سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7089564
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 166   تعداد بازدید: 2839 تاریخ اضافه: 2010-03-25

پیشروی مسلمانان در سرزمین فارس

بسم الله الرحمن الرحيم

پس از پیروزی سپاه اسلام در نهاوند، مسلمانان با کسب اجازه‌ از عمر رضی الله عنه  در سراسر بلاد فارس پیشروی کردند، مسلمانان بعد از نهاوند شهر اصفهان را فتح کردند، اما بعد از جنگی شدید میان آن‌ها و وقوع مسایل زیادی، عبدالله‌ بن عبدالله‌ امان‌نامه‌ را برای آن‌ها نوشت و قرارداد صلح را با هم امضا کردند، و سی نفر از آن‌ها به‌ کرمان فرار کردند و با مسلمانان صلح ننمودند و در سال 21 هـ ابوموسی شهرهای قم و کاشان را فتح کرد و سهیل بن عدی نیز شهر کرمان را فتح نمود.

نخست: فتح همدان در سال 22 هـ

بیان شد که‌ مسلمانان بعد از فتح نهاوند شهرهای حلوان و همدان را فتح کردند، اما چیزی نگذشت که‌ اهل همدان پیمان را نقض کردند و قرار داد صلحی که‌ با قعقاع بن عمرو بسته‌ بودند پایمال نمودند، از این‌رو عمر به‌ نعیم بن مقرن نوشت که‌ به‌ طرف همدان حرکت کند، نعیم نیز طبق فرمان عمر به‌ طرف همدان مسیر خود را پیمود و آن دیار را محاصره‌ نمود، اهل همدان خواهان صلح شدند و نعیم نیز پس از قبول قرار داد صلح همراه با دوازده‌ هزار مسلمان وارد شهر شد، در حالی که‌ دیلمیان و ساکنان آذربایجان و ری در مکانی بین همدان و قزوین با سپاه عظیمی برای رویارویی با مسلمانان تجمع نموده بودند. نعیم بن مقرن که فرمانده‌ی سپاه اسلام بود به مقابله با آنان پرداخت و جنگ سختی بین طرفین درگرفت که کمتر از جنگ نهاوند نبود. در این جنگ تعداد زیادی از مشرکین به‌ قتل رسیدند و پادشاه دیلم نیز کشته‌ شد و سپاه مشرکین با شکست مواجه‌ شدند. از این‌رو می‌توان گفت که‌ نعیم بن مقرن از میان مسلمانان نخستین کسی می‌باشد که‌ دیلمی‌ها را به‌ قتل رسانده‌ است.[1]

گفتنی است که‌ نعیم خبر تجمع آنان را به‌ عمر رسانید و عمر رضی الله عنه  در مدینه سخت نگران این جنگ بود و پیوسته‌ در انتظار خبر مسلمانان بود که‌ ناگهان پیک با بشارت آمد که‌ عمر گفت: بشیری؟

گفت: نه‌، عروه‌.

و چون بار دیگر پرسید: بشیر؟ بدانست و گفت: بشیرم.

عمر گفت: فرستاده‌ی نعیم؟

گفت: فرستاده‌ی نعیم.

گفت: خبر چیست؟

گفت: بشارت فتح و ظفر و خبر را به‌ وی گفت.

عمر ستایش خدا کرد و بگفت تا نامه‌ را برای مردم بخواندند که‌ خدا را ستایش کردند.

پس از آن سماک بن مخرمه‌ و سماک بن عبید و سماک بن خرشه‌ با فرستادگان مردم کوفه‌ با خُمسها پیش عمر آمدند و از نسبشان پرسید که‌ هر سه‌ سماک، نسب خویش بگفتند.

عمر گفت: خدایتان مبارک بدارد، خدایا اسلام را به‌ وسیله‌ی آن‌ها رفعت بده‌ و آن‌ها را به‌ اسلام تأیید کن.[2]

 

دوم: فتح ری در سال 22 هـ

سپس نعیم بن مقرن، یزید بن قیس همدانی را را به‌ عنوان فرماندار همدان گذاشت و خود به‌ همراه لشکر اسلام راهی شهر ری شد، در آن‌جا با جمع زیادی از مشرکین روبرو شد و در کناره‌های کوه‌ ری جنگ سختی میان آنان رخ داد و در نهایت سپاه مشرکین با شکست مواجه‌ شدند و پس از نبردی شدید و کشتن جمع زیادی از کافران و به دست آوردن غنایم هنگفت، در نهایت با ابوالفرخان ملقب به‌ زینبی قرار داد صلح را امضا کردند و امان‌نامه‌ را از نعیم گرفتند. نعیم نیز این خبر را به‌ عمر رضی الله عنه  اطلاع داد و خمس غنیمت را برای وی فرستاد.[3]

 

سوم: فتح قومیس و گرگان

بعد از رسیدن مژده‌ی فتح ری و خمس آن به‌ دست امیرالمؤمنین، عمر به‌ نعیم نوشت که‌ برادرش سوید بن مقرن را به‌ سوی قومیس بفرستد. سوید در آن‌جا با مقاومتی روبرو نشد و شهر به صورت مسالمت آمیز فتح گردید و به مردم گرگان و مازندران و شهرهای مجاور پیام صلح فرستاد و براساس پرداخت جزیه تسلیم شدند.[4]

 

چهارم: فتح آذربایجان

و قرن بن نعیم پس از فتح دوباره‌ی همدان و ری، بکیر بن عبدالله و سماک بن خرشه را با لشکری جهت پیشروی در آذربایجان به آن سامان فرستاد. آن‌ها با اسفندیار فرحزاد برخورد کردند و پس از نبرد سختی خداوند مشرکان را شکست داد و بکیر، اسفندیار را اسیر کرد. اسفندیار گفت: صلح را بیشتر دوست داری یا جنگ؟ بکیر گفت: صلح.

گفت: پس مرا به‌ نزد خویش نگهدار که‌ مردم آذربایجان اگر من از طرف آن‌ها صلح نکنم یا نیایم به‌ جای نمانند و سوی کوهستان‌های اطراف روند، چون کوهستان قبج و کوهستان روم، و هر که‌ حصاری باشد مدتها در حصار بماند.

پس بکیر، اسفندیار را پیش خود نگهداشت و شهرهای آدربایجان را یکی پس از دیگری فتح نمود.

عتبه‌ی بن فرقد نیز ناحیه‌ی مجاور خود را گشوده‌ بود.

سپس عمر نامه‌ نوشت و اجازه‌ داد که‌ به‌ طرف باب پیش رود و بر کار خویش جانشین نهد. و او عتبه‌ را بر ناحیه‌ی مفتوح خویش گمارد و پیش رفت. اسفندیار را به‌ عتبه‌ داد که‌ او را به‌ خویش پیوست و سماک بن خراشه‌ را به‌ ناحیه‌ی مفتوح بکیر گماشت و عمر همه‌ی آذربایجان را به‌ عتبه‌ بن فرقد داد.

و چنان بود که‌ بهرام پسر فرخزاد راه عتبه‌ بن فرقد را گرفت و با سپاه خویش برای تعرض وی بیامد و بجنگیدند و عتبه‌ او را هزیمت کرد و بهرام فراری شد.

و چون خبر هزیمت بهرام به‌ اسفندیار رسید که‌ به‌ نزد بکیر اسیر بود، گفت: اکنون صلح می‌شود و جنگ خاموش شد و با بکیر صلح کرد و همه‌ پذیرفتند و آذربایجان آرام شد و بکیر و عتبه‌ این را برای عمر نوشتند و خمس غنایم را فرستادند و فرستادگان روانه‌ کردند[5].

 

پنجم: فتح باب در سال 22 هـ

عمربن خطاب به‌ سراقه‌ بن عمرو که‌ ذو النور لقب داشت، نوشت که‌ به‌ عنوان امیر لشکر قرار گیرد و برای نبرد راهی میدان شود، سراقه‌ نیز طبق فرمان عمر حرکت کرد، بعد از اینکه‌ پیشاهنگ لشکر (عبدالرحمن بن ربیعه‌) به‌ پادشاه باب رسید (در آن هنگام شاه آن‌جا شهربراز بود که‌ از مردم فارس بود و بر آن مرز بود و اصل وی از خاندان شهربراز شاه بود که‌ بنی‌ اسراییل را تباه کرد و شام را از آن‌ها خالی کرد) شهربراز نامه‌ نوشت و امان خواست که‌ پیش عبدالرحمن آید و او امان داد که‌ بیامد و گفت: او به‌ اسلام تمایل پیدا کرده‌ و خیر مسلمانان را می‌خواهد.

عبدالرحمان گفت: بالاتر از من مردی هست که‌ نزدیک تو رسیده‌ سوی او برو. و او را عبور داد که‌ سوی سراقه‌ رفت و از وی امان طلبید، سراقه‌ نیز امان‌ نامه‌ نوشت و پس از آن، بکیر بن عبدالله‌ و حبیب بن مسلمه‌ و حذیفه‌ بن اسید و سلمان بن ربیعه‌ را به‌ مردم کوهستان‌های اطراف (لان، تفلیس و موقان) ارمینیه‌ فرستاد. بکیر، موقان را فتح کرد و امان‌نامه‌ را برای آن‌ها نوشت.

در این‌ اثنا بود که‌ سراقه‌ جان داد و عبدالرحمن بن ربیعه‌ را به‌ عنوان جانشین خود تعیین کرد. وقتی خبر مرگ سراقه‌ و جانشینی عبدالرحمن به‌ عمر رسید؛ عبدالرحمن را بر مرز باب واگذاشت و دستور داد که‌ به‌ غزای ترکان رود.[6]

 

ششم: فتح استخر در سال 22 هجری

بعد از این که علاء بن حضرمی با سپاه خود استخر را فتح نموده بود، ساکنان آن ناحیه به سرکردگی فردی به نام شهرک عهد شکنی کردند. آن‌گاه عثمان بن ابی عاص، فرزند و برادرش حکم را با سپاهی برای سرکوبی آنان فرستاد. مسلمانان و فارسیان به جان هم افتادند و سرانجام سـپاه اسلام پیروز شد و شهرک توسط حکم بن ابی‌العاص به قتل رسید.[7]

هفتم: فتح فسا و داراب

ساریه بن زنیم آهنگ فسا وداراب کرد و در آن‌جا جمع زیادی از فارسیان و کردها برای مقابله با او آماده شده بودند، و کار مسلمانان سخت شد که‌ گروهی عظیم بر ضد آن‌ها فراهم آمده‌ بودند، عمر رضی الله عنه  در همان شب در خواب دید که‌ مسلمانان و دشمنان در وقتی از روز، به‌ نبرد بودند، عمر در خواب دید که‌ مسلمانان در صحرایی بودند که‌ اگر آن‌جا می‌ماندند محاصره‌ می‌شدند و اگر به‌ کوهی که‌ پشت سرشان بود پناه می‌بردند حمله‌ از یک‌سو بود و پیروز خواهند شد.

صبح روز بعد عمر رضی الله عنه  مردم را گرد آورد و به ایراد خطبه پرداخت. آن‌چه‌ در خواب دیده بود برای آنان تعریف کرد و ناگهان فریاد زد: ساریه به سوی کوه بشتاب و خطاب به حاضران گفت: شاید خداوند صدای مرا به آنان برساند. ساریه نیز به سوی کوه رفت و بر دشمن پیروز گردید و شهر را فتح نمود.[8]

 

هشتم: فتح کرمان و سیستان در سال 23 هـ

سهیل بن عدی در سال 23 هجری کرمان را فتح کرد[9] و برخی معتقداند که عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی کرمان را فتح کرده است[10]. همچنین برخی از مؤرخین نوشته‌اند که عاصم بن عمرو، سیستان را که منطقه‌ای دارای دشتهای پهناور بود پس از نبردی سخت فتح نمود و از آن‌جا به قندهار لشکر کشی کردند.[11]

 

نهم: فتح مکران (بلوچستان) در سال 23 هـ

مکران در سال 23 هجری به دست حکم بن عمرو و به کمک شهاب بن مخاروق، سهیل بن عدی و عبدالله بن عتبان فتح گردید. همچنین مسلمانان با پادشاه سند جنگیدند و غنایم بی شماری به دست آوردند.

حکم خبر، فتح را برای عمر نوشت و با خمسها همراه صحار عبدی فرستاد. و چون صحار خبر و غنایم را پیش عمر برد، از او درباره‌ی مکران پرسید؟

گفت: ای امیر مؤمنان! سرزمینی است که‌ دشت آن جبل است و آب آن وشل (اندک) و میوه‌ی آن دقل (خرمایی بد) است و دشمن آن‌جا بطل (دلیر) است، خیرش قلیل است و شرش طویل و بسیار، آن‌جا قلیل است و قلیل در خطر تباهی، و ماورای آن از این هم بدتر است.

عمر گفت: سجع گویی یا خبرگذار؟

گفت: خبرگذارم.

آنگاه ایشان به حکم بن عمرو نوشت که از مکران به آن سو پیش روی نکند.[12]

 

دوازدهم: نبرد با کردها

ابن جریر به‌ سند خود از سیف از اساتیدش می‌نویسد که کردها و گروهی از فارسها تجمع بزرگی برای رویارویی با مسلمانان تدارک دیده بودند. در نواحی اهواز ابو موسی با آن‌ها برخورد کرد ولی قبل از فتح، راهی اصفهان شد و ربیع بن زیاد را به جای خود گذاشت و مسلمانان پس از نبرد سختی با کردها، آن‌ها را شکست دادند و غنایم بی‌شماری به دست آوردند و خبر فتح با خمس غنایم را نزد عمر رضی الله عنه  فرستادند.[13]

و بدین صورت سرزمین عراق و ایران در عصر عمربن خطاب رضی الله عنه  به‌ پایان رسید و مسلمانان به‌ امید شکست پارسیان آن دیار در نقاط مختلفی خود را مسلح نمودند.

براستی که‌ فتح سرزمین مشرق به‌ قدرت و توان طاقت فرسایی نیاز داشت و باید مسلمانان در این ‌راستا تلاشهای زیادی را تقدیم دارند، زیرا اهل ایران پارسی تبار می‌باشند و هیچ‌گونه‌ ارتباطی با عرب ندارند و از نظر گویش، جنسیت و فرهنگ با هم تفاوت داشتند، و احساسات قومی در میان ایرانیها به‌ تاریخی طولانی و فرهنگی ریشه‌دار باز می‌گشت و جنگ نیز در خاک ایران واقع می‌شد، از این رو تسلیم کردن امپراطوری بزرگ و ابر قدرت آن روز با ساز و برگ نظامی مجهز و پیشرفته و پایین آوردن پرچم پادشاهی چند صد ساله واقعاً کار یک مشت عرب بی‌بضاعت نبود، بلکه خداوند می‌خواست حکومت مردان زورگو، ستمگر و مغرور و از خدا بی‌خبر را خاتمه دهد و به جای آنان مردانی مؤمن، راستگو و درستکار و منصف به روی کار بیاورد و این سنت همیشگی و تغییر ناپذیر الهی است.

بنابر این بیشتر این مراکز ویران شدند و در عصر فاروق و یا در عصر خلافت عثمان همه‌ی آن‌ها فتح شدند.[14]

 

 

وصلی الله وسلم علی نبينا محمد و علی آله و اصحابه الی يوم الدين

منبع: کتاب عمر فاروق، مولف: محمد علي صلابي


 

سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

----------------------------------------

[1]- ترتيب وتهذيب البداية والنهاية ص160

[2]- تاريخ الطبري (5/134)

[3]- تاريخ الطبري (5/136، 137).

([4]- تهذيب البداية والنهاية ص161.

[5]- تاريخ الطبري (5/141، 142)

[6]- تاريخ الطبري (5/145).

[7]- تاريخ الطبري (5/166)

[8]- تاريخ الطبري (5/168، 169) شرح أصول اعتقاد أهل السنة: ش 2537: مشكاة المصابيح(3/1678) ش 5954، انظر: تهذيب البداية والنهاية ص170.

[9]- تهذيب البداية والنهاية ص171

[10]- تهذيب البداية والنهاية ص171

[11]- ترتيب وتهذيب البداية والنهاية ص171

[12]- تاریخ طبری (5/172)

[13]- تهذيب وترتيب البداية والنهاية ص172

[14]- عصر الخلافة الراشدة ص339، 340

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان