سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7089465
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 29   تعداد بازدید: 2698 تاریخ اضافه: 2010-03-24

بيعت علي بن ابي‌طالب با ابوبكر

بسم الله الرحمن الرحیم

روايات صحيح، دال بر اين است كه زبير بن عوام و علي بن ابي‌طالب رضي الله عنهما روز پس از وفات رسول‌خداص يعني در روز سه‌شنبه با ابوبكر رضی الله عنه  بيعت كردند. حسن رضی الله عنه  در موقعيت‌هاي مختلف، پدرش را در كنار ابوبكر رضی الله عنه  ديده و بدين سان به ارادت و خيرخواهي وي نسبت به خليه پي برده بود. علي رضی الله عنه  نه تنها هيچ‌گاه از ابوبكر رضی الله عنه  جدا نشد و از جماعت وي نبريد، بلكه همواره مشاور ابوبكر رضی الله عنه  بود و با او در تدبير امور مسلمانان مشاركت مي‌كرد.

آري! علي رضی الله عنه  در خلافت ابوبكر رضی الله عنه  مشاور و رازدار وي بود و مسايل مسلمانان را ارزيابي مي‌كرد و آنچه را به مصلحت مسلمانان بود، بر هر چيز ديگري ترجيح مي‌داد. يكي از مهم‌ترين دلايل ارادت و خيرخواهي علي رضی الله عنه  نسبت به ابوبكر رضی الله عنه  و صيانت از خلافت و حفظ يكپارچگي امت، اين است كه وقتي ابوبكر رضی الله عنه  تصميم گرفت شخصاً به ذي‌القصه[1] برود و فرماندهي لشكر اسلام را در جنگ با مرتدان بر عهده بگيرد، ابوبكر رضی الله عنه  را از اين كار بازداشت؛ چراكه خطرهاي اين راه زياد بود و با هرگونه آسيبي كه به ابوبكر رضی الله عنه  مي‌رسيد، كيان اسلامي به خطر مي‌افتاد.[2] ماجرا بنا به روايت ابن‌عمر رضي الله عنهما از اين قرار است: زماني كه ابوبكر رضی الله عنه  رو به ذي‌القصه نهاد و بر اسبش سوار شد، علي رضی الله عنه  افسار اسب ابوبكر رضی الله عنه  را گرفت و فرمود: «اي خليفه‌ي رسول‌خدا! هيچ معلوم است كجا مي‌روي؟ اينك همان چيزي را به تو مي‌گويم كه رسول‌خداص روز احد فرمود: شمشيرت را در غلاف كن و ما را در غم و مصيبت از دست دادنت منشان و به مدينه بازگرد كه به خدا سوگند اگر تو را از دست بدهيم، هرگز براي اسلام نظام و ساماني نخواهد ماند». و اين چنين ابوبكر رضی الله عنه  به پيشنهاد علي رضی الله عنه  به مدينه بازگشت.[3]

اينك جاي سؤال است كه اگر علي رضی الله عنه  از دل، به خلافت ابوبكر رضی الله عنه  راضي نبود و بر خلاف ميل دروني خود به بيعت با وي تن داده بود، پس چرا به ابوبكر رضی الله عنه  چنين سخناني گفت و او را به مدينه بازگردانيد و اين فرصت طلايي را از دست داد تا شايد براي ابوبكر رضی الله عنه  اتفاقي مي‌افتاد و فضا براي خلافت خودش مناسب مي‌شد؟! يا حتي فراتر از اين اگر علي رضی الله عنه  با ابوبكر رضی الله عنه  مشكلي داشت و مي‌‌خواست براي هميشه از او راحت شود، مي‌توانست آنگونه كه رقيبان سياسي بر ضد هم دسيسه مي‌كنند، كسي را بفريبد تا ابوبكر رضی الله عنه  را از پاي درآورد و…. اما قطعاً علي رضی الله عنه  بزرگ‌تر از اين حرف‌ها بود و علاوه بر اين، هيچ مشكلي با ابوبكر رضی الله عنه  نداشت.[4]

حسن رضی الله عنه  نظرخواهي ابوبكر رضی الله عنه  از پدرش را در مورد جهاد با مرتدان به ياد داشت؛ ابوبكر رضی الله عنه  از علي رضی الله عنه  در مورد جهاد با مرتدان نظر خواست. علي رضی الله عنه  پاسخ داد: «اي ابوبكر! اگر آنان را به حال خود بگذاري و از آنها هم‌چون رسول‌خداص زكات نگيري، بر خلاف سنت و روش آن حضرتص عمل كرده‌اي». ابوبكر رضی الله عنه  گفت: « مگر من نگفتم كه به خدا قسم اگر ريسماني را كه (به عنوان زكات) به رسول‌خداص مي‌دادند، از من بازدارند، به خاطر آن، با آنها مي‌جنگم»؟

شكي نيست كه حسن رضی الله عنه  بارها از زبان پدرش، تعريف ابوبكر و عمر رضي الله عنهما شنيده بود؛ از آن جمله اينكه علي رضی الله عنه  فرموده است: «هيچكس، مرا از ابوبكر و عمر برتر نداند و گرنه حد تهمت را بر او اجرا مي‌كنم».[5] همچنين علي رضی الله عنه  در يكي از گفته‌هايش ابوبكر و عمر را برترين افراد اين امت دانسته و گفته است: «آيا شما را از بهترين فرد اين امت پس از ابوبكر و عمر باخبر نكنم؟»[6] علي رضی الله عنه  صراحتاً فرموده است: «بهترين افراد اين امت پس از پيامبرص، ابوبكر و عمر هستند». اين روايت، به هشتاد طريق از علي رضی الله عنه  نقل شده است.[7]

صلة بن زفر عبسي مي‌گويد: هرگاه، نزد علي رضی الله عنه  يادي از ابوبكر رضی الله عنه  به ميان مي‌آمد، مي‌گفت: «از كسي ياد مي‌كنيد كه هميشه پيشگام بود. قسم به ذاتي كه جانم در دست اوست، در تمام نيكي‌ها ابوبكر رضی الله عنه  از شما پيشي مي‌گرفت».

علي رضی الله عنه  تمام تلاشش را براي اجراي دستورات خليفه بكار مي‌بست و در دوران ابوبكر صديق رضی الله عنه  نقشي اساسي در اداره‌ي امور مسلمانان داشت. برخي از قبايل عرب، نمايندگاني را به مدينه فرستادند تا ابوبكر رضی الله عنه  را قانع كنند كه از آنها زكات نگيرد. اما ابوبكر صديق رضی الله عنه  ذره‌اي از موضعش كه همان حكم اسلام بود، عقب ننشست. نمايندگان قبايل كه ديدند ابوبكر رضی الله عنه  عزم و اراده‌ي آن دارد كه به هر قيمتي از آنان زكات بگيرد، مدينه را ترك كردند و به ميان قبايل خود رفتند. البته نمايندگان قبايل، مسلمانان را در مدينه اندك و كم‌تعداد ديدند و به همين خاطر گمان كردند كه بهترين فرصت است تا با حمله‌اي همه‌جانبه به مدينه، كار اسلام و احكامش را يك‌سره كنند و به گمان خود از بار قوانين اسلامي خلاص شوند. ابوبكر صديق رضی الله عنه  با واقع‌نگري و بي‌آنكه بر وضع بحراني آن زمان سرپوشي نهد، براي رويارويي با حملات احتمالي مرتدان به مدينه، عده‌اي را به گشت‌زني و پاسباني در راه‌هاي ورودي مدينه گماشت تا با هر حمله‌ي احتمالي مقابله كنند و اميراني بر گاردهاي حفاظتي و دسته‌هاي گشت‌زني گماشت كه عبارتند از: علي بن ابي‌طالب، زبير بن عوام، طلحه بن عبيدالله، سعد بن ابي‌وقاص، عبدالرحمن بن عوف و عبدالله بن مسعود رضی الله عنه .[8]

رابطه‌ي تنگاتنگ و دوستانه‌ي صحابه و از جمله خلفا با همديگر، از آنجا نمايان‌تر مي‌شود كه علي رضی الله عنه ، به عنوان سيد و آقاي اهل بيت و پدر دو نوه‌ي رسول‌خداص، هدايا و پيشكش‌هاي خلفا را مي‌پذيرفت؛ همان‌طور كه دوستان و برادران، هداياي يكديگر را قبول مي‌كنند؛ چنانچه ابوبكر صديق رضی الله عنه ، يكي از كنيزان اسيرشده در جنگ عين‌التمر به نام صهباء را به علي رضی الله عنه  بخشيد و علي رضی الله عنه  نيز اين پيشكش خليفه را پذيرفت. صهباء، از علي رضی الله عنه  صاحب دو فرزند به نام‌هاي عمر و رقيه شد.[9] در جنگ يمامه، خوله دختر جعفر بن قيس به اسارت مجاهدان در‌آمد؛ ابوبكر صديق رضی الله عنه ، خوله را به علي رضی الله عنه  بخشيد و نتيجه‌ي آن، تولد محمد بن حنفيه بهترين فرزند علي پس از حسن و حسينy بود. خوله، از اسيران قبيله‌ي بني‌حنيفه بود كه مرتد شدند و محمد بن حنفيه، با نام قبيله‌ي مادرش شناخته شده و به اين قبيله نسبت يافته است. از اين رو به محمد بن علي، محمد بن حنفيه مي‌گفتند.[10]

عبدالملك جويني رحمه الله مي‌گويد: «خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه  به اجماع صحابه تحقق يافت و فرزندان علي رضی الله عنه  نيز هم‌چون پدرشان، بلافاصله در بيعت ابوبكر داخل شدند. علي رضی الله عنه  تمام تلاشش را در حرف‌شنوي و اطاعت از خليفه‌ي پيامبرص بكار بست در حضور ديدگان مردم و در انظار عمومي با ابوبكر رضی الله عنه  بيعت كرد و براي جهاد با بني‌حنيفه كه مرتد شده بودند، عازم ميدان نبرد گرديد».[11] روايات زيادي در اين زمينه نقل شده كه علي و فرزندانش رضی الله عنه  هداياي مالي و خمس غنايم را از ابوبكر صديق رضی الله عنه  قبول مي‌كردند و شخصِ علي رضی الله عنه ، مسؤول تقسيم غنايم بود و اين مسؤوليت در نسلش ادامه يافت و بعدها بر عهده‌ي حسن بن علي گذاشته شد و سپس حسين بن علي و آنگاه حسن بن حسن و بعد، زيد بن حسن رضی الله عنه  مسؤول نگهداري و تقسيم اموال غنيمت شدند.[12]

علي رضی الله عنه  هرگز از اقتدا به ابوبكر رضی الله عنه  در نماز جماعت امتناع نكرد و همواره در مسجد حاضر مي‌شد و پشت سر خليفه‌‌ي رسول‌خداص نماز مي‌گزارد و بدين‌سان وحدت ويكدلي وي با ابوبكر رضی الله عنه  براي عموم مسلمانان نمايان مي‌گشت.[13] حسن رضی الله عنه ، شاهد رابطه‌ي نيك و تنگاتنگ پدرش با ابوبكر رضی الله عنه  بود. علاوه بر اين، ‌خويشاوندي سببي ميان خليفه و اهل بيت ايجاد شد و اهل بيت، برخي از فرزندانشان را ابوبكر ناميدند. بنابراين روشن و واضح مي‌گردد كه رابطه‌ي ابوبكر صديق رضی الله عنه  با اهل بيت، آنچنان رابطه‌ي دوستانه و احترام‌آميزي بوده كه هم زيبنده‌ي ابوبكر رضی الله عنه  مي‌باشد و هم شايسته‌ي اهل بيت. رابطه‌ي دوستانه‌ي علي و ابوبكر رضي الله عنهما دوطرفه بوده و بر پايه‌ي همين دوستي، علي رضی الله عنه  يكي از فرزندانش را ابوبكر ناميده است.[14] هرچند برخي از روي كينه و دشمني، كوشيده‌اند تا روابط ابوبكر و اهل بيت را تيره و غيرعادي نشان دهند و در اين زمينه داستان‌هاي دروغي سر هم نمايند. عايشه‌ي صديقه دختر ابوبكر صديق رضي الله عنهما همسر پدربزرگ حسن رضی الله عنه  بود و حرمت و جايگاه ويژه‌اي نزد رسول‌خداص داشت؛ گرچه مخالفان و دشمنان عايشه، در آتش كينه‌ي او مي‌سوزند. همچنين عايشه رضي الله عنها، بر خلاف ادعا و افتراي دشمنانش به گواهي قرآن، پاك و پاكدامن بوده است. ناگفته نماند كه اسماء بنت عميس، همسر جعفر بن ابي‌طالب يعني، زن برادر علي رضی الله عنه  پس از وفات جعفر رضی الله عنه  به ازدواج ابوبكر رضی الله عنه  درآمد. ثمره‌ي اين ازدواج، تولد محمد بن ابي‌بكر بود كه از سوي علي رضی الله عنه  به عنوان والي مصر تعيين گرديد. پس از آنكه ابوبكر رضی الله عنه  دار فاني را وداع گفت، علي رضی الله عنه  با اسماء بنت عميس رضي الله عنها ازدواج نمود و از او صاحب فرزندي به نام يحيي شد.[15] علاوه بر اين علي مرتضي رضی الله عنه  پس از وفات ابوبكر صديق رضی الله عنه ، سرپرستي محمد بن ابي‌بكر را بر عهده گرفت و او را همانند فرزندش سرپرستي كرد….[16] برپايه‌ي همين دوستي بود كه اهل بيت، نام برخي از فرزندانشان را ابوبكر نهادند و اين، بيانگر دوستي و محبتي است كه در ميان آنها وجود داشته است؛ قابل يادآوري است كه بر پايه‌ي همين دوستي، علي رضی الله عنه  يكي از فرزندانش را ابوبكر ناميد؛ آن هم در زماني كه ابوبكر صديق رضی الله عنه  وفات نموده و علي زمامدار امور مسلمانان شده بود. بنابراين آيا غير از اين است كه علي رضی الله عنه  از روي محبت به خليفه‌ي اول، نام فرزندش را ابوبكر نهاده است؟ پيش از علي رضی الله عنه  هيچ يك از بني‌هاشم، نام فرزندشان را ابوبكر نگذاشته بودند. اين امر همچنان در فرزندان علي رضی الله عنه  ادامه يافت و حسن و حسين رضي الله عنهما نيز به تبعيت از پدر و از روي محبت به ابوبكر صديق رضی الله عنه ، نام پسرشان را ابوبكر نهادند؛ چنانچه دو تاريخ‌نگار مشهور شيعه به نام‌هاي يعقوبي و مسعودي بدين نكته تصريح نموده‌اند.[17] رابطه‌ي دوستانه‌ و محبت‌آميز ابوبكر و علي رضي الله عنهما با يكديگر، تأثير بسزايي بر قلب و روان حسن رضی الله عنه  نهاد و باعث شد كه حسن رضی الله عنه  همواره احترام ابوبكر رضی الله عنه  را پاس بدارد و به منزلت و جايگاه والاي وي در اسلام پي ببرد.

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع:کتاب حسن ابن رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 

--------------------------------------------------

[1]- نام مكاني است.

[2]- المرتضي نوشته‌ي ندوي، ص97

[3]- البداية و النهاية (6/314و315)

[4]- نگاه كنيد به: المرتضي، نوشته‌ي ندوي، ص97

[5]- فضائل الصحابة (1/83)؛ سند آن، ضعيف است.

[6]- نگا: مسند احمد (1/106، 110، 127).

[7]- نگا: منهاج السنة (3/162).

[8]- تاريخ طبري (4/64)؛ الشيعة و أهل البيت، ص71

[9]- الطبقات (3/20).

[10]- همان.

[11]- نگاه كنيد به: كتاب الإرشاد، ص 428؛ روايات صحيح، بيانگر اين است كه علي رضی الله عنه  يك روز پس از وفات رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  (روز سه‌شنبه 13 ربيع‌الاول) با ابوبكر رضی الله عنه  بيعت نموده است.(مترجم)

[12]- الشيعة و أهل البيت، ص72

[13]- همان.

[14]- المرتضي از ندوي، ص98

[15]- خلافة علي بن ابي‌طالب و ترتيب و تهذيب البداية و النهاية از سلمي، ص22.

[16]- نگاه كنيد به: المرتضي از ندوي، ص98

[17]- نگا: تاريخ يعقوبي (2/228).

 


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com 

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان