سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

10 خرداد 1402 11/11/1444 2023 May 31

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 571
بازدید کـل سايت: 6390295
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 121   تعداد بازدید: 2572 تاریخ اضافه:

عمر رضی الله عنه در غزوه‌ی احد، بنی مصطلق و خندق

بسم الله الرحمن الرحیم

 

از جمله‌ ویژگی‌های جهادی عمرفاروق رضی الله عنه  می‌توان به همت والا و عدم احساس ضعف و ناتوانی در سخت‌ترین شرایط اشاره کرد، اگر چه‌ شکست نیز جلو او خود را به‌ نمایش گذاشته‌ باشد. چنان که در دومین نبرد بزرگ رسول خداص با کفار، یعنی غزوه‌ی احد، چنین رویکردی از عمرفاروق رضی الله عنه  تجلی یافت. در پایان نبرد احد، ابوسفیان به مسلمانان گفت: آیا محمد در میان شما است؟ رسول خداص به مسلمانان گفت: پاسخ او را ندهید. سپس ابوسفیان گفت: آیا فرزند ابوقحافه (ابوبکر) در میان شما است؟ باز هم رسول خدا، اجازه نداد پاسخ ابوسفیان را بدهند. ابوسفیان پرسید: آیا ابن خطاب (عمرََ) در میان شما است؟ و چون پاسخی نشنید، گفت: این‌ها کشته شده‌اند؛ چرا که اگر زنده بودند، پاسخ مرا می‌دادند. اینجا بود که عمر رضی الله عنه  نتوانست خود را کنترل نماید و به ابوسفیان گفت: ای دشمن خدا! دروغ گفتی. خداوند، کسانی را که مایه‌ی رسوایی تو خواهند بود، زنده نگه داشته است. آن‌گاه ابوسفیان اسم بت معروف عرب (هبل) را گرفت و گفت: پیروز باد هبل. رسول خداص فرمود: پاسخ او را بدهید. گفتند: چه بگوییم؟ فرمود: «بگویید: (الله أعلی و أجل). یعنی: خدا، برتر و گرامی‌تر است. ابوسفیان گفت: ما، بت عزی داریم و شما ندارید. رسول خداص فرمود: پاسخ او را بدهید. گفتند: چه بگوییم؟ فرمود: بگویید: (الله‌ مولانا، و لا مولا لکم).

«خدا، مولای ما است و شما مولا ندارید». سپس ابوسفیان گفت: امروز در برابر روز بدر و جنگ چنین است که هر از چند گاهی به نفع یکی از طرفین می‌باشد و افزود: برخی از کشته‌های شما مُثله شده‌اند؛ من به مثله کردن کشتگان دستور نداده‌ام، گرچه ناراحت هم نیستم.( البخاري، المغازی ش 404؛ السيرة الصحيحة (2/392).)

 در روایتی آمده است که عمر رضی الله عنه  در جواب ابوسفیان گفت: کشته‌های ما با کشته‌های شما برابر نیستند؛ چرا که کشته‌های ما در بهشتند و کشته‌های شما در دوزخ.( مثله کردن به معنای قطع نمودن گوش و بینی و سایر اندام می‌باشد.)

ابوسفیان؛ عمر رضی الله عنه  را سوگند داد و گفت: آیا ما، محمد را کشته‌ایم؟ عمر گفت: خیر، او زنده است و سخنان تو را می شنود. ابوسفیان گفت: تو، در نظر من از ابن قمئه راستگوتر و درستکارتری. زیرا ابن قمئه به آن‌ها گفته بود: من، محمد را به قتل رسانده‌ام.( صحیح التوثیق فی سیره الفاروق ص189)

بدون تردید سؤال کردن ابوسفیان در مورد این سه نفر یعنی رسول خداص و ابوبکر و عمر، بیانگر اهمیت و موقعیت ویژه‌ای است که این سه بزرگوار، نزد کفار داشتند. زیرا کافران می‌دانستند که، این سه نفر پایه‌های اصلی کیان اسلامی هستند که دولت اسلام بر آن استوار است. بنابراین فکر می‌کردند با کشتن آن‌ها، کار اسلام را یکسره خواهند کرد. اما علت این که مسلمانان در ابتدا پاسخ ابوسفیان را ندادند، این بود که پس از اوج گرفتن غرور و تکبر، بینی‌اش را به خاک حقارت بکشند و شجاعانه‌ به‌ وی پاسخ بدهند.

اما در غزوه‌ی بنی مصطلق، عمر رضی الله عنه  نقش به سزا و موضعگیری شاخصی داشت. اینک به‌ شاهدی عینی گوش فرا می‌دهیم که‌ ماجرا را برای ما بازگو می‌نماید: جابر بن عبدالله رضی الله عنه  انصاری می‌گوید: ما، در غزوه‌ای بسر می‌بردیم که یکی از مهاجران به یکی از انصار لگد زد. آن انصاری فریاد برآورد و انصار را به کمک طلبید؛ و مهاجر از مهاجرین کمک خواست. وقتی این خبر به گوش رسول خداص رسید، فرمود: «این قضیه را رها کنید که از آن بوی تعفن می‌آید». وقتی عبدالله بن ابی از ماجرا اطلاع یافت، گفت: آیا واقعاً چنین کردند؟ به خدا سوگند همین که به مدینه برگردیم، اشراف مدینه، فرومایگان را از آن بیرون می‌کنند. این سخن به گوش عمر رضی الله عنه  رسید. لذا به رسول خداص گفت: اجازه بده تا گردن این منافق را بزنم. رسول خداص گفت:

(فکیف یا عمر! اذا تحدث الناس: ان محمدا یقتل اصحابه‌؟ لا. و لکن اذن بالرحیل).

این کار را نکن؛ آن‌گاه مردم خواهند گفت: محمد ص اطرافیانش را به قتل می‌رساند. و در روایتی دیگر آمده‌ که‌ عمربن خطاب رضی الله عنه  گفت: به‌ عباد بن بشیر دستور بده‌ که‌ آن منافق را به‌ قتل برساند، پیامبرص فرمود: ای عمر! چگونه‌ این کار را انجام دهم که‌ باعث می‌شود مردم بگویند محمد اصحاب خود را به‌ قتل می‌رساند؟ آن‌گاه رسول خداص در ساعتی دستور حرکت داد که معمولاً در چنان ساعتی حرکت نمی‌کرد.

در واقع، این موضعگیری‌های رسول خداص و رهنمودهای ایشان بود که از عمر رضی الله عنه  شخصیتی متعادل و دورنگر ساخت؛ چنان که به عمر رضی الله عنه  فرمود:

(فکیف یا عمر! اذا تحدث الناس: ان محمدا یقتل اصحابه‌؟).

ای عمر! چگونه این کار را بکنم؟ اگر چنین کنم، مردم می‌گویند: محمد، یارانش را به قتل می‌رساند.( السيرة النبوية الصحيحة (2/409).)

رسول خداص بدین شکل آوازه‌ی سیاسی‌ای را که درباره‌ی یکپارچگی صفوف اسلامی طنین انداز شده بود، حفظ می‌کرد. بر سرِ همه‌ی زبآن‌ها افتاده بود که یاران محمد، محبت ویژه‌ای به او دارد. حتی پیشوای کفار، ابوسفیان، گفت: من تاکنون ندیده‌ام که فردی، کسی را تا آن اندازه دوست داشته باشد که اصحاب محمدص او را دوست دارند. (التربية القيادية (3/463).)

از این رو انجام چنین کاری معقول نبود؛ زیرا مردم به دنبال انجام چنین عملی، می‌گفتند: محمدص یکی از یاران خود را کشته است. در این صورت چنین خبری، برای دشمنانی که از نفوذ به صفهای به هم پیوسته اهل مدینه ناامید شده بودند، خوشایند بود و روزنه‌ی امید را به سویشان می‌گشود.

اما در مورد حضرت عمر رضی الله عنه  در غزوه‌ی خندق؛ جابر  رضی الله عنه  می‌گوید: روز خندق عمر بن خطاب رضی الله عنه  پس از غروب خورشید آمد و کفار قریش را دشنام داد و گفت: ای رسول خدا! من نماز عصر را نزدیک غروب خورشید خواندم. رسول خداص فرمود: «به خدا قسم که من نماز عصر را نخوانده‌ام» جابر رضی الله عنه  می‌گوید: ما همراه رسول خداص به وادی بطحان رفتیم و وضو گرفتیم. پیامبرص نماز عصر را پس از غروب خورشید اقامه نمود و سپس نماز مغرب را به جای آورد.( روایت بخاری.ش 596)

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب عمر فاروق، تالیف: محمد علی صلابی


 

سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان