سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

18 خرداد 1402 19/11/1444 2023 Jun 08

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 571
بازدید کـل سايت: 6400999
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 220   تعداد بازدید: 2146 تاریخ اضافه: 2010-03-25

سزاوارتر بودن عثمان بن عفّان به امر خلافت

بسم الله الرحمن الرحیم

 

هیچ شکی وجود ندارد که عثمان بن عفّان به مقام خلافت سزاوارتر بودند و این را هر صاحب قلب و فکر پاک و بدور از نفرت بدان اذعان می‌کند و تنها رافضی‌هایی که تنها سرمایه‌شان از دین، لعن و دشنام صحابه رسول خدا صلی الله عليه وسلم می‌باشد به این روایات و اباطیل که بی‌ارزش هستند و بطلان آن‌ها آشکار است، می‌پردازند[1]. در مورد سزاوارتر بودن عثمان نسبت به مقام خلافت، قرآن و احادیث صحیح چنین آمده است:

1- خداوند متعال در قرآن چنین فرموده است:

« وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ » النور: ٥٥

(خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده‌اند و كارهاي شايسته انجام داده‌اند، وعده مي‌دهد كه آنان را قطعاً جايگزين (پيشينيان، و وارث فرماندهي و حكومت ايشان) در زمين خواهد كرد (تا آن را پس از ظلم ظالمان، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند) همان گونه كه پيشينيان (دادگر و مؤمن ملّتهاي گذشته) را جايگزين (طاغيان و ياغيان ستمگر) قبل از خود (در ادوار و اعصار دور و دراز تاريخ) كرده است (و حكومت و قدرت را بدانان بخشيده است). همچنين آئين (اسلام نام) ايشان را كه براي آنان مي‌پسندد، حتماً (در زمين) پابرجا و برقرار خواهد ساخت، و نيز خوف و هراس آنان را به امنيّت و آرامش مبدّل مي‌سازد،  (آن چنان كه بدون دغدغه و دلهره از ديگران، تنها) مرا مي‌پرستند و چيزي را انبازم نمي‌گردانند. بعد از اين (وعده راستين) كساني كه كافر شوند، آنان كاملاً بيرون شوندگان (از دائره ايمان و اسلام) بشمارند (و متمرّدان و مرتدّان حقيقي مي‌باشند)).

هر آینه، عثمان از جمله مصادیق این آیه شریفه بود که خداوند آنان را قدرت و مکانت، عطا فرمود، او در دوران خلافت خویش، عدالت را گسترانید و اقامة نماز، پرداخت زکات و امر به معروف و نهی از منکر را سیره خویش ساخت.[2]

2- خداوند – عزّوجلّ – در قرآن می‌فرماید:

« قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا » الفتح: ١٦

(به بازپس‌ماندگان عربهاي باديه‌نشين بگو: از شما دعوت خواهد شد كه به سوي قومي جنگجو و پرقدرت بيرون رويد. با آنان پيكار مي‌كنيد يا اين كه مسلمان مي‌شوند. (يعني دو راه بيشتر در پيش نخواهند داشت: رزم با مسلمانان، يا پذيرش دين آنان). اگر فرمانبرداري كنيد، خداوند پاداش خوبي به شما خواهد داد، و اگر سرپيچي كنيد، همان گونه كه قبلاً نيز سرپيچي كرده‌ايد، خداوند با عذاب دردناكي عذابتان خواهد داد).

بعد از رحلت پیامبر خدا صلی الله عليه وسلم ، عثمان پس از ابوبکر و عمر، کسی بود که آن بادیه‌نشینان عرب را به جنگ با رومیان، ایرانیان و ترک‌ها فراخواند، بنابراین، طبق نصّ صریح قرآن، آن خلفا واجب الاطاعه می‌باشند و قاعدتاً خلافت آنان نیز برحق بوده است.[3]

3- ابوموسی أشعریس از رسول خدا صلی الله عليه وسلم روایت می‌کند که او روزی با حضرت در یکی از باغهاي مدینه نشسته بود که مردی درِ باغ را کوبید، حضرت صلی الله عليه وسلم  فرمود:

«ائذن له وبشره بالجنة».

«برو در را باز کن و به آن‌که پشت در است بگو که رسول خدا صلی الله عليه وسلم تو را به بهشت بشارت می‌دهد». و چون در را باز نمود دیدم آن‌که پشت در است ابوبکر می‌باشد. پس از مدتی، مرد دیگری درِ باغ را کوبید، رسول خدا صلی الله عليه وسلم باز به من فرمود:

«ائذن له وبشره بالجنة».

«به آنکه پشت در است بگویم رسول خدا صلی الله عليه وسلم او را به بهشت بشارت می‌دهد». چون در را گشودم دیدم که او عمر است. بعد از گذشت لحظاتی، مرد دیگری در باغ را کوبید، این بارهم حضرت صلی الله عليه وسلم  فرمودند:

«ائذن له وبشره بالجنة على بلوى تصيبه».

«برو در را به روی او بگشا و به او بگو که رسول خدا صلی الله عليه وسلم تو را به خاطر صبر و تحمّل در برابر مصیبتی که بر سر او می‌آید به بهشت بشارت می‌دهد». چون در را گشودم، دیدم عثمان پشت در ایستاده است[4]. این حدیث، خود اثبات می‌کند که رسول خدا صلی الله عليه وسلم به ترتیب خلافت بعد از خویش اشاره نموده و سال‌ها قبل از وقوع ماجرای فتنه مثل عثمان رضی الله عنه  او دیگر صحابه رضی الله عنهم   را از آن آگاه نمود. از دیگر سو این حدیث، بیانگر رضایت خدا و رسولش صلی الله عليه وسلم  از این مرد بزرگ می‌باشد که در راه دین خدا جان خویش را از دست داد.[5]

4- ابوداود از جابر بن عبداللهس روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله عليه وسلم فرمود:

«أُرِيَ الليلة رجلٌ صالح: أن أبا بكر نيط برسول الله ×، ونيط عمر بأبي بكر، ونيط عثمان بعمر».

«امشب، مرد صالحی را در خواب دیدم که ابوبکر دستان رسول خدا صلی الله عليه وسلم را گرفته و عمر نیز دستان ابوبکر را و عثمان نیز به عمر چنگ زده است».

جابر گوید: چون رسول خدا صلی الله عليه وسلم از پیش ما رفت، ما به یکدیگر گفتیم: بیقین، آن مرد صالح، خود رسول خدا است و این خواب، نشان می‌دهد که بعد از حضرت رسول صلی الله علیه وسلم  این بزرگواران، سکان رهبری امت اسلام را به دست خواهند گرفت.[6]

5- حاکم در کتاب خود، به نقل از ابوهریرهس روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله عليه وسلم به یاران خود فرمود که:

«إنها ستكون فتنة واختلاف -أو اختلاف وفتنة».

«بعد از من فتنه و اختلاف عظیمی در میان امّت رخ می‌دهد».

یاران گفتند: یا رسول الله! به ما بگویید که در آن وضعیت، چکار باید کرد؟ او صلی الله علیه وسلم در حالی که به عثمان نگاه می‌کرد، فرمود:

«عليكم بالأمين وأصحابه».

«جانب امین امت و یارانش را بگیرید»[7].

این حدیث، خود، از معجزات پیامبر خدا صلی الله عليه وسلم و از دلایل حقّانیّت نبوّت ایشان است. از طرف دیگر، این حدیث، مؤیّد عثمان رضی الله عنه  و بیانگر بر حق بودن او و بطلان ادعاهای دشمنان او می‌باشد. نیر در حدیثی دیگر، رسول خدا صلی الله عليه وسلم اعلام کرد که عثمان بر طریق هدایت است و هرگز از آن منحرف نخواهد شد.[8]

6- ابوعیسی تِرْمِذی از امّ‌المؤمنین عائشهل روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله عليه وسلم خطاب به عثمان گفت:

«يا عثمان، إنه لعل الله يقمِّصك قميصًا فإن أرادوك على خلعه فلا تخلعه لهم».

«بدان که خداوند، پیراهني را بر تن تو خواهد کرد که در هر صورت، اگرمردمانی تو را وادار کنند که آن را از تنت بیرون بیاوری، هرگز این کار را مکن»[9].

این حدیث، علاوه بر تأیید حقانیت خلافت عثمان رضی الله عنه  که از آن به پیراهن تعبیر شده است، بیان می‌دارد که اگر مردمانی از عثمان رضی الله عنه  بخواهند که بنا به میل آنان، او از آن مقام کناره گیرد، نباید به درخواست آنان عمل کرد و به خواست نامشروع آنان تن در داد.[10]

7- ترمذی از ابوسهله نقل می‌کند که عثمان در روز فتنه به او گفت که رسول خدا صلی الله عليه وسلم با او پیمانی بسته است و او بر آن عهد، صبر و استقامت خواهد نمود و به آن وفادار می‌ماند[11]. در واقع، این عهد و پیمان، همان حدیث پیراهن می‌باشد که در آن رسول خدا صلی الله عليه وسلم به عثمان سفارش کرد که: «در برابر خواست مردمان مقاومت کند و از مقام خود کناره نگیرد».[12]

8- حاکم از ابوسهله، مولای عثمان، روایت می‌کند که امّ‌المؤمنین عائشه رضی الله عنها  تعریف نمود: روزی رسول خدا صلی الله عليه وسلم به ما فرمود: « که دوست دارد یکی از یارانش را ببیند»، به آن حضرت عرض کردیم: آیا مایل هستید که ابوبکر را صدا بزنیم تا نزد شما بیاید؛ ایشان فرمود: « خیر». گفتم: عمر چطور؟ ایشان باز جواب ردّ دادند. با آمدن علی نیز موافقت ننمود. چون نام عثمان را بردیم، آن حضرت خوشحال شدند و از ما خواستند که او را فرا خوانیم، هنگامی که عثمان به خانه ما آمد، رسول خدا صلی الله عليه وسلم از من خواست تا از اتاق بیرون بروم و سپس به صحبت کردن با عثمان پرداخت، بعد از مدّتی دیدم که رنگ رخسار عثمان دگرگون شد. آن روزی که خانه عثمان رضی الله عنه  در محاصره شورشیان بود به او گفتیم چرا فرمان نبرد نمی‌دهید؟ گفت: رسول خدا صلی الله عليه وسلم با من عهدی بسته است که باید به آن وفادار بمانم و بر آن صبر کنم.[13]

 این حدیث نیز چون احادیث پیشین، مؤیّد حقّانیت خلافت عثمان رضی الله عنه  می‌باشد و نشان می‌دهد که خلافت او مورد تأیید رسول خدا صلی الله عليه وسلم بوده است. در واقع، براساس همین احادیث معتبر، هر کس خلافت عثمان را نپذیرد، او را از اهل بهشت و جزو شهدا نداند و با قلب و زبان به توهین و تخریب شخصیت او بپردازد باید، در صحّت ایمان خود شک کند.[14]

9- بخاری نیز از عبدالله بن عمر رضی الله عنه  روایت می‌کند که صحابه در زمان حیات رسول خدا صلی الله عليه وسلم هیچ کس را با ابوبکر برابر نمی‌دانستند و بعد از او عمر و سپس عثمان را برتر از دیگر صحابه می‌پنداشتند. غیر از این سه نفر، آنان دیگر صحابه را با هم برابر می‌دانستند و هیچکدام را بر دیگری ترجیح نمی‌دادند[15]. این روایت نشان می‌هد که چطور خداوند متعال زمینه به خلافت رسیدن ابوبکر، عمر و عثمان را به قلبهای صحابه الهام نموده و آنان را مهیای پذیرش آن ساخت. [16]

این تیمیه در این رابطه چنین می‌گوید: این روایت خبر از آن می‌دهد که صحابه، ابوبکرس را بر دیگران برتری می‌دادند و بعد از او عمر و سپس عثمان را بهتر از دیگر صحابه می‌دانستند. در روایتی دیگر نیز نقل است که پیامبر خدا صلی الله عليه وسلم از این ماجرا باخبر بودند اما با آن مخالفتی ننمودند، بنابراین، این رجحان و فضیلت خلفای راشدین بر دیگر صحابه، از طریق احادیث و روایات رسول خدا صلی الله عليه وسلم به اثبات رسیده است. اگر هم دراین احادیث، شک کنیم، خود رفتار مهاجرین و انصار این واقعیت را می‌رساند و در عین حال با مخالفت رسول خدا صلی الله عليه وسلم نیز مواجه نشدند. از طرف دیگر، اجماع صحابه بر خلافت عثمان رضی الله عنه  و بیعت داوطلبانه و از روی رضایت صحابه رضی الله عنهم  ، خود، دلیلی دیگر بر این نکته می‌باشد.[17]

تمامی این احادیث، همه و همه، بیانگر لایق‌تر بودن عثمان نسبت به امر خلافت است و هر کس که خود را پایبند به قرآن و سنّت رسول خدا صلی الله عليه وسلم می‌داند نباید در آن شکی به خود راه دهد. در واقع، بر هر مسلمانی واجب است به این امر مهم باور داشته باشد و در برابر شواهد و نصوصی که صحّت این مسأله را به اثبات می‌رسانند سر تسلیم فرود آورد.[18]

 

وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب عثمان ابن عفان، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

------------------------------------------------

[1]- عقیدة أهل السنّة فی الصحابه (2/656).

[2]- عقیدة أهل السنّة فی الصحابة (2/656).

[3]- الفصل فی الملل و الأهواء و النحل (4/109 –110).

[4]- صحیح البخاری (حدیث3695).

[5]- عقیدة أهل السنّة فی الصحابة (2/657).

[6]- سنن ابوداود (2/513).

[7]- المستدرک (3/99).

[8]- عقیدة أهل السنّة فی الصحابة (2/660).

[9]- فضائل الصحابه (1/613).

[10]- الدین الخالص (3/446).

[11]- فضائل الصحابه (1/605)، سنن الترمذی (5/295).

[12]- تحفة الأحوذی (10/209).

[13]- فضائل الصحابه (1/605)، المستدرک (3/99) سند این حدیث در هر دو کتاب، صحیح می‌باشد.

[14]- الدین الخالص (3/446).

[15]- صحیح البخاری (کتاب فضائل أصحاب النبیّ، حدیث3698).

[16]- عقیدة أهل السنّة فی الصحابة (2/664).

[17]- منهاج السنّه (3/165).

[18]- عقیدة اهل السنّه فی الصحابة (2/664).

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان