ازدواج علي با فاطمه رضی الله عنهم
بسم الله الرحمن الرحیم
فاطمه دختر امام متقيان، سردار فرزندان آدم و رسول خدا صلی الله علیه وسلم است. مادرش خديجه دختر خويلد بود، كنيهاش ام ابيها:2 (مادر پدرش) است. در سن سی و پنج سالگي رسولالله صلی الله علیه وسلم و پيش از بعثت متولد شدهاست.3 پيامبرصدر سال دوّم هجرت بعد از جنگ بدر او را به عقد ازدواج علي بن ابي طالب رضی الله عنه در آورد و خداوند سه فرزند به نامهاي حسن و حسين و ام کلثوم به او عنايت كرد.
1 - مهريه و جهيزيه فاطمه رضی الله عنها
علي رضی الله عنه میگويد: از فاطمه دختر رسولالله صلی الله علیه وسلم خواستگاري كردم، یکی از کنیزهایم گفت: آيا خبر داري كه به خواستگاري فاطمه دختر پيامبر رفتهاند؟ گفتم: خير. گفت: از او خواستگاري كردهاند، چرا به نزد پيامبر نمیروي تا او را به عقد (ازدواج) تو در آورد. گفتم: مگر من چيزي دارم كهاو را به همسری به من بدهد؟ گفت:يقين دارم اگر پيش پیامبر صلی الله علیه وسلم بروي و خواستگاري كني، او را به نكاح تو در ميآورد. گويد: سوگند به خدا، همواره مرا اميدوار ميكرد تا آنكه به خدمت پيامبر رفتم، وقتي نشستم زبانم بند آمد و به خدا از هيبت او نتوانستم چيزي بگويم. پرسيد: براي چه آمدي؟ نيازي داري؟ سكوت كردم، باز فرمود: «شايد آمدي از فاطمه خواستگاري كني؟» گفتم: آری، فرمود: «آیا چیزی برای مهریهاش داری؟» گفتم: سوگند به خدا اي رسول خدا چيزي ندارم، فرمود: «زره را چکار کردی؟» آن زره با ارزش است و قيمتش چهارصد درهم است، گفتم: آن را دارم. فرمود: «آن را به عنوان مهريه بده، او را به نكاح تو در آوردم». به اين ترتيب آن زره به عنوان مهريه دختر پیامبر صلی الله علیه وسلم تعيين شد.[1]
رسول الله صلی الله علیه وسلم فاطمه را با پارچهای مخملی، یک مُشک و یک بالش از پوست كه داخل آن را با گياه اذخر پر كرده بودند، آماده فرمود. اينها جهيزيه سيده فاطمه بودهاست.[2]
در روايات شيعه آمده كه علي گفته است: زرهام را برداشتم و به بازار رفتم و آن را به چهارصد درهم به عثمان بن عفان (خليفه سوم) فروختم، وقتي درهمها را تحويل گرفتم و او زره را از من تحویل گرفت، گفت: ای اباالحسن آیا من بیش از تو سزاوار این زره نیستم و تو بیشتر سزاوار داشتن این درهمها نیستی؟ گفتم: البته، گفت: حال كه چنين است اين زره از طرف من هديه است و به تو تقديم ميكنم. لذا زره و درهمها را گرفتم و آمدم آنها را جلوي پیامبر صلی الله علیه وسلم گذاشتم و ماجرا را برايش تعريف كردم، پيامبر براي عثمان دعاي خير كرد.[3]
2- زفاف سيده فاطمه رضی الله عنها
اسماء دختر عميس گويد: من در آماده كردن فاطمه براي زفاف حضور داشتم، وقتی صبح شد رسولالله صلی الله علیه وسلم به در خانه آمد و گفت: «اي ام ايمن برادرم را صدا كن. ام ايمن گفت: برادر توست و حال آنکه دخترت را به نكاحش درمیآوری؟ گفت: آري. ام ايمن گويد: علي را صدا زديم و آمد – پیامبر صلی الله علیه وسلم رويش آب پاشيد و برايش دعاي خير كرد. سپس گفت: فاطمه را برايم صدا كنيد. اسما میگويد: فاطمه را صدا زدند در حالي كه از شدّت شرم و حيا آمدن برايش مشكل بود، خطاب به او گفت: «سكوت كن كه تو را به محبوبترين اهل بيتم به نكاح دادم.» روي فاطمه هم آب پاشيد و برايش دعاي خير كرد، پیامبر برگشت كه برود که چشم مباركش به خانمی افتاد، گويا صورت خانم پوشيده بود – پرسيد كيستي؟ گفتم: منم، گفت: أسمايي؟ گفتم: آري، گفت: دختر عميس؟ گفتم: آري، گفت: آمدي به احترام دختر رسولالله صلی الله علیه وسلم او را براي زفاف آماده كني، گفتم: آري و ایشان برايم دعای خير كرد.[4]
3- ولیمهی عروسی
از بريده رَضِیَ اَللهُ عَنْهَا روايت است: وقتي علي از فاطمه خواستگاري كرد رسولالله صلی الله علیه وسلم فرمود: «انه لابد للعرس من وليمة»: (براي عروسي وليمه لازم و اجتناب ناپذير است)، وی میگويد: سعد گفت: یک قوچ به عهدهی من، گروهي از انصار برايش چند پیمانه ذرّت جمعآوري كردند، شب زفاف كه فرا رسيد رسولالله صلی الله علیه وسلم به علي فرمود: «تا وقتی که با من ملاقات میكني چیزی نگو»، آن وقت رسولالله صلی الله علیه وسلم درخواست آب کرد، وضو گرفت و روي علي پاشيد و اين گونه دعا كرد: «اللّهمّ بارك فيهما و بارك عليهما و بارك في شلبهما»[5] :(پروردگارا در زندگي اين دو بركت بده و بركت نصيبشان كن و به فرزندانشان بركت عنايت فرما).
4- شيوه زندگي علي و فاطمه رضی الله عنهم
زندگي علي و فاطمه كه مجبوبترين افراد در نزد رسولالله صلی الله علیه وسلم بودند، زندگي زاهدانه، سخت و همراه صبر و تحمّل سختيها بود. هناد از عطا روايت ميكند كه به من خبر دادهاند علي گفته است: روزهاي متوالي بر ما میگذشت كه نه در خانهی ما و نه در خانهی رسولالله صلی الله علیه وسلم چيزي براي خوردنيافت نميشد. از خانه بيرون شدم، ديدميك دينار سر راه افتاده، لحظاتي صبر كردم، در تردید بودم که آیا آن را بردارميا نه و بالاخره تنگدستي شديد باعث شد كه آن را بردارم و با آن از حمّالها یا آرد فروش آرد خريدم و به خانه آوردم و به فاطمه گفتم: خمير كن و نان بپز، شروع به خمير كردن نمود. امّا از شدّت گرسنگي نزديك بود روي لبه تشت بيافتد، سپس نان پخت، من خدمت پیامبر صلی الله علیه وسلم رفتم. او را در جريان گذاشتم، فرمود: «كلوه فانه رزق رزقكموهالله عزوجل»[6]: (بخوريد آن رزقي بوده كه خداوند نصيب شما كردهاست).
از شعبي روايت كه علي میگفت: با فاطمه دختر محمّدص ازدواج كردم در حاليكه من و او بستر و رختخوابي جر پوست قوچي كه شب براي خواب نداشتيم، روز كه ميشد روي همان پوست براي شتر آبكش مان علف میداديم و غير از آن شتر كاري نداشتيم.[7]
از مجاهد روايت است که علي ميگفت: يك بار در مدينه بشدّت گرسنه شدم. لذا براي یافتن كار به اطراف مدينه رفتم. در آنجا با زني برخوردم كه مقداري خاک و كلوخ جمع كرده بود و میخواست گل درست كند، پيش آن زن رفتم و به توافق رسيديم كهاز چاه برايش آب بكشم و در برابر هر سطل آب يك خرما به من بدهد. شانزده سطل آب بالا كشيدم تا اينكه دستهايم تاول زد. پيش آن زن آمدم، برايم شانزده خرما شمرد. خرماها را گرفتم و خدمت پيامبر آمدم وماجرا را برايش تعريف كردم. پیامبر صلی الله علیه وسلم از همان خرماها با من خورد.[8]
اين روايت از شدّت تنگدستي امير مؤمنان علي در مدينه حكايت دارد و از اين روايت راه صحيح مقابله با مشكلات و سختيها را میآموزيم. چون علي براي مقابله با فقر و تنگدستي بدنبال كسب رزق حلال از راه مشروع بيرون ميرود و به انتظار كمك وياري نيكوكاران و اهل خير ننشست. نكته ديگر اين كه علي در حاليكه از شدّت گرسنگي رنج ميبرد، سختي طاقت فرساي كار را تحمل كرد. مورد ديگري كه در اين روايت قابل ملاحضه است، ايثار و گذشتی است در این كه اميرالمؤمنين مزد كارش را نگهداشت و علي رغم گرسنگي شديد باز هم تا خدمت پيامبر رسید صبر كرد و آن را با رسولالله صلی الله علیه وسلم خورد.[9]
5- زهد، پارسايي و صبر فاطمه رضی الله عنها
زندگي سيده فاطمه در نهايت سادگي و بی آلایشی و بدور از تكلف، بيشتر آغشته به مشقّت و سختي بود تا زندگي راحت و گوارا.[10]
داستان سختيها و مشقتهاي زندگي فاطمه و موضع رسولالله صلی الله علیه وسلم در مقابل مشكلات زندگي دخترش آنگاه كه از پدرش در خواست خادمیکرد، بيشتر روشن میشود و زندگي زاهدانه و سادهي او را براي ما به تصوير ميكشاند.
روزي علي رضی الله عنه به فاطمه گفت: به خدا آنقدر آب كشيدهام كه سينهام درد ميكند، خداوند به پدرت اسيراني نصيب كردهاست، برو از پدرت درخواست کن به ما خادمیبدهد. فاطمه گفت: به خدا من هم آنقدر آسیاب كردهام كه دستهايم تاول زده است، لذا فاطمه میگويد: به خدمت رسولالله صلی الله علیه وسلم رفتم، پرسيد: «فرزندم براي چه آمدهاي؟» گفتم: آمدم تا خدمت شما سلامیعرض كنم، خجالت كشيدم چيزي بگويم. لذا دوباره با هم به خدمت رسولالله صلی الله علیه وسلم رفتيم، علي گفت: اي رسول خدا، به خدا آنقدر آب كشيدم كه سينهام به درد آمده و فاطمه گفت: آن قدر خمير و كار كردم كه دستهايم تاول زده است. اين در حالي است كه خداوند اسيران و اموال غنيمتي نصيب شما كرده است، به ما خادمی عطا کن، پيامبر فرمود: «والله لا اعطيكما و ادع اهل الصفة تطوي بطونهم لا اجد ما انفق عليهم و لكنّي ابيعهم و انفق عليهم اثمانهم»: (سوگند به خدا به شما خدمتكاري نخواهم داد در حالیكهاهل صفه را بگذارم از گرسنگي به خودشان بپيچيند و من غذايي نمييابم به آنها بدهم، من آن بردهها را ميفروشم و پولشان را به مصرف اهل صفه میرسانم! ! ! .
فاطمه و علي به خانههايشان برگشتند و رسول خدا آمد و ديد که آنها میخواهند استراحت كنند، ملافهاي داشتند كه اگر سرشان را میپوشاندند پاهايشان برهنه ميماند و اگر پاهايشان را میپوشاندند سرشان پوشيده نميشد. وقتی كه متوجّه شدند پيامبر رضی الله عنه آمده است از جا پريدند، فرمود: راحت باشيد. سپس فرمود: «آيا به شما چيزي بهتر از آنچه خواستيد ندهم؟» گفتند: چرا، فرمود: كلماتي است كه جبرئيل عليهالسلام به من آموختهاست و پس از هر نماز ده بار سبحان الله، ده بار الحمدالله و ده مرتبه اللهاكبر بگوييد و وقتي به رختخواب رفتيد، 33 مرتبه سبحان الله و 33 بار الحمد الله و34 بار اللهاكبر بگوييد.
اين داستان بيانگر اين است كه چگونه رسول خدا صلی الله علیه وسلم در مدينه بحران اقتصادي را مهار ميكرد و نحوهی مهار بحران اقتصادي طبق دسته بندي اولويّتها بوده، لذا جلوگيري از گرسنگي اهل صفّه و حل اين مشكل ضرورتي بود كه ناگريز بايد در اولويّت قرار ميگرفت و نیاز فاطمه و علي در حد مشكل اهل صفه نبود، به همين دليل رسولاللهص اهل صفّه را ترجيح داد و بايد توجّه داشت كه رسولالله صلی الله علیه وسلم براي حل بحران اقتصادي راه حلهای متعدّدی را مورد استفاده قرار میداده است.
علي رضی الله عنه تحت تأثير تربيّت پیامبر صلی الله علیه وسلم رشد كرد تا با گذشت دوران جواني در آينده خليفهی مسلمانان شود و با تأثير پذیری از همين تربيّت بود كه از دنيا و زرق و برق آن در زماني كه گنجها و ثروتهای زمين در اختيارش قرار داشت – خودش را بينياز ميدانست، چون یاد خداوند متعال قلبش را پر كرده و تمام وجودش را فرا گرفته بود. همواره سفارش رسولالله صلی الله علیه وسلم را به ياد داشت و به آن عمل ميكرد، علي رضی الله عنه خودش برای ما اينگونه روايت ميكند: سوگند به خدا از همان روزي كه رسولالله صلی الله علیه وسلم تسبيحات مذكور را به من آموخت، هرگز تركش نكردم، يكي از يارانش پرسيد شب صفين هم ترك نكردي. فرمود حتي در شب صفين هم ترك نكردم.[11]
6- جان ما در دست خداست و هر گاه بخواهد ما را برانگيخته خواهد نمود
از علي روايت است كه پیامبر صلی الله علیه وسلم شبي نزد من و فاطمه آمد و ما را براي نماز بيدار كرد، سپس به خانهاش برگشت و چند ركعت نماز خواند و امّا بيدار شدن و نماز خواندن ما را احساس نكرد، به همين دليل دوباره ما را براي نماز شب بيدار كرد و فرمود: «برخيزيد و نماز بخوانيد». علي میگويد: نشستم در حاليكه چشمانم را ميماليدم، ميگفتم سوگند به خدا ما توفيق نماز خواندن نخواهيم داشت به جز آنچه خداوند براي ما نوشته و جانهاي ما به دست خداست، هرگاه بخواهد برميانگيزاند و بيدار ميشويم، وی میگويد: رسولالله صلی الله علیه وسلم برگشت و در حاليكه با دستش بر ران خود میزد ميگفت: «تنها به همان اندازه نماز ميخوانيم كه براي ما نوشته شده، تنها به همان اندازه نماز ميخوانيم كه براي ما نوشته شده» و آيهي زیر را خواند:
ﭽ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭼ (كهف آيه/54)
(انسان موجودي است كه بيشتر از همه موجودات به مجادله میپردازد.)
اين روايت بيانگر اين است كه علي منحصر به حق بود و بر نشر و انتشار علم حريص بود. هر چند مسئله علم مربوط به شخص خودش بود و اين ارزش بسيار والایی است كه مسلمانان از علي آموختهاند، اگر علي رضی الله عنه اراده میکرد ميتوانست آن را پنهان کند، در حالي كه ميدانست نماز شب واجب نبوده است.
7- محبّت رسول خدا صلی الله علیه وسلم برای فاطمه و غیرت ایشان بر او
از ثوبان روایت است که هرگاه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به سفر میرفت، آخرین لحظه به منزل فاطمه سر میزد و چون بر میگشت قبل از هر جایی نزد او میرفت[12]، در روایت ابی ثلبه خشنی میگوید: وقت رسول خدا صلی الله علیه وسلم از جهاد یا سفری بر میگشت ابتدا به مسجد میرفت و در آنجا دو رکعت نماز به جا میآورد، سپس به خانهی فاطمه میرفت و بعد از آن نزد همسرانش میرفت[13]. از عائشه هم روایت است که گفت: کسی را ندیدهام در رفتار و نشست و برخاست به اندازه فاطمه به پیامبرص شباهت داشته باشد، هرگاه فاطمه نزد پیامبر میرفت به سوی او برمیخواست و او را میبوسید و در جای خود مینشاند، هنگامیکه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به دیدار فاطمه میرفت، از جای برمیخواست او را میبوسید و در جای خود مینشاند[14].
از اسامه بن زید روایت است که پیامبرص فرمود:«أحبّ أهل بیتی الیّ فاطمة[15]»: (محبوبترین شخص اهل بیت من فاطمهاست.) علی رضی الله عنه تصمیم گرفت دختر ابوجهل را خواستگاری کند و او را هووی فاطمه قرار دهد، سپس رسول خدا صلی الله علیه وسلم در بین مردم خطبه ایراد کرد و فرمود: «فاطمة بضعة منّی؛ فمن أغضبها أغضبنی»[16]: (فاطمه پاره تن من است، هر کس او را ناراحت و خشمگین کند، مرا به خشم آوردهاست.) این روایت دلیل است بر حقیقت محبّت و دوستی بین آن دو سرور (پیامبر و دخترش)، نه آنگونه که مغرضان ستیزه جو ادعا میکنند، (زیرا نمیخواست دختر رسول خدا با دختر دشمن خدا در جایی جمع شوند).
از مسور بن مخرمه رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم بر منبر میفرمود: «بنیهاشم بن مغیرره اجازه خواست که دخترش را به عقد ازدواج علی درآورد، به ایشان اجازه ندادم، مگر پسر ابوطالب بخواهد دخترم را طلاق دهد و دخترشان را عقد کند، امّا دختر من پاره تن من است، هر چه او را بیازارد مرا هم میآزارد[17]» با لفظی دیگر در روایت مسلم آمده است که گفت: علی بن ابوطالب رضی الله عنه از دختر ابوجهل خواستگاری کرد، از رسول خدا صلی الله علیه وسلم شنیدم (و در آن موقع من به سن بلوغ رسیده بودم) بر منبر برای مردم سخنرانی کرد و میفرمود :«فاطمه از من است و من از این بیمناک هستم که در مورد دینش دچار فتنه گردد.» راوی میگوید: سپس یکی از دامادهای خود بنی عبد الشّمس را یاد آور شد (که عاص بن ربیع شوهر زینب رضی الله عنها بود) و بعنوان داماد خوبی از او یاد کرد و فرمود: «در سخن گفتن راستگو بود و به وعدههایش وفا میکرد، من نه حلالی را حرام میکنم و نه حرامیرا حلال میکنم، ولی به خدا سوگند خداوند دختر رسول خدا را با دختر دشمن خدا هرگز در یک مکان جمع نمیکند[18]».
ترمذی با سند خود تا عبدالله بن زبیر رضی الله عنه روایت میکند که علی در مورد دختر ابوجهل بحث و گفتگو کرد، این خبر به پیامبر رسید، فرمود: «فاطمه پاره تن من است، هر چه او را اذیّت کند مرا هم اذیّت میکند و هر چه او را خسته و درمانده کند، مرا هم خسته و ناراحت میکند[19]».
اعلام خبر دوستی و علاقه به فاطمه و بحث جایگاه او نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم ، به طوری که هر چه او را ناراحت کند رسول خدا را هم ناراحت میکند، معرفی حق حرمت فاطمه است، [20]همانگونه که این احادیث بر حرام بودن اذیّت و آزار رسولص در همه احوال و شرایطها دلالت میکند، هر چند که آن اذیّت از چیزی به وجود بیاید که در اصل مباح بوده و رسول خدا هم در قید حیات بوده باشد، این امر تنها به ایشان اختصاص دارد و گفتهاند: رسول خدا میدانست که ازدواج علی با دختر ابوجهل مباح بود، چون فرمود: «من هیچ حلالی را حرام نمیکنم»، بلکهاز جمع کردن آن دو در یک خانه نهی کرد. به دو دلیل که در نص صریح اشاره شدهاند:
اوّل: این کار منجر به اذیّت و آزار فاطمه میشد، در نتیجه رسول خدا هم ناراحت میشد و اذیّت کننده گمراه شده و به هلاکت میرسید، بنابراین به خاطر شقفت و دلسوزی کاملی که هم نسبت به علی و هم به فاطمه داشت از آن کار جلو گیری کرد.
دوّم: از بیم گرفتار شدن فاطمه به فتنه در دین به خاطر غیرت کردن او بوده باشد و گفته شده: او نمیخواست از آن کار جلو گیری به عمل آورد، بلکه منظورش این بود که با توجه به فضل خداوند، او چنین کاری را نخواهد کرد و آنها را در یک جا جمع نمیکند. احتمال این هم هست که منظورش تحریم جمع کردن آن دو با هم باشد و معنی « من هیچ حلالی را حرام نمیکنم» این باشد که من چیزی بر خلاف حکم خدا نمیگویم و چنانچه خدا چیزی را حلال کرده باشد، من آن را حرام نمیکنم و اگر چیزی را حرام کنند از اعلام آن سکوت نمیکنم، چون سکوت من در مورد آن به معنی حلال کردن است و از جمله نکاحهای حرام ازدواج همزمان با دختر رسول خدا و دختر دشمن خداست[21].
از جمله مناقب و ویژگیهای والای سرورمان فاطمه این است که حاکم با سند خود از بریده روایت کرده و میگوید: محبوبترین زن نزد رسول خدا دخترش فاطمه و در میان مردان علی بود[22].
شاید منظور این حدیث این باشد که فاطمه در میان افراد خانواده از همه نزد او دوست داشتنیتر و محبوبتر بوده باشد و علی در میان مردان اهل بیت از همه محبوبتر بوده باشد، همانگونه که ابن العربی در مورد حدیث میگوید: محبوبترین مرد نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم ابوبکر و محبوبترین همسرانش عائشه و محبوبترین افراد اهل خود در زنان فاطمه و در میان مردان علی است، بدینصورت این روایات هم هماهنگ شده و تعارض از بین برداشته میشود[23].
8- صداقت گفتار فاطمه رضی الله عنها
حاکم با سند خویش از عائشه رضی الله عنها روایت میکند که هرگاه نزد عائشه از فاطمه یاد میکردند، میگفت: کسی را راستگوتر از او در گفتار ندیدم مگر پدرش، [24].
این یک ویژگی ممتاز فاطمه را بیان میکند، چون عائشه میگوید: در رفتار و گفتار و حسن احوال شبیه رسول خداستص، همانگونه که در پایبندی به راستگویی و صداقت با او شباهت دارد، پس رضای خدا شامل حالش باد و خدا هم او را راضی و خشنود گرداند [25].
9- سروری فاطمه در دنیا و آخرت
احادیث صحیح متعدّدی در رابطه با سروری فاطمه در دنیا و آخرت از پیامبرص نقل شده، ترمذی با سند خود از انس بن مالک روایت میکند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «تو را کفایت است در میان زنان جهان مریم دختر عمران و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد و آسیه همسر فرعون»[26].
همچنین حاکم با سند خود از ابو سعید خدری روایت کرده که پیامبر ص فرمود: «فاطمة سیّدة نساء أهل الجنة الاّ ما کان من مریم بنت عمران[27]»: (فاطمه سرور تمام زنان عالم است جز مریم دختر عمران).
امام بخاری در سر فصل یکی از موضوعات کتابش نوشته: (باب مناقب فاطمة و قال النبیّ صلی الله علیه وسلم فاطمة سیّدة نساء أهل الجنة): (فاطمه سیده و سرور زنان بهشت است).
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع:کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اسلام
IslamAge.Com
----------------------------------------------------------------
2- اسد الغابه 5/520 الاصابه 4/365.
3- الطبقات ابن سعد 8/26.
[1]- دلايل النبوه، بيهقي 3/160 اسناد آن حسن است.
[2]- صحيح السيرهالنبويه /667، مسند فاطمهالزهراء و آنچه در فضيلتش در روايات نقل شدهاست از سيوطي با تحقيق فؤاد احمد زمري/189.
[3]- كشف الغمهاردبیلي 1/359 – بحار مجلسي/39 به نقل از كتاب: «الشيعه و اهل البيت».
[4]- فضايل الصحابة 2/955. ش/ 342 اسناد آن صحيح است.
[5]- معجم الکبیر طبرانی ش1153، فضائل الصّحابة (2/858)با اسناد صحیح.
[6]- كنز العمال 7/328؛ المرتضي ندوي/41.
[7]- كنز العمال 7/133، المرتضي 41.
[8]- صفهالصفوة 1/320، الموسوعة الحدیثیة مسند احمد-/1135 – اسنادش به دليل انقطاع ضعيف است.
[9]- التاريخ الاسلامي، حميدي 19/49-50.
[10]- معين السيده /255 شامي.
[11]- مسلم4/2092.
[12]- مسند احمد(5/275)الدوحة النبویّة، فاروق حمادة ص59.
[13]- الاستیعاب (4/376)، و در سند آن فروه زهراوی وجود دارد که تضعیف شده، فاروق حمادة ص59.
[14]- مسلم ش (2450)؛صحیح سنن ابی داود شماره 5217.
[15]- مسن طیالسی (2/25) حسن صحیح است.
[16]- بخاری ش 4173
[17]- بخاری ش4173.
[18]- مسلم (4/1903).
[19]- فضائل الصّحابة (2/756)لإ ش 1327‘ سند آن صحیح است.
[20]- الدوحة النبویة الشریفة، ص 57.
[21]- شرح صحیح مسلم (16/236، 237)
[22]- المستدرک: كتاب معرفهالصحابة (3/155)، اسنادش صحیح است و ذهبی موافق آن است.
[23]- عارضة الأحوذی (13/247-248)صحیح است طب شرط مسلم، و ذهبی هم موافق است.
[24]- المستدرک (3ظ160-161) طبق شرط مسلم صحیح است، و ذهبی موافق آن است.
[25]- العقیدة فی اهل البیت ص136.
[26]- فضائل الصّحابة (2/755)، ش 1325، البانی آن را صحیح دانسته، البانی آن را صحیح دانسته، تحریم المشکاة (3/745).
[27]- فضائل الصحابة، ش 1332، سند آن حسن لغیره است.
|