سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7322102
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 28   تعداد بازدید: 6247 تاریخ اضافه: 2010-12-01

سلطان مصطفی سوم (1171 - 1187 هـ)

سلطان مصطفی سوم، فرزند سلطان احمد سوم در سال 1129هـ چشم به جهان گشود. او در سال 1171هـ پس از وفات پسر عمویش «عثمان سوم» متولی حکومت شد. وی در آن هنگام چهل و دو ساله بود.

درایت و آگاهی وی نسبت به اداره‌ی حکومت وسیع بود. به همین سبب، «راغب پاشا» را به خاطر اطلاع و تجربه‌ی کافی نسبت به امور مملکت، به عنوان صدر اعظمی برگزید. صدر اعظم جدید توانست شورش عرب‌های شام را که بر راه قافله‌های حجاج قرار می‌گرفتند، خاموش گرداند.

صدر اعظم موفق شد، قرار دادی با حکومت پروس امضا کند. طی این قرارداد آن‌ها در هنگام نیاز، دولت عثمانی را بر ضد اتریش و روسیه یاری می‌دادند. همچنین وی برای توسعه‌ی تجارت دریایی و تجارت خشکی تلاش نمود. او در اندیشه‌ی رساندن رود دجله به استانبول بود تا بدین صورت میان ایالت‌های مختلف تبادل تجاری صورت گرفته، و از گرانی و گرسنگی در برخی ایالت‌ها جلوگیری به عمل آید، اما مرگ زود رس وی را در سال 1176هـ فرا گرفت، و منصب صدر اعظمی به «حامد حمزه پاشا» و سپس در سال 1177هـ به «مصطفی باهر پاشا» و پس از او در سال 1178هـ به «محسن زاده محمد پاشا» رسید.

نبردهای مداوم با روسیه

سلطان مصطفی سوم، ظهور روسیه به عنوان قدرت جدید در منطقه را خطر بزرگی برای دولت عثمانی می‌دانست. خلیفه‌ی عثمانی از نقشه‌های شوم دولت روسیه غافل نبود، به همین خاطر سلطان مصطفی خود را برای جنگ با آنان آماده ساخت. وی ابتدا در فکر ایجاد نظمی استوار و محکم در ارتش عثمانی بود تا بتوانند با لشکر اروپا روبرو شوند.

دولت عثمانی به سبب تجاوز قزاق‌ها در مناطق مرزی، با حکومت روسیه وارد نبرد شد. جنگ بین دو طرف بسیار داغ بود. گاهی خان قرم (کِریمه) بر مناطق جدید روس‌ها پیروز می‌شد، و گاهی روس‌ها بر برخی از شهرهای متعلق به عثمانی‌ها سیطره می‌یافتند.

صدر اعظم عثمانی برای شکستن محاصره‌ی روس‌ها در برخی مناطق، وارد میدان نبرد شد، اما در مقابل آن‌ها شکست خورد و کشته شد. صدر اعظم بعدی نیز به همین گونه متحمل شکست شد و روسیه در این دوره بر برخی اقلیم‌ها مانند افلاق (والاچیا) و مولداوی و غیره سیطره یافت.

روس‌ها در فکر تحریک مسیحیان ارتدوکس در اراضی عثمانی افتادند، تا بدین شکل بتوانند مسیحیان شبه جزیره‌ی موره را علیه دولت عثمانی بشورانند، اما این شورش توسط عثمانی‌ها خاموش شد.

روس‌ها در این دوره به شهر طرابوزان نیز حمله بردند، اما در اشغال آن شکست خوردند. آن‌ها در سال 1185هـ در تصرف سرزمین‌های قرم موفقیت‌هایی کسب کردند، سپس بین دو طرف صلحی برقرار شد. اما این صلح بار دیگر به خاطر درخواست‌های نابجای روسیه شکسته شد، که در این مرحله از نبرد، پیروزی از آنِ عثمانی‌ها شد.

کمک به ایجاد شورش‌های داخلی

یکی از اقدامات اساسی که روس‌ها برای ضعف عثمانی‌ها انجام دادند، ایجاد شورش‌های داخلی، و کمک به آنها بود؛ صلیبیان هنگامی که از نبرد با دولت عثمانی باز ماندند، در فکر چاره‌ای افتادند، تا این حکومت را از داخل سست کنند و بدین وسیله آن‌ها را مشغول شورش‌های داخلی گردانند، و این بهترین روش برای ضعیف ساختن یک حکومت در جبهه‌ی خارجی است، چرا که هر دولتی که در داخل دچار هرج و مرج و شورش باشد، در جبهه‌ی خارجی نیز موفقیت چندانی کسب نخواهد کرد.

آنها والی مصر «علی بیک بزرگ» که لقب شیخ بلد را به خود گرفته بود، تشویق به خروج علیه دولت عثمانی کردند. وی نیز تحت تأثیر دشمنان اسلام در سال 1183 هـ این کار را انجام داد، و دستور داد به نام او در منبرها خطبه بخوانند.

صلیبیان روس و نمایندگان «علی بیک بزرگ» در جزیره‌ی «باروس» همدیگر را ملاقات کردند، و برای نابودی دولت عثمانی از داخل برنامه‌ریزی کردند، و اتفاق بر آن شد که نیروهای مصری نفوذ خویش را در سرزمین‌های شام گسترش دهند، و با لشکر عثمانی در آن مناطق مبارزه کنند. آنها نیز در سال 1185هـ وارد دمشق شدند، و در همان سال بر بیروت سیطره یافتند، اما سرانجام «علی بک بزرگ» و فرمانده‌اش «طاهر العمر» به دست «ابو الذهب» کشته شدند.

این رویدادهای تاریخی ما را اندرز می‌دهد که شایسته نیست هیچ‌گاه به سوی دشمنان اسلام دست دوستی دراز کرد و نباید در مورد مشکلات مسلمانان از آنها مشورت خواست. خداوند متعال در این باره می‌فرماید:

{یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کفَرُوا بِمَا جَاءَکمْ مِنَ الْحَقِّ} (المتحنه :1)

«ای‌ مؤمنان‌! دشمنان‌ من‌ و دشمنان‌ خود را دوست‌ نگیرید؛ به‌سوی‌ آنان‌ پیغام‌ دوستی‌ را می‌افگنید و حال‌ آن‌ که‌ آنان‌ به‌ حقی‌ که‌ برای‌ شما آمده‌ است‌، کفر ورزیده‌اند».

وفات سلطان مصطفی سوم

سلطان مصطفی سوم یکی از سلاطین مجاهد دولت عثمانی به شمار می‌آید. اگر چه وی در دوران عقب‌نشینی و انحطاط عثمانی قرار گرفته بود، ولی وی در دوران حکومت خویش با صلیبیان روس جنگید، و چندین بار آن‌ها را متحمل شکست کرد. در این دوره دولت عثمانی سرزمین‌های زیادی را از دست داد، و ضعف و عقب‌نشینی حکومت، به صورت جدی خود را نمایان ساخت.

وی توجه ویژه‌ای به تاریخ اسلامی، به خصوص تاریخ دولت عثمانی داشت و این تلاش وی قابل ستایش است.

سلطان مصطفی سوم تقریبا در سن 57 سالگی در سال 1187 هـ (1774 م) دار فانی را وداع گفت. پس از وی، برادرش عبدالحمید اول به منصب خلافت برگزیده شد.

شناسنامه‌ی بیست و ششمین خلیفه‌ی عثمانی

نام کامل

سلطان مصطفی سوم فرزند احمد سوم بن محمد چهارم بن ابراهیم اول بن احمد بن محمد سوم بن مراد سوم بن سلیم دوم بن سلیمان قانونی بن سلیم اول بن بایزید بن محمد فاتح بن مراد بن محمد بن بایزید بن مراد بن اورخان بن عثمان بن ارطغرل.

ترتیب در خلافت

بیست و ششم

تاریخ میلاد

1129هـ

دوران خلافت

(1171- 1187هـ/1757-1774م)

تاریخ وفات

1187هـ

خلیفه‌ی قبلی

سلطان عثمان سوم

خلیفه‌ی بعدی

سلطان عبدالحمید اول

ترجمه و تحقیق: أبو أنس

سایت عصر اسلام

www.IslamAge.com


مصادر و مراجع:

* الدولة العثمانیة- تألیف: دکتر علی محمد صلابی.

* الدولة العثمانیة فی التاریخ الإسلامی الحدیث - تألیف: اسماعیل احمد یاغى

* سایت ویکیبیدیا، سایت قصة الإسلام ، الموسوعة الحرة- سایت إسلام أون لاین . نت - سایت المعرفه

* تاریخ الدولة العلیة العثمانیة - تألیف: محمد فریک بک

* التاریخ الاسلامى، العهد العثمانى ، تألیف محمود شاکر، المکتب الإسلامی، الطبعة الثالثة، 1411هـ/1991م.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان