نامهی اسقف گریگوریوس... یک امت را اینگونه نابود میکنند
حال و روز دشمنان اسلام در کینهتوزی و دشمنی با اسلام و مسلمانان واقعا شگفتآور است؛ آنان در طول شبانه روز از جنگیدن با مسلمانان دستبردار نبوده و اوقات و عمر خویش را برای تدبیر و دسیسه علیه امت مسلمان، فنا میکنند و شبانه روز در این اندیشه هستند که چگونه این امت را براندازند. از این رو عملا به شناختی کامل و مفصل از نقاط قوت این امت و عوامل قیام و اسباب عقبماندگی آنان، دست یافتهاند و با تمام تلاش دستبکار شدهاند تا همهٔ این نقاط قوت را نابود و تمامی نقاط ضعف را پرورانده و برجسته گردانند.
آنان برای رسیدن به این هدف، روشها و طرحهایی ریختهاند که عصاره و چکیدهٔ تجربهها و مهارتهایی است که از نبردشان با مسلمانان کسب کردهاند.
این نقشهها و روشها به میراثی مهم تبدیل گشته که هر نسل برای نسل پس از خود به جای میگذارد، دقیقا همانطور که صهیونیستها نقشهٔ شیطانی و معروف خویش را بنام «پروتکل دانشوران صهیون» طراحی کردند؛ نقشهای که بعدها به قانونی اساسی همهٔ نسلهای یهودیان در هر نقطهٔ جهان، مبدل گشت.
اینک نامهای در پیش روی داریم که اسقف «گریگوریوس» کشیش ارشد یونانیان در دوران حکومت عثمانیها و در سال ۱۸۲۰م، برای تزار روسیه فرستاده و در آن برای وی شرح داده است که چگونه میتوان حکومت عثمانی را از درون نابود کرد؛ با وجود آن که اسقف گرگوریوس از جانب حکومت عثمانی در این منصب معین شده بود و در استانبول و تحت عنایت و حمایت دولت عثمانی زندگی میکرد و ازصلاحیتها و امتیازات گستردهای هم برخوردار بود، اما با این همه باز هم این نامه را میفرستد تا برای ما آشکار گردد که موضعگیری غیر مسلمانان در برابر حکومتهای مسلمانی که حتی در زیر پرچم آنان زندگی میکنند، چگونه است.
متن نامه چنین است:
«نابود کردن ترکان عثمانی از طریق رویارویی نظامی، امری غیرممکن و محال است؛ زیرا ترکان عثمانی بسیار خروشان و مقاوماند و دارای اعتماد به نفس هستند و عزت نفسی آشکار دارند. این خصلتهایی که آنان از آن برخوردار هستند در واقع از همبستگیِ آنان و از خشنودیشان به قضا و قدر و آکندگیِ درونیِ آنان از این عقیده و همچنین از قدرت تاریخی و اطاعت آنان از سلطان، سرچشمه میگیرد.
ترکان عثمانی بسیار باهوش هستند؛ آنان جدی، سختکوش و فرمانبردار بزرگان خویش میباشند، و این چیزی است که آنان را به قدرتی هولناک تبدیل ساخته که باید از آن ترسید. بیشک همهٔ این برتریهایی که ترکان عثمانی از آن برخوردار هستند و همچنین تمامی این قهرمانیها و دلاوریها همگی از قدرت پایبندی آنان به دین خود و پیوندشان با سنتها و آیینها و اخلاق مستحکمشان است؛ بنابراین، راه نابود کردن این قدرت، اینگونه است:
اولا: باید احساس اطاعت و فرمانبرداری آنان نسبت به سلطان و نسبت به فرماندههانشان در هم شکسته، و روحیهٔ معنوی و پیوندهای دینی آنها ویران شود؛ کوتاهترین راه برای پیاده کردن این طرح، عادت دادن آنان به زندگی در همجواری اندیشهها و رفتارهای ناآشنایی است که با میراث دینی آنان همخوانی ندارد.
دوم: باید عثمانیها را وسوسه نمود تا کمکهای خارجی را که به سبب احساس عزت نفس از پذیرش آن ابا دارند، قبول کرده و به آن عادت داده شوند، حتی اگر این کار برای مدتی محدود باعث قدرت گرفتن آنان شود.
سوم: باید اهمیت و ارزش امور مادی را در نظر و ذهن آنان بالا برده و بزرگ جلوه داد و آنان را با وسوسههای مادی فاسد کرد؛ زیرا تنها راه نابودی یک حکومت، جنگ نیست، بلکه راه درست برعکس آن است؛ زیرا اگر ما تنها راه جنگیدن را برای از سر راه برداشتن حکومت عثمانی دنبال کنیم، این امر باعث خواهد شد آنان سریعتر بیدار و هوشیار شوند و زودتر به حقیقتِ نقشهها و کمینهایی که در خفا برایشان ترتیب داده شده است، پی ببرند.
آنچه ما باید به انجام برسانیم کامل کردن این ویرانگریها در بنیانهای درونی و اجتماعی و جایگاه بین المللی آنان است، بی آنکه خود متوجه شوند».
نامه به پایان رسید، اما نقشه همچنان در حال اجراست.
امت مسلمان تا کله غرق در وام و بدهی شدهاند، و به مانند این بدهیها چشمپوشیهای دائمی و عقبنشینیهای پی در پی و سکوت در برابر آنچه که در گوشه و کنار جهان بر سر مسلمانان میآید و شکست دورنی که فرزندان امت را در برگرفته بطوری که اوضاع خود را همه تاریک و سیاه میبینند و روشهای غربی و تقلید کورکورانه آنان را همچون باد بازیچهٔ خود کرده است، تا جایی که امروزه مهمترین چیز برای آنان بدست آوردن بیشترین کالای دنیوی ممکن، و لذتهای زودگذر شده است.
اینگونه یک امت را از درون نابود میکنند.
منبع: عصر اسلام ـ مترجم: عبدالله فریدونی IslamAge.com |