معاویه بن ابی سفیان بن حرب
بسم الله الرحمن الرحیم
محقّقان و زندگینامهنویسان این شخصیت، مهمترین فضايل او را در موارد ذیل ذکر کردهاند:
1- شهادت قرآن کریم
معاویه از جمله مسلمانانی بود که در غزوه حنین شرکت کردند و خداوند متعال در مورد آنان چنین گفته است[1]
« ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ»التوبة: ٢٦
(سپس (عنايت خدا دربرتان گرفت و) خداوند آرامش خود را نصيب پيغمبرش و مؤمنان گرداند و لشكرهائي را (از فرشتگان براي تقويت قلب مسلمانان) فرو فرستاد كه شما ايشان را نميديديد، و (پيروز شديد و دشمنان شكست خوردند، و بدين وسيله) كافران را مجازات كرد، و اين است كيفر كافران (در اين جهان، و عذاب آخرت هم به جاي خود باقي است)).
2- شهادت سنّت
از جمله دعاهایی که رسول خدا صلی الله عليه وسلم در مورد معاویه فرمودند عبارتند از:
«اللهمَّ اَجعَله هادیاً، مَهدِیّاً، وَ اَهدِ به».[2]
«پروردگارا او را هدایتگر به سوی راه راست و رهیافته صراط مستقیم قرار بده که مردم از طریق او، هدایت یابند».
همچنین در جای دیگر فرمودهاند:
«اللهمَّ عَلِّم معاویهَ الکِتَابَ و الحسابَ، وَقِهِ العذاب».[3]
«پروردگارا، معرفت قرآن و شریعت را به او عطا فرما و او را در صحرای محشر سر بلند ساز و از آتش دوزخ حفظ بفرما».
نقل میکنند که رسول خدا صلی الله عليه وسلم فرمود:
«أول جيش من أمتي يغزون البحر قد أوجبوا».
«نخستین سپاهیان مسلمانی که در دریا نبرد کنند، به بهشت خواهند رفت».
ام حرام که نزد حضرت بود از ایشان پرسید: آیا من هم جزو آنان هستم؟ ایشان نیز فرمودند: «أنت فيهم».
«آری، تو نیز جزو آنان هستی». سپس فرمودند:
«أول جيش من أمتي يغزون مدينة قيصر مغفور لهم».
«نخستین سپاهیان مسلمانی که در قسطنطنیه نبرد ميکنند، گناهانشان مورد عفو واقع میشود».
ام حرام پرسید: آیا او نیز جزو آنان است؟ اما حضرت جواب دادند که این بار او در میان آنان نخواهد بود[4].
مهلب[5] در مورد این حدیث چنین گفته است: این حدیث، از افتخارات معاویه میباشد که او نخستین فرماندهی بود که سپاهیانش، به نبرد با رومیان در دریا رفتند.[6]
3- ستایش علما و بزرگان دین از معاویه
الف: کلام عبدالله بن عباس در مورد او
از ابن عباس سؤال کردند که معاویه، نماز وتر را یک رکعت خوانده است. او جواب داد: معاویه مردی است فقیه و دانا در دین.[7]
شایسته است که در اینجا به پارهای از فتواهای فقهی معاویهس اشاره نماییم:
- نقل است که او نماز وتر را یک رکعت میخواند.
- افرادی را که ایمان و تقوایشان آشکار است نزد خداوند، جهت استسقاء و طلب باران، وساطت قرار میداد.[8]
- اخراج نصف صاع گندم در هنگام ادای زکات فطر را جایز میدانستند.[9]
- خوشبو نمودن بدن هنگام احرام بستن.[10]
- جائز شمردن خرید و فروش خانههای مکه مکرمه.[11]
- صدور طلاق میان زوجین به دليل ناتوان بودن مرد در مقاربت.[12]
- صدور طلاق زنی که شوهرش او را در حالت مستی طلاق گفته باشد.
- قصاص نکردن مسلمانی که کافری را به قتل رسانیده است.
- به زندان انداختن قاتل تا زمانی که پسر مقتول بالغ شود و در مورد قاتل تصمیم بگیرد.[13]
-
ب: کلام عبدالله بن مبارک در مورد او
معاویه بن ابی سفیان، آزمایشی است برای ما و هر کس که به او طعنه میزند و بر او خشمگین است، باید گفت که او مرتکب گناه سبّ صحابه شده است.[14]
ج: کلام احمد بن حنبل در مورد او
از امام احمد بن حنبل سؤال کردند نظر او در مورد آنانکه میگویند معاویه کاتب وحی نبود و خلافت را با زور شمشیر غصب کرد چیست؟[15]
او گفت: این سخن زشتی است و باید از افرادی که قائل به این کلام هستند اجتناب نمود، با آنان معاشرت نکرد و حقیقت ادعاهایشان را به مردم اثبات نماییم.[16]
د: سخن قاضی ابن عربی در مورد او
ابوبکر بن عربی در رابطه با فضائل و امتیازات برجسته معاویه چنین میگوید: از مهمترین ویژگیهای او میتوان دفاع از مملکت، حفظ مرزها، اصلاح ارتش، شکست دادن دشمنان و سیاستی حکیمانه و خردمندانه با مردم را نام برد.[17]
محب الدین خطیب نیز در توضیح بیشتر این ویژگیها چنین مینویسد: از همت والای او آن بود که چون در صفین و هنگام کارزار با علی بن ابی طالب، به او خبر دادند که قیصر روم با سپاهی عظیم عزم مرزهای سرزمین مسلمانان را نموده است، پیغامی به جانب او ارسال کرد و در آن، قیصر را از این جسارت خود بر حذر داشت و او را به انتقامی شدید تهدید نمود.[18]
ابن کثیر نیز در همین رابطه چنین گفته است: چون معاویه به جنگ با علی بن ابی طالب سرگرم شد، قیصر روم به این فکر افتاد که در این شرایط، جبران ذلّتها و شکستهای پیشین را از مسلمانان بگیرد و به همین دلیل سپاهی عظیم فراهم نمود تا به قلمرو مسلمانان حمله کند، چون خبر آن به معاویه رسید، نامهای خطاب به قیصر روم نوشت و در آن به او چنین گفت: ای ملعون! بدان که اگر از این اقدام خود دست بر نداری و به سرزمین خود باز نگردی، همراه پسر عمویم، علی بن ابی طالب، چنان تو را تنبیه خواهیم نمود که تمام سرزمینت را از دست بدهی و آنقدر بر تو سخت خواهیم گرفت که دیگر جایی در زمین برای تو نماند. قیصر روم با دیدن این پیغام تهدیدآمیز، از تصمیم خود برگشت و به مسلمانان اعلام آتش بس کرد.[19]
ه: سخن ابن تیمیه در مورد او
ابن تیمیه در رابطه با معاویه چنین گفته است: از طریق حدیثی متواتر، همه میدانند که خود رسول خدا صلی الله عليه وسلم معاویه را به امارت تعیین نمود. همچنین معاویه همراه با رسول خدا صلی الله عليه وسلم جهاد نمود و به خاطر اطمینان حضرتص به او، کاتب وحی شد و هرگز رسول خدا صلی الله عليه وسلم او را متهم به تخلّفی در این زمینه ننمودند. نیز عمر بن خطاب که در شناخت مردمان، بسیار آگاه بود و نه تنها به حق سخن میگفت و حق عمل کرد، او را به امارت تعیین نمود و هرگز او را به خیانت و یا ضعفی متهم نکرد.[20]
و: سخن ابن کثیر در شأن معاویه
ابن کثیر در مورد او چنین مینویسد: مسلمانان در سال چهل و یک بعد از هجرت، با او بیعت کردند. در طول دوران خلافت و تا زمان وفاتش، جهاد با دشمنان برقرار بود و شریعت خداوند عزوجل حاکم، غنایم از اطراف و اکناف به جانبدار الخلافه سرازیر بود و مسلمانان در رفاه و آسایش قرار داشتند. معاویه مردی بود صبور و با گذشت، با وقار و متین، سرور مردمان، بزرگوار و سخاوتمند، دادگر و با شهامت[21]، نیز او مردی بود نیک سیرت، با گذشت، و رازدار که خدایش او را رحمت کند.[22]
4- روایت حدیث
معاویه به این افتخار نائل آمد که بعد از فتح مکه، رسول خدا صلی الله عليه وسلم را درک نمود و ملازم آن حضرتص و پس کاتب وحی شد. نیز حضرتص داماد خاندان ابوسفیان محسوب میشدند و به همین خاطر رابطهي معاویه با حضرتص بیشتر میبود. محدثان از معاویه، یکصد و شصت و سه حدیث روایت کردهاند که در این میان امام بخاری و امام مسلم، فقط پنج حدیث را صحیح تشخیص داده است.[23]
روش حکومت معاویه و شیوه برخورد او با مردم چنان بود که او را در میان مردمان، محبوب ساخته بود. در حدیثی از صحیح مسلم، نقل است که رسول خدا صلی الله عليه وسلم فرمودند:
«خِیارُ أَئِمَتِکُم – حُکّامُکم – الّذین تُحِبُّونَهم و یُحِبُّونَکم و تَصِلُون عَلَیهم – تَدعُون لَهُم و یَصِلُون عَلَیکم، و شِرَارُ أَئِمَّتِکُم الَّذین تَبغَضُونَهم وَ یَبغَضُونَکُم، وَ تَلعَنُونَهم وَ یلعَنُونَکُم»[24]
«بدانید که بهترین رهبران و پیشوایان شما آنانی هستند که ایشان را دوست دارید و آنان نیز شما را دوست دارند، در حق یکدیگر دعای خیر میکنید و بدانید که بدترین رهبران شما آنانی هستند که از ایشان متنفر هستید و آنان از شما نفرت دارند و یکدیگر را لعن و نفرین میکنید».
در پایان، سخنان ابوبکر ابن عربی را بازگو میکنیم که در شأن معاویه چنین گفته است: عمر، او را به ولایت شام برگزید و عثمان نیز پس از او، معاویه را در منصب خود ابقا نمود. باید دانست که پیش از عمر، ابوبکر، یزید بن ابی سفیان را به ولایت شام منصوب نموده بود. پس از وفات ابوبکر، یزید از عمر خواست که پس از او برادرش، معاویه، را به ولایت شام منصوب نماید و عمر نیز پذیرفت.
از طرف دیگر، پیامبر خدا صلی الله عليه وسلم نیز معاویه را به عنوان کاتب وحی انتخاب نموده بودند. حال بنگریم و ببینیم که سند ولایت هیچ کس چون معاویه از جانب رسول خدا صلی الله عليه وسلم ، ابوبکر، عمر و عثمان به امضاء نرسید.[25]
پس از شهادت علی نیز حسن بن علی، سبط رسول خدا، با او مصالحه و بیعت نمود.[26]
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع:کتاب عثمان ابن عفان رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اســـلام
IslamAgae.Com
------------------------------------------------------------
[1]- مرویات خلافة معاویة فی تاریخ الطبری، خالد الغیث، 23.
[2]- صحیح سنن الترمزی، ناصرالدین الألبانی (3/236).
[3]- موارد الظمآن (7/249).
[4]- صحیح بخاری (حدیث2924).
[5]- مهلب بن احمد، از شارحان صحیح بخاری بود که در سال435 ه در گذشت.
[6]- فتح الباری (6/120).
[7]- فتح الباری (7/130).
[8]- المغنی، ابن قدامة (3/364).
[9]- زاد المعاد (2/19).
[10]- المغنی (5/77).
[11]- المغنی (6/366).
[12]- مرویات خلافة معاویة، 28.
[13]- مرویات خلافة معاویه، 29.
[14]- مرویات خلافة معاویه، 29.
[15]- مرویات خلافة معاویة، 28.
[16]- السنة، الخلال (2/434).
[17]- العواصم من القواصم، 210-211.
[18]- مرویات خلافه معاویة فی تاریخ الطبری، 31.
[19]- البدایة و النهایة (8/119).
[20]- الفتاوی (4/472) و البدایة و النهایه (8/122) و سیر اعلام السلاء (3/129).
[21]- البدایة و النهایة (8/118).
[22]- البدایة و النهایة (8/126).
[23]- مرویات خلافة معاویه فی تاریخ الطبری، ص33.
[24]- صحیح مسلم، کتاب الإمارة (حدیث 65).
[25]- العواصم من القواصم، 82.
[26]- المدینة، فجر الإسلام و العصر الراشدی (2/216).
|