مهمترین ویژگیهای کارگزاران دولت عمربن خطاب رضی الله عنه
بسم الله الرحمن الرحيم
اعتقاد سالم، علم شرعی، اعتماد راسخ بر خداوند، راستی در کردار و گفتار، شجاعت، مردانگی، زهد، دلسوزی، بردباری و صبر، همت والا، عدالت، کاردانی، فداکاری و... جزو ویژگیهای فرمانداران و مسئولین بلند پایه دولت عمربن خطاب بود و اما مهمترین ویژگیهای آنان عبارت بود از:
1ـ زهد و بی رغبتی به دنیا
فرمانداران و مسئولیني كه در دولت عمربن خطاب به زهد شهرت یافته بودند، عبارتند از: سعید بن عامر، عمیر بن سعد، سلمان فارسی، ابوعبیده بن جراح و ابوموسی اشعریش تا جایی که زنان بعضی از این بزرگواران از دست شوهرانشان به عمر رضی الله عنه شکایت میکردند. چنان که باری عمر رضی الله عنه معاذ را با مقداری مال به سوی بعضی از قبایل فرستاد. معاذ اموال یاد شده را در میان آنان تقسیم نمود و دست خالی به منزل برگشت. همسرش گفت: آنچه دیگر مأموران دولتی به عنوان سوغات برای همسرانشان میآورند، چرا نیاوردهای؟ معاذ گفت: با من مراقبی همراه بود. همسرش گفت: تو در زمان رسول خدا و ابوبکر، امین شناخته شده بودی و اکنون عمر رضی الله عنه با تو مراقب میفرستد؟ سپس این سخن را در میان بعضی از زنان تکرار کرد تا این که به گوش عمر رضی الله عنه رسید. عمر رضی الله عنه معاذ را طلبید و گفت: مگر من همراه تو مراقب فرستادهام؟ معاذ گفت: من این را گفتم چون بهانهی دیگری نداشتم. عمر رضی الله عنه خندید و چیزی به معاذ داد و گفت: با اینها همسرت را راضی کن.[1]
2ـ تواضع و فروتنی
کارگزاران و مسئولین بلند پایه دولت عمربن خطاب معروف به تواضع و فروتنی بودند تا جایی که اگر بیگانهای وارد شهر آنان میشد، نمیتوانست به راحتی امیر و حاکم شهر را از میان دیگران شناسایی بکند. چرا که قیافه ظاهری، منزل و مرکب آنان شبیه قیافه، منزل و مرکب سایرین بود و امتیاز خاصی بر دیگران نداشتند. چنان که باری رومیان کسی را فرستادند تا با فرماندهی کل نیروهای مسلمانان در شام یعنی ابوعبیده بن جراح مذاکره نماید. هنگامی که سفیر رومیها نزد مسلمانان آمد، نتوانست ابوعبیده را از میان یارانش بشناسد. بنابراین گفت: ای گروه عرب! امیرتان کجا است؟ آنها با اشاره به سوی ابوعبیده گفتند: او امیر ما است. او به ابوعبیده نگاه کرد، دید ایشان در حالی که کمان بر دست دارد، روی زمین نشسته است. فرستادهی رومیها نزدیک رفت و گفت: امیر مسلمانان تویی؟ ابوعبیده گفت: بلی. گفت: چرا بر روی خاک نشستهای؟ آیا نشستن بر زیرانداز گناه است؟ ابوعبیده در پاسخ گفت: واقعیت این است که من جز اسلحه و مرکب خویش حتی یک درهم و یا یک دینار در بساط ندارم. تا جایی که دیروز برای مخارج فرزندانم از این برادرم ـ معاذ ـ چیزی قرض گرفتهام. و اگر زیراندازی میداشتم، باز هم ترجیح میدادم که کسی دیگر از برادران و یارانم بر آن بنشیند و ما بندگان خدا هستیم و بر روی زمین راه میرویم و بر آن مینشینیم و بر آن غذا میخوریم و همچنین بر آن میخوابیم و این کار نزد خدا عیبی شمرده نمیشود، بلکه نوعی تواضع و فروتنی است که امیدوارم باعث ارتقای درجات ما نزد خدا باشد.[2]
3ـ پرهیزکاری
بسیاری از والیان به خاطر ترس از این که نتوانند مسئولیت خویش را به نحو شایسته انجام دهند و روز قیامت مورد بازخواست قرار گیرند، استعفای خود را تقدیم عمر رضی الله عنه میکردند و علاقهای به زمامداری نداشتند. چنان که والی بصره، عتبه بن غزوان استعفای خود را تقدیم عمر رضی الله عنه کرد. ولی عمر رضی الله عنه نپذیرفت. همچنین والی کسکر، نعمان بن مقرن استعفای خود را تقدیم عمر رضی الله عنه کرد و به خاطر شوق و رغبت به شهادت از او اجازهی شرکت در جهاد خواست.[3]
و نیز بسیاری از اصحاب بزرگوار پیامبر، هنگامی که عمر رضی الله عنه به آنها پیشنهاد ولایت میداد، عذر میآوردند و از پذیرفتن مسئولیتها و پستهای بزرگ ابا میورزیدند. چنان که وقتی عمر رضی الله عنه به زبیر بن عوام پیشنهاد کرد تا استاندار مصر شود او نپذیرفت و گفت: دوست دارد در راه خدا جهاد کند و به مسلمانان کمک نماید.[4]
همچنین ابن عباس رضی الله عنه ، پیشنهاد عمر رضی الله عنه مبنی بر پذیرفتن ولایت حمص را رد کرد.[5]
4ـ فرمانداران احترام یکدیگر را رعایت میکردند
یکی از ویژگیهای والیان زمان خلفای راشدین این بود که فرماندار جدید، زحمات فرماندار و والی سابق را ارج مینهاد و از او به نیکی یاد میکرد. چنان که وقتی خالد بن ولید به عنوان فرماندهی کل دیار شام تعیین گردید و افرادی همچون ابوعبیده بن جراح زیر دست او قرار گرفتند، خالد بی نهایت احترام آنها را رعایت میکرد و در حضور ابوعبیده به مسلمانان نماز نمیگذارد، بلکه ابوعبیده را جلو میانداخت و هنگامی که عمر رضی الله عنه ، خالد را برکنار و ابوعبیده را به جای او تعیین کرد؛ ابوعبیده این خبر را از خالد پنهان نمود تا این که نامهی دیگری از جانب امیرالمؤمنین رسید. آنگاه ایشان را در جریان گذاشت و خالد از این که ابوعبیده قبلاً این خبر را به اطلاع وی نرسانیده است، ناراحت شد.[6]
دکتر عبدالعزیز عمری میگوید: من در هیچ جا ندیدم که یکی از والیان علیه والی سابق چیزی بگوید بلکه معمولاً والی جدید در نخستین خطبههای خود لب به تجلیل و تحسین والی قبلی میپرداخت.[7]
سوم: حقوق والیان
بدون شک والیان و کارگزاران دولت، حقوق و مزایایی دارند که رعایت بعضی به عهدهی رعیت و بعضی به عهدهی خلیفه میباشد. و علاوه بر آن حقوق دیگری دارند که توسط بیت المال پرداخت میشود. و در کل رعایت این حقوق باعث دلگرمی والی و تشویق او در جهت قیام به وظایفش میگردد. که مهم ترین آنها عبارتاند از:
1ـ حرف شنوی از والیان در غیر معصیت خدا
بر رعیت واجب است که از والیان و مسئولین خود حرف شنوی داشته باشند. چنان که قرآن میفرماید:
«اي كساني كه ايمان آوردهايد ! از خدا (با پيروي از قرآن) و از پيغمبر (خدا محمّد مصطفي با تمسّك به سنّت او) اطاعت كنيد، و از كارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداري نمائيد (مادام كه دادگر و حقّگرا بوده و مجري احكام شريعت اسلام باشند) و اگر در چيزي اختلاف داشتيد (و در امري از امور كشمكش پيدا كرديد) آنرا به خدا (با عرضه به قرآن) و پيغمبر او (با رجوع به سنّت نبوي) برگردانيد (تا در پرتو قرآن و سنّت، حكم آنرا بدانيد. چرا كه خدا قرآن را نازل، و پيغمبر آنرا بيان و روشن داشته است. بايد چنين عمل كنيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين كار (يعني رجوع به قرآن و سنّت) براي شما بهتر و خوش فرجامتر است». النساء: ٥٩
این آیه به صراحت دال بر وجوب پیروی از ولی امر و والیانی است که اجرا کنندهی دستورات خداوند هستند. به شرط اینکه آنها کسی را به نافرمانی خدا وادار نسازند.[8]
2ـ خیرخواهی نسبت به والیان
مردی نزد عمربن خطاب آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین! کدام بهتر است: در راستای انجام امر الهی، از سرزنش کسی پروا نداشته باشم یا این که به خود بپردازم؟ امیرالمؤمنین گفت: کسانی که عهدهدار امور مسلمین هستند نباید پروای سرزنش کسی را داشته باشند اما دیگران باید به خود بپردازند و خیرخواه والیان خود باشند. [9]
3ـ والیان را در جریان رویدادها گذاشتن
بر رعیت واجب است که اخبار درست و واقعی را در اسرع وقت به گوش مسئولین ذی ربط و والیان امر برسانند به ویژه اخبار مربوط به مسايل امنیتی و خیانتهای کارمندان دولتی را.[10]
4ـ پشتیبانی و تقویت والیان
هنگامی که کارگزار دولت اسلامی دست به کاری میزند که در آن منافع عمومی مردم تأمین میشود، به ویژه از طرف خلیفه، باید مورد حمایت قرار گیرد. بنابراین عمربن خطاب شدیداً مواظب بود که مردم احترام والیان خود را حفظ نمایند و اگر احساس مینمود که در شهر و یا منطقهای به فرماندار و یا کارگزار دولت بیاحترامی شده است با متخلفان برخورد میکرد و از والی و فرماندار آن ناحیه اعادهی حیثیت مینمود تا وقار و هیبتش همچنان در دل مردم بماند. [11]
5ـ رعایت احترام والی پس از برکناری از کار
یکی دیگر از حقوق والیان این است که پس از برکناری از کار همچنان مورد احترام واقع شوند. چنان که هنگامی که عمربن خطاب شرحبیل بن حسنه را از ولایت شهر اردن برکنار کرد، علت برکناری وی را برای مردم توضیح داد و در جواب شرحبیل که از ایشان پرسید آیا از من ناراضی شدهاید که مرا برکنار میکنید؟ گفت: خیر. من تو را بیش از دیگران دوست دارم، ولی میخواهم مرد قویتری را انتخاب کنم.[12]
همچنین وقتی عمر رضی الله عنه متوجه شد که عدهای از مردم کوفه به نماز خواندن سعد بن ابی وقاص ایراد میگیرند، او را از کار برکنار کرد. چون سعد را فراتر از این میدانست که عدهای افراد نادان به وی بی احترامی بکنند. گفتنی است که طرز نماز خواندن سعد شبیه نماز خواندن پیامبر خدا بود چرا که ایشان کاملاً روش نماز رسول الله را به خاطر داشت و اعتراض عدهای از ساکنان کوفه به نماز ایشان از روی نادانی بود.[13]
6ـ امیر و حاکم شهر حق اجتهاد دارد
در اموری که شریعت به صراحت در مورد آنها حکمی صادر نکرده است دروازهی اجتهاد برای حاکم دانشمند باز است. چنان که وقتی یکی از فرمانداران زمان عمربن خطاب در اثر اجتهاد خویش اموال غنیمت را میان رزمندگان پیاده و سوارکار بر حسب درجاتشان تقسیم نمود، عمر رضی الله عنه اجتهاد وی را پذیرفت. همچنین ابن مسعود رضی الله عنه که یکی از کارگـزاران دولـت عمربن خـطاب بود در بیش از یکصد مسأله اجتهادی با عمربن خطاب مخالف بود.[14]
7ـ حقوق مادی کارگزاران دولت
کارگزاران و مسئولین دولت از نظر مادی نیز حقوق و مزایایی داشتند که مهمترین آن حقوق ماهانهشان بود. واصحاب پیامبر به ویژه خلفای راشدین، اهمیت مخارج و نفقهی کارگزاران دولت را احساس مینمودند و میدانستند که علاوه براین که فراهم نمودن مخارج آنها جزو حقوقشان میباشد، باعث بینیازی آنان از مردم و رو نیاوردن به رشوه نیز میشود.[15]
بنابراین عمربن خطاب سخت مواظب بود تا دست کارمندان دولتش به مال مردم آغشته نشود و برای این منظور سعی کرد تا آنها را از نظر مالی به قدری تأمین کند که نیازی به کسی دیگر نداشته باشند. و پیشنهاد ابوعبیده به عمر رضی الله عنه نیز در همین راستا بود آنجا که بر کار عمر رضی الله عنه در استخدام اصحاب پیامبر معترض شد و گفت: اصحاب پیامبر را ملوث نمودی. عمر رضی الله عنه گفت: من اگر از انسانهای مؤمن و متدین در این کار استفاده نکنم از چه کسانی استفاده کنم؟ ابوعبیده گفت: اگر چارهای جز این کار نداری پس با دادن حقوق به آنها کاری کن که از خیانت و دست برد (به اموال مردم و بیت المال) در امان باشند.[16] از این رو عمر رضی الله عنه برای فرماندهان لشکر و استانداران و همهی کارمندان دولتش حقوقی در حدود اعمالشان در نظر گرفت.[17] بنابراین عمر رضی الله عنه به کارمندان خود میگفت: این مال در دست من و شما به مال یتیم در دست وصی میماند، هر کس به آن نیازی دارد به اندازهی نیاز خود از آن بخورد و هر کس بدان نیازی ندارد از آن پرهیز نماید.[18]
از این رو عمربن خطاب برای همهی کارگزاران دولت، حقوق نقدی و غیرنقدی روزانه، ماهانه و سالانه مقرر کرده بود که ذکر بعضی از آنها در منابع تاریخی آمده است.[19] چنان که به عبدالله بن مسعود، عثمان بن حنیف و عمار بن یاسر که مسئولین بلند پایه کوفه بودند، روزانه یک رأس گوسفند تعلق میگرفت و در میان آنان تقسیم میشد و برای عمرو بن عاص (والی مصر) دویست دینار مقرر گردید.[20] و حقوق سلمان فارسی که والی مداين بود و بر بیش از سی هزار نفر فرمانروایی میکرد، پنج هزار درهم بود اما از آنجا که از دست رنج خود نان میخورد و نـسبت به دنیا بی رغبــت بود، حقوقی را که از بیت المال دریافت مینمود، صدقه میکرد.[21]
گفتنی است که روایتهای گوناگونی در خصوص حقوق کارمندان دولت عمر رضی الله عنه روایت شده است، که با توجه به تغییر شرایط و درآمد دولت در عصر عمر این اختلافات حقوق به وجود میآمد، زیرا عاقلانه نیست که حقوق کارمندان از ابتدای خلافت عمر تا به پایان خلافتش به طور مساوی باقی بماند، بلکه باید با در نظر گرفتن تغییر زمان و مکان و اختلاف قیمتها و دگرگونی نیازها حقوق کارمندان نیز تغییر یابد.[22]
در روایتی آمده است که حقوق سالانهی معاویه، حاکم دیار شام، ده هزار دینار بوده است. به هر حال عمربن خطاب برای هر یک از کارگزاران و کارمندان دولت و فرماندهان نظامی حقوق کافی و مناسبی بر حسب درآمد بیت المال و شرایط و امکانات هر منطقه و گرانی و ارزانی اجناس مقرر مینمود. [23]
بعضی از کارگزاران دولت عمربن خطاب دوست نداشتند در قبال خدمتی که برای مسلمانان و جامعهی اسلامی ارائه میدادند، حقوقی دریافت کنند. چنان که باری عمر رضی الله عنه به یکی از والیان خود گفت: چرا از گرفتن حقوق خود ابا میورزی؟ او در پاسخ گفت: به خاطر این که من دارای اسبان و بردگان زیادی هستم و روزگار من به خوبی سپری میشود و نیازی ندارم. عمر رضی الله عنه گفت: این کار را نکن. زیرا من نیز وقتی رسول خدا میخواست به من چیزی بدهد میگفتم: به آن نیازی ندارم و آنرا به کسی بدهید که بیش از من نیازمند است. رسول خدا میفرمود: آنرا بردار و برای خود پس انداز کن یا صدقه نما. و افزود که اگر چیزی از این مال بدون سؤال و طمع به تو رسید آنرا بردار و اگر نه خودت را در دستیابی به آن خسته مکن.[24]
به هر حال اصلِ پرداخت حقوق به کارمندان دولت و تأمین آنها اصلی است اسلامی که از رسول خدا به ثبوت رسیده است و خلفای راشدین و دیگران نیز بر آن عامل بودهاند تا کارگزار و کارمند دولت با خاطری آسوده هر چه بهتر و بیشتر به وظیفهی خود برسد.
8ـ مداوای کارگزاران دولت
فردی به نام معیقیب که در زمان عمربن خطاب خزانهدار بیت المال بود، دچار بیماری سختی شد. عمربن خطاب برای معالجهی وی اطبای زیادی را فراخواند. تا این که دو نفر از اهل یمن خدمت ایشان رسیدند. عمر رضی الله عنه جریان بیماری معیقیب را با آنها در میان گذاشت و گفت: آیا شما چیزی از طب بلد هستید؟ گفتند: ما نمیتوانیم کاری بکنیم که بیماریش کاملا از بین برود، اما ممکن است بتوانیم از افزایش بیماری وی جلوگیری کنیم. عمر رضی الله عنه گفت: این هم کار بسیار مهمی است. آنها گفتند: آیا در شهر شما حنظل یافت میشود؟ عمر رضی الله عنه گفت: بلی! و کسی را برای جمع آوری حنظل فرستاد. آن دو مرد یمنی هر حنظل را به دو نیم کردند و با هر کدام از آنها به کف پای بیمار مالیدند و این عمل را چند بار تکرار کردند. در پایان عمر رضی الله عنه گفت: بیماری او هرگز افزایش نخواهد یافت. راوی میگوید: به خدا سوگند تا معیقیب زنده بود، بیماریش از آنچه که بود، افزایش نیافت. [25]
وصلی الله وسلم علی نبينا محمد و علی آله و اصحابه الی يوم الدين
منبع: کتاب عمر فاروق، مولف: محمد علي صلابي
سایت عصر اســـلام
IslamAgae.Com
----------------------------------------------------
[1]- الولاية على البلدان (2/53).
[2]- فتوح الشام للأزدي ص122، 123.
[3]- الولایة علی البلدان (2/54)
[4]- فتوح البلدان للبلاذري ص214.
[5]- الخراج لأبي يوسف ص22، 23.
[6]- تاریخ یعقوبی (2/139)
[7]- الولایه علی البلدان (2/55)
[8]- الولایه علی البلدان (3/56)
[9]- الخراج لأبي يوسف ص15، الولاية على البلدان (2/ 57).
[10]- الولاية على البلدان (2/ 57).
[11]- نفس المصدر (1/ 152).
[12]- تاریخ طبری (5/39)
[13]- الولایه علی البلدان (2/59)
[14]- اعلام الموقعین (2/218)
[15]- الولاية على البلدان (2/ 60).
[16]- الخراج لأبي يوسف ص122.
[17]- الولاية على البلدان (1/ 149).
[18]- تاریخ المدینه (2/694)
[19]- الولاية على البلدان (1/ 150).
[20]- طبقات کبرا (4/261)
[21]- سیر اعلام النبلاء (1/547)
[22]- الولاية على البلدان (2/ 63).
[23]- الخراج لأبي يوسف ص50، الولاية على البلدان (2/ 63).
[24]- الولایه علی البلدان (2/64)
[25]- أخبار عمرطنطاويات ص341 .
|