شعیب ـ علیه السلام ـ به تصویر قرآن
{وَإِلَى مَدْینَ أَخَاهُمْ شُعَیبًا قَالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکمْ مِنْ إِلَهٍ غَیرُهُ قَدْ جَاءَتْکمْ بَینَةٌ مِنْ رَبِّکمْ فَأَوْفُوا الْکیلَ وَالْمِیزَانَ وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَلا تُفْسِدُوا فِی الأرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِهَا ذَلِکمْ خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ}[1] (اعراف: 85).
ذکر شعیب در قرآن:
در قرآن ده بار سخن از شعیب آمده است. در مواطن متفرقهای از سورههای اعراف، هود، شعراء و عنکبوت... خداوند او را به سوی مردم مدین مبعوث فرمود. مردم مدین به «اصحاب الأیکة» نیز شهرت دارند.{کذَّبَ أَصْحَابُ الأیکةِ الْمُرْسَلِینَ (١٧٦) إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَیبٌ أَلا تَتَّقُونَ}[2] (شعراء: 177- 176).
بعضی از مفسران عقیده دارند «اصحاب الأیکة» قوم دیگری غیر از مردم مدین بودهاند خداوند بعد از هلاک مردم مدین شعیب را به سوی آنها فرستاد آنها نیز او را تکذیب کردند در نتیجه خداوند آنها را به عذاب موسوم به «یوم الظلة» روز سایه (روز ابری) گرفتار کرد. اما قول صحیح این است که اهل مدین همان قوم موسوم به «اصحاب الأیکة» هستند. چون خداوند در تبیین صفات آنها در سورهی شعراء میفرماید آنها در پیمانه و سنجش خیانت میورزیدند و این صفت اهل مدین بود از این رو آنها را «اصحاب الأیکة» مینامند چون أیکه یعنی کشتزار و مزرعهای که مملو از درخت و میوه های گوناگون است، آنها دارای باغها و بستانهای فراوان بودند از این رو «اصحاب الأیکة» نامیده میشوند.
نسب شعیب:
شعیب پسر میکیل پسر یشجر پسر مدین یکی از فرزندان ابراهیم خلیل علیه السلام است. مادرش دختر لوط بود. بعد از لوط مبعوث گردید. خداوند در داستان قومش میفرماید:{وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْکمْ بِبَعِیدٍ}[3] (هود: 89).
رسالت شعیب قبل از رسالت موسی بوده است. چون خداوند بعد از ذکر نوح و هود و صالح و لوط و شعیب بحث از موسی به میان میآورد.{ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى بِآیاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ}[4] (اعراف: 103).
این آیه دلالت دارد بر اینکه شعیب قبل از موسی و هارون زیسته است. اما بعضی از تاریخ نویسان به خطا رفتهاند و گفتهاند: شعیب چند قرن بعد از موسی مبعوث شده است. اما این سخن با نص سابق منافات دارد. این عده به اشتباه (شعیا) را که یکی از انبیای غیرمذکور در قرآن است شعیب گرفتهاند و خطا از اینجا ناشی شده است، برخی از محققین روی این مسئله تحقیق کرده و بیان کافی نمودهاند.
محل سکونت اهل مدین:
مردم مدین یک ملت عرب بودند که در سرزمین حجاز درجهت شمالی آن نزدیک بندر عقبه (جهت شمالی آن) میزیستند. طبری گوید: فاصلهی میان سرزمین مصر و مدین هشت شبانه روز راه است و در سرزمینی واقع شده بودند که هم اکنون عمان نامیده میشود و در جنوب فلسطین واقع شده، نسب مردم مدین، به مدین یکی از فرزندان ابراهیم منتهی میشود. در تورات مدیان نامیده شده است؛ از اینرو این قوم مدین نامیده شدهاند. چون مدین پسر ابراهیم به میان آنها رفت[5] و از ایشان زن گرفت و در میان آنها صاحب خانواده شد و به خاطر آن اهل مدین نام گرفتند.
دعوت شعیب از قومش:
مردم مدین اهل تجارت و کشاورزی بودند، در رفاهیت و نعمت بسر میبردند و پیرو دینی بودند که از ابراهیم به ارث گرفته بودند. اما دیری نپایید که عهد شکنی کردند، دین را تغییر دادند و به کفر روی آوردند و از صراط مستقیم منحرف شدند و منکرات عدیده از جمله «تطفیف» در توزین و پیمانه میان آنها رواج پیدا کرد. کالای خود را گران به مردم میفروختند و کلای آنها به قیمت ناچیز از آنان میگرفتند و فساد در روی زمین براه میانداختند.
خداوند حضرت شعیب را در میان آنها مبعوث کرد. آنها را به توحید فراخواند و از عذاب خدا بیم داد و از تطفیف در پیمانه و توزین باز داشت و آنها را به صلاح و عدم فساد امر نمود. قسمت کمی از مردم به او ایمان آوردند و بقیه او را تکذیب کردند. تکذیب کنندگان در نهایت گمراهی و انکار بسر میبردند. سر راه مردم میایستادند و آنها را از رفتن به نزد شعیب و ایمان آوردن باز میداشتند و کسانی را که ایمان میآوردند به شدت تهدید میکردند.
چنانکه قرآن کریم از زبان شعیب نقل میکند: {وَلا تَقْعُدُوا بِکلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا}[6] (اعراف: 86).
و چون شعیب بر دعوت و موعظهی آنها اصرار میورزند دشمنی خود را با وی آشکار کردند و ادعا کردند که کلام وی را نمیفهمند و هدف وی نمیدانند و او را تهدید کردند، اگر از این دعوت دست بکشد او را میکشند.
{قَالُوا یا شُعَیبُ مَا نَفْقَهُ کثِیرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاک فِینَا ضَعِیفًا وَلَوْلا رَهْطُک لَرَجَمْنَاک وَمَا أَنْتَ عَلَینَا بِعَزِیزٍ}[7] (هود: 91).
بعد او را به اخراج از روستا تهدید کردند و گفتند: اگر او و پیروانش از دین جدید دست برندارند و به ملت آنها برنگردند، اخراجشان نمایند. {قَالَ الْمَلأ الَّذِینَ اسْتَکبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّک یا شُعَیبُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَک مِنْ قَرْیتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ کنَّا کارِهِینَ}[8] (اعراف: 88).
درس عبرت از داستان شعیب:
عملکرد این قوم جای تعجب است! پیغمبر خدا آنها را به سوی دعوتی انسانی کریم و واضح همچو خورشید در وسط آسمان فرا میخواند ولی در جواب او میگویند: {مَا نَفْقَهُ کثِیرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاک فِینَا ضَعِیفًا}[9] (هود: 91).
با اینکه دعوت او در نهایت ظهور و وضوح بود زیرا آنها را به ترک عبادت غیر خدا دعوت میکرد، ولی آنها او را به اخراج از روستا تهدید میکردند او آنها را به ترک منکر قبیح (تطفیف در پیمانه و میزان) دعوت میکرد ولی مسخرهکنان او را به سخیفترین کلمات جواب میدادند و نماز و عبادت او را مسخره مینمودند.
{قَالُوا یا شُعَیبُ أَصَلاتُک تَأْمُرُک أَنْ نَتْرُک مَا یعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّک لأنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ}[10] (هود: 87).
به راستی جای تعجب است که عالم و دانشمند از سوی جاهل نادان مورد تمسخر واقع شود و دیوانهی عاقل را به مسخره بگیرد و فرد سفیه خود را صاحب حجت و برهان عنوان کند و بخواهد با استفاده از حجت واهیش بر خصمی که به سوی طهارت و عفت و پاکی فرا میخواند اقامهی حجت نماید، چه زمانی استقامت و پاکدامنی و فضیلت نقص و عیب تلقی شده اما منطق بغی و عدوان فضیلت و شرافت میباشد؟! چنانکه قوم لوط به پیغمبر و پیروان مؤمنش میگفتند:
{أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْیتِکمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یتَطَهَّرُونَ} موقف قوم شعیب نیز با پیغمبرشان چنین بود و میگفتند: {وَقَالَ الْمَلأ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیبًا إِنَّکمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ}[11] (اعراف: 90).
هلاک قوم مدین:
آنها از فرط حماقت از شعیب خواستند قطعهای از آسمان بر آنها بباراند اگر در دعوتش صادق است، عذاب روز ابری (الظلة) بر آنها فرود آمد خداوند به مدت 7 روز گرمای شدیدی بر آنها مسلط کرد طوری که آبهایشان به غلیان درآمد بعد ابری به سوی منطقهی آنها آمد جهت فرار از گرما زیر سایهی آن جمع شدند چون همگی زیر سایه جمع شدند؛ زمین زیر پاهایشان به لرزه درآمد صدای شدیدی آنها را فرا گرفت و آتشی از آسمان فرود آمد و آنها را در کام خود فرو برد. {فَکذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ یوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کانَ عَذَابَ یوْمٍ عَظِیمٍ}[12] (شعراء: 189).
شعیب بعد از نابودی قومش مدتی زندگی کرد بعد در مقطعی از زمان (فاصلهی میان وفات یوسف و تولد و نشأت موسی) از دنیا رفت. ظن غالب بر این است که حوادث نابودی قومش بعد از انتقال بنی اسرائیل به سوی مصر بوده است. والله أعلم.
منبع مقاله: پیغمبری و پیغامبران در قرآن، مؤلف: شیخ علی صابونی، مترجم: محمد ملازاده
عصر اسلام
IslamAge.com
[1] شعیب را هم به سوی اهل مدین که خود از آنان بود فرستادیم بدیشان گفت: ای قوم من خدا را بپرستید که جز او معبودی ندارید. معجزهای از سوی پروردگارتان برایتان آمده است. ترازو و پیمانه را به تمام و کمال بکشید و بپردازید و از حقوق مردم چیزی نکاهید و در زمین بعد از اصلاح آن فساد و تباهی مکنید. این کار به سوی شما است اگر ایمان دارید.
[2] ساکنان أیکه پیغمبران را دروغگو نامیدند * هنگامی که شعیب بدیشان گفت: هان پرهیزگاری کنید.
[3] قوم لوط از شما چندان دور نیست.
[4] سپس به دنبال آنان موسی را همراه با دلایل روشن و معجزات متقن خود به سوی فرعون و اطرافیان او فرستادیم.
[5] شایان ذکر است که ابراهیم فقط دو پسر داشته (اسماعیل و اسحاق) احتمال دارد که مدین نوهی ابراهیم باشد. (مترجم).
[6] شما بر سر راهها منشینید تا مؤمنان به خدا را بترسانید و از راه الله باز دارید و آن را کج بنمایید.
[7] گفتند: ای شعیب بسیاری از چیزهایی را که میگویی نمیفهمیم و ما شما را در میان خود ضعیف میبینیم اگر قبیلهی اندک تو نبود ما تو را سنگباران میکردیم و تو در پیش ما قدر و ارزش نداری.
[8] اشراف و سران متکبر قوم شعیب گفتند: ای شعیب حتماً تو و کسانی را که با تو ایمان آوردهاند از شهر و آبادی خود بیرون میکنیم مگر اینکه به آئین ما درآئید. شعیب گفت: آیا ما به آئین شما در میآییم در حالی که دوست نمیداریم و نمیپسندیم.
[9] بسیاری از چیزهایی را که میگویی نمیفهمیم و ما شما را در میان خود ضعیف میبینیم.
[10] گفتند: ای شعیب آیا نمازهایت به تو دستور میدهد که ما چیزهایی را ترک کنیم که پدرانمان آنها را پرستیدهاند و ما نمیتوانیم به دلخواه خود در اصول خویش تصرف کنیم تو که مرد شکیبا و خردمندی هستی.
[11] اشراف و سران کافر قوم او گفتند: اگر از شعیب پیروی کنید در این صورت شما زیانکار میگردید.
[12] پس او را دروغزن انگاشتند و عذاب روز ابر سایهگستر آنان را فرو گرفت كه آن عذاب روزی سهمگین بود.
|