سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

30 فروردين 1403 09/10/1445 2024 Apr 18

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 6813441
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 22   تعداد بازدید: 4679 تاریخ اضافه: 2010-02-25

شعیب علیه السلام

اهل مَدیَن‌[1] از اعراب بودند و در سرزمین مَعان در حوالی شام ساکن بودند. آنان به خداوندکفر می‌ورزبدند و برایش شریک قایل می‌شدند آن‌گاه‌که بیشه‌ی پر درخت و پر شاخ و برگی را به جای خدا پرستش می‌کردند و از اشیاء و کالاهای مردم می‌کاستند و بهای آن را کامل نمی‌پرداختند و هنگامی‌که‌ کالایی را از دیگران می‌گرفتند با وزن تمام می‌گرفتند و چون چیزی را به آن‌ها می‌فروختند، از وزن آن می‌کاستند. خداوند شعیب را به عنوان پیامبر، در میان آن‌ها برگزید و او را با معجزات و دلایل آشکار تایید و پشتیبانی نمود و شعیب قومش را به عبادت خداوند یگانه دعوت فرمود و به عدل و داد امر نمود و از سرانجام ظلم و ستم برحذر داشت و نعمت‌های خداوند را به یاد آنان آورد، آن‌گاه‌که بعد از آن‌که ‌کم و معدود بودند، بر تعدادشان افزود و پس از فقر به آنان ثروت عطا نموده و سپس آنان را در صورت عدم پیروی از راهنمایی‌ها و ارشاداتش از عذاب و نقمت الهی بیم داد.

آنان سخنان شعیب را به استهزاء‌ گرفتند، او را مسخره‌ کرده‌، به او طعنه زدند و گفتند: ای شعیب‌! آیا نمازت به تو امر می‌کند که ما را به پرستش غیر از آن‌چه نیاکان و پیشینیان ما پرستش می‌کردند، فرا بخوانی و ما را از داد و ستد با مردم آن‌گونه‌ که دوست داربم و آرزو می‌کنیم‌، بازداری و از ما بخواهی آن‌چه را که با آن بزرگ شده و عادت نموده‌ایم‌، رها کنیم در حالی‌که ما تمام اموال و دارایی خود را از این شیوه به دست آورده‌ایم‌؟‌! تو با این خرد برتر، رای قوی و علم زیاد، چگونه ما را از دینی‌ که به آن انس‌ گرفته‌ایم و شریعتی ‌که به ارث برده‌ایم‌، نهی می‌کنی‌؟‌!

اما شعیب در مقابل آن‌ها خشونت و تندی‌ای به خرج نداد، بلکه در جدال با آن‌ها لطف و مهربانی پیشه‌ کرد و ترجیح داد که دل و میل آن‌ها را با نرمی و مدارا و دلسوزی به سوی خود جذب‌ کند و پیوند خویشاوندی بین خود و آن‌ها را به یادشان آورد، زیرا این یادآوری‌، در این‌که افراد پند و اندرز را بپذیرند و به نظر ناصح تسلیم شوند و رغبت و علاقه‌ی بیثشری به خوبی و سود و نیکی پیدا کنند، رساتر و موثرتر است و شعیب‌، وقتی‌ که احساس‌ کرد که قوم به او تمایلی پیدا کرده‌اند و گمان نمود که آماده‌ی گوش دادن به سخنان او هستند، برایشان بیان نمود که چون خداوند حجتش را بر او آشکار نموده و نعمتهای زیادی را به او بخشیده است‌، نمی‌تواند شیوه و روش قوم را در پیش‌ گیرد و در گمراهی آن‌ها فرو رود و در وحی الهی ‌کوتاهی ورزد و در انجام تکالیفش سستی به خرج دهد و سپس به آنان اعلان نمود که خداوند برای هدایت مردم به او وحی نموده و برای بیان حق‌، نزد آنان فرستاده شده و به او از طرف خداوند رحمت داده شده و به راهی هدایت شده است که قوم به طرف آن هدایت نشده‌اند و این‌که وی آن‌ها را به پیروی از دعوت خود مجبور نمی‌کند، علامت آن نیست‌ که از عمل به این دعوتی‌ که او برای آن برگزیده شده‌، دست برداشته و در آن سستی به خرج می‌دهد و چیزی از آنان نمی‌خواهد که برای خود نپسندد و او، همان ‌کسی است‌ که میان آنان به داشتن هوش زباد مشهور و به خردمندی شناخته شده است و از طرف دیگر، او در عوض هدایت و راهنمایی قوم‌، از آنان اجر و پاداشی نمی‌خواهد، بلکه تا حد توان درصدد اصلاح امور آنان است و شایسته است‌ که قوم از چنین شخصی تبعیت نمایند و دنباله‌رو راه او باشند و خود او در دعوتش‌، به دنبال قصد و غرضی شخصی و منافعی خصوصی نباشد.

اما شعیب احساس نمود که قوم از پند و اندرز او گریزان و متنفرند و به مخالفت با او تمایل دارند، در حالی‌که او هیچ‌گونه شبهه‌ای برای آنان باقی نگذاشته و هیچ حجت و دلیلی را ترک ننموده است و گمان نمود که آنان تنها به علت بی‌انصافی‌، حسد،‌ کینه و تکبر از دعوتش روی برمی‌گردانند و از او پیروی نمی‌کنند، پس آنان را بازداشت از این‌که این عوامل باعث رویگردانی آنان از او و در نتیجه تمایل آنان به دوری از دعوت او گردد و آنان را از خشم و عذاب خداوند ترساند و برای آنان بیان نمود که ارتکاب ‌گناه و معصیت‌، مانع آن نمی‌شود که به خداوند ایمان آورده‌، به سوی او توبه و بازگشت نمایند تا از عذاب نجات یابند و از عقاب برهند.

و چون شعیب فساد اعتقاد آنان را آشکار و سرانجام ظلم و ستم آنان را برایشان بیان و سخنانش را با حجت‌های رسا و نشانه‌های آشکار تایید نمود، قوم، دست به فریب و حیله در گفتار زدند و دلیل و حجت شعیب را با ناسزاگویی جواب دادند و به او گفتند: ما بسیاری از سخنان تو را درک نمی‌کنیم زبرا سخنان تو راهی به دل‌های ما و دربچه‌ای به عقل‌های ما نمی‌گشاید؛ پس‌، از تحریک‌ کسانی‌ که دارای عزت و قدرت هستند، دست بردار در حالی ‌که تو آدمی ذلیل و آسیب‌پذیر هستی و چیزی جز قدر و ارزش طایفه و حرمت قبیله‌ات ما را از اذیت و آزار رساندن به تو باز نمی‌دارد.

اما شعیب در مقابل عزت آنان سر فرود نیاورد و در مقابل قدرتشان از خود ضعف نشان نداد، بلکه باطل آن‌ها را با حق خود دفع و دروغ آنان را با دلایل آشکار محو می‌نمود و به یاری و کمک پروردگار، احساس عزت و قدرت و افتخار می‌کرد و برای آنان آشکار نمود که قوم و قبیله‌اش‌، در مقابل پروردگاری‌ که به آنان عزت و قدرتشان را عطا نموده است‌، ارزش و قدرتی ندارند و نمی‌توانند مدافع او باشند و گفت‌: چرا به خاطر رعایت حق خداوند و اطاعت از او، من را به حال خود رها نمی‌کنید؟ زیرا که آن‌، از این ‌که مرا به خاطر منزلت قوم و عزت قبیله‌ام مراعات‌ کنید بالاتر و برتر است‌.

تهدیدات قوم باعث تضعیف قوت شعیب نگشت و در عزم راسخ او خللی ایجاد نکرد، بلکه باعث شد که شعیب قومش را فرا بخواند که از هر قدرتی ‌که دارند برای آسیب رساندن به او کوتاهی نورزند و به آنان اعلان نمود که او از هیچ‌ کوشش در راه دعوتش و رسیدن به هدفش فروگذار نیست‌، زیرا او کاملاً به یاری و کمک پروردگار اطمینان دارد و می‌داند که سرانجام خوبی نزد او دارد و خداوند به تمام آن‌چه ‌که قوم انجام می‌دهند، دانا و آگاه است‌. شعیب در دعوتش به سوی خداوند پایداری می‌نمود و با پشتکار آن را انجام می‌داد و در نتیجه‌، ‌گوش‌هایی شنوا و دل‌هایی آگاه در میان تعدادی از افراد قومش یافت و تعداد کمی به او ایمان آوردند. از این‌رو قوم دچار هراس و اضطراب شدند و ترسیدند که کارش بالا بگیرد، قدرتش بیشتر شود، دینش‌ گسترش یابد و پیروانش زباد شوند؛ پس او و ایمان آورندگان به او را تهدید نمودند که اگر از دینشان دست برندارند و به آیین نیاکانشان باز نگردند، آنان را از شهرشان بیرون خواهند راند، اما شعیب به آنان خبر داد که پیروانش دارای چنان ایمانی هستند که دل و احساس و درونشان را تحت سلطه‌ی خود قرار داده و با روح و روان آنان مخلوط‌ گشته است و هرگز به باتلاق پستی‌ها باز نمی‌گردند، مگر با اکراه و هرگز به میل و اراده‌ی خود از عبادت خداوند دست برنمی‌دارند، زیرا که آن‌ها روح و روانی چنان یافته‌اند که از ارتکاب به ‌گناه -‌پس از آن‌ که خداوند آنان را از ارتکاب به آن نجات داده - متنفرند و از بازگشت به وادی‌ گمراهی -‌پس از آن‌ که خداوند آنان را از آن خارج نموده - سر باز می‌زنند.

و چون شعیب از هدایت آنان به سوی حق نا امید گشت و اصرار آن‌ها بر کفر بر او آشکار شد، از خداوند خواست‌ که او را بر قومش پیروز بگرداند و آنان را به خاطر کفر و لجاجتشان مجازات نماید و ملتمسانه تقاضا نمود که هرچه زودتر عذابی را که قوم مستحق آن هستند، بر آن‌ها فرود بیاورد؛ اما قوم ‌که از حق و حقیقت‌ گریزان و به دنیاطلبی روی آورده بودند و کوچک‌ترین توجهی به قضا و قدر پنهان الهی برای خود نمی‌کردند، به آن‌گروه ‌که ایمان آورده و از نظر آنان ضعیف و ناچیز بودند، روی آوردند و آنان را از ضرر و زبان در صورت دست کشیدن از ظلم و ستم بر سایر مردم و انجام معامله‌ی عادلانه با آنان ترساندند و به نابودی در صورت درستکاری در وزن ‌کردن اجناس‌، تهدید کردند و از فقر و تنگدستی در صورت عدم فساد در زمین و بی‌ارزش نشمردن کالاهای مردم‌، بیم دادند.

سپس بر شعیب حمله آوردند و او را به دروغ‌گویی و سحر و فریب و چشم‌بندی متهم کردند و او را به مبارزه فرا خواندند که اگر راست می‌گوید قطعه‌ای از آسمان را بر سر آنان فرود آورد و یا این‌ که عذاب را بر آن‌ها نازل نماید.

خداوند دعای شعیب را مستجاب نمود و با نصرت خود او را یاری و پشتیبانی ‌کرد و قوم را به‌ گرمای شدید مبتلا نمود تا حدی‌ که هیچ آبی‌، تشنگی آن‌ها را برطرف نمی‌کرد و هیچ سایه‌ای مانع شدت گرما نمی‌شد و خانه‌ها و سرداب‌ها نیز گرما را از آنان بازنمی‌داشت و آنان با شتاب از خانه‌های خود خارج شده‌، به بیرون از شهر فرار کردند. اما آنان از قضا و قدر الهی به قضا و قدر الهی فرار می‌کردند در بیرون خانه‌ها، ابرهای زیادی را بالای سر خود یافتند و گمان نمودند که آن‌ها مانع تابش خورشید و دافع‌ گرما هستند و از این‌رو در زیر آن‌ها گرد آمدند تا در سایه‌ی آن‌ها بیاسایند و از رنج ‌گرما در امان بمانند. پس چون تعداد آن‌ها کامل ‌گشت و همگی زیر آن ابرها گرد آمدند، شراره‌ها و شهاب‌هایی از آن ابرها بر آنان باربدن‌ گرفت و صدای بسیار بلندی از آسمان برخاست به‌ گونه‌ای که احساس می‌کردند که زمین زیر پاهای آن‌ها می‌لرزید و هول و هراس آن‌چه‌ که دیدند آنان را فرا گرفت و هنوز به خود نیامده بودند و نمی‌دانستند که چه بر سرشان آمده است‌ که روح از جسدهای آن‌ها بیرون آمد و همگی هلاک‌ گردیدند.

شعیب آن‌چه را که بر سر قوم آمد، بدید و از آن‌ها روی برگرداند در حالی ‌که آن حادثه او را ناراحت و اندوهگین ‌کرده بود، اما چون به یاد می‌آورد که آن قوم چگونه به خدا کفر می‌ورزیدند و سخنان او را به باد استهزا می‌گرفتند و ایمان آورندگان به او را مسخره و با پند و اندرزهای او مخالفت می‌کردند، از ناراحتی و افسوس او کاسته می‌شد و در نهایت از آنان روی برگرداند {و گفت‌: ای قوم‌! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ نمودم و شما را پند و اندرز دادم‌، پس چگونه بر قوم ‌کافران تأسف و افسوس بخورم‌؟‌!}‌[2].

منبع: قصه‌های قرآن، محمد احمد جاد المولی، ترجمه صلاح الدين توحيدی، ويراستار عثمان نقشبندی، چاپ اول 1387، انتشارات كردستان

عصر اسلام

IslamAge.com


[1] مدین‌، شهری است در کنار دریای سرخ به موازات تبوک‌.

[2] اعراف؛ 93.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان