عثمان رضی الله عنه در عهد خلافت عمر فاروق رضی الله عنه
بسم الله الرحمن الرحیم
عثمان رضی الله عنه در عهد فاروق نیز از اعتبار و احترام بسیار زیادی نزد خلیفه برخوردار بود به نحوی که هرگاه صحابه و دیگر مسلمانان، سؤال و یا درخواست مهمی داشتند او و یا عبدالرحمن بن عوفس را پیشقدم میکردند؛ آنان به عثمان لقب «ردیف» داده بود که به کسی اطلاق میشد که پشت کسی مینشیند و عرب به کسی که بعد از رهبر و رئیس، به او امید انجام کاری را داشتند، این لقب را میدادند، آنگاه چون از طریق عثمان و یا عبدالرحمن به خواسته خود نمیرسیدند به عباس بن عبدالمطلب، عموی رسول خدا صلی الله عليه وسلم ، که از ارج و قرب خاصّی نزد همه صحابه برخوردار بود، مراجعه میکردند.[1]
گویند که یک روز، عمر دستور داد تا مردان مدینه آماده شوند، آنگاه آنان را به منطقه «صِرار» برد؛ عثمان نزد او آمد و پرسید: هدفت از این کار چیست؟ عمر، قبل از پاسخ دادن به سؤال عثمان، مردم را برای ادای فریضه نماز جمعه فرا خواند و چون نماز تمام شد به آنان اعلام نمود که قصد دارد نیروهایی را به سرزمین عراق اعزام کند و از مردان میخواهد خود را برای این کار مهیّا کنند[2]. نیز گویند آن روزی که عمر به خلافت رسید، بزرگان صحابه را فراخواند و راجع به نحوه مصرف بیتالمال با آنان مشورت نمود، عثمان بدو گفت: هم خودت از آن بخور و بهره ببر و هم دیگران را از آن بهرهمند ساز[3]. همچنین، هنگامی که ابوعبیده جرّاحس، نامه ای را به جانب عمر رضی الله عنه فرستاد و از او خواست که به جبهه مسلمانان در بیتالمقدس بیاید تا خود او دروازههای آن شهر را به روی مسلمانان بگشاید، عمر با صحابه به مشورت پرداخت، عثمان پیشنهاد کرد که عمر بدانجا نرود تا با ردّ درخواست مسیحیان، آنان را تحقیر کرده باشد و به آنان بفهماند که درخواست آنان نزد او بیارزش است و او آماده جنگ با آنان میباشد و آنان باید با قبول شکست و ذلّت حاصل از آن، مجبور به پرداخت جزیه شوند[4]. اما علی بن أبی طالبس، بر خلاف عثمان رضی الله عنه ، نظرش این بود که بهتر آن است که خلیفه به بیتالمقدس برود تا مسلمانان در نبرد خود با مسیحیان و رومیان، روحیه گیرند که عمر نیز نظر علی را پذیرفت و به فلسطین عزیمت نمود.[5]
در واقع، عثمان، در دوران خلافت عمر رضی الله عنه بمانند وزیر خلیفه بود، به عبارت بهتر، جایگاه او در نزد عمر، چونان جایگاه عمر نزد ابوبکر بود. اگر خداوند با وزارت عمر در خلافت ابوبکر بهترین نعمت را به بهترین مردمان عطا فرمود، با وزارت عثمان نیز، بهترین هدیه را به بهترین خلق خدا بخشید. اگر ابوبکر، مهربانترین مردم نسبت به خود آنان بود، عمر قاطعترین و سختگیرترین ایشان در امر دین و حق محسوب میشد و خداوندأ رأفت ابوبکر را با قاطعیت عمر درهم آمیخت تا خلافت بر پایه صدق و رحمت و عدل پدید آید. عثمان نیز چون ابوبکر، مهربان بود و رئوف، و به این ترتیب، خداوند، در دوران خلافت عمر، جایگزینی مناسب برای ابوبکر انتخاب نمود و از تعاون و مشورت این دو شخصیت بزرگ اسلام، محکمترین و عادلانهترین سیاستها وعملکردها ظهور کرد که زبانزد خاص و عام در همه ادوار تاریخ شد. در اینجا به عنوان نمونه، به نقش عثمان در چند مسأله مهم میپردازیم که در دوران عمر روی داد، و ما مجملا آنها را ذکر مینماییم:
1- دیوان
با گسترش فتوحات و افزایش اموال بیتالمال، عمر، صحابه را فراخواند تا در این مورد راه حلی بیابند؛ عثمان گفت: من مال بسیار زیادی را میبینم که میتوان آنرا به دست همه مردم رسانید تا از آن بهرهمند شوند اما باید آنها را ثبت نمود تا دانست که چه کسانی سهم خود را دریافت کردهاند و چه کسانی آنرا نگرفتهاند، این کار باعث میشود کارها سروسامان گیرند و حکومت و مردم سرگردان نشوند، عمر نیز پیشنهاد او را پذیرفت و در آخر آن جلسه، شورای صحابه، تشکیل دیوان بیتالمال را به تصویب رسانید.[6]
2- مبدأ تاریخ
نقل است که در جریان تعیین مبدأ تاریخ، این عثمان بود که پیشنهاد داد تا محرم را اولین ماه سال در نظر بگیرند، در واقع پس از اينكه صحابه، بعد از مشورتهای متعدد به این نتیجه رسیدند که هجرت رسول خدا صلی الله عليه وسلم از مکه به مدینه را که مثابه مرز میان دوران حق و باطل بود به عنوان مبدأ تاریخ اسلام تعیین کنند، هر یک از آنان در مورد اينكه کدامیک از ماههای سال را ماه اول آن قرار دهند دیدگاههای متفاوتی داشتند، در این میان، عثمان بیان کرد که محرم را ماه اول سال قرار دهند، چراکه محرم، ماه حرام است و ماهی است که در آن حجّاج از حجّ باز میگردند، عمر و دیگر صحابه نیز از این پیشنهاد استقبال کردند و آنرا پذیرفتند.[7]
3- سرزمینهای مشمول خراج
بعد از گسترش فتوحات، نظر عمر بر این بود که سرزمینهایی را که مسلمانان فتح کردهاند میان فاتحان تقسیم نکند، بلکه تنها خراج آن سرزمینها در میان آنان و فرزندانشان تقسیم شود و عثمان از جمله آنانی بود که با این دیدگاه موافق بودند.[8]
4- حجّ عثمان با أمّهات المؤمنین
چون عمر در سال سیزدهم بعد از هجرت به خلافت رسید، عبدالرحمن بن عوف را امیر حج آن سال نمود، در همان سال، عمر به همسران نبی خدا صلی الله عليه وسلم اذن داد تا حج گذارند اما به عثمان و عبدالرحمن امر نمود تا بازگشت آنان به مدینه مراقب ایشان باشند. گویند که عثمان سوار بر شترش، پیشاپیش آنان حرکت میکرد و به هیچ کس اجازه نمیداد تا به کجاوههای امهات المؤمنین نزدیک شود و هر جا قافله عمر اتراق میکرد، قافله ایشان نیز توقف مینمود. نقل میکنند که در این اتراقها، عثمان و عبدالرحمن، کاروان امهات المؤمنین را در درون درهها اسکان میدادند و خود جلوی ورودی و خروجی آنها میماندند و به هیچکس اجازه عبور از آنجا را نمیدادند.[9]
وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع: کتاب عثمان ابن عفان، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اســـلام
IslamAgae.Com
----------------------------------------------------------------
[1]- تاریخ الطبری (4/83)، المرتضی، ابوالحسن الندوی، ص131.
[2]- الخلیفة الشاکر الصابر عثمان بن عفّان، ص 63.
[3]- الخلیفة الشاکر الصابر عثمان بن عفّان، ص 63.
[4]- عثمان بن عفّان، محمد حسین هیکل، ص47.
[5]- الخلیفة الشاکر الصابر عثمان بن عفّان، ص 63.
[6]- تاریخ الطبری (5/203)، عثمان بن عفّان، صادق عرجون، ص60.
[7]- عثمان بن عفّان، صادق عرجون، ص 60.
[8]- السیاسة المللیة لعثمان بن عفّان، ص25.
[9]- طبقات ابن سعد (3/134)، أنساب الأشراف (1/465 –466).
|