ماجرای بر جای ماندگان از غزوهٔ تبوک
این جنگ، به خاطر اوضاع و احوال ویژه آن، امتحان بزرگی از سوی خداوند بود که به واسطهٔ آن اهل ایمان از دیگران بازشناخته شدند- همچنانکه سنت خداوند متعال در این گونه موارد است- و خداوند در اینباره میفرماید:
{مَّا كَانَ اللّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتَّىَ یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ}[1].
«خداوند هرگز بنا نداشته است که شما را به همان حال که هستید واگذارد، مگر آنکه پلید را از پاک جدا سازید.»
همهٔ آن کسانی که مؤمن راستین بودند به جبههٔ این جنگ سرنوشتساز عزیمت کردند؛ از اینرو، برجای ماندن از این غزوه، نشانهای برای نفاق شخص به حساب میآمد، و هرگاه نزد رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- سخن از کسانی به میان میآمد که از رفتن به جبههٔ جنگ خودداری کرده است، آنحضرت به یارانشان میگفتند:
«دعوه! فإن یکن فیه خیر فسیلحقه الله بکم، وإن یکن غیر ذلك فقد أراحکم منه».
«او را واگذارید! اگر خیری در وجود او باشد، خداوند او را به شما ملحق خواهد گردانید؛ و اگر جز آن باشد، خداوند شما را از شرّ او آسوده گردانیده است!؟»
با این حساب، تنها کسانی بر جای ماندند که نقص عضو یا ناتوانی جسمانی داشتند. عدهای هم از روی تکذیب خدا و رسول سر از جنگ برتافتند که همان منافقان بودند، به دروغ از رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- اجازه گرفته بودند که برجای بمانند، یا اینکه اصلاً اجازه نگرفته بودند و در عین حال به جنگ نرفته بودند. گفتنی است، علاوه بر این دو گروه، سه تن از مؤمنان راستین نیز بدون عذر موجّه و بدون اجازهٔ پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- از رفتن به جبههٔ جنگ خودداری کردند، و خداوند به این وسیله آنان را گرفتار آزمونی سخت گردانید و سپس توبهٔ آنان را پذیرفت.
وقتی رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- به مدینه وارد شدند، از مسجد آغاز کردند، و در آن دو رکعت نماز گزاردند. آنگاه، برای ملاقات با مردم جلوس فرمودند. منافقان که هشتاد و چند تن بودند، آمدند و به عناوین مختلف عذر و بهانه تراشیدند و از حضور نیافتن در غزوهٔ تبوک پوزش خواستند، و پیوسته برای آنحضرت سوگند یاد کردند. رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- نیز اظهارات آنان را پذیرفتند، و با آنان تجدید بیعت کردند، و برای آنان طلب مغفرت کردند، و باطن امورشان را به خداوند واگذار کردند.
اما، آن سه مؤمن راستین- که عبارت بودند از: کعببن مالک، مُراره بن ربیع و هلالبن اُمیه- بنا را بر راستگویی و صداقت نهادند. رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- نیز به یارانشان امر فرمودند که با آن سه تن سخن نگویند، و همهٔ مسلمانان با شدت هرچه تمامتر با آنان قطع رابطه کردند. رفتار مردم با آنان تغییر کرد، و جهان درنظر ایشان تیره و تار گردید، و دنیا با آن همه وسعت برایشان تنگ آمد، و از خودشان بیزار شدند.
قطع رابطهٔ مردم با آنان تا آنجا شدت گرفت که پس از گذشت چهل روز از آغاز قطع رابطه محکوم شدند بر اینکه با زنانشان نیز قطع رابطه کنند، و پس از آنکه دوران محرومیت آنان از حقوق اجتماعی بر پنجاه روز بالغ گردید، خداوند قبول توبهٔ آنان را با نزول این آیه اعلام فرمود:
{وَعَلَى الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ}[2].
«و خداوند پذیرفت توبه آن سه تن را که از جنگ برجای ماندند و کارشان به جایی رسید که زمین خدا با همه وسعت آن برایشان تنگ آمد، و جانشان بر لب آمد، و باور کردند که در برابر خدا هیچ پناهگاهی جز درگاه او نیست؛ آنگاه خداوند راه توبه را برای آنان گشود، تا توبه کنند، که همانا خداوند توّاب و رحیم است.»
مسلمانان شادمان شدند؛ آن سه مؤمن راستین نیز به طور زایدالوصفی شادمان گردیدند، مژده دادند و بشارت شنیدند و شادمانی کردند و هدایا و صدقات فراوان به این و آن دادند، و آن روز یکی از بهترین روزهای خوش زندگانی مسلمانان بود.
راجع به آن افرادی که به خاطر عُذر شرعی نتوانسته بودند به جنگ بروند، خداوند متعال فرمود:
{لَیْسَ عَلَى الضُّعَفَاء وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى وَلاَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ مَا یُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلّهِ وَرَسُولِهِ}[3].
«بر افراد ناتوان، ونیز بر بیماران، و نیز بر کسانی که چیزی ندارند که انفاق کنند، حرجی نیست، و همین که خیرخواه خدا و رسول خدا باشند کافیست.»
حضرت رسولاکرم -صلى الله علیه وسلم- نیز وقتی به نزدیکی مدینه رسیدند، دربارهٔ این جماعت فرمودند:
(إن بالمدینة رجالاً ما سرتم مسیراً ولا قطعتم وادیاً إلا کانوا معکم، حبسهم العذر).
«در مدینه مردانی هستند که هر راهی که شما پیمودهاید، و هر بیابانی که از آن گذشتهاید، همه جا با شما بودهاند؛ عُذر جسمانی مانع آنان بوده است.»
رزمندگان مسلمان گفتند: ای رسولخدا، با آنکه در مدینه بودهاند؟! فرمودند: «وهم بالمدینة» با آنکه در مدینه بودهاند!؟
منبع: خورشید نبوت؛ ترجمهٔ فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان 1388
عصر اسلام
IslamAge.com
[1]- سورهٔ آل عمران، آیه 179.
[2]- سورهٔ توبه (برائت)، آیه 118.
[3]- سورهٔ توبه (برائت)، آیه 91.
|