و عثمان را از تمامی آن اتهامات تبرئه میکردند ما در اینجا گفتههای چند نفر از بزرگان صحابه در این رابطه را بازگو میکنیم:
الف: زبیر بن عوامس: او با شنیدن خبر شهادت عثمان رضی الله عنه ناراحت شد و چنین گفت: انا لله و انا الیه راجعون خداوند عثمان را قرین رحمت خویش سازد. چون به او گفتند که معترضان از سرانجام این کار ناراحت هستند و پشیمان شدهاند، گفت: آنان در طول این مدت، همیشه مشغول نقشه کشیدن و توطئه علیه عثمان بودند اما سرانجام آنان همین آیه شد:
«وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ » سبأ: ٥٤
(ميان ايشان و آنچه آرزو دارند (كه پذيرش ايمان ايشان و نجات از عذاب است) جدائي افكنده ميشود، همان گونه كه با گروههاي همسان و همكيش آنان قبلاً چنين عمل شده است. آخر ايشان (در جهان) سراپا در شكّ بودهاند (و زندگي را پيوسته با ظنّ و گمان به سر بردهاند و اينك چنين سرنوشتي بايد داشته باشند)).
ب: طلحه بن عبیداللهس او نیز با شنیدن خبر شهادت عثمان رضی الله عنه ناراحت شده و چنین گفت: انا لله و انا الیه راجعون خداوند عثمان را قرین رحمت خویش قرار دهد. و چون به او گفتند که معترضان از کار خود پشیمان شدهاند، گفت: خداوند آنان را هلاک کند. سپس این آیه را تلاوت نمود:
«مَا يَنْظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ (49) فَلَا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ»يس: ٤٩ - ٥٠
((پاسخ استهزاء ايشان، اين است كه آنان، چندان) انتظار نميكشند مگر صدائي را كه (ناگهان طنينانداز ميگردد و موج آن) ايشان را در بر ميگيرد (و نابودشان ميگرداند) در حالي كه با يكديگر (به معامله و كار و بار روزمرّه زندگي، سرگرم و) درگيرند).
ج: علی بن ابی طالبس: او نیز چون دیگران با شنیدن خبر شهادت عثمان رضی الله عنه اندوهگین شده و چنین گفت: انا لله و انا الیه راجعون. خداوند عثمان را قرین رحمت خویش سازد. و چون شنید که معترضان از این حرکت خود پشیمان شدهاند، گفت: مثل آنان مثل این آیه قرآن است که:
«كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ (16) فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ»الحشر: ١٦ - ١٧
((داستان منافقان با يهوديان) همچون داستان اهريمن است كه به انسان ميگويد : كافر شو (تا مشكلات تو حل شود). اما هنگامي كه (بر اثر وسوسههاي اهريمن) كافر ميگردد، اهريمن ميگويد : من از تو بيزار و گريزانم! چرا كه من از خدا، يعني پروردگار جهانيان ميترسم. سرانجام كار (اهريمن و كسي كه او گمراهش كرده است) بدانجا ميانجامد كه هر دو تا در آتش دوزخ جاودانه ميمانند، و اين سزاي ستمگران است).
د: سعد بن ابی وقاصس: او نیز چون دیگر مسلمانان با شنیدن خبر شهادت عثمان اندوهگین شد و از خداوند خواست تا او را قرین رحمت خویش قرار دهد. آنگاه این آیه قرآن را تلاوت نمود:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا (103) الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا (104) أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآَيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا (105) ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آَيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا»الكهف: ١٠٣ - ١٠٦
((اي پيغمبر! به كافران) بگو : آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه سازم ؟ آنان كسانيند كه تلاش و تكاپويشان (به سبب تباهي عقيده و باورشان) در زندگي دنيا هدر ميرود (و بيسود ميشود) و خود گمان ميبرند كه به بهترين وجه كار نيك ميكنند (و طاعت و عبادت شركآلودشان موجب رستگاريشان ميشود). آنان كسانيند كه به آيات (قرآني و دلائل قدرت) پروردگارشان و ملاقات او (در جهان ديگر، براي حساب و كتاب) بيباور و كافرند، و در نتيجه اعمالشان باطل و هدر ميرود، و در روز رستاخيز ارزشي براي ايشان قائل نميشويم (و قدر و منزلتي در پيشگاه ما نخواهند داشت). (حال و احوال ايشان) همان گونه است (كه بيان كرديم)، و به سبب كفر ورزيدنشان و به خاطر مسخره كردن آياتم و پيغمبرانم توسّط ايشان، سزاي آنان دوزخ است).
سپس دست به دعا برداشت و از خداوند درخواست نمود تا قاتلان عثمان را خوار و ذلیل کند و انتقام خون به ناحق ریخته شده عثمان را از آنان بگیرد[15]. گویند سعد، مستجاب الدعوه بود و چون او دعا بنمود خداوند آن را اجابت میکرد. خداوند نیز به حق، انتقام خون آن خلیفه مظلوم را از قاتلان ستم پیشه او گرفت به نحویکه تا چند سال بعد از این واقعه، همهي قاتلان او به انحای مختلف به هلاکت رسیدند. به عنوان نمونه، عبدالله بن سبأ، غافقی بن حرب، مالک اشتر، حکیم بن جبله و کنانه تجیبی بعدها هر یک به طرق مختلف، به قتل رسیدند.[16]
تاریخ شهادت عثمان رضی الله عنه ، سن ایشان هنگام شهادت و مراسم کفن و دفن آن حضرت
1- تاریخ دقیق شهادت عثمان رضی الله عنه
اکثریت قریب به اتفاق مؤرخان براساس گفتههای بزرگانی چون عبدالله بن عمرو بن عثمان، عمار بن شر حبیل شعبی، نافع مولای ابن عمر، مخرمه بن سلیمان و دیگران بر این باورند که حضرت در سال سی و پنجم بعد از هجرت شهید شدند[17]. تنها روایت شاذ و نادری از مصعب بن عبدالله نقل میشود که سال شهادت ایشان را سی و ششم بعد از هجرت میداند[18]. نیز مؤرخان متفق القولند، و شهادت آن حضرت را ذی الحجه میدانند و تنها در روز و ساعت ایشان اختلاف نظر دارند. مؤلف بر مطالعه آرای مختلف علما و مؤرخان، معتقد است که حضرت در هجدهم ماه ذی الحجه سال سی و پنجم بعد از هجرت شهید شدهاند[19]. در مورد روزی که ایشان در آن شهید شدهاند، قول جمهور علما بر آن است که ایشان در روز جمعه شهید شدند. هر چند که در این رابطه دو قول دیگر نیز وجود دارد اما چندان محکم و مستند نمیباشند[20]. در ارتباط با ساعت شهادت حضرت نیز، جمهور علما و مؤرخان بر این اتفاق نظر دارند که ایشان صبحدم به مقام شهادت دست یافتهاند.[21]
2- سن ایشان هنگام شهادت
از قدیم، مؤرخان و علما در سن حضرت هنگام شهادت دچار اختلاف شدهاند تا آنجا که خود طبری نیز اذعان میکند که علمای پیش از او نیز در این مسأله اختلاف نظر داشتهاند[22]. اما قول جمهور بر آن است که سن ایشان هنگام شهادت، هشتاد و دو سال بوده است و بر این نظر نیز دو دلیل وجود دارد:
1- با سال تولد و سال شهادت آن حضرت میتوان به این نتیجه رسید. ایشان شش سال پس از عام الفیل به دنیا آمدند و در سال سی و پنجم بعد از هجرت به شهادت رسیدند.
2- این قول، نظر جمهور علماست و هیچ قول محکم و مستندتر از این رأی وجود ندارد.[23]
3- کفن و دفن آن حضرت
چون عثمان به شهادت رسید عدهای از صحابه چون حکیم بن حزام، حویطب بن عبد العزی، ابو الجهم بن حذیفه، ینار بن مکرم اسلمی، جبیر بن مطعم، زبیر بن عوام، علی بن ابی طالب و زنان و فرزندان و یاران او چون نائله و ام البنین دختر عتبه بن حصین و دو پسر او اقدام به غسل و کفن و دفن او نمودند. در اينكه جبیربن مطعم یا زبیر بن عوام یا حکیم بن حزام یا مروان بن حکم و یا مسور بن مخرمه بر جنازة او نماز گذارد اختلاف نظر وجود دارد[24]. اما به اعتقاد مؤلف و به استناد به روایت امام احمد حنبل، زبیر بن عوام نماز میت را بر جنازه آن حضرت به جای آورد. در این روایت بیان شده است که این زبیر بود که طبق وصیت خود عثمان هم بر او نماز گذارد و هم حضرت را دفن نمود[25]. بنا به روایت ابن سعد و ذهبی حضرت را شامگاه و در فاصله بین مغرب و عشاء دفن کردند[26]. در این جا لازم مینماید که به بیان روایتی بپردازیم که کاملاً نادرست و خلاف واقع است. طبرانی در معجم خود از طریق عبدالملک بن ماجشون از قول امام مالک نقل میکند که پس از شهادت حضرت عثمان، جسد ایشان به مدت سه شبانهروز در زباله ی بنی فلان رها شده بود[27]. باید گفت که هم سند این روایت باطل است و هم متن آن. سند آن به دو دلیل غیر قابل قبول میباشد:
1- اعتبار خود عبدالملک بن ماجشون از نظر علمای حدیث و رجالشناسان، ضعیف میباشد.
2- این روایت مرسل میباشد، زیرا امام مالک متولد سال 93 ه میباشد و بنابراین امکان ندارد که ماجرای قتل عثمان رضی الله عنه را دیده باشد.[28]
متن آن نیز کاملاً نادرست و باطل است. ابن حزم در رد این ادعای غلط میگوید که هر کس ادعا نماید جسد عثمان رضی الله عنه سه شبانه روز در میان زبالهها رها شده بود دروغی محض بر زبان رانده است. این سخنان را تنها افرادی میگویند که هیچ شرم و حیایی از خدا و امت ندارد و هر چه دلشان بخواهد میگویند. مگر نه این است که پس از جنگ بدر، رسول اللهص به صحابه دستور داد تا اجساد کفار را در چاه بیاندازند. نیز در جنگ با یهودیان بنی قریظه امر فرمودند تا زمین را حفر کنند و کشتههای آنان را در آنها دفن نمایند. اگر رسول خدا صلی الله عليه وسلم اجساد بدترین و ناپاکترین مردمان را دفن میکرد بر مسلمانان نیز واجب است که اجساد مردگان کافر یا مسلمان را دفن نمایند. حال این سؤال مطرح میشود که چطور ممکن است علی بن ابی طالبص و دیگر صحابه حاضر در مدینه که خود را کاملاً پایبند به قرآن و سنت رسول اللهص میدانستند، جسد مردی را سه شبانهروز در میان زبالهها رها کرده و آن را دفن نکنند؟[29]
به هیچ عنوان نمیتوان تصور نمود که آن صحابهای که خداوند عزوجل در توصیفشان میفرماید: «در راه دین پروردگارشان از ملامت و توهین هیچ کس ترسی به دل راه نمیدهند»، جسد رهبر و امام خود را سه شبانه روز در میان زبالهها رها کرده و برای کفن و دفن او هیچ اقدامی ننمایند. قدرت شورشیان و قاتلان نیز هر مقدار که باشد بدون شک، صحابه بزرگوار، در برابر آنان هیچ هراسی به خود راه ندادهاند. در واقع، رد پای این روایات باطل و متناقض را باید در میان رافضیان جست که خصومتشان با صحابه، شهره همگان است.[30]
4- محمد بن ابی بکر صدیق در قتل عثمان رضی الله عنه دست نداشته است
روایات به صراحت نام قاتل عثمان را ذکر نکردهاند اما بدون شک، او مردی مصری و از بنی سدوس بوده است که به خاطر سیاه پوست بودنش به «جبله» و «الموت الأسود» ملقب بود. محب الدین خطیب بر این باور است که قاتل عثمان خود عبدالله بن سبأ بود، او در اثبات سخنان خود بیان میدارد که بیقین عبدالله بن سبأ هنگام عزیمت کاروان معترضان مصر از فسطاط به مدینه، همراه آنها بوده است، او در طول فعالیتهای خود، همیشه تلاش مینمود که هیچ کس ماهیت او را نشناسد. شاید هم او لقب «الموت الاسود» را بر خود نهاد تا با این نام بتواند به صورتی ناشناس به اهداف پلید و دسیسههای ننگین خود دست یابد[31]. از طرف دیگر، چون علی بن ابی طالبس نیز او را توصیف میکند این مرد را سیاه خبیث میخواند.[32]
براساس روایات صحیح نیز محمد بن ابی بکر در قتل عثمان دست نداشتهاست و قاتل او مردی مصری تبار بود و روایاتی نیز که او را متهم به قتل عثمان میکنند ضعیف و باطل میباشند[33]. دکتر یحیی الیحیی دلایل زیر را در اثبات این مدعا که محمد بن ابی بکر در قتل عثمان دست نداشته است بیان میکند:
الف: هدف عائشهل از رفتن به بصره، این بود که تا قاتلان عثمان دستگیر و مجازات شود و اگر محمد بن ابی بکر، به هر نحوی از انحاء، در قتل عثمان دست داشته بود، عائشهل از قتل او که در مصر روی داد ناراحت نمیشد.
ب: علی بن ابی طالبس قاتلان عثمان رضی الله عنه را نفرین گفت و از آنان بیزاری جست. حال اگر محمد بن ابی بکر جزو قاتلان عثمان بود علیس هرگز او را به ولایت مصر بر نمیگزید.
چ: ابن عساکر از محمد بن طلحه بن مصرف نقل میکند که: از کنانه مولای صفیه بنت حیی شنیدم که گفت: من در ماجرای قتل عثمان شخصاً حضور داشتم. در آن هنگام نیز چهارده ساله بودم، یک بار صفیه از من پرسید که آیا محمد بن ابی بکر در قتل عثمان دست داشت، من گفتم: هرگز او در قتل عثمان دستی نداشت، تنها به یاد دارم چون بر عثمان وارد شد عثمان به او گفت: ای فرزند برادر! این تو نیستی که مرا میکشی. چون محمد این را بشنید از آنجا خارج شد و هنگام قتل عثمان در آنجا حضور نداشت.[34]
نیز خلیفه بن خیاط و طبری در روایتی که رجال آن ثقه هستند از حسن بصری که خود محاصره بیت را دیده بود[35] نقل میکنند که چون محمد بن ابی بکر ریش عثمان را میگیرد، عثمان رضی الله عنه به او میگوید: تو با من به گونهاي رفتار میکنی که اگر پدرت جای تو بود هرگز چنین برخوردی با من نداشت. چون محمد این را بشنید خارج شد و منزل عثمان را ترک گفت.[36]
در واقع باید گفت که اتهام محمد در قتل عثمان چونان اتهام گرگ در کشتن یوسف است که برادرانش به آن حیوان وارد کردند. تنها دلیل این تهمت نادرست، این است که محمد اندکی پیش از قتل عثمان بر او داخل شده بود[37]. ابن کثیر بیان میکند چون عثمان رضی الله عنه با محمد سخن گفت او از کار خویش پشیمان و از خانه عثمان خارج شد[38].
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع:کتاب عثمان ابن عفان رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اســـلام
IslamAgae.Com
-----------------------------------------------
[1]- همان (5/402).
[2]- طبقات ابن سعد (3/75) فتنة مقتل عثمان (1/172).
[3]- طبقات ابنسعد (3/75).
[4]- الدولة الإسلامیة فی عصر الخلفاء الراشدین، ص282 البدایة و النهایة (7/190).
[5]- الدولة الاسلامیة فی عصر الخلفاء الراشدین، ص283.
[6]- فتنة مقتل عثمان (1/169) تاریخ الطبری (5/404).
[7]- الخلفاء الراشدون، ص184 البدایة و النهایة (7/196).
[8]- فتنة مقتل عثمان (1/188).
[9]- تاریخ ابن خیاط، ص174 سند این خبر، صحیح و بنا به قولی نیز حسن است.
[10]- طبقات ابن سعد (3/76). فتنة مقتل عثمان (1/191).
[11]- تاریخ الطبری (5/406).
[12]- تاریخ الطبری (5/407).
[13]- تاریخ الطبری (5/407).
[14]- الخلفاء الراشدون، ص190 البدایة و النهایة (7/197).
[15]- تاریخ الطبری (5/407) البدایة و النهایة (7/189).
[16]- الخلفاء الراشدون، ص192.
[17]- فتنة مقتل عثمان (1193).
[18]- الخلفاء الراشدون، ص192.
[19]- تاریخ الطبری (5/435).
[20]- تاریخ الطبری (5/436).
[21]- تاریخ الطبری (5/437).
[22]- تاریخ الطبری (5/438).
[23]- فتنة مقتل عثمان (1/204).
[24]- البدایة و النهایة (7/199).
[25]- الموسوعة الحدیثیة مسند الإمام أحمد (1/555) این روایت هر چند منقطع میباشد اما راویان آن ثقه هستند.
[26]- طبقات ابن سعد (3/77) تاریخ الإسلام (عهده الخلفاء)، ص481.
[27]- المعجم الکبیر (1/78).
[28]- التهذیب ابن حجر (6/408).
[29]- المفصل (4/204)
[30]- عقیدة اهل السنة (3/1091)
[31]- فتنه مقتل عثمان (1/207).
[32]- لسان المیزان (3/290).
[33]- فتنة مقتل عثمان (1/209).
[34]- مرویات ابی مخنف فی تاریخ الطبری، ص243.
[35]- مرویات ابی مخنف فی تاریخ الطبری، ص244 تهذیب الکمال (6/97).
[36]- مرویات ابی مخنف فی تاریخ الطبری، ص244.
[37]- فتنة مقتل عثمان (1/209).
[38]- البدایة و النهایة (7/193).
|