سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

21 آبان 1404 21/05/1447 2025 Nov 12

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 8352447
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 16   تعداد بازدید: 3147 تاریخ اضافه: 2010-03-24

گشت و گذار ابوبكر رضی الله عنه درميان قبايل عرب و عرضه‌ي دعوت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پيش از اين دانستيم كه ابوبكر رضی الله عنه ، نسب‌شناس بود و در پهنه‌ي نسب‌شناسي، دانش زيادي داشت. سيوطي رحمه الله مي‌گويد: من، در نوشتارهاي حافظ ذهبي رحمه الله ديده‌ام كه از جمله كساني كه در فن و دانش زمان خود، يگانه‌ي دوران بوده‌اند، ابوبكر رضی الله عنه  مي‌باشد كه در نسب‌شناسي، يگانه‌ي زمان خويش بوده است.( تاريخ الخلفاء، ص100؛ نگاه كنيد به: تاريخ الدعوة، ص95)

 ابوبكر رضی الله عنه  از اين دانش خود در راه دعوت استفاده كرد و بدين‌سان اسوه‌ي همگان قرار گرفت تا به همه‌ي كارداران و كارشناسان بفهماند كه بايد از دانش، تخص صلی الله علیه وسلم و شغل خود، در هر رشته و پايه‌اي كه باشد -چه در پهنه‌ي علوم نظري و چه در عرصه‌ي علوم تجربي و يا مشاغل مهم در سطح جامعه و ساختار اجتماعي- در راه خدا استفاده كنند و براي گسترش دعوت اسلامي به‌كار گيرند.( تاريخ الدعوة الإسلامية في عهد الخلفاء، ص96)

 در سطور بعدي خواهيد خواند كه ابوبكر صديق رضی الله عنه  همراه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم به ميان قبايل مي‌رفت و دانش نسب‌شناسي خود را در دعوت آنان به سوي خدا، به‌كار مي‌گرفت. ابوبكر رضی الله عنه ، سخنور نام‌دار و توانمندي بود كه كلمات و معاني را به‌خوبي به هم پيوند مي‌داد و در بود و نبود رسول اكرمص، در مورد آن حضرت و بعثتشان، سخن مي‌گفت. رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم در موسم حج، براي دعوت مردم به سوي اسلام، به ميان قبايل مي‌رفتند. در اين گشت و گذارها، ابوبكر صديق رضی الله عنه ، بي‌آن‌كه قصد پيش‌دستي و گستاخي در حضور پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم را داشته باشد، پيش از ايشان دهان به سخن مي‌گشود و مقدمه‌چيني مي‌كرد تا كار آن حضرت صلی الله علیه وسلم را در ارائه‌ي دعوتش، آسان‌تر نمايد.( ابوبكر الصديق، نوشته‌ي محمد عبدالرحمن قاسم، ص92)

 توانايي و دانش ابوبكر رضی الله عنه  در شناخت نسب و ريشه‌ي قبايل، زمينه‌ي مناسبي براي برقراري ارتباط با آنان و معرفي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و دعوت ايشان بود. علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه  مي‌گويد: زماني كه خداي متعال، به پيامبرش دستور داد تا خودش را به قبايل عرب، معرفي كند، من و ابوبكر رضی الله عنه  به همراه آن حضرت صلی الله علیه وسلم به سوي قبايل عرب حركت كرديم تا اين‌كه به جمعي از عرب‌ها رسيديم كه با متانت و وقار نشسته بودند. ابوبكر رضی الله عنه  جلو رفت و سلام كرد و گفت: «شما از كدام قبيله هستيد؟» گفتند: «ما، از قبيله‌ي بني‌شيبان بن ثعلبه هستيم.» ابوبكر رضی الله عنه ، رو به رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم كرد و گفت: «پدرم و مادرم، فدايت شوند؛ اين‌ها، بزرگان اين قوم هستند.» در آن جمع، شخصي به نام مفروق حضور داشت كه از لحاظ جمال و سخنوري، برتر از ديگران بود و دو گيسوي بافته‌اش را بر روي سينه‌ انداخته و از همه به ابوبكر رضی الله عنه  نزديك‌تر بود. ابوبكر رضی الله عنه  از او پرسيد: «تعداد افراد قبيله‌ي شما، چقدر است؟» مفروق پاسخ داد: «بيش از هزار نفر و جمعي هزار نفره، هرگز به خاطر كم‌بودنشان، شكست نمي‌خورند.» ابوبكر رضی الله عنه  دوباره سؤال كرد: «وضعيت جنگي و دفاعي شما چگونه است؟» مفروق گفت: «شديدترين خشم ما، زماني است كه با دشمن روبرو مي‌شويم و شديدترين نبرد ما، هنگامي است كه خشمگين مي‌گرديم. ما، اسب‌هاي تيزرو را بر فرزندان خود ارجح مي‌دانيم و اسلحه و ابزار جنگي را بر شتران شيرده، ترجيح مي‌دهيم. پيروزي در جنگ را خدا رقم مي‌زند؛ گاهي ما، بر دشمن پيروز مي‌شويم و گاهي نيز دشمن، بر ما پيروز مي‌گردد. شايد شما، قريشي هستيد.» ابوبكر صديق رضی الله عنه ، فرمود: «اگر شما از بعثت پيامبري درميان قريش اطلاع يافته‌ايد، آن پيامبر، همين است.» مفروق گفت: «به ما خبر رسيده كه شخصي، درميان قريش ادعاي پيغمبري كرده است.» و سپس رو به پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم كرد و ادامه داد: «اي برادر قريشي! به چه دعوت مي‌دهي؟» رسول اكرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: «شما را به اين دعوت مي‌دهم كه گواهي دهيد كه خدايي، جز الله نيست؛ او، يگانه و يكتا است و شريكي ندارد و به اين‌كه من، بنده و فرستاده‌ي خدا هستم، اقرار كنيد، مرا درميان خود جا دهيد و از من پشتيباني نماييد؛ زيرا قريشيان، در مخالفت با دين خدا از يكديگر حمايت مي‌كنند و پيامبر خدا را تكذيب مي‌نمايند. آنان، در باطل فرو رفته و خود را از حق بي‌نياز مي‌دانند؛ در صورتي كه تنها خدا، بي‌نياز و قابل ستايش است.» مفروق پرسيد: «ديگر به چه دعوت مي‌دهي؟» رسول‌خداص، اين آيه را تلاوت فرمود:

 

« قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» (انعام-151)

يعني: «بگو: بياييد چيزهايي را برايتان بيان كنم كه پروردگارتان، بر شما حرام نموده است؛ اين‌كه هيچ چيزي را شريك خدا نكنيد و به پدر و مادر، نيكي نماييد و فرزندانتان را از ترس فقر و تنگ‌دستي، نكشيد كه ما، شما و ايشان را روزي مي‌دهيم و به گناهان بزرگ نزديك نشويد؛ خواه آشكار باشد و خواه پنهان و كسي را به‌ناحق نكشيد كه خداوند، آن را حرام كرده است. اين‌ها، اموري است كه خداوند، شما را به آن توصيه مي‌كند تا باشد كه شما بفهميد و عاقلانه عمل كنيد.»

مفروق با شنيدن دعوت رسول‌خداص، گفت: «اي برادر قريشي! ديگر به سوي چه دعوت مي‌دهي؟ به خدا سوگند كه اين‌ها، سخنان زمينيان نيست؛ چراكه اگر اين‌ها، كلام زمينيان بود، ما حتماً زميني بودن آن را درك مي‌كرديم.» رسول اكرم صلی الله علیه وسلم در پاسخ مفروق، اين آيه را تلاوت كرد:

« إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ » (نحل:90)

يعني: «خداوند متعال، به عدل و نيكوكاري و هم‌چنين بخشش به نزديكان دستور مي‌دهد و از ارتكاب گناهان بزرگ و انجام كارهاي زشت و ناشايست و نيز سركشي و ستم‌گري باز مي‌دارد؛ خداوند، شما را اندرز مي‌دهد تا باشد كه پند بگيريد.»

مفروق به پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم گفت: «اي برادر قريشي! به خدا سوگند كه شما، به اخلاق كريمانه و اعمال نيك دعوت مي‌دهيد؛ قومي كه تو را تكذيب كرده و بر ضد تو متحد شده‌اند، سبك‌سر و بدور از حق هستند.» مفروق در آن هنگام مناسب ديد كه هاني بن قبيصه نيز در اين گفتمان، شركت كند و افزود: «اين شخص، هاني بن قبيصه يكي از بزرگان قبيله و پيشواي ديني ما است.» هاني به رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم گفت: «اي برادر قريشي! سخنانت را شنيدم و آن را تأييد مي‌كنم؛ اما چنين مي‌پندارم كه اگر به همين يك جلسه و ديدار، دين خود را رها كنيم و به دين تو درآييم، كار عاقلانه‌اي نباشد؛ چراكه هنوز درباره‌ي دعوتت و عواقب آن نينديشيده‌ايم و همين، سبك‌سري و بي‌تدبيري است و قطعاً عجله و شتاب‌زدگي، پيامدي جز خطا و انحراف ندارد. گذشته از اين قبيله‌اي داريم كه مناسب نمي‌دانيم بدون نظر آن‌ها، پيماني ببنديم. البته پيشنهاد مي‌كنم كه فعلاً شما برگرديد و ما هم برمي‌گرديم تا بيش از اين بينديشيم.» هاني، مثني بن حارثه را نيز در اين گفتگو شريك كرد و گفت: «مثني، يكي از بزرگان قبيله و مسؤول امور جنگي است.» مثني، رو به پيامبر صلی الله علیه وسلم كرد و گفت: «سخنانت را شنيدم كه چه نيك، سخن گفتي و مرا به شگفت و تعجب انداختي؛ اما جواب من نيز، همان جواب هاني بن قبيصه است؛ ما، درميان دو سرزمين ساحلي قرار گرفته‌ايم؛ يكي (يمامه) و ديگري (سماوه).» رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم درباره‌ي اين دو سرزمين پرس و جو كردند. مثني گفت: «يكي، قسمت‌هاي ساحلي سرزمين عرب و اطراف آن است وديگري، سرزمين فارس و نهرهاي كسري؛ ما، با كسري (حكومت فارس) پيمان بسته‌ايم كه نه خودمان، در اين منطقه، جرياني را به راه بيندازيم و نه مجرمي را در اين منطقه پناه دهيم. بنابراين شايد دعوت شما، از همان مواردي باشد كه پادشاهان نمي‌پسندند. عرب‌ها عادت دارند كه عذر خطاكار را بپذيرند؛ اما عادت مردم فارس و مناطق اطراف آن، اين است كه عذر خطاكار را نمي‌پذيرند. لذا اگر بخواهيد شما را در برابر عرب‌ها ياري مي‌كنيم؛ اما در برابر اهل فارس، هيچ تعهدي به شما نمي‌هيم.» رسول اكرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: «شما، پاسخ بدي نداديد و حقيقت را به‌صراحت بيان كرديد. اما تنها كسي، به حمايت و جانب‌داري از دين خدا مي‌پردازد كه همه‌‌سويه و از تمام جوانب به اين كار اقدام كند.» آن حضرت صلی الله علیه وسلم افزودند: «مدت زمان زيادي بر شما نخواهد گذشت كه خداوند، سرزمين‌ها و دارايي‌هاي اهل فارس را به شما خواهد داد و دخترانشان را كنيزان و هم‌بستران شما خواهد نمود. پس آيا خدا را به پاكي ياد نمي‌كنيد؟» نعمان بن شريك كه از همان قبيله بود و آن‌جا حضور داشت، گفت: «اي برادر قريشي! خدا كند كه براي تو نيز چنين شود.»

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی

 


 

 

 

سایت عصر اسلام

www.IslamAge.Com 

 

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان