سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

17 مهر 1403 04/04/1446 2024 Oct 08

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7255386
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 13   تعداد بازدید: 8298 تاریخ اضافه: 2017-02-06

ابراز شادی و خوشحالی به خاطر مرگ یکی از دشمنان اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم

ابراز شادی و خوشحالی به خاطر مرگ یکی از دشمنان اسلام


شاد شدن به خاطر مرگ و هلاکت دشمنان اسلام و اهل بدعت های شدید و سخت و اهل اظهار کنندگان فسق و فجور، امری است مشروع و آن یکی از نعمت های الله تبارک و تعالی بر بندگان، گیاهان و جانوران است، بلکه اهل سنت به خاطر بیمار شدن، به زندان رفتن و وارد شدن مصیبت بر آن ها خوشحال می شوند.

 

از جمله نصوص و آثاری که در این امر وارد شده است را در زیر بیان می کنیم:

1.     الله متعال می فرماید: {ای کسانی که ايمان آورده ايد! نعمت الله را بر خود به ياد آوريد آن هنگام که لشکرهايی به سوی تان آمدند، پس ما تند باد و لشکرهايی که آنها را نمی ديديد بر آنها فرستاديم و الله به آنچه انجام می دهيد؛ بيناست}[1]. این آیه بیان می کند که هلاکت دشمنان الله متعال از نعمت های الهی است که موجب ذکر و شکرگذاری است.

2.     انس بن مالک رضی الله عنه می گوید: "از کنار جنازه ای می گذشتیم دیدیم که او را به نیکی یاد کردند، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: (واجب شد). سپس از کنار جنازه ی دیگری گذشتیم که از او به بدی یاد کردند. ایشان صلی الله علیه وسلم فرمودند: (واجب شد). عمر بن خطاب رضی الله عنه فرمود: چه چیزی واجب شد؟ فرمودند: کسی را که به خوبی از او یاد کردید بهشت بر او واجب شد و این را که به بدی یاد کردید آتش بر او واجب شد؛ شما گواهان الله بر زمین هستید"[2].

بدر الدین عینی رحمه الله می فرماید: "اگر گفته شد: چگونه ذکر بدی مردگان و بدگویی از آنان جایز است درحالی که حدیث صحیحی از زید بن ارقم وارد شده که از ناسزا گویی به مردگان نهی کرده و باید آنان را به خوبی یاد کرد؟ می گویم: نهی برای عدم ناسزا گویی به مردگانی غیر از منافق، کافر و مُجاهِر[3] فسق یا بدعت وارد شده؛ زیرا بدگویی از چنین افرادی به خاطر برحذر داشتن از راه و روش آن ها و اقتدا به آنان حرام نیست"[4].

3.     ابو قتاده بن ربعی رضی الله عنه روایت می کند: "که رسول الله صلی الله علیه وسلم از کنار جنازه ای گذشتند و فرمودند: او راحت شدن یا از دستش راحت شدند. گفتند: این رسول الله! منظور از اینکه راحت شد یا از دستش راحت شدند چیست؟ فرمودند: بنده ی مؤمن از خستگی و رنج دنیا راحت می شود و به رحمت الله می پیوندد و مردم، شهر، درختان و چهارپایان از دست بنده ی گناهکار راحت می شوند"[5]. این حدیث را نسائی رحمه الله در بابی به اسم: "باب الاستراحةُ من الكفارِ" یعنی: باب راحت شدن از دست کافر.

4.      

نووی رحمه الله می فرماید: "معنی حدیث: اینکه مردگان به دو گروه تقسیم می شوند: آنکه راحت می شود و آنکه از دستش راحت می شوند. رنج دنیا: سختی های آن است. منظور از راحت شدن بندگان از شخص فاجر و گناهکار: دور شدن اذیت و آزار از آنان؛ اذیت های او ممکن است گوناگون باشد، از جمله: ظلم کردن به آن ها، ارتکاب منکرات و اگر بر او اعتراض کنند بر آنان خشم می گیرد و شاید به آن ها ضرر و زیان وارد کند و اگر ساکت بمانند گناه می برند.

 

راحت شدن چهارپایان از او: زیرا او حیوانات را اذیت می کرد، می زد و بر آن ها چیزهایی را حمل می کرد که خارج از طاقت و توان شان بود و برخی از اوقات آن ها را گرسنه نگاه می داشت و مانند این ها.

راحت شدن شهر و درختان: گفته شده: زیرا معصیت های چنین افرادی باعث عدم بارش باران می شود؛ این را داودی گفته است و باجی می گوید: زیرا او غصب شان می کند و مانع از حقوقشان مانند: آبیاری کردن و غیره می شود"[6].

 

5.     علی رضی الله عنه به خاطر کشته شدن "المخدَّج" که از خوارج بود، سجده ی شکر به جای آورد زمانی که او را در میان کشته شدگان دید.

شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می فرماید: "و امیر المؤمنین علی بن ابی طالب رضی الله عنه با خوارج جنگید و حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را که آن ها در آن ذکر شده بود و متضمن قتال شان بود را بیان نمود و به خاطر کشته شدن شان شادمان گشت و برای الله تعالی سجده ی شکر به جای آورد زمانی که دید پدرشان "ذو الثُّدَيّة" کشته شده است. بر خلاف آنچه که در روز (جمل) و (صفین) اتفاق افتاد؛ زیرا علی رضی الله عنه در آن خوشحال نشدند بلکه ناراحت و پشیمان گشتند و حدیثی از رسول الله صلی الله علیه وسلم را در مورد آن ذکر ننمود بلکه گفت از روی اجتهاد با آنان جنگیده است"[7].

 

 

6.     زمانی که بدعتگر گمراه "ابن ابی داؤاد" دچار سکته ی مغزی شد که در پی آن نصف بدنش فلج شد، اهل سنت خوشحال شدند حتی ابن شراعه بصری اینگونه سرود:

أفَلَتْ نُجُومُ سُعودِك ابنَ دُوَادِ ... وَبَدتْ نُحُوسُكَ في جميع إيَادِ

فَرِحَتْ بمَصْرَعِكَ البَرِيَّةُ كُلُّها ... مَن كَان منها مُوقناً بمعَادِ

لم يَبْقَ منكَ سِوَى خَيَالٍ لامِعٍ ... فوق الفِرَاشِ مُمَهَّداً بوِسادِ

وَخَبتْ لَدَى الخلفاء نارٌ بَعْدَمَا ... قد كنت تَقْدحُهَا بكُلِّ زِنادِ

ترجمه: ای ابن دواد! ستاره های خوشبختی ات غروب کرده اند و بدشانسی ات در توان و نیرویت نمایان گشته است.

تمام مخلوقاتی که روز معاد را باورد دارند به خاطر از پا افتادنت خوشحال شدند.

از تو چیز جز خیالی روشن بر بالای بستر هموار شده با پشتی است باقی نمانده است.

در نزد خُلَفا آتش ات فرو نشسته است پس از آنکه تو با تمام تهمت هایت آن را شعله ور می کردی[8]

 

.

7.     خلاَّل رحمه الله می فرماید: به ابو عبدالله – یعنی امام احمد بن حنبل – گفته شد: فردی به خاطر آنچه که بر سر اصحاب ابن ابو دؤاد خوشحال شود یا بر او گناهی است؟

فرمود: و کیست که به خاطر آن خوشحال نشود؟![9]

8.     ابن کثیر رحمه الله در مورد کسی که در سال 568 هجری مُرد می گوید: "حسن بن صافی بن بزدن ترکی، یکی از بزرگترین امیران حکم کننده ی بغداد در دولت بود، اما او رافضی خبیثی بود که به نسبت به روافض، متعصب بود و آن ها در مقام و منزلت او بودند تا اینکه الله در ماه ذی الحجه ی این سال، مسلمین را از دست او راحت نمود. او در خانه اش دفتن شد سپس به مقبره ی قریش منتقلش کردند. پس شکر و سپاس برای الله است. زمانی که مُرد، اهل سنت به خاطر مرگش بسیار شادمان گشتند و شکر الله را به جای آوردند. هیچ یک از آنان را نمی یافتی مگر اینکه الله را شکر می گفت"[10].

 

9.     خطیب بغدادی رحمه الله در شرح حال عبیدالله بن عبدالله بن حسین، ابوالقاسم حفَّاف، معروف به ابن نقیب می گوید: از او نوشتم و شنیده هایش صحیح بود و در سنت، سختگیر بود و به من خبر رسیده که وی زمانی که ابن المعلم، شیخ رافضه مُرد، برای تبریک و تهنیت گفتن نشست و گفت: بعد از اینکه شاهد مرگ ابن المعلم بودم دیگر برایم مهم نیست که چه وقت می میرم[11].

تمام آنچه که گذشت – و جز این ها موارد زیاد دیگری نیز هستند – دلیل بر خوشحال شدن به خاطر مرگ دشمنان اسلام، حیله گران برای آن و هلاکت زندیق ها و بدعتگران شدید و بزرگ و اهل فسق و فجور دارد. بلکه اهل سنت به خاطر بلاها و مصیبت هایی مانند: بیمار شدن، زندانی شدن، تبعید شدن و یا تحقیر شدن یکی از آن ها خوشحال می شوند.

 

مترجم: ام احمد

https://islamqa.info

 



[1] {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا ۚوَكَانَ اللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا} احزاب:9

[2] "عن أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ قال: مَرُّوا بِجَنَازَةٍ فَأَثْنَوْا عَلَيْهَا خَيْرًا فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: (وَجَبَتْ) ثُمَّ مَرُّوا بِأُخْرَى فَأَثْنَوْا عَلَيْهَا شَرًّا فَقَالَ: (وَجَبَتْ) فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ: مَا وَجَبَتْ؟ قَالَ: هَذَا أَثْنَيْتُمْ عَلَيْهِ خَيْرًا فَوَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَهَذَا أَثْنَيْتُمْ عَلَيْهِ شَرًّا فَوَجَبَتْ لَهُ النَّارُ أَنْتُمْ شُهَدَاءُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ" روایت بخاری و مسلم.

[3] شخصی که مرتکب گناهی شده و الله تعالی او را ستر نموده اما او برای دیگران آنچه را که کرده تعریف می کند و خودش را رسوا می کند.

[4] عمدة القاري شرح صحيح البخاري:8/195

[5] "عَنْ أَبِي قَتَادَةَ بْنِ رِبْعِيٍّ أَنَّهُ كَانَ يُحَدِّثُ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه وسلم مُرَّ عَلَيْهِ بِجَنَازَةٍ فَقَالَ: مُسْتَرِيحٌ وَمُسْتَرَاحٌ مِنْهُ، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ مَا الْمُسْتَرِيحُ وَالْمُسْتَرَاحُ مِنْهُ؟ فَقَالَ: الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ يَسْتَرِيحُ مِنْ نَصَبِ الدُّنْيَا، وَالْعَبْدُ الْفَاجِرُ يَسْتَرِيحُ مِنْهُ الْعِبَادُ، وَالْبِلَادُ، وَالشَّجَرُ، وَالدَّوَابُّ" روایت بخاری و مسلم.

[6] "شرح مسلم" 7/20-21

[7] مجموع الفتاوى:20/395

[8] تاريخ بغداد، تألیف خطیب بغدادی: 4/155

[9] السنَّة:5/121

[10] البداية والنهاية:12/338

[11] تاريخ بغداد:10/382

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان