سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

27 شهريور 1404 25/03/1447 2025 Sep 18

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 8034058
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 252   تعداد بازدید: 2848 تاریخ اضافه: 2010-03-25

أباطیل و أکاذیب اهل بدعت درمورد ماجرای شورا

بسم الله الرحمن الرحیم

 

رافضی‌ها در مورد تاریخ اسلام، دست به جعل اخبار و روایات دروغینی زده‌اند که ماجرای شورا وانتخاب عثمان نیز از این امر مستثنی نیست. خاورشناسان نیز در آثار خود این روایات را منعکس کرده و آن‌ها را گسترش داده‌اند. بعد از آنان، متأسفانه نویسندگان و محقّقان معاصر نیز بدون تحقیق و پالایش روایت و اخبار، در کتاب‌های خود، آنان را مورد استناد قرار می‌دهند.

رافضی‌ها با اهتمام به این رویداد مهم در تاریخ اسلام، به تألیف در این زمینه و نشر أکاذیب و أباطیل راجع به آن پرداخته‌اند که به عنوان مثال می‌توان به أبومخنف و کتاب او، کتاب الشوری، ابن عقده، ابن بابویه[1] می‌توان اشاره کرد. ابن سعد از طریق واقدیه روایتی را راجع به ماجرای شورا و بیعت مردم با عثمان نقل نموده است[2]. همچنین از طریق عبیدالله بن موسی روایتی در مورد قتل عمر و تعیین اعضای شورا، وصیت او در خصوص به خلافت رسیدن علی و عثمان و وصیت او به صهیب در این زمینه را در کتاب خود به ثبت رسانیده است.[3]

نیز بلاذری خبری را در مورد ماجرای شورا و جریان بیعت با عثمان، از ابومخنف[4]، هشام کلبی[5]، واقدی[6] و عبیدالله بن موسی[7] نقل کرده است. طبری هم در این ماجرا، به روایتی از ابومخنف استناد کرده است.[8]

ابن ابی‌حدید در بیان جریان شورا، از روایات احمد بن عبدالعزیز جوهری[9] و همچنین کتاب «الشوری» واقدی استفاده کرده است[10]. مهمترین مضامین این روایات عبارتند از:

1- متهم نمودن صحابه به تبعیض در امر تعیین خلیفه

روایات مجعولی وجود دارند که صحابه را متهم به تبعیض و ضایع کردن حق دیگران در تعیین خلیفه نموده‌اند و چنین بیان داشته‌اند که علی از اقدامات عبدالرحمن جهت برگزیدن خلیفه خشنود نبوده است. ابومخنف و هشام کلبی از پدر خود و احمد جوهری روایت می‌کنند که عمر وصیّت کرد: در صورتی که تعداد آرای دو نامزد برابر شد، نامزد مورد تأیید عبدالرحمن به خلافت انتخاب گردد و علی به همین خاطر احساس می‌کرد که حقّش ضایع خواهد شد؛ زیرا عبدالرحمن، به خاطر رابطه دامادي‌ای که با عثمان داشت و از طریق ازدواج عبدالرحمن با ام‌کلثوم دختر عقبه بن أبی معیط و خواهر ولید حاصل آمده بود[11]، او را انتخاب می‌کند[12]. ابن تیمیه با ردّ هر نوع نسبت نزدیک میان عبدالرحمن و عثمان، بیان می‌کند که عبدالرحمن نه برادر عثمان بود نه پسر عمو و نه از قبیله او؛ عبدالرحمن از بنی‌زهره بود و عثمان از بنی‌امیه و رابطه بنی‌زهره با بنی‌هاشم به مراتب نزدیکتر از رابطه آن با بنی‌امیه بوده است. از طرفی دیگر بنی‌زهره، دائی‌های پیامبر خدا صلی الله عليه وسلم بودند و عبدالرحمن و سعد بن أبی وقّاص نیز من جمله آن‌ها بشمار می آمدند، همانطور که رسول خدا صلی الله عليه وسلم به سعد گفت: «این مرد، دائی من است»[13]. همچنین باید در نظر داشت که رسول خدا صلی الله عليه وسلم هرگز بین دو مهاجر و یا دو انصار پیمان اخوّت برقرار نکرد و طبق احادیث مشهور آن حضرتص سعد بن ربیع[14] را برادر عبدالرحمن بن عوف تعیین نمودند؛ حال این روایات مجهول او یا از یاد برده‌اند که نسبت خونی، نزد عرب، از نسبت دامادی قوی‌تر بوده است؛ همچنین آنان آن رابطة عمیق و شگرف میان مسلمانان نسل اول را درک ننموده و پی نبرده‌اند که این رابطه براساس رابطه خویشاوندی نبوده است.

2- حزب بنی‌امیّه و حزب بنی‌هاشم

در روایت ابومخنف چنین آمده که یاران رسول خدا صلی الله عليه وسلم در امر تعیین خلیفه به دو دسته طرفداران بنی‌امیه و طرفداران بنی‌هاشم تقسیم شدند و در این مورد با هم به مجادله و نزاع پرداختند؛ اما باید دانست که این قبیل روایات براساس هیچ سند معتبر و صحیحی نمی‌باشند[15]. متأسفانه بعضی از مؤرّخان بر اساس همین روایات غیرمعتبر، به تحلیل‌ها و بررسی‌های اشتباهی گرفتار آمده‌اند، اين‌كه آنان موضوع مشورت اصحاب پیامبر در خصوص انتخاب خلیفه جدید را به اختلافاتی عشایری به تصویر کشیده اند، واين‌كه مردم به دو گروه اموی و هاشمی تقسیم شدند، و این یک تصویری مردود و مطرود است، زیرا آنان در کنار هم و به خاطر اسلام با پدران و برادران و قبائل نبرد کردند، آنان متاع بی‌ارزش دنیا را فدا می‌کردند تا دین خود را حفظ کنند، بنابراین، این نوع موضعگیری‌ها و اقدامات از صحابه‌ای که بشارت بهشت به آنان داده شده کاملاً غیرممکن می‌باشد، آنان بسیار بزرگوارتر از آن بوده‌اند که مشکلات و مسايل خود را از این طریق حلّ و فصل نمایند.[16]

3- سخنانی که به دروغ به علی بن أبی طالب نسبت داده‌اند

ابن کثیر در این رابطه می‌گوید: آنچه که مؤرّخانی چون ابن جریر از راویانی ناشناس روایت کرده‌اند که علی به عبدالرحمن گفت: تو مرا فریب دادی و عثمان را به مقام خلافت رساندی تا همیشه با تو مشورت نماید و تو در خلافت او صاحب قدرت باشی و عبدالرحمن چون آیه:

 

« إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا» الفتح: ١٠

(بي‌گمان كساني كه (در بيعه ‌الرضوانِ حديبيّه) با تو پيمان (جان) مي‌بندند، در حقيقت با خدا پيمان مي‌بندند، و در اصل (دست خود را كه در دست پيشوا و رهبرشان پيغمبر مي‌گذارند، و دست رسول بالاي دست ايشان قرار مي‌گيرد، اين دست به منزله دست خدا است و) دست خدا بالاي دست آنان است! هر كس پيمان‌شكني كند به زيان خود پيمان‌شكني مي‌كند، و آن كس كه در برابر پيماني كه با خدا بسته است وفادار بماند و آن را رعايت بدارد، خدا پاداش بسيار بزرگي به او عطاء مي‌كند).

را شنید از سخن بازماند، مخالف احادیث صحيح است، زيرا در واقع روش صحابه برخلاف این احادیث ضعیف و مجهولی است که رافضی‌ها و داستان‌پردازانی که حدیث صحيح و باطل را از هم تشخیص نمی‌دهند، روایت کرده‌اند.[17]

4- متهم کردن عمرو بن عاص و مغیره بن شعبه

ابومخنف روایت می‌کند که عمرو بن عاص و مغیره بن شعبه هنگام جریان جلسه شورا، بر در خانه‌ای که اعضای شورا در آن‌جا بودند نشسته بودند که سعد بن ابی‌وقاص از کنار آن ردّ شد، حال به این رفتاری نگاه کنید که مردمان پست نیز از این کار امتناع می‌کنند، از این عجیب‌تر سخن سعد به اوست که گفت: این‌جا نشسته‌اید که مردم فکر کند شما عضو شورا هستید، اما بدانید که اعضای آن‌را می‌شناسند، هر کس در این روایت، خوب بیاندیشد کاملاً پی به تناقضات آن می‌برد. دکتر یحیی‌الیَحْیی در کتاب خود، به مثال‌ها و نمونه‌هایی پرداخته که برای اثبات بطلان این روایت کفایت می‌کند[18]. در واقع این نگاهی بود کوتاه بر این روایات مجعول تا هوشیار شد و از این نوع روایات که در گوشه‌گوشه تاریخ و فرهنگ اسلام پراکنده شده است، بپرهیزیم.

 

وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب عثمان ابن عفان، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

-----------------------------------------

[1] الذریعة إلی تصانیف الشیعه (14/246).

[2]- الطبقات الکبری (3/63 – 67).

[3]- الطبقات الکبری (3/340).

[4]- أنساب الأشراف (18 -19).

[5]- أنساب الأشراف (18 -19).

[6]- أنساب الأشراف (18 -19).

[7]- أنساب الأشراف (5/6).

[8]- أثر التشیع علی الروایات التاریخیه، عبدالعزیز نور، 321.

[9]- شرح نهج البلاغه (9/49، 50 و58).

[10]- شرح نهج البلاغه (9/15).

[11]- الطبقات الکبری (3/127).

[12]- اثر التشیع علی الروایات التاریخیه، 322.

[13]- صحیح سنن الترمذی (4018).

[14]- صحیح البخاری، کتاب مناقب الأنصار (3780).

[15]- مرویات ابی مخنف فی تاریخ الطبری، 177 –178.

[16]- الخلفاء الراشدون، أمین القضاة، 78 – 79.

[17]- البدایة و النهایة (7/152).

[18]- مرویات أبی مخنف، ص179.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان