اقامه حجت و برهان عثمان رضی الله عنه بر ضد توطئهگران
بسم الله الرحمن الرحیم
آنگاه عثمان، سبئیان را دعوت نمود تا در مسجد و جلوی دیدگان همهي صحابه و دیگر مسلمانان ادعاهای خود را اثبات کنند و گناهان و اشتباهات و ظلم و فساد او و دستگاه خلافتش را به همگان نشان دهند. چون آن منافقان چنین نمودند، عثمان نیز با ارائه دلایل و توضیحات روشنگرانه پاسخ آنان و اتهامات ایشان را داد. او تک تک اتهامات سبئیان علیه او را تبیین نمود و جوابهای محکمی را به آنها داد و تمامی صحابه و بزرگان اسلام را گواه و شاهد آن ادله و توضیحات خود گرفت که هیچ کدام از آنها دروغ نمیباشند.[1]
1- او گفت از من انتقاد میکنند که من نماز در سفر را برخلاف سنت رسول خدا صلی الله عليه وسلم و ابوبکر و عمر کامل خواندهام. باید بگویم من نماز را هنگام مسافرت به مکه کامل خواندم و همانطور که همه میدانند اقوام و خویشان من در آنجا ساکن هستند و در واقع من در میان اقوام و نزدیکان خود اقامت داشتم و مسافر محسوب نمیشدم. صحابه نیز سخنان او را تأیید کردند.
2- او بیان داشت که او را متهم میکنند که چراگاههای وسیعی را به شتران حکومت اختصاص داده و دیگر مردمان را در تنگنا قرار داده است. باید گفت: که چراگاه شتران در عهد رسول خدا صلی الله عليه وسلم و ابوبکر و عمر نیز وجود داشتند و من تنها آنها را توسعه دادم؛ چرا که شتران زکات و جهاد به میزان بسیار زیادی افزایش یافته بودند. از طرف دیگر من هرگز فقرا و مساکین را منع نکردم که نباید از آن چراگاهها استفاده کنند. خود من هرگز حیواناتم را در آن چراگاهها به چرا نفرستادم و همانطور که میدانید قبل از به خلافت رسیدن بیشتر از همهي مسلمانان شتر و گوسفند داشتم اما حالا فقط گوسفند دارم و از آن همه شتر، تنها دو شتر برایم مانده که آنها را نیز برای رفتن به مکه و ادای مراسم حج نگهداشتهام. پس از گفتن این سخنان، صحابه کلام او را تصدیق نمودند.
3- مرا متهم میکنند که همهي نسخههای قرآن را سوزاندهام و تنها یک نسخه از آنها را باقی گذاشتهام. مگر نه این است که قرآن، کلام خدا و از جانب او بر پیامبر خدا صلی الله عليه وسلم نازل شد. این کتاب واحد است و چند چیز نمیباشد. تنها کاری که من کردم این بود که همهي مسلمانان را بر یک نسخه گرد آوردم و مانع تفرقه و اختلاف آنان شدم. پیش از من نیز ابوبکرس همین کار را کرد و همهي قرآن را در یک مصحف جمع نمود.
4- گویند که من حکم بن ابی العاص را که رسول خدا صلی الله عليه وسلم از مکه به طائف تبعید کرده بودند به مدینه آوردم. مگر نه این است که حکم اهل مکه است و از مردمان مدینه نیست. رسول خدا صلی الله عليه وسلم او را از مکه به طائف تبعید نمود اما بعد از اینکه مورد ستایش پيامبر صلی الله عليه وسلم واقع شد، او را به مکه باز گردانید. صحابه نیز سخنان او را تصدیق کردند.
5- ایراد میگیرند که من افراد جوان و کم و سن و سال را در مقامات و مناصب مختلف به کار گماشتهام. من تنها افراد خردمند، صبور و مقاوم و مورد اعتماد را به این مسئولیتها گماشتهام و میتوانید لیاقت آنان را از افرادی که زیر دست آنان بودهاند، سؤال کنید. از طرف دیگر خود رسول خدا صلی الله عليه وسلم و ابوبکر و عمر رضی الله عنه نیز افراد جوان را در مسئولیتهای مختلفی به کار گرفتند، مثلاً خود حضرت رسول صلی الله عليه وسلم اسامه بن زید را که از همهي جوانانی که من استخدام کردم کم سن و سالتر بود امیر لشکر نمود و انتقاداتی به مراتب شدیدتر از این انتقاداتی که از من میکنند در حق ایشان روا داشتند. صحابه نیز با تایید سخنان عثمان رضی الله عنه گفتند که این مردمان هر آنچه را که نمیتوانند درک کنند به باد انتقاد میگیرند.
6- گویند که من خمس غنایم فتح آفریقا را به عبدالله بن سعد بن ابی سرح بخشیدم. اما من تنها یک پنجم خمس را که یکصد هزار درهم میشد به او دادم و این مبلغ را به عنوان پاداش تلاش او در فتح آفریقا به او بخشدیم. پیش از من نیز ابوبکر و عمر رضی الله عنه چنین پاداشهایی را تعیین میکردند. هر چند هنگامی که سربازان از این پاداش با خبر شدند به این اقدام من اعتراض کردند و حال آنکه آنان را چنین حقی نبود. من نیز به خاطر گلایهها و اعتراضات آنان، آن پاداش را در میان خودشان تقسیم کردم و به ابن سعد چیزی نرسید.
7- از من ایراد میگیرند که من خانوادهام را دوست دارم و به آنان پول پرداخت میکنم. بدانید که این محبت به خانوادهام هرگز باعث نشده که حق دیگران را ضایع کنم و به آنان ستم روا دارم و آن را به خانواده خود بدهم، بلکه بالعکس گاه حق و حقوق خانوادهام را به دیگر مسلمین دادهام. پولی را نیز که به خانواده ام میدهم از ثروت خود تأمین میکنم و هرگز از بیتالمال چیزی به خانواده خود ندادهام، چرا که اموال بیتالمال نه تنها بر من حرام است بلکه بر دیگر مسلمانان نیز حرام میباشد، من در دوران رسول خدا صلی الله عليه وسلم و ابوبکر و عمر رضی الله عنه بخششهای بسیاری میکردم و امروز نسبت به آن دوران بسیار خسیس شدهام. امروز که پیر شدهام و قصد دارم اموالم را میان خانواده و نزدیکانم تقسیم کنم این مردمان از من ایراد میگیرند که چرا اموالت را به خانوادهات دادهای؟! سوگند به خدا جز خمس غنایم، همة اموالی را که از دیگر سرزمینها به مدینه میآمد به همانجا باز گردانم تا در همان دیار هزینه شود و خمس غنایم را نیز خود مسلمانان، تقسیم میکردند و به مستحقان آن پرداخت مینمودند. بدانید که من یک فلس بیارزش نیز از آن خمسها دریافت نکردهام. من و خانوادهام تنها و تنها از ثروت خود استفاده کردهایم و هیچگاه پولی از بیتالمال اخذ ننمودهایم.
8- میگویند که من زمینها را به افرادی خاص بخشیدهام و دیگر مهاجرین و انصار و مهاجرینی را که در فتح آن سرزمینها شرکت داشتهاند محروم نمودهام. من آنگاه که آن زمینها را تقسیم کردم همه فاتحان را از آنها بهرهمند ساختم. اما در این میان دستهای از ایشان در همانجا ماندند و دستهای دیگر به شهرهای خود بازگشتند. همچنین از میان این دسته هم هستند افرادی که آن زمینها را فروختند.[2]
این مسايل، مهمترین انتقاداتی بود که علیه عثمان بن عفانس مطرح میشود و عثمان با دلایلی محکم و توضیحاتی روشن به همهي آنها پاسخ گفت و همهي اراجیف و دروغهای سبئیان را برملا ساخت. اما چه سود که سبئیان انسانهای حق طلبی نبودند که با دیدن دلایل و شواهد روشن آن را بپذیرند و به راه راست آیند. آنان تنها و تنها قصد داشتند عثمان رضی الله عنه را از میان ببرند و در راستای این هدف، تمام تلاش خود را مبذول میداشتند تا مردم از او رویگردان شوند[3]. حقا که هر کس را خداوند به راه ضلالت برد کس نتواند او را به راه راست هدایت کند.
همهي مردم اعم از صحابه و مسلمانان و رؤسای نفاق و سبئیت، سخنان عثمان بن عفانس را شنیدند و همگي نیز صدق گفتار او را تایید کردند. سخنان عثمان چنان محکم و نافذ بود که همهي حضار در مسجد را تحت تاثیر خود قرار داد. اما سران نفاق و سبئیت که هرگز به دنبال حقایق نبودند و تنها قصد داشتند میان امت تفرقه ایجاد کنند و آنان را به دام مهلکه اختلاف و شکاف سوق دهند با این سخنان نیز دست از شرارت خود بر نداشتند. پس از افشا شدن دروغها و افتراهای آنان، مسلمانان از عثمان رضی الله عنه خواهان آن شدند که او سران فتنهانگیز سبئیت را به قتل رساند تا امت اسلام از شر آنان در امان بماند و بلاد مسلمین بار دیگر، رنگ آرامش و امنیت به خود ببیند. اما عثمان با درخواست آنان مخالفت مینمود. او باور داشت که در صورت قتل آن افراد منافق و فتنهانگیز، فتنه آنان به سرعت سر تا سر جهان اسلام را در بر میگیرد و ایشان به اهداف خود دست خواهند یافت. او به آنان اجازه داد تا به سرزمینهای خود باز گردند حال آنکه میدانست که ایشان نقشههای خود را در راستای ضربه زدن به بدنه وحدت امت اسلام دنبال خواهند کرد.[4]
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع:کتاب عثمان ابن عفان رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اســـلام
IslamAgae.Com
---------------------------------------------------
[1]- الخلفاء الراشدون، ص154-155.
[2]- العواصم من القواصم، ص 61-111 تاریخ الطبری (5/355) الخلفاء الراشدون، ص158 الفتنة، احمد عرموش، ص10-14.
[3]- تاریخ الجدل، محمد أبو زهرة، ص 98-99.
[4]- الخلفاء الراشدون، ص158-159.
|