سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7321446
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 18   تعداد بازدید: 13675 تاریخ اضافه: 2010-05-02

خلافت یزید بن ولید بن عبد الملک ( 126هجری)

1- اسم و نسب او

نام کامل او همراه با نسبش، یزید بن ولید بن عبدالملک بن مروان است، کنیه اش ابوخالد القرشی است، و مادرش "شاه آفرید" دختر فیروز پسر یزدگرد، آخرین پادشاه فارس بود. او به اصالت عربی (از طرف پدرش) واصالت فارسی (از طرف مادرش) و اصالت رومی (از طرف اجداد مادری) خود افتخار می کرد، و می گفت:

أنا ابن کسری وأبي مروان *** وقیصر جدي وجدي خاقان

یعنى من فرزند خسرو و پدرم مروان است جد من قيصر و جد ديگرم خاقان است.

او را یزید ناقص لقب داده اند، و در نسبش گفته شده: ناقص بن ولید، زيرا آنچه را که وليد بر عطاى مردم افزوده بود او کاست و همه ی عطایا و حقوق ها را بزمان هشام برگردانيد. گفته شده نخستين کسى که او را به اين صفت ملقب کرده بود مروان بن محمد بود.

از نظر ظاهری او فردی زیبا رو بود، و رنگ صورتش متمایل به گندمگون بود.

2- سیاست و روش او در اداره حکومت

روايت شده یزید بعد از قتل ولید به خطبه رفت، و در آن اصول سیاسی حکومت خود را برای مردم بیان داشت، او در این خطبه علت خروج و شورش خود علیه خلیفه ولید بن یزید، خدا و دینش بیان کرد، و گفت: به خدا قسم، من برای مال دنیا و به دست آوردن ملک و پادشاهی خروج نکردم، بلکه برای خدا و دینش، و دعوت به سوی او و سنت پیامبرش بوده است، و گفت: برای این کار استخاره کردم، و تصمیم گرفتم بندگان خدا را از شر ولید بن یزید رهایی بخشم.

سپس در ادامه سخنان خود گفت: اى مردم. بر من است که هرگز آجر بر آجر يا خشت بر خشت نگذارم (براى خود کاخ نسازم) و يک نهر (براى خود) حفر نکنم و مال و گنج برای خود ذخیره نکنم، و مال به زن و فرزند خود ندهم، و مال يک شهر را از آن شهر منتقل نکنم مگر مازاد بر اصلاح آن شهر و اضافه مرزبانى و تجهيز که مال براى حفظ مرز و نگهبانى محل خواهد بود. من شما را در مرزها سرگردان نخواهم کرد که دچار فتنه شويد. اهل جزيه را متحمل پرداخت سنگین جزیه نخواهم کرد.

و شما حقوق خود را ساليانه دريافت خواهيد کرد و روزى شما ماه به ماه (مرتبا) خواهد رسيد تا آنکه فقیرترین شما با غنی ترین تان یکسان  شود.

اگر من به اين شرط وفا کنم بر شماست که فرمانبردار و در مساعدت و مشورت پايدار باشيد و اگر به تعهد خود وفا نکنم شما حق داريد مرا خلع کنيد مگر آنکه توبه کنم. اگر هم ديگرى که او را صالح بدانيد و مانند تعهد من براى شما تعهد کند، و بخواهيد با او بيعت کنيد من از نخستين کسى خواهم بود که با او بيعت می کنم. اى مردم براى کسى که مطيع خالق نباشد از مخلوق طاعتى نخواهد بود.

این خطبه که در بر دارنده سیاست حکومتی یزید بن ولید بود، خیلی شبیه و نزدیک به منهج عمر بن عبدالعزیز رحمه الله می باشد، اما آنچه اکثر مؤرخین در مورد خطبه ی او ذکر می کنند، حاکی از این است که یزید در آغاز به دست گرفتن امور خلافت با ایراد این صحبتها قصد داشت، اعتراضات و نارامی های را خاموش کرده و قتل خلیفه ولید بن یزید و شورش علیه او را، را برای مردم امری شرعی تلقی کند، تا بدینوسیله از اعتراضات و انتقادها علیه خود بکاهد.

آنچه که در سیاست و حکومت داری مهم است، عملی کردن وعده و وعید هایی است که به مردم داده می شود، گفتن و وعده دادن به مردم امری سهل و آسان است، اما کمتر کسی پیدا می شود که مانند عمر بن عبدالعزیز به وعده های خود عمل کند، و عدل و عدالت را در حکومت خود گسترش دهد.

روایات مورخین حکایت از این دارد، که یزید بن ولید بعد از به دست گرفتن زمام حکومت، والیان هر منطقه را کسانی انتخاب کرد، که در این شورش به نحوی او را یاری داده یا کمک کرده بودند.

یزید بن ولید، افرادی همچون منصور بن جمهور، عبدالعزیز بن حجاج بن عبدالملک، یزید بن العقار، قطن مولای یزید بن الولید و یزید بن عنسبه ( که در قتل ولید بن یزید مشارکت مستقیم داشت) و ثابت بن سلیمان (که در هنگام رفتن به دمشق یزید در خانه او اقامت داشت، و حرکت خود را در آن خانه ی او برنامه ریزی کرد) و غیره، را به عنوان والی و عامل خود در مناطق مختلف بر گزید، و همه این افراد انتخاب شده برای ولایت شهرها، در حرکت شورش یزید علیه ولید بن یزید بن عبدالملک، همکاری مستقیم با او داشتند.

3- مکانت و منزلت علماء نزد یزید بن ولید بن عبدالملک

در این مدت زمان کوتاه از حکومت یزید، هیچ یک از علماء اهل سنت و جماعت مجالی برای نظر دادن و سخن گفتن در محظر او را نداشتند.

یزید مهتم به عقائد فرقه ی قدریه است، بگونه ای که در بعضی از روایات حکایت از دعوت او به قدر دارد، و پیروان این فرقه یکی دیگر از عناصر تشکیل دهنده حرکت او علیه ولید بن یزید بوده اند، و در رسیدنش به خلافت، او را بسیار نصرت کردند. و گفته شده یزید  از اتباع غیلان دمشقی بوده است.

(فرقه قدریه بر این اعتقاد هستند که بندگان هر کاری که بخواهند می توانند بدون اراده و مشئیت خداوند انجام بدهند، یعنی اراده ی خداوند بر آنها تأثیری ندارد).

به همین جهت، چون علماء اهل سنت در راستای اعتقاد او نبودند، آنها را نزد خود نمی پذیرفت.

4- وفات یزید بن ولید

یزید پس از متهم شدن به قدریه، و دعوتش به سوی آن فرقه، سر انجام در هفت ذو الحجه در سال 126 هجری وفات نمود، و در کنار باب الصغیر دفن کرده شد.

ایام حکومت او بیشتر از شش ماه به درازا نکشید، علت مرگش را بیماری طاعون دانسته اند، و آخرین کلمه که بر زبان آورده بود، کلمه ی "واحسرتاه وا أسفاه" بوده است.

و گفته شده در مهر انگشتری اش نوشته بود: "یا یزید قم بالحق". ای یزید برای حق به پا خیز.

پایان خلافت یزید بن ولید بن عبدالملک

قبل از او:

ولید بن یزید بن عبدالملک

دوران خلافت:

 126 هجری

744  میلادی

بعد از او:

ابراهیم بن ولید

ترجمه و تحقیق: أبو أنس

سايت عصر اسلام

www.IslamAge.com

مراجع و مصادر:

1- الدولة الأموية_ تألیف دکتر علی محمد صلابی.

2- سير أعلام النبلاء - تأليف : الذهبي  - تحقيق  شعيب الأرناؤوط.

3- سایت موسوعة الأسرة المسلمة التاریخ الإسلامی- ويکيبيديا، الموسوعة الحرة.

4- البدایة و النهایة - لابن کثیر.

5- التاریخ الإسلامي - العهد الأموي-  تأليف محمود شاکر.

6- الکامل فی التاریخ- لابن الأثیر.

7- تاريخ ابن خلدون.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان