سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7091229
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 174   تعداد بازدید: 2548 تاریخ اضافه: 2010-03-25

معتبر دانستن سه طلاق در یک جمله در زمان خلافت عمر رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحيم

ابن عباس می‌گوید: گفتن سه طلاق در زمان رسول خدا صلي الله عليه وسلم و ابوبکرس و دو سال اول خلافت عمر رضی الله عنه  در یک جمله، یک طلاق به حساب می‌آمد تا این که عمر رضی الله عنه  گفت: مردم در کاری که برای آن‌ها سهولت در نظر گرفته شده بود، شتاب ورزیدند. پس بهتر است که آن‌را بر آن‌ها اجرا نماییم آن‌گاه چنین کرد.[1]

همچنین از ابی صهباء روایت است که به ابن عباس گفت: آیا می‌دانی که سه طلاق در یک جمله در زمان رسول خدا صلي الله عليه وسلم و ابوبکررضی الله عنه و سه سال اول خلافت عمر رضی الله عنه  یک طلاق به شمار می‌رفت؟ ابن عباس گفت: بلی. [2]

از این دو روایت چنین به نظر می‌رسد که عمر رضی الله عنه  بر خلاف روال کاری زمان رسول خدا صلي الله عليه وسلم و ابوبکرصدیق در مورد طلاق که سه طلاق در یک جمله و یا در یک جلسه، یک طلاق به شمار می‌رفت، ایشان سه طلاق در یک جمله یا در یک جلسه را سه طلاق قرار داد. هدف عمر رضی الله عنه  از این کار اتخاذ تدبیری برای تنبیه و تعزیر افرادی بود که در امر طلاق از روش مسنون استفاده نمی‌کردند. عمر رضی الله عنه  در واقع می‌خواست مردم را به روش مشروع طلاق برگرداند که عبارت است از دادن یک طلاق و منتظر بودن برای سپری شدن عده تا در این فرصت یا مراجعه صورت گیرد و یا پس از سپری شدن عده طلاق باين واقع گردد.[3]

بنابراین عمر رضی الله عنه  در این عملکرد خود به مخالفت نصوص شرعی برنخاست ـ آن طور که برخی ادعا کرده‌اند، از جمله‌ اینکه‌ دکتر عطیه‌ مصطفی می‌گوید: عمر بسیار جسورانه‌ به‌ رأی شخصی خود عمل می‌کرد و از مخالفت آن با نصوص دینی و قواعد معروف باکی نداشت، زیرا ایشان در راستای حکمی مناسب با وضعیت جامعه‌ی اسلامی قدم برمی‌داشت.[4] دکتر عطیه‌ برای اثبات سخن خود به‌ مثالهای اشاره‌ نموده‌ که‌ یکی از آنان وقوع طلاق ثلاثه‌ در صورتی که‌ به‌ لفظ ثلاثه‌ جاری شده‌ باشدـ. واقعیت این است که‌ عمر با این عملکرد خود به اجتهاد حکیمانه‌ای دست زد و در این باره دستاویزی از نصوص نیز داشت که به شرح زیر ذکر می‌شوند:

1ـ مالک از اشهب از قاسم بن عبدالله‌ از یحیی بن سعید از ابن شهاب روایت کرده‌ که‌ ابن مسیب می‌گوید: مردی از طايفه‌ی اسلم در زمان رسول خدا زنش را سه طلاقه کرده بود. برخی از صحابه گفتند: تو می‌توانی به زنت رجوع کنی. زنش نزد رسول خدا آمد و گفت: شوهرم مرا در یک جمله سه طلاق داده است. رسول خدا فرمود: شما از همدیگر جدا شده‌اید و حق میراث از یکدیگر را ندارید.[5]

2ـ همچنین در سنن نسایی آمده است که به رسول خدا صلي الله عليه وسلم خبر رسید که مردی همسرش را در یک جلسه، سه طلاقه کرده است. رسول خدا، خشمگین شد و فرمود: آیا کتاب خدا را بازیچه قرار داده‌اید. در حالی که من در میان شما هستم. تا جایی که مردی برخاست و گفت: ای رسول خدا! گردنش را بزنم؟[6] این حدیث بیانگر آن است که سه طلاق در یک جلسه واقع شده است و اگر نه دلیلی نداشت که رسول خدا، خشمگین شود و سکوت رسول خدا در این مورد دلیل بر وقوع سه طلاق است.[7]

3ـ همچنین نافع بن عمیر بن عبد یزید بن رکانه‌ روایت کرده‌ که‌ رکانه بن عبد یزید زنش را سه طلاق قطعی داد و نزد رسول خدا آمد و گفت: هدفم یک طلاق بوده است. رسول خدا او را سوگند داد که هدفش بیش از یک طلاق نبوده است؟ آن‌گاه دستور داد که به زنش رجوع نماید. بعدا رکانه همسرش را در زمان عمر رضی الله عنه  یک طلاق و در زمان عثمان یک طلاق دیگر داد و بدین صورت سه طلاق تکمیل گردید. [8]

از این حدیث و از سوگند دادن رسول خدا رکانه را معلوم می‌شود که می‌توان سه طلاق را در یک جمله و یک جلسه واقع کرد و اگر نه دلیلی نداشت که رسول خدا، رکانه را سوگند بدهند که با گفتن «کلی» هدفش یک طلاق بوده یا بیشتر؟

بنابراین نمی‌توان عمر رضی الله عنه  را مبتکر این مسأله دانست، بلکه ایشان دستاویزی از سنت رسول خدا در این باره داشتند. به خاطر همین بود که بسیاری از صحابه همچون علی، عثمان، ابن عباس، ابن مسعود و عمران بن حصین رضی الله عنهم با ایشان هم رأی شدند. بنابراین می‌توان گفت که سه طلاق در یک کلمه و یا در یک جلسه و یا به‌کارگیری عباراتی همچون: شما سه‌ طلاقه‌ داده‌ شده‌اید. یا: شما طلاق داده‌ شده‌اید، طلاق داده ‌شده‌‌اید، طلاق داده‌ شده‌اید. یا: شما طلاق داده‌ شده‌اید، باز طلاق داده‌ شده‌اید، باز طلاق داده‌ شده‌اید. یا: شما طلاق داده‌ شده‌اید، باز سه‌ طلاقه‌ و یا ده‌ طلاقه‌، و یا صد طلاقه‌، و یا هزار طلاقه‌ و یا عباراتی در همین راستا از جمله مواردی است که حاکم مسلمان طبق مصلحت زمانی و مکانی می‌تواند آن‌را یک طلاق رجعی و یا سه طلاق به شمار آورد.[9] ابن قیم می‌گوید: عمر رضی الله عنه  در این باره با اجماع گذشتگان مخالفت نورزید، بلکه اجرای سه طلاق در یک کلمه و یا یک جلسه را به عنوان کیفر و تنبیهی برای کسانی در نظر گرفت که راه مشروع و مسنون و آسان طلاق را رها کرده و راه مشکل و غیر قابل بازگشت را انتخاب کرده‌اند و بدون تردید یک رهبر می‌تواند، در مواردی که مردم از رخصت و سهولتی که خدا در نظر گرفته است، چشم بپوشند، آن‌ها را این گونه تنبیه نماید.[10]

 

وصلی الله وسلم علی نبينا محمد و علی آله و اصحابه الی يوم الدين

منبع: کتاب عمر فاروق، مولف: محمد علي صلابي

 


سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

---------------------------------------

[1]- صحیح مسلم کتاب الطلاق ش 1472

[2]- مسلم، ك الطلاق رقم 1472 .

[3]- القضاء في عهد عمربن الخطاب د. ناصر الطريفي (2/733).

[4]- القضاء في الإسلام ص98 .

[5]- المدونة الكبرى، ك الطلاق، باب طلاق السنة (2/62) این روایت به‌ سند مرسل گزارش شده‌ است. اما گفتنی است که‌ روایتهای مرسل از طریق ابن مسیب به‌ عنوان روایتی صحیح قلمداد می‌شوند.

[6]- سنن النسائي، ك الطلاق الثلاث المجموعة (6/142) ابن حجر در مورد این حدیث گفت است: نسایی این روایت را گزارش داده‌ و راویان آن معتبر می‌باشند: فتح الباري (9/362) و ابن قیم گفته‌: سند آن طبق شرایط مسلم صحیح می‌باشد: زاد المعاد (5/241).

[7]- القضاء في عهد عمربن الخطاب(2/736).

[8]- سنن أبي داود، ك الطلاق، باب في البتة (1/511) شرح النووي (10/71).

[9]- الفقهاء في عهد عمربن الخطاب (2/736-739).

[10]- زاد المعاد (5/270).

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان