سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7089246
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 273   تعداد بازدید: 2499 تاریخ اضافه: 2010-03-25

آیا عثمان در مورد بیت‌المال مسلمین با خویشان خود مجامله می‌نمود؟

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اگر عثمان اهل مجامله با خویشان و نزدیکان خود می‌بود، می‌بایست نا پسریش، محمد بن ابی حذیفه، را از خوان نعمت خلافت بهره‌مند می‌ساخت اما عثمان مردی بود که تنها افراد توانا و با کفایت را در دولت خویش به کار می‌گرفت، و در جواب درخواست او چنین گفت: ای فرزندم! اگر در تو توان لازم را می‌دیدم، از تو در حکومت خویش استفاده می‌کردم، اما آن کفایت و توان را در تو مشاهده نمی‌کنم.[1]

باید دانست که این جواب عثمان، به خاطر نفرت از ناپسریش نبود، زیرا در غیر این صورت هرگز در جریان عزیمت سپاهیان اسلام به جانب مصر، از مال و ثروت خویش او را تجهیز نمی‌نمود و به او این فرصت را نمی‌داد تا لیاقت خود را اثبات کند[2] همانطور که گفتیم عثمان، تنها از افراد لایق و با کفایت در حکومت خود استفاده می‌کرد و در همین راستا از جوانان نیز بهره می‌برد. در واقع عثمان، در این زمینه، رسول خدا صلی الله عليه وسلم را الگوی خود ساخته بود که جوانان لایق و توانمند را به کار می‌گرفت. به عنوان مثال، رسول خدا صلی الله عليه وسلم چون سپاهی را جهت مقابله با رومیان تدارک دید، اسامه بن زید بن حارثه را که جوانی کم سن و سال بود به فرماندهی آن سپاه تعیین نمود[3] و پس از فوت آن حضرتص، ابوبکر صدیق، اسامه را با وجود آن‌که تنی چند از بزرگان صحابه، از او درخواست کرده بودند تا فردی مسن‌تر از اسامه را به جای او انتخاب کند، باز هم در سمت خود ابقا کرد. گویند چون آن صحابه، درخواست خود را نزد ابوبکر مطرح کردند، او ناراحت شد و به ایشان گفت: آیا می‌خواهید فردی را عزل نماییم که رسول خدا صلی الله عليه وسلم ، خود، او را عهده‌دار آن مسئولیت نموده است؟![4] عثمان رضی الله عنه  نیز در واکنش به انتقاداتی که در رابطه با انتصاب افراد جوان در مناصب کشوری و لشکری متوجه او بود، به سیره رسول خدا صلی الله عليه وسلم استناد می‌نمود و به منتقدین خود پاسخ می‌داد که او تنها افرادی را در حکومت به کار گرفته است که از لیاقت و توان لازم، صبر، آرامش، گذشت و وقار کافی برخوردار بودند و از زیردستان و افراد تحت امر آنان و مردمانی که در منطقه تحت تسلط آن والیان می‌زیسته‌اند سؤال کنید. بدانید که پیش از من نیز رسول خدا صلی الله عليه وسلم و ابوبکر و عمر، افرادی جوان‌تر از افراد را در حکومت خویش به کار گماشتند[5]. در روایت است که بعد از عثمان، علی در دوران خلافت خود در مورد این نوع عملکرد عثمان، خطاب به مردم چنین گفت: ای مردم! بدانید که عثمان تنها مردان کامل و عدالت‌پیشه را به کار می‌گمارد، او را به این دلیل که افراد جوان را در حکومت خویش به کار می‌گرفت ملامت نکنید که رسول خدا صلی الله عليه وسلم نیز جوانان را به مسئولیت‌هایی مهم می‌گمارد کما اين‌كه عتاب بن اسید را که هنوز بیست سال سن داشت امیر مکه نمود.[6]

والیان عهد عثمان، همه، آگاه به عقاید و احکام شریعت بودند و هرگز در تمسک جستن به دین، راه افراط و تفریط را در پیش نمی‌گرفتند. هر چند آنان نیز چون دیگر انسان‌ها، مرتکب اشتباهات و خطاهایی مي‌شدند، اما شایسته نیست که به خاطر آن اندک موارد اشتباه و خطا، همه‌ي فضایل و خدمات چشم‌گیر عظیم آنان به دولت و امت اسلام را از یاد برد. در گفتارهای پیشین، به تفصیل، راجع به اقدامات والیان در ولایات تحت امر خود و خدمات درخشانی که آنان به اسلام و مسلمین تقدیم نمودند، صحبت شد و بیان کردیم که به خاطر درایت و شجاعت‌های آنان و امر ایشان بود که آن فتوحات عظیم حاصل آمد و صدها هزار نفر به دین اسلام مشرف شدند. حقیقتاً اگر این والیان و امرا چنان ایمان راستین و صادقانه و آن درایت و لیاقت لازم را نمی‌داشتند هرگز عزم جهاد با کفر و طاغوتیان زمان را نمی‌نمودند و خود و سپاهیانشان را در آن میادین مرگبار و وحشت‌زای نبرد گرفتار نمی‌کردند بلکه بالعکس، رفاه و آسایش خود و اطرافیانشان را بر می‌گزیدند و از آن نعمت‌های فراوانی که در اختیارشان بود نهایت لذت را می‌بردند. در واقع، باید دانست که آن پیروزی‌ها و فتوحات بزرگی که والیان و امرای عهد خلفای راشدینس به دست آوردند ثمره خصایل و فضایل نیک و حسنه‌ای بود که در پرتو قرآن و سنت رسول خدا صلی الله عليه وسلم به بار آورده بود و هر سردار و دولت‌مردی که قصد دارد بر این امت، حکومت براند می‌بایست از آن سرچشمه خصایل و فضایل کم‌نظیر خود را سیراب کند تا بتواند صلاحیت و لیاقت مناصب کشوری و لشکری را به بهترین شکل، به دست آورد.[7]

بدون شک، هر فردی که به تاریخ‌های معتبر، نظری دقیق بیافکند و در راه و روش و رفتار و گفتار والیان و سرداران عهد عثمان، بنگرد، به اثرات جهاد و نبردهای آنان با دشمنان دین، بیاندیشد و از مدیریت کم‌نظیر آنان در حکومت و تلاش ایشان در جهت تأمین رفاه و سعادت و امنیت امت اسلام آگاه شود، بیقین، به خاطر داشتن چنین تاریخ با شکوه و درخشان و وجود چنین مردان و رجال با کفایتی به خود خواهد بالید.

در حقیقت با آن سیاست‌ها و درایت‌های عثمان و والیان و أمرای او در آن برهه‌ي حساس از تاریخ اسلام بود که نه تنها خطر دشمنان نسبت به کیان امت اسلام از میان رفت بلکه قلمرو حکومت اسلامی و میزان قدرت و ثروت آن به چنان حدی رسید که کمتر در تاریخ، مانند آن‌را می‌توان یافت. اما می‌بینیم که روایت‌هایی مجعول و بی‌اساس، والیان و امرای این عهد را مورد حملات ناجوانمردانه خود قرار می‌دهند و آنان و اقدامات ایشان را مهمترین عامل شورش و طغیان مردم می‌دانند. باید دانست که طبق روایات معتبر و مستند، این والیان و امرا مرتکب هیچ اقدامی نشدند که مردم را علیه حکومت تحریک نماید و بدون شک آن روایاتی که چنین توهمی را ایجاد می‌کنند تنها ساخته و پرداخته ذهن بیمار جاعلان آن‌ها است. از سوی دیگر همین روایات، در مراحل بعد، خود عثمان را متهم می‌کنند که او والیان و امرا را از میان خویشان و نزدیکان خود انتخاب می‌کرد و همین باعث شد تا مردم از این سیاست تبعیض‌آمیز به ستوه آیند و سر به عصیان بر دارند. ما در جای خود، با ذکر دلایل کافی و قاطع، این اتهامات ناروا را رد و بطلان آن‌ها را اثبات می‌کنیم. در واقع، علی‌رغم اهتمام و عنایت ویژه‌ای که عثمان در تعیین افراد اصلح و مدیران و سرداران شایسته و توانمند به کار می‌بست، باز می‌بینیم که این شخصیت ممتاز و کم‌نظیر در تاریخ اسلام و نیز والیان و امرای لایق و با کفایت او از تهمت‌ها و افتراهای فتنه‌انگیزان و دروغ‌پردازان منافق در امان نمانده و از همان دوران، زیر بارانی از توهین‌ها و افتراها قرار گرفته‌اند. آن‌چه که بیشتر از همه، تأسف برانگیز است، تحت تأثیر قرار گرفتن محققان و پژوهشگران قدیم و جدید از این روایات می‌باشد. آنان این روایات دروغین را به طور غیر منصفانه و بدون هیچ نوع تحقیق و تفحّص دقیق و درستی در نوشته‌های خود منعکس نموده و آن‌ها را پایه و اساس استدلال‌های‌ خود قرار داده‌اند.

در میان این نویسندگان می‌توان افراد زیر را نام برد که در آثار خویش این رویه نادرست را در پیش گرفته و در مورد صحابه و تابعین، احکامی ناعادلانه و گاه نادرست را صادر کرده‌اند: طه حسین در کتاب «الفتنه الکبری»، راضی عبدالرحیم در کتاب «النظام الإداری و الحربی»، صبحی صالح در کتاب «النظم الإسلامیة»، مولوی حسین در کتاب «دراسات فی النظم العربیه و الإسلامیه»، محمد ملحم در کتاب «تاریخ البحرین فی القرن الاول الهجری»، بدوی عبداللطیف در «الأحزاب السیاسیه فی فجر الإسلام» انور رفاعی در کتاب «النظم الإسلامیه»، محمد ریس در کتاب «النظریات السیاسیه»، علی حسنی خربوطلی در کتاب «الإسلام و الخلافه»، ابو الأعلی مودودی در کتاب «الملک و الخلافه»، و سید قطب در کتاب «العداله الإجتماعیه».

در پایان این گفتار، می‌توان گفت که عثمان بن عفانس این یار رسول الله و مهاجر فی سبیل الله که جزو سابقین اولین به شمار می‌آید، خلیفه‌ای مظلوم بود که هم پیشینیان آگاهانه و یا از روی جهل، نسبت به او جفا روا داشتند و هم معاصرین ما در حق او جانب انصاف و عدالت را رعایت نکرده‌اند.[8]

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع:کتاب عثمان ابن عفان رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 

سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

-----------------------------------------

[1]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/247).

[2]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/247) و تاریخ الطبری (5/416).

[3]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/247)، تاریخ الطبری (5/416).

[4]- تاریخ الطبری (5/416).

[5]- همان (5/355).

[6]- البدایة و النهایة (7/178).

[7]- المدینة


و المنورة؛ فجر الإسلام و العصر الراشدی (2/211).

[8]- حاشیة المنتقی من منهاج الإعتدال، ص390.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان