سلسله مقالات بدعت بازنگری در فهم نصوص شماره ی (7): نتایج قرائت معاصر از نصوص
بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله مقالات بدعت بازنگری در فهم نصوص شماره ی (7):
نتایج قرائت معاصر از نصوص
دعوت به قرائتی جدید و معاصر از نص شرعی، دعوتی است دارای نتایج بس خطرناک[1]، از جمله:
از بین رفتن اعتماد به منابع دینی؛ چنین قرائت جدیدی باعث سلب اعتماد به منابع دینی قرآن و سنت از نفوس مردم می شود. الغای عمل کردن به قرآن. قرآنی که نازل شده تا مرجع و دستورالعملی برای مردم باشد؛ زیرا با چنین قرائتی هر شخصی از نص قرآنی چیزی بر خلاف دیگری خواهد فهمید و در نتیجه هیچ قانون عامی که همه ی مردم به آن رجوع کنند وجود نخواهد داشت. برای مثال هنگامی که برای یکی از آنان به آیه ای از قرآن استناد شود خواهد گفت: این فهم تو از این آیه است و من به آن ملزم نیستم. یا خواهد گفت: این هم قرائتی از دیگر قرائت های ممکنه است!
اگر به او بگویی: ابن عباس رضی الله عنه یا دیگر سلف چنین گفته اند، خواهد گفت: رأی ابن عباس هم یکی از قرائت های ممکنه است!
نتیجه ی چنین اندیشه ای برداشته شدن قرآن الهی از روی زمین و ماندن قرائت های نسبیِ احتمالی بشری است. اما فهمیدن «مراد الله» از آیات که حق یگانه است از نظر آنان غیر ممکن است.
نصر حامد ابوزید می گوید: "به فرض اینکه نص در ذات خود دارای معنا باشد، باز هم غیر ممکن است که کسی ادعا کند فهم وی مطابق آن معناست"[2]. یعنی پس از آنکه الله این قرآن را بر ما نازل نمود تا نور مبینی برای هدایت مان باشد و ما را از تاریکی ها به سوی نور رهنمون سازد، اینان می خواهند این رابطه را میان بندگان و پروردگارشان قطع کنند و ادعا می کنند هیچ بشری نمی تواند به مراد و مقصود الله دست یابد.
نتیجه ی حتمی چنین سخنی این است که قرآن و سنت الفاظی هستند بی معنا که نمی توان به آن ها رجوع کرد. بدین ترتیب، این امت نیز مانند دیگر امت ها که وحی الهی را تعطیل و رد کردند، خواهد شد. از زیاد بن لَبید رضی الله عنه روایت است که گفت: "رسول الله صلی الله علیه وسلم چیزی را یادآور شدند، سپس فرمودند: و آن هنگامی است که علم از بین برود.
گفتم: ای رسول الله! علم چگونه از بین خواهد رفت درحالی که ما قرآن می خوانیم و به فرزندانمان یاد می دهیم و فرزندانمان نیز به فرزندان شان خواهند آموخت تا روز قیامت؟
فرمودند: "مادرت به عزایت بنشیند این فرزند أم لبید! تو را از فقیه ترین مردان مدینه می دانستم! مگر یهود و نصاری را نمی بینی که تورات و انجیل را می خوانند و هیچ سودی از آن نمی برند؟"[3].
از خطرناک ترین نتایج چنین قرائتی، الغای فهم صحیح دین است. از آنجایی که این قرائت جدید، یک قرائت تحریف شده از نص با احتمالات بی شمار است و از آنجایی که قرائتی است شخصی و فردی و با در نظر داشتن اینکه اکنون در عصری هستیم که شرایطِ آن بسیار با شرایطِ گذشته متفاوت است، چنین قرائتی می تواند ناسخِ دین صحیحی باشد که نسل های این امت، پی در پی از دوران نبوی تا کنون به یکدیگر رسانده اند[4].
بنابراین از این قرائت جدید، دینی پدید خواهد آمد که هر نامی می توان بر آن گذاشت، جز اسلام.
برخی از تحریف گران این فهم جدید از دین را با اصطلاح «رسالت دوم اسلام» یا «وجه دوم رسالت اسلام» تعبیر کرده اند؛ آن اشاره به این دارد که رسالت نخست، فهم امت اسلام است که بر آن مستقر گردیده و رسالت دومِ آن، پیام حقیقیِ آن است که فهمیده نشده و زمان آن رسیده تا فهمیده شود، تا همان دین حقی گردد که قرائت جدید، به آن بشارت می دهد[5].
فهم جدیدِ دین که از این قرائت برمی آید، فهمی است که ممکن است از همان اساس با هر فهمی که تاکنون رایج بوده به مخالفت برخیزد؛ فرقی نمی کند که آن متعلق به پایه های عقیده باشد یا مسائل مربوط به شریعت و اخلاق[6].
پس اسلامی که در این قرائت معاصر از آن سخن می گویند، آن اسلامی نیست که الله عزوجل بر محمد صلی الله علیه وسلم نازل نموده است: {همانا دین نزد الله، اسلام است و کسانی که کتاب به آنان داده شده اختلاف نکردند مگر پس از آگاهی یافتن، آن هم به سبب سرکشی که میان آنان وجود داشت و هرکس به آیات الله کفر ورزد همانا الله سریع الحساب - زود شمار - است}[7].
و می فرماید: {و هر کس دینی غیر از اسلام بر گزیند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران است}[8].
بلکه آن اسلامی است جدید، باز، و کامل نشده[9]، یعنی برخلاف آنچه که الله عزوجل اراده نموده می باشد: {امروز دین شما را برای تان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را دینی برا شما بر گزیدم}[10].
اسلام جدیدِ روشنفکرانه ی مدِرن، ضرورتی ندارد که بر پنج رکن بنا شده باشد؛ مثلاً شهادتین در این دین جدید معنای ایمانی خاصی ندارد؛ زیرا "در حقیقت و طبق مقتضیات زمانه معنای گواهی دادن، به زبان آوردن یا نوشتن آن نیست؛ بلکه معنای آن گواهی دادن بر زمانه است. بنابراین شهادتین یک اعلان لفظی درباره ی الوهیت یا نبوت نیست؛ بلکه یک گواهی نظری و یک گواهی عملی بر قضایای عصر و حوادث تاریخ است"[11].
اما بخش دوم شهادت اساساً از اسلام نیست؛ بلکه توسط مسلمانان به اسلام افزوده شده؛ زیرا اسلام در آغاز، دعوتی بود برای به هم رسیدن تمام ادیان[12].
همچنین نیازی نیست مردم برای برپایی نماز به صورت جماعت در مسجد جمع شوند؛ زیرا نماز یک مساله ی شخصی است[13] و واجب نیست[14] بلکه برای این فرض شد تا خلق و خوی یک انسان عربی را نرم کند و او را به فرمان برداری و حرف شنوی از فرمانده عادت دهد[15] و ورزش یوگا[16]، بدیل آن است و این همان چیزی است که فقها از آن غفلت ورزیده اند[17].
همین طور جمع بین دو نماز اشکالی ندارد؛ زیرا شرایط جدید باعث می شود پای بندی به وقت در بسیاری اوقات غیرممکن باشد[18].
زکات نیز واجب نیست، بلکه اختیاری است[19]. همچنین از سوی دیگر فایده ای ندارد؛ زیرا اوضاع عرب را در دورانی که در آن به سر می بردند در نظر گرفته است (پس آن بیشتر به ثروت های کوچک و متوسط پرداخته تا ثروت های هنگفت...)[20].
روزه نیز به همین صورت بوده و واجب نیست بلکه اختیاری است[21] و فقط بر عرب ها فرض است؛ زیرا جامعه و محیط عربی در آن مشروط شده. بنابراین روزه برای مسلمان غیر عرب صرفاً یک دلالت و پند دینی است[22] بلکه روزه برای مسلمانان این زمان حرام است؛ زیرا باعث پایین آمدن انتاج و تولید می شود[23].
اما حج نیز ضروری نیست با همان آیین و روش معروف برگزار شود و حج عقلی یا حج روحی به جای آن کافی است[24].
بدین ترتیب بر مبنای این فهم جدید، این قرائت، احکام حدود[25] را به اعتبار اینکه احکامی است تاریخی و نامناسب برای زمان ما، الغا کرده و همچنین این احکام، وحشیانه و تنفرآمیز است[26].
همینطور نظام ارث و میراث را که میان مرد و زن تفاوت قائل است، به این گمان که مناسب دوران ما نیست؛ بنابراین باید لغو شود[27].
نظام خانواده، یعنی نظام مربوط به قیمومیت، طلاق، حضانت، چند زنی، تحریم سقط جنین نیز با تغییرات این زمانه سازگار نیست و باید الغا یا تعدیل شود؛ زیرا با عدالت و مساوات میان مرد و زن منافات دارد[28].
و آنطور که آرکون می گوید: «قرائت همراه با تأمل در قرآن جز به منع تعدد زوجات منتهی نمی شود!![29]
این قرائت همچنین به آنچه شبیه به مباح دانستن برخی از انواع زنا و خارج ساختن آن از دایره ی جرم که با نصوص قطعی ثابت شده، منجر گردیده است؛ محمد الشرفی می گوید: "باید معنای زنا را به رابطه ی جنسی به زن و مردی منحصر کرد که یکی از آن دو متأهل باشد؛ زیرا تنها این نوع ارتباط را می توان جرم دانست"[30].
خمر نیز حرام نیست؛ بلکه بر اساس گفته های عشماوی و محمد شحرور، فقط دستوربه دوری از آن داده شده است[31] و ربای حرام هم تنها آن است که چند برابر باشد.
این چنین آن اسلام ربانی که محمد صلی الله علیه وسلم برای آن فرستاده شدند کاملاً محو می شود و به جایش اسلام اختراعی دیگری با ارکانی نوین و امروزی و مفتوح، ظهور می یابد که قابلیت تمام فهم ها و تأویل ها را دارد که در حد معینی متوقف نمی شود؛ زیرا آن هیچ حد و حدودی برای توقف کردن در کنارش ندارد.
همچنین ایمان، آن ایمانی نیست که بر شش رکن بنا شده "بلکه ایمان در دوران ما یعنی منتقل شدن به ادراک عمیقِ از نظام مند بودن هستی و خلقت، چنانکه الله در قرآن بیان نموده و این مرحله ای از ایمان است که جز برگزیدگان الله، کسی از قبل به آن نرسیده"[32].
و نزد برخی از آنان در این ایمان معاصر، تنها دو رکن ایمان به الله و آخرت کافی است[33] و نزد برخی دیگر «ایمان به الله و استقامت»[34] و هدف از آن، وارد کردن نصرانیان و یهودیان در مفهوم ایمان و اسلام است و به این اعتبار که آن ها در روز قیامت نجات می یابند.
نزد گروه سوم این مجال برای بودایی ها و تمام ادیان ساختگی باز است که سوار بر کشتی نجات شوند[35].
زیرا برای مؤمن در جهان امروز بسیار سخت است که رقابت و چالش دیگر ادیان را در برابر دین ارثی خودش نادیده بگیرد؛ چراکه خلاف حکمت الهی است که منِ مسلمان، سه چهارم مردم غیر مسلمانِ هم دوره ی خودم را محکوم به رفتن به جهنم بدانم![36]
در نزد آنان، بنابر تغییر مفاهیم اجتماعی و ملی و سیاسی، لفظ «مسلمان» و «مومن» شامل یهودیان و نصرانیان و غیره نیز می شود و مفهوم «ملت ابراهیم» ـ که به معنای توحید است ـ به مفهوم وحدت ادیان، تغییر معنا یافته است.
شرک به الله عزوجل نیز دیگر به معنای متوجه ساختن عبادت به سوی غیر الله نیست؛ بلکه به معنای عدم تغیر و تحرک در این جهان متحرک است و عدم تغییر و پیشرفت با شرایط موضوعی است که همیشه درحال تغییرند. به بیان دیگر، عقب ماندگی، شرک است و پیشرفت، توحید[37].
توحید همان وحدت میان امت و اندیشه است نه توحید خدایان[38].
هنر نیز از جمله رقص و موسیقی از شعبه های ایمان و توحید است[39].
و عموم غیبیات از جمله عرش، کرسی، ملائکه، جن، شیاطین، صراط، کارنامه ی اعمال و غیره چیزی نیست جز تصوراتی اسطوره ای[40].
جهان آخرت نیز اسطوره ای است که کاهنان اختراعش کرده اند تا بتوانند بر مردم کنترل یابند و بر آنان حکومت کنند[41].
و منظور از رستاخیزی که قرآن و رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان کرده اند زنده شدن بعد از مرگ نیست بلکه رستاخیزی است از دنیای بچگی و عقب ماندگی به جهان پیشرفت و آگاهی[42].
"شاید رستاخیز یک واقعه ی مادی نباشد که در آن کوه ها به حرکت افتند و اجساد مردگان از زمین برآید بلکه رستاخیز، به معنای رستاخیز حزب، رستاخیز امت، رستاخیز روح باشد؛ یعنی واقعه ای حسی است که نشانگر لحظه ی بیداری در زندگی در مقابل لحظه ی مرگ و سکون قرار دارد"[43].
و سخن قرآن از «لوح محفوظ» در واقع "یک تصویرگری هنری است که هدف از آن اثبات تدوین علم می باشد؛ زیرا علم مُدَوَّن دقیق تر از علمی است که در حافظه ماندگار شود یا در ذهن تصور گردد"[44].
و برای اینکه انسان، مسلمان به شمار آید نیازی به این ندارد که به جن و ملائکه ایمان آورد؛ زیرا ایمان چیزی است که در قلب افتد و کردار آن را تصدیق کند[45].
و "بهشت و دوزخ، نعمت و عذابِ همین دنیا هستند، نه در دنیای دیگری که انسان پس از مرگ به سوی آن محشور می گردد؛ دنیا همین زمین است و جهان آخرت نیز همین زمین است؛ بهشت، همنان هر خیری است که در دنیا به انسان می رسد و جهنم، شرّی است که در آن به انسان می رسد"[46] و "امور مربوط به معاد در حقیقت پژوهش هایی است برای آینده به زبان همان دوران و به هدف آشکار شدن نتایج آینده از محاسبات حال حاضر"[47].
و "منظور از دمیدن در صور و برپا شدن قیامت: نبرد میان متناقضات است"[48].
"اما منظور از حور العین و لذت ها [ی بهشت]، هنر و زندگی بدون نگرانی است"[49].
پس روش این گروه: تفسیر نصوص شرعی با تأویلات فاسدی است که متضمن تکذیب رسول الله صلی الله علیه وسلم است و این برای باطل دانستن روش آنان کافی است. این فرموده ی رسول الله صلی الله علیه وسلم درباره ی شان صدق می کند که فرمودند: "در آخر امت من مردمی خواهند بود که برای شما سخنانی خواهند گفت که شما و پدرانتان نشنیده اند، پس از آنان برحذر باشید"[50]. و در لفظ دیگر آمده است: "در آخر الزمان، دجالان[51] دروغ گوخواهند بود که برایتان سخنانی خواهند گفت که شما و پدرانتان آن را نشنیده اید، از آنان برحذر باشید که شما را گمراه نسازند و به فتنه نیاندازند"[52].
اما ادعای برخی از آنان که: این همان تجدید در دین است که رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان نموده و فرموده اند: "همانا الله برای این امت در رأس هر صد سال کسانی را برانگیخته خواهد کرد تا دینشان را برای آنان تجدید کنند"[53] ادعای صحیحی نیست؛ زیرا منظور از تجدید و نوسازی، احیای آن بخش از رهنمودهای دینی است که نبی صلی الله علیه وسلم و اصحاب شان و کسانی که به نیکی از آن پیروی کرده اند، بر آن بودند، نه به وجود آوردن یک دین جدیدِ اختراعی[54] که با آنچه نبی صلی الله علیه وسلم و یارانش و پیشوایان قرون فاضله بر آن بودند، در تناقض است.
پس اساس دین ثابت و تغییر ناپذیر است، اما ناپاکی ها و اوهام و اشتباهات دینی در عقل مردم و رفتارهای آنان همان چیزی است که نیاز به نوسازی و تجدید دارد.
مجمع فقه اسلامی درباره ی این قرائت جدید از قرآن چنین می گوید:
"مجلس مجمع فقه اسلامی وابسته به سازمان کنفرانس اسلامی در دوره ی سیزدهم خود که در دبی (دولت امارات متحدۀ عربی)، تاریخ 30 صفر تا 5 ربیع الأول 1426 هجری برابر با 9 تا 14 آوریل 2005 میلادی تشکیل گردید، پس از اطلاع از پژوهش های وارده در خصوص موضوع قرائت جدید از قرآن و نصوص دینی و پس از شنیدن مناقشاتی که در این مورد صورت گرفت، چنین نتیجه می گیرد:
نخست: آنچه قرائت جدید نصوص دینی نامیده می شود اگر به تحریف معانی نصوص منجر گردد ـ حتی در صورت استناد به اقوال شاذ ـ به طوری که نصوص دینی را از معانی مجمع علیه خارج سازد و در تعارض با حقایق شرعی قرار گیرد، بدعتی منکر و خطری بزرگ علیه جوامع اسلامی و فرهنگ ها و ارزش های آن به شمار می آید و این را باید در نظر گرفت که برخی از صاحبان این اندیشه به دلیل جهل و نداستن معیارهای ضابطه مند تفسیر یا هوس نوگرایی نا منظم با ضوابط و چهار جوب های شرعی، دچار آن شده اند.
اما نشانه های بروز این خطر وقتی آشکار می گردد که برخی از دانشگاه ها اینگونه قرائت ها را پذیرفته و با وسائل مختلف به ترویج و تبلیغ آن می پردازند و پرداختن به این موضوع را در پایان نامه ها و رساله های دانشگاهی مورد تشویق قرار می دهند و صاحبان این اندیشه را به سخنرانی و شرکت در کنفرانس های مشکوک دعوت می کنند و به ترجمه ی آنچه در این زمینه نوشته شده اقبال نشان داده و برخی از سازمان ها نیز به نشر کتاب های مسموم آنان می پردازند.
دوم: جلوگیری از این جریان، از واجبات کفایی به شمار می آید که پاره ای از وسایل رویارویی با آن در ذیل بیان شده است:
فراخوانی حکومت های اسلامی برای ایستادن در مقابل این خطر حتمی و آشکار نمودن تفاوتِ میان آزادی بیان مسئولانه ی هدفمندِ همراه با احترام به ثوابت، با آزادی لگام گسیخته ی ویرانگر. حکومت ها می توانند با اقدامات لازم و مراقبت از مؤسسات نشر و مراکز فرهنگی و مؤسسات رسانه ای و تلاش در جهت آگاه سازی کلی جوانان و دانشجویان نسبت به اسلام و آشنا ساختن آنان با معیارهای اجتهاد شرعی و تفسیرِ صحیح و شرح حدیث نبوی، وظیفه ی خود را به انجام رسانند.
استفاده از ابزار مناسب، مانند برگزاری کنفرانس هایی که این اندیشه در آن به بحث و بررسی گذاشته شود و دعوت به تعمق در پژوهش علوم شرعی و اصطلاحات آن گردد. همچنین تشویق به اجتهاد منضبط با ضوابط شرعی و اصول زبان عربی.
گسترش مجال گفتگوی روشمند و مثبت با دارندگان این اندیشه و گرایش.
تشویق متخصصان پژوهش های اسلامی برای تمرکز بر پاسخ دهی علمی و مناقشه ی اندیشه های آنان در تمام عرصه ها به ویژه در سیستم آموزش و پرورش.
راهنمایی برخی از دانشجویان دوره های فوق لیسانس و دکتری در رشته های عقیده و حدیث و شریعت برای انتخاب موضوعات رساله ها و پایان نامه های علمی خود در نشر حقایق و رد این آراء و ادعاها.
تشکیل یک هیئت تابع مجمع بین المللی فقه اسلامی به همراه تأسیس کتابخانه ای گسترده در این موضوع که تألیفات و پاسخ ها و ردود مربوط به این زمینه را پی گیری کند تا زمینه ای باشد برای نوشتن پژوهش هایی دقیق و قوی و برای هماهنگی میان پژوهشگران دیگر مؤسسات پژوهشی در جهان اسلام و خارج آن، والله اعلم"[55].
در سلسله مقالات بعدی به توضیحات بیشتری خواهیم پرداخت.
برگرفته از کتاب "بدعت بازنگری در فهم نصوص" با عنوان اصلی "بدعة إعادة فهم النص" تألیف محمد صالح المنجد.
بازنگری: ام احمد
[1] برای مطالعه ی بیشتر به کتاب "العلمانیون والقرآن الکریم" تألیف دکتر احمد ادریس الطعان: ص /815-842 مراجعه کنید.
[2] نقد الخطاب الدینی: ص/219
[3] "عَنْ زِیَادِ بْنِ لَبِیدٍ قَالَ ذَکَرَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شَیْئًا فَقَالَ ذَاکَ عِنْدَ أَوَانِ ذَهَابِ الْعِلْمِ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَکَیْفَ یَذْهَبُ الْعِلْمُ وَنَحْنُ نَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَنُقْرِئُهُ أَبْنَاءَنَا وَیُقْرِئُهُ أَبْنَاؤُنَا أَبْنَاءَهُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ قَالَ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ زِیَادُإِنْ کُنْتُ لَأَرَاکَ مِنْ أَفْقَهِ رَجُلٍ بِالْمَدِینَةِ أَوَلَیْسَ هَذِهِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَی یَقْرَءُونَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ لَا یَعْمَلُونَ بِشَیْءٍ مِمَّا فِیهِمَا" روایت ابن ماجه (4048) آلبانی آن را در "المشکاة" (277) صحیح دانسته است.
[4] بلکه حتی مفهوم «الله» نیز نزد آنان قابل تغییر است. آرکون می گوید: "برخلاف عقیده ی مسلّم عُرفی که وجود الهی زنده و متعال و ثابت و تغییر ناپذیر را فرض می کند؛ مفهوم الله نمی تواند از فشار تاریخی و تأثیر آن نجات یابد. منظورم این است که این مفهوم نیز با تغییر عصر ها و زمان ها دچار تحول و تغییر می شود". مفهوم النص: ص/20
[5] محمود محمد طه، کتاب خود را که در آن به شرح فهم جدید از دین پرداخته اینگونه نام نهاده است: «الرسالة الثانیة فی الإسلام» یعنی: (رسالت دوم در اسلام) و کتاب دیگری را تحت عنوان «الإسلام برسالته الأولی لا یصلح لإنسان القرن العشرین» یعنی: (رسالت نخست اسلام برای انسان قرن بیستم مناسب نیست).
[6] النص، السلطة، الحقیقة؛ تألیف نصر حامد ابو زید: ص/134
[7] {إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّـهِ الْإِسْلَامُ ۗوَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ۗوَمَنْ یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّـهِ فَإِنَّ اللَّـهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ} آل عمران:19
[8] {وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ} آل عمران:58
[9] آرکون می گوید: "اسلام هرگز کامل نمی شود؛ بلکه در هر سیاق اجتماعی و فرهنگی و در هر مرحله ی تاریخی، باید آن را دوباره چارچوب بندی و بازتعریف کرد" قضایا فی نقد العقل الدینی: ص/174
[10] {الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا} مائده:3
[11] من العقیدة إلی الثورة، تألیف حسن حنفی: 1/17
[12] نگاه: صوت الناس، محنة ثقافة مزورة، تألیف صادق النیهوم: ص/25
[13] کلام آرکون به نقل از عبدالرزاق هوماس در کتابش "القراءة الجدیدة فی ضوء ضوابط التفسیر": ص/169
[14] الإسلام بین الرسالة والتاریخ، تألیف عبدالمجید الشرفی: ص/63
[15] سلطة النص، تألیف عبدالهادی عبدالرحمن: ص/110-111
[16] یک روش فنی است که بر ممارست تمارینی بنا شده نفس را از انرژی های حسی و عقلی رها می سازد و کم کم او را به حقیقت می رساند.
[17] الإسلام فی الأسر، تألیف صادق النیهوم: ص/127-134
[18] لا حرج، قضیة التیسیر فی الإسلام؛ تألیف جمال البنا: ص/58-61
[19] الإسلام بین الرسالة والتاریخ، تألیف عبدالمجید الشرفی: ص/63؛ جوهر الإسلام، تألیف عشماوی: ص/7-8
[20] وجهة نظر، تألیف جابری: ص/150-151
[21] لبنات، تألیف شرفی: ص/173؛ الإسلام بین الرسالة والتاریخ: ص/63-64
[22] سلطة النص، تألیف عبدالهادی عبدالرحمن: ص/109
[23] آرکون درباره ی اینکه رسول الله صلی الله علیه وسلم اصحابش به هنگام جنگ در رمضان دستور به افطار دادند، می گوید: "ما نیز هم اکنون درحال نبرد با عقب ماندگی هستیم". مصاحبه با مجله ی فرانسوی Observateur Nouvel در تاریخ فوریه 1986.
[24] آرکون، در مجله ی "الکرمی" 1/23، شماره ی 34، سال 1989 میلادی.
[25] حسن ترابی در مصاحبه با مجله ی آلمانی «در اشپیگل»، تاریخ 17/4/1995 می گوید: "این حدود هم اکنون در سودان اجرا نمی شود؛ زیرا تفسیری که ما از شریعت داریم پیشرفته تر از آن چیزی است که در دیگر سرزمین های اسلامی اجرا می شود".
[26] الإسلام والحریة، تألیف محمد الشرفی: ص/89
[27] زیرا آنطور که جابری می گوید، دادن دو برابر سهم زنان به مردان، به دلیل پاسخگویی به نیاز جامعه در آن دوران بود. نگا: التراث والحداثة، تألیف جابری: ص/54-55
[28] الإسلام بین الرسالة والتاریخ، تألیف عبدالمجید شرفی: ص/82
[29] در مصاحبه با مجله ی فرانسوی Observateur Nouvel، تاریخ فوریه 1986.
[30] الإسلام والحریة: ص/85
[31] الإسلام السیاسی، تألیف محمد سعید عشماوی: ص/121؛ الکتاب والقرآن، تألیف محمد شحرور: ص/606
[32] العالمیة الإسلامیة الثانیة، تألیف ابی القاسم حاج محمد: 2/497-498
[33] نحو أصول جدیدة للفقه الإسلامی، تألیف محمد شحرور: ص/31
[34] جوهر الإسلام، تألیف عشماوی: ص/109-121
[35] نگا: نافذة علی الإسلام: ص/60؛ الفکر الإسلامی نقد واجتهاد، تألیف آرکون: ص/84
[36] لبنات، تألیف عبدالمجید شرفی: ص/101
[37] الکتاب والقرآن، تألیف شحرور: ص/496
[38] حوار المشرق والمغرب، تألیف حسن حنفی: ص/54-57
[39] گفته ی حسن ترابی در کتابش "قیمة الدین.. رسالیة الفن".
[40] النص، السلطة، الحقیقة، تألیف نصر حامد ابو زید: ص/135
[41] الإسلام فی الأسر، تألیف صادق النیهوم: ص/82
[42] الإسلام فی الأسر، تألیف صادق النیهوم: ص/106-107
[43] من العقیدة إلی الثورة، تألیف حسن حنفی: 4/508
[44] من العقیدة إلی الثورة: 4/135
[45] فی فکرنا المعاصر، تألیف حسن حنفی: ص/93
[46] من العقیدة إلی الثورة، تألیف حنفی: 4/601
[47] من العقیدة إلی الثورة، تألیف حنفی: 4/605
[48] الکتاب والقرآن: ص/236/237
[49] العنف والمقدس والجنس فی المیثولوجیا الإسلامیة، تألیف ترکی علی الربیعو: 140/141
[50] "سَیَکُونُ فِی آخِرِ أُمَّتِی، أُنَاسٌ یُحَدِّثُونَکُمْ مَا لَمْ تَسْمَعُوا أَنْتُمْ، وَلَا آبَاؤُکُمْ، فَإِیَّاکُمْ وَإِیَّاهُمْ" روایت مسلم.
[51] به دلیل فریب دادن و تلبیس بر مردم و زیبا جلوه دادن باطل، او را دجال می نامند. لسان العرب: 11/236
[52] "یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ، دَجَّالُونَ کَذَّابُون، یَأْتُونَکُمْ مِنَ الأَحَادِیثِ، بِمَا لَمْ تَسْمَعُوا أَنْتُمْ، وَلَا آبَاؤُکُمْ، فَإِیَّاکُمْ وَإِیَّاهُمْ، لَا یُضِلُّونَکُمْ، وَلَا یَفْتِنُونَکُمْ" روایت مسلم.
[53] "إِنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ عَلَی رَأْسِ کُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ یُجَدِّدُ لَهَا دِینَهَا" روایت ابوداود (4291)، آلبانی آن را در "صحیح الجامع" (2755) صحیح دانسته است.
[54] حسن حنفی به صراحت بیان می کند که تجدید دین، با بازسازی دوباره ی آن است؛ گفته است: "باید آن نظریه ی ارثی را بر اساس نیازهای این عصر تغییر داد که ابتدا باید از اصول دین آغاز کرد". التراث والتجدید: ص/61
[55] مجله ی مجمع الفقه الإسلامی: 4/16 قرار شماره ی 146
|