خلافت ولید بن یزید بن عبدالملک (125-126هـ)
1- سیرت و زندگانی او از دیدگاه مورخان
نام کامل او ولید بن یزید بن عبدالملک بن مروان بن حکم می باشد؛ کنیه اش ابوالعباس الاموی الدمشقی است. يكي از خصوصياتش اين بود كه شعر مى سرود و شعرش دارای بلاغت وفصاحت بود.
او در سال 90 هجری به دنیا آمد، و در هنگام خلافت پدرش (یزید بن عبدالملک)، کم سن و سال بود، و از امور سیاست و حکومت آگاهی چندانی نداشت، روزی که پدرش می خواست ولی عهد تعین کند، او یازده سال بیشتر نداشت، به همین خاطر پدرش ولی عهدی را به هشام، و بعد از او به ولید سپرد.
اما یزید بن عبدالملک زنده بود كه پسرش ولید بيست و پنج ساله شد، و از اينكه برادرش هشام را جانشين خويش كرده بود پشيمان شد.
روایت شده که ولید در طی دوران خلافت هشام بن عبدالملک، از او ناراضی و خشمگین بود، به همین خاطر در ایام خلافت هشام در صحرا اقامت گزید تا آنکه پیک نامه رسان خبر مرگ هشام را به ولید داد و خلافت را به او تبریک گفت؛ در آن هنگام برای عهده دار شدن امر خلافت به دمشق باز گشت.
امام طبری رحمة الله علیه می گوید: چون هشام به خلافت رسيد وليد را گرامى داشت و او را اکرام می کرد، تا آنكه تن به رسوائى و باده گسارى داد. عبد الصمد بن عبد الاعلى معلم و مربى او موجب فساد وى گرديد كه او را به خوشگذرانى و طرب وا مي داشت براى او هم همنشين و هم پياله برگزيده بود.
ابن کثیر رحمه الله در این باره می گوید: هشام قصد داشت همنشین و دوستان بد را از ولید دور کند، به همین خاطر در سال 116 هجری، امارت حج را به او واگذار کرد، اما او با خود سگ حمل کرده بود، و آنها را در صندوقها همراه خویش می برد، او همچنین در این سفر روپوش کعبه که به دستور هشام ساخته شده بود، را همراه داشت، و خواست با آن روپوش در کعبه خیمه بزند و شراب بنوشد، ولى همراهان او مانع شدند و به او پند دادند و گفتند: مى ترسيم مردم عليه تو شورش كنند، و ما و تو را بكشند. او منصرف شد، آنجا بود که سهل انگارى و عدم اعتنای او نسبت به دين براى مردم آشكار گرديد.
ابن اثیر رحمه الله می گوید: ولید آن قدر بر خانواده هشام و ياران او سخت گرفت تا به تنگ آمدند. يكى از پرستاران هشام بر قبر او ايستاد و گريست و گفت: اى امير المؤمنين ببين نسبت بما چه مى كنند يكى شنيد به او گفت: اگر تو مى ديدى نسبت بهشام چه مى كنند خود را در نعمت و رفاه مى دانستى و خدا را سپاس مى گفتى تو نمى دانى هشام اكنون در چه حال است (یعنی گرفتار اعمال خویش است).
سیوطی رحمة الله علیه در باره او می گوید: او فردی فاسق و خمار بود، و حرمات خداوند را نگه نمی داشت.
بعضی از مؤرخان او را ملحد و زندیق دانستهاند، و استدلال به حدیثی کردهاند که امام احمد بن حنبل در مسند خود ذکر کرذه است که پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وسلم - فرموده: فردی در امت من که اسمش ولید است، شرش برای امت من مانند شر فرعون برای قومش است، اما این حدیث از نظر اسناد دارای ضعف می باشد، و بعضی آن را جزو احادیث موضوع دانستهاند، و بیشترین گمان بر این می رود که مخالفان ولید در مذمت او غلو کرده و احادیثی وضع کرده اند. والله أعلم.
جمعی دیگر از مؤرخین ولید را از این تهمتها منزه دانستند، و گفته اند که همه این اتهامات برای او تراشیده شده، و به زبان او شعر سروده اند و دروغ گفته اند.
2- مهمترین دستاوردهای ولید در دوران خلافت
وقتی ولید به خلافت رسید، مکان خاصی برای بیماران صعب العلاج و کوران و بازماندگان قرار داد، و آنها را از نظر مادی و معیشتی تأمین کرد، و برای هر کدام از آنها خادمی تعیین کرد.
از دیگر کارهای او، بالا بردن حقوق سربازان، و کارمندان دولتی بود، او با این تدبیر قصد داشت وفای دستگاه های دولتی را به حکومت اموی بالا ببرد.
3- علما در دوران ولید بن یزید
از زمانی که خلافت به ولید بن یزید سپرده شد، علما نقش چندانی در سیاست دولت نداشتند، و همین سبب شد که حکومت او دوام چندانی نداشته باشد، و به سرعت رو به فروپاشی و نابودی نهد.
سیرت و حیات ولید بن یزید به گونه ای بود که نه او علاقه ای برای همنشینی با علما را داشت، ونه علما علاقه ای برای همنشینی با او. همان طور که مورخان گفتند، او فردی عیاش و اهل لهو و لعب بوده، و عمرش را در این راه سپری کرد.
4- گرفتن بیعت برای فرزندانش حَکَم و عثمان
ولید وقتی که به خلافت رسید احساس کرد که خلافتش رو به ضعف و فروپاشی است، به همین خاطر یک ماه بعد از به خلافت رسیدنش برای فرزندانش حکم و عثمان از مردم بیعت گرفت.
تاریخ نویسان و مورخان اسلامی جنایات زیادی را که ولید مرتکب شده را در کتب خود ذکر کردند، که بعضی از آنها در راستای گرفتن بیعت برای فرزندانش حکم و عثمان بوده است. در تاریخ طبری آمده است: هشام می خواست برای دو فرزندش حکم و عثمان، که در آن وقت کودکی بیش نبودند، بیعت بگیرد ولی سعيد بن صهيب او را از بيعت براى دو فرزندش حكم و عثمان نهى كرد زيرا هر دو خردسال بودند. او سعيد را به زندان انداخته و در آنجا به حال خود رها کرد، تا اینکه در گذشت.
روایت شده که ولید خواست خالد بن عبد الله قسرى را بر بيعت حکم و عثمان وادار كند، ولی او خوددارى كرد. به او گفتند: با امير المؤمنين مخالفت مكن. گفت: چگونه با كسى بيعت كنم كه نتوانم پشت سرش نماز بخوانم يا گواهى او را بپذيرم. (منظورش حکم و عثمان است، که هر دو کودک بودند، و گواهی شخص غیر بالغ مورد قبول نیست). گفتند: تو وليد را با اينكه فاسق است قبول كردى چگونه فرزندش را قبول نميكنى؟ گفت: او غايب است و هر چه دربارهی او مى شنوم گفتهی مردم است (براى من ثابت نشده). و وليد او را بدان سبب حبس نمود، و به زندان افکند.
او همچنین سليمان بن هشام پسر عم خود را صد تازيانه زد و سرش را تراشيد و او را به معان در سرزمين شام تبعيد كرد و تا پايان حکومتش او را در حبس نگه داشت.
ولید بن یزید در طی دوران خلافتش، فشار زیادی بر خانواده هشام، و ولید بن عبدالملک و خانواده قعقعاع و مضر و غیره وارد آورد و آنها را در مشقت و سختی قرار داد.
5- حرکت انقلابی یزید بن الولید، و عناصر تشکیل دهندهی آن
همان طور گفتیم اکثر روایات تاریخی از فسق و فساد ولید بن یزید خبر داده اند، و چون به خلافت رسيد، از لهو و هرزگى دست برنداشت تا آنجا كه بسيارى از اعمال شنيع را بدو نسبت داده اند.
فساد او نارضایتیهای جامعه ی مسلمان را بالا برد، و از طرف دیگر بنی امیه نیز از انحلال و نابودی خود بیم داشتند، و لذا اولین عناصر مخالف حکومت ولید خود خاندان بنی امیه بودند، که در رأس آن یزید بن ولید بن عبدالملک (پسر عموی ولید بن یزید) مهره ی اساسی در ایجاد آن انقلاب بود.
روایت شده که یزید بن ولید بیشترین دشمنی و نارضایتی را از خلیفه داشت، او در راستای حرکت انقلابی خود، فرزندان و برادران خود را به آن دعوت می کرد، ناگفته نماند در این دوره، تعداد أمرای بنی امیه زیاد شده بودند، و هر یک از آنها طمع رسیدن به حکومت را در سر داشتند، که بیشترین آنها از ذریه ی عبدالملک و عبدالعزیز و محمد بن مروان بن حکم بودند، هر یک از آنها در فکر عزل ولید بن یزید بودند، پس می توان گفت که اولین عناصر تشکیل دهنده این حرکت خود خاندان بنی امیه بودند.
یزید بن ولید که از مخالفان اصلی ولید بن یزید به شمار می آمد، برای موفقیت حرکت خود، به سوی کسانی رفت، که ولید آنها را طرد کرده و یا در زندان انداخته بود.
دومین عنصر تشکیل دهنده این حرکت یمنی ها بودند، آنها که از زندانی شدن خالد القسری ناراضی و خشمگین بودند، ( خالد یمنی الاصل بود) و به دنبال کسی می گشتند تا با او بیعت کنند، در آن زمان مردم يمن و قضاعه بيشترين گروه سپاه شام بودند، که هر دوی آنها از خلیفه رنجیده بودند.
در حالی که آنها در جستجوی هم پیمان و رهبر مناسبی می گشتند، با یزید بن ولید بن عبدالملک ملاقات کردند که هم درد آنها بود، آنجا بود که یمنی ها با یزید بیعت کرده، تا ولید را از خلافت خلع کرده و او را جایگزین کنند.
یزید بن ولید بوسیله رؤسای اهل یمن که در شام بودند، توانست اعتماد مردم دمشق را جلب کند، و از آنها نیز بیعت بگیرد.
6- سیطره بر پایتخت و قتل ولید بن یزید
یزید بن ولید برای پیروزی حرکت خود نقشه ی محکم و استواری پیاده کرد، او برای عملی کردن برنامه خود، زمان مشخصی برای حرکت تعیین کرد، حرکت او به سوی دمشق در زمانی بود، که بیماری طاعون بلاد شام را در بر گرفته بود، و خشکسالی و کاهش نزولات آسمانی، بیماری را هر چه بیشتر گسترش داده بود، أمرا و بزرگان شهر، برای نجات از بیماری آنجا را ترک کرده و در صحرا و بادیه سکنی گزیدند.
خلیفه ولید بن یزید و عاملش عبدالملک بن محمد نیز به خاطر بیماری وبا شهر دمشق را ترک کرده، و به بادیه رفتند، و فرزند عبدالملک بن محمد را در شهر به عنوان جانشین قرار دادند.
یزید بن ولید بن عبدالملک با یاران مخصوص خود به شکل مخفیانه وارد دمشق شده، و در خانه ثابت بن سلیمان الخشنی سکنی گزیدند، آنها شب جمعه 21 جمادی الآخر 126 هجری را موعد عملی کردن حرکت خود قرار دادند.
آنها توانستند به شکلی بسیار سری و مخفیانه بر مساجد و قصر خلیفه سیطره پیدا کنند، و این بعد از جمع آوری نیروی کافی برای مقابله با لشکر خلیفه بود.
یزید بن ولید بعد از سیطره بر پایتخت برای جمع آوری نیروی بیشتر برای هر مشارک مبلغ هزار و پانصد تا دوهزار تعیین کرد. و توانست نیروی کافی را برای مقابله با ولید بدست آورد.
طولی نکشید که دو لشکر در مقابل هم قرار گرفتند، و بعد از یک نبرد طولانی، لشکر خلیفه ولید بن یزید رو به ضعف نهاده، و از درون لشکر به او خیانت کرده شد، و اینگونه بود که علائم شکست در لشکر ولید پیدا شد، و ناچارا راه تضرع و التماس در پیش گرفت، وگفت: آيا ميان شما يك مرد بزرگوار و شريف پيدا نمى شود تا من با او مذاكره كنم؟
يزيد بن عنبسه سكسكى گفت با من سخن بگو. گفت: اى برادر سكاسک. (خطاب به قبيله يا قوم شخص) آیا من بر عطاى شما نيفزودم و عوارض را از شما لغو نكردم؟ آیا من پیران و زمين گيران شما را دست نگرفتم و نگهدارى نكردم؟
گفت: ما براى خود بر تو خشم نگرفته ايم بلكه براى حرمت دين خدا و باده گسارى و نزديكى تو با كنيزان و زنان پدر و توهين و تحقير فرمان خداوند بر تو خشم گرفتیم
گفت: بس است اى برادر سكاسک. بجان خود قسم تو افراط كردى و اغراق گفتى. من در حلال خود راه و وسيله داشتم و از حرام بى نيازم (مقصود همخواب بودن با زنان و كنيزان پدر) آنگاه بدرون خانه رفت و نشست و يک قرآن بدست گرفت و باز كرد و خواند و گفت: امروز مانند روز عثمان است.
سپس مهاجمين از ديوار بالا رفتند و نخستين كسى كه به سوی او رفت، يزيد بن عنبسه بود. فرود آمد و او را دستگير كرد، و قصد داشت او را زندانی کند، تا منتظر دستور یزید بن ولید در مورد او باشد .
بعد از او ده تن ديگر از ديوار فرود آمدند كه منصور بن جمهور و عبد السلام لخمى از آنها بودند یکی از آنها بر سرش ضربتى نواخت. و سرش را بريدند و نزد يزيد فرستادند.
در دمشق شایع شده بود که لشکر یزید بن ولید در مقابل خلیفه ولید بن یزید شکست خورده، به همین خاطر یزید دستور داد تا سر ولید را در شهر بگرداند تا همه بدانند که ولید شکست خورده، و به قتل رسیده است.
روایات تاریخی قتل او را در 27 جمادی الاخر سال 126 هجری ذکر کردند، عمر او در هنگام قتلش از چهل سال تجاوز نمی کرد.
گفته شده است در مهر انگشتری او نوشته بود " یا ولید احذر الموت" یعنی ای ولید از مرگ بر حذر باش.
7- مهمترین پیامدهای قتل ولید
از مهمترین نتائج قتل ولید بن یزید، ضعف خلافت اموی، و از بین رفتن هیبت و عظمت این امپراطوری قوی بود، و به تبع آن اختلافات قبیله ای رو به افزایش گذاشت، و قدرت لشکر و سپاه دولت اموی رو به ضعف و سستی نهاد.
و از سوی دیگر میان خانوادهی اموی به خصوص سلسلهی مروانی، نزاع و درگیری بوجود آمد، و خانوادهی ولید با نوشتن نامه به رؤسای لشکر در نقاط مختلف، آنها را به طلب دیه از قاتلان ولید دعوت می کردند.
با انتشار خبر قتل خلیفه، ناآرامی ها در نقاط مختلف بلاد اسلامی، رو به افزایش گذاشت، و هر کسی برای خود والی تعیین می کرد، و با او بیعت می کردند.
پایان خلافت وليد بن یزید بن عبدالملک
قبل از او:
هشام بن عبدالملک
|
دوران خلافت:
125 تا 126 هجری
743- 744 میلادی
|
بعد از او:
یزید بن ولید
|
ترجمه و تحقیق : أبو أنس
سايت عصر اسلام
www.IslamAge.com
مراجع و مصادر :
1- الدولة الأموية- تألیف دکتر علی محمد صلابی .
2- سير أعلام النبلاء - تأليف : الذهبي - تحقيق شعيب الأرناؤوط .
3- سایت موسوعة الأسرة المسلمة التاریخ الإسلامی- ويكيبيديا، الموسوعة الحرة
4- البدایة و النهایة - ابن کثیر
5- التاریخ الإسلامي - العهد الأموي- تأليف محمود شاكر
6- الکامل فی التاریخ- لابن الأثیر.
7- تاريخ ابن خلدون. |