آشوب بزرگ
بسم الله الرحمن الرحیم
سال سی و پنج هجری فرارسید، سالی که در آن فتنهای افسارگسیخته روی داد و باند توطئهگر و برانداز سبأیه توانستند، توطئههای خود را علیه حضرت عثمان بن عفان و نظام اسلامی خلافت عملی نمایند!
پس از بازگشت استانداران به مناطق محل خدمت خود گروه عبدالله بن سبای یهودی اوضاع و احوال جدید را مورد بررسی قرار دادند، و به ناچار در طرح خویش تجدیدنظر نمودند!
طرح قبلی آنان بر پایه آغاز شورش و فتنه در مناطق مختلف علیه عثمان و جذب انسانهای ساده و بیخرد و ایجاد بلوا و فساد، قرار داشت!
اما آنان چند بار این طرح را عملی نموده و نتیجه مطلوبی را از آن نگرفته بودند، برای مثال شورشی را که در کوفه به رهبری یزیدبن قیس آغاز کردند و سر راه را بر سعیدبن عاص سد نموده و از بازگشت او به کوفه جلوگیری کردند! به اهداف اصلی آنها جامة عمل نپوشانید! و تنها نتیجهای را که از آن حرکت گرفتند، عزل سعیدبن عاص و تعیین ابوموسی اشعری توسط عثمان بن عفان به عنوان والی و استاندار کوفه بود.
سرکردگان شیطنتپیشة باند سبأیه در مصر و کوفه و بصره به این نتیجه رسیدند که برای رویارویی علنی و مناقشه و نزاع و محاکمة عثمان بن عفان در حضور مسلمانان مستقیماً وارد عمل شوند و به مدینه مرکز خلافت اسلامی بروند!
در سال سی و پنج هجری عدهای از آنان از ممالک مصر و کوفه و بصره، در ظاهر برای ملاقات با عثمان و امر به معروف و نهی از منکر و تلاش برای ایجاد اصلاحات و جلوگیری از اشتباهات خلیفه و بازخواست او در رابطه با عملکردش به طرف مدینه حرکت کردند!
آنان هم اعتراضات و شبهها و ایراد و انتقادهای خود را از حضرت عثمان یادداشت کردند تا در حضور مردم او را مورد بازخواست قرار دهند و خود او به آن اشتباهات و انحرافات اعتراف کند و عدهای از مردم را شاهد بر قضیه بنمایند تا که آن اعترافات را در مناطق مختلف منتشر کنند! » (تاریخ طبری : ج 4 ص 346)
بعد از آنکه عدهای از غوغاسالاران باند عبدالله بن سبأ یهودی وارد مدینه شدند، حضرت عثمان دو نفر مسلمان یکی از طایفه «بنیمحزوم» و دیگری از طایفة «زُهر» را نزد آنان فرستاد، و به آنها گفت ببینید چه خواستههایی دارند و رهبر و سردستة آنان کیست.
عثمان بن عفان قبلاً آن دو مرد را به خاطر خطاهایی که انجام داده بودند، مجازات نموده و آنان به حق تن داده و نسبت به حضرت عثمان کینهای در دل نداشتند!
باند توطئهگر سبأیه از این موضوع به خوبی اطلاع داشتند – که آن دو نفر از طرف حضرت عثمان مجازات شده بودند – و میخواستند از آن موضوع سوء استفاده کنند و حمایت آنها را به خود جلب نمایند!
سبأیان تازه به مدینه رسیده به خاطر طمعی که به آن دو نفر داشتند، آنان را به طور شفاف از قصد خود باخبر نمودند!
آن دو نفر به آنان گفتند : در شهر مدینه همکارانی دارید؟
گفتند : آری، سه نفر را داریم!
به آنان گفتند : میخواهید چه کار کنید؟
گفتند : قبل از هر چیز میخواهیم در مورد کارهایی که عثمان انجام داده با او صحبت کنیم! کارهایی که ما وقوع آنها را از او تبلیغ نموده و در دل مردم مناطق مختلف جای دادهایم! و در همه جا شایع نمودهایم! میخواهیم، به میان آنان برگردیم و بگوییم که عثمان به آن خطاهای خود اعتراف نموده است! اما حاضر به کنار نهادن آنها و اظهار ندامت نشده است!
در واقع میخواهیم در ایام حج سال آینده به عنوان حجّاج خانه خدا وارد مدینه شویم و پس از آن عثمان و نزدیکان او را محاصره و خلع کنیم، اگر هم حاضر به کنارهگیری نگردید، او را به این کار ناچار میکنیم!
آن دو نفر نزد حضرت عثمان بازگشتند و او را در جریان حقیقت مقصد و اهداف باند سبأیه قرار دادند، و به او گفتند : که هدف اصلی آنان برکناری و یا کشتن توست!؟
حضرت عثمان بر این باور بود که آنان ناتوانتر و کمتر از آنند که بتوانند چنان کاری را انجام دهند، و آن طرح آنان تنها افکار و خیالاتی است که در سر دارند، به همین خاطر وقتی از این طرح و توطئه آنها باخبر گردید، خندید و گفت : خداوندا آنان را هدایت فرما! زیرا اگر آنان را هدایت نفرمایی، بدبخت میشوند!»
عثمان رضی الله عنه کسی را دنبال آنانی که از مصر و کوفه و بصره آمده بودند فرستاد تا در مسجد با آنها ملاقات کند!
سپس مردم را به مسجد فراخواند!
اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم به مسجد آمدند، و اعضای باند سبأیه در دو طرف منبر نشستند و مسلمانان در اطراف آنان قرار گرفته و حضرت عثمان رضی الله عنه بر روی منبر رفت!
در آن اجتماع بزرگ که حضرت عثمان پس از حمد و ثنای خداوند مردم را در جریان آمدن گروهی از سبأیه و اهداف آنها قرار داد و گفت که آنان آمدهاند تا او را وادار به اعتراف و اشتباهاتی که خود آنها آن را ساخته و پرداختهاند بنمایند تا زمینه را برای خلع او از خلافت فراهم کنند! یا او را به قتل برسانند!
سپس آن دو نفر که با آنان ملاقات کرده بودند، از جای خود برخاستند و به صحت سخنان حضرت عثمان شهادت دادند!
همة مردم حاضر در مسجد یکصدا از حضرت عثمان خواستند، به خاطر قصد فتنهگری و شورش علیه خلیفه و ایجاد تفرقه در میان مسلمانان آنان را محاکمه و مجازات کند!
اما حضرت عثمان رضی الله عنه به این دلیل که آنان در ظاهر مسلمانند و جزو شهروند نظام اسلامی به شمار میآیند – با این درخواست مردم موافقت ننمود، همچنان که در مواردی مشابه از این اقدام خودداری کرده بود! او حاضر نشد که دیگران در مورد او بگویند : عثمان مسلمانان مخالفان خود را به قتل میرساند!
به همین خاطر عثمان با پیشنهاد مردم مخالفت نمود و گفت : ما آنان را نمیکشیم، بلکه آنها را مورد عفو و بخشش قرار میدهیم و آنان را با خدمات و خیرخواهیهای خود آشنا میگردانیم! ما هیچگاه مسلمانی را که مرتکب کاری که مستوجب قتل باشد، یا کفر و ارتداد آشکاری از او صورت نگرفته، نخواهیم کشت! » (تاریخ طبری : ج 4 ص 346)
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
سایت عصر اســـلام
IslamAgae.Com
|