سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

17 مهر 1403 04/04/1446 2024 Oct 08

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7255598
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 14   تعداد بازدید: 7251 تاریخ اضافه: 2017-01-08

سلسله مقالات بدعت بازنگری در فهم نصوص شماره ی (10): چه کسی صلاحیت فهم نصوص شرع را دارد؟

بسم الله الرحمن الرحیم

سلسله مقالات بدعت بازنگری در فهم نصوص شماره ی (10):

چه کسی صلاحیت فهم نصوص شرع را دارد؟

از جمله مواردی که توضیح و بیانِ آن لازم است، اشاره به این نکته می ‌باشد که نصوص شرع بر دو نوع است:

 

اول: نصوص صریحی که دلالت و معنای آن واضح است که اغلب نصوص کتاب و سنت از این نوع اند؛ بیشتر آیات قرآن برای تمام مردم واضح و آشکار است، چنانکه ابن عباس رضی الله عنهما می ‌گوید: "تفسیر بر چهار وجه است:

ـ بخشی که عرب زبان‌ ها بر اساس سخنِ خود می ‌فهمند[1].

ـ تفسیری که هیچ کس در ندانستن آن معذور نیست[2].

ـ تفسیری که علما آن را می ‌دانند.

ـ و تفسیری که فقط الله متعال می ‌داند و هر کس ادعای دانستن آن را کند، دروغ گفته است[3].

پس بخشی از قرآن به گونه‌ ای است که هرکس آن را بخواند، معنایش را می ‌داند و هیچ دشواری در فهم آن نیست؛ حلال و حرامش واضح است؛ همچنین حدود و فرائض دین و داستان‌ ها و عبرت‌ های آن روشن است و این ها بخش اعظم قرآن را تشکیل می دهند که آسان و قابل فهم است.

 

پس  قرآن، آیاتی ست روشنگر و در راهنمایی به سوی حق و امر و نهی و خبر آن[4] واضح و آشکار است؛ چنانکه الله متعال می‌ فرماید: {بلکه آن آیاتی روشن است}[5].

و می‌ فرماید: {قرآنی است عربی، بدون هیچ انحرافی. باشد که تقوا پیشه کنید}[6].

یعنی آن را قرآنی عربی با الفاظی واضح و معانیِ آسان قرار داده ‌ایم، به ویژه برای عرب زبانان[7].

 

ابن قیم رحمه الله می‌ گوید: (و همچنین عموم واژه‌ های قرآن چنین است که مراد الله و رسولش را از آن می ‌دانیم؛ همان طور که می ‌دانیم رسول الله صلی الله علیه وسلم این الفاظ را از سوی الله ابلاغ نموده اند. بنابراین درباره ی غالب الفاظ قرآن چه خبر باشد و چه امر می دانیم که مراد الله از آن چیست؛ بلکه به سبب کمال متکلم (الله) و کمال بیان او، علم به مراد الله واضح ‌تر و آشکارتر از دانستن منظور هر متکلم دیگری است و همچنین کمال هدایت و ارشاد وی و کمال آسانی قرآن از سوی او سبحانه و تعالی از نظر عمل و از نظر تلاوت)[8].

 

دوم: نصوصی که دلالات دقیقی دارند. در این مورد، اهل علم و اجتهاد به نظر و بررسی در نصوص می‌ پردازند تا بتوانند مسائل و احکام را از آن استخراج کنند. برای آنکه هرج و مرج رخ ندهد و مدعیان بی ‌صلاحیت سخن نگویند، علما ضوابط و شروطی را وضع کرده‌ اند که هرکس در منصب اجتهاد و استنباط می ‌نشیند باید از آن برخوردار باشد. این شروط و ضوابط از لغت عربی و خطاب شارع از جمله امر و نهی و اخبار آن و غیره برگرفته شده است.

 

ممکن است علما در مورد فهم منظور این نصوص که دلالت شان واضح نیست اختلاف نظر داشته باشند؛ مانند این سخن الله متعال که می‌ فرماید: {وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ}[9] ترجمه: و زنان طلاق داده شده باید مدت سه قُرء - پاکی یا حیض - انتظار بکشند.

 

در این آیه، آیا قرء به معنای پاکی از حیض است یا به معنای خود حیض؟

این اختلاف در دایره ی اجتهاد واقع می شود. اجتهادی که صاحبش یک اجر یا دو اجر می برد. اما یکی از مواردی که در برخی برنامه‌ های گفتگو در رسانه‌ های مختلف از جمله کانال ‌های ماهواره‌ ای و شبکه‌ های رادیو و تلویزیون و مجلات و روزنامه ‌ها دیده می ‌شود، روشی است که برخی از آن ‌ها وقتی در بحث دچار مشکل می ‌شوند به آن روی می ‌آورند و می‌ گویند: دین مال همه است! هیچ ‌کس حق ندارد تفسیر آن را به احتکار خود درآورد و مردم را مجبور به پذیرش آن کند؛ زیرا در اسلام پاپ و کهنوت نداریم!.

 

اما این سخن حقی است که با آن خواستار هدف باطلی هستند؛ حق این است که دین از نظر تطبیق و عمل به احکام آن مخصوص افراد خاصی نیست.

اما بخش باطلِ آن این است که: نصوص آن به خدمت هرکسی درآید تا آن را بر اساس خواسته‌ و هوی وهوسش تفسیر کند. چنین کاری باعث چند پاره شدن امت و بازیچه شدن نصوص به دست نااهلان می‌ شود تا هر طور که می ‌خواهند از آن احکامِ دلخواه خود را استنباط کنند.

 

این دقیقا همان چیزی است که هنگام ظهور این دعوت رخ داد و باعث کوچک شمردن مجتهدان این امت از صحابه تا دیگران شد و هرج و مرجی را پدید آورد که باعث شد اظهار نظر و فتوای بی‌ ضابطه، جای اجتهاد حقیقیِ دقیق را بگیرد.حافظ ابن رجب رحمه الله [در دوران خودش] متوجه این مشکل شده بود و چنین لب به شکایت گشود: (عجیب است! اگر کسی ادعای مهارت در یکی از حرفه‌ های دنیا را کند اما مردم او را به عنوان اهل آن حرفه نشناسند و ابزار آن را نزدش ندیده باشند ادعایش را تکذیب می‌ کنند و او را بر اموال خود امین نمی ‌دانند و اجازه نمی ‌دهند به آن کار، مشغول شود؛ حال چگونه است کسی که ادعای شناخت امر رسول الله صلی الله علیه وسلم (یعنی دین) را کند اما نه کسی او را دیده که علم رسول الله صلی الله علیه وسلم را می ‌نویسند و هرگز کسی او را در مجالست با اهل علم و مدارسه با آنان ندیده است!!

 

شگفت آور است! چگونه ممکن است عاقلان ادعای او را بپذیرند و با ادعای دروغینش او را در دین خود داور قرار دهند؟!)[10]

إذا أحدٌ أتى في أي علمٍ *** بفتوى أو برأيٍ أو مقاله

كَتَمْناه بأجوبةٍ : تمهَّلْ! *** فإن لكل معلومٍ رجالَه

سوى علم الشريعة مستباحٌ *** لكل الناس حتى ذي الجهاله

فكلُّ العلم محفوظٌ مصونٌ *** عداه لكل إنسانٍ حلال

ترجمه: اگر کسی فتوا یا نظری یا مقاله ای در مورد هر علمی ارائه دهد

احتیاط می کنیم و در جوابش می گوییم: دست نگهدار! همانا هر علمی، افراد متخصص خود را دارد.

 

جز علم شریعت که برای تمام مردم حتی جاهلان نسبت به آن نیز اهل نظرند!!

تمام علم ها محفوظ شده و مصون است به جز آن – علم شریعت – که گویا برای هر انسانی حلال است!!

 

در مقاله ی بعدی که آخرین مقاله از این سلسله مقالات خواهد بود به راهنمایی های کلی در این زمینه خواهیم پرداخت تا چگونه خود را از این پدیده ی گمراه کننده مصون و محفوظ بداریم.

 

برگرفته از کتاب "بدعت بازنگری در فهم نصوص" با عنوان اصلی "بدعة إعادة فهم النص" تألیف محمد صالح المنجد.

بازنگری: ام احمد

 



[1] یعنی برای هرکس عربی بداند واضح است و نیاز به تفسیر ندارد (مترجم).

[2] یعنی دانستن آن ضروری است، و هیچکس برای ندانستن آن عذر ندارد (مترجم).

[3] تفسیر الطبري: 1/75

[4] تفسیر ابن کثیر: 6/286

[5] {بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ} عنکبوت:49

[6] {قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ} زمر:28

[7] تفسیر السعدي: ص/723

[8] الصواعق المرسلة: 2/636

[9] بقره:228

[10] الحکم الجدیرة بالإذاعة: ص/20

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان