تاریخ چاپ :

2024 Nov 23

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

سريهٔ ابوسلمه ـ سریهٔ عبدالله بن اُنَيس

سریهٔ ابو سَلَمه

نخستین گروهی که بر ضد مسلمانان، در پی آن پریشانی و نابسامانی که در جنگ احد روی داد، قیام کردند، طایفهٔ بنی ‌اسد بن خُزیمه بودند. نیروهای اطلاعاتی مدینه برای پیامبر اکرم -صلى الله علیه وسلم- خبر آوردند که طلحه و سلمه پسران خویلد به اتفاق افراد قبیلهٔ خود، و دیگر فرمانبردارانشان بنی‌اسد بن خزیمه را به جنگ بر علیه رسول‌خدا فرا می‌خوانند.

رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- سریه‌ای را متشکل از یکصدوپنجاه تن از رزمندگان مهاجرین و انصار به منظور سرکوبی آنان فرستادند. فرماندهی این سریه را بر عهدهٔ ابوسلمه نهادند، و برای او  لوای ویژه‌ای بستند. ابوسلمه غافلگیرانه بر سر بنی‌اسد بن‌خزیمه در متن دار و دیارشان تاخت، و پیش از آنکه بتوانند دست به غارت بزنند، صفوف آنان را درهم شکست، و مسلمانان بر اشتران و گوسفندان فراوانی دست یافتند و با خود بردند و بدون آنکه کارزاری روی دهد، به سلامت و با غنیمت، بر مدینه بازگشتند.

تاریخ اعزام این سریه آغاز ماه محرم سال چهارم هجرت بود. ابوسلمه به هنگام مراجعت به مدینه زخمی که در جنگ احد برداشته بود، سرباز کرد، و بر اثر آن طولی نکشید که از دنیا رفت [1].


سریهٔ عبدالله بن اُنَیس[2]

روز پنجم همین ماه محرم- در سال چهارم هجرت- نیروهای اطلاعاتی خبر آوردند که خالدبن سفیان هُذلی عده و عُدّه‌ای را برای جنگ با مسلمانان تدارک می‌بیند. نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- نیز عبدالله بن انیس را به سوی وی اعزام فرمودند تا کار وی را یکسره کند.

عبدالله بن اُنیس به مدت هجده شب دور از مدینه بر سر برد؛ آنگاه روز شنبه، هفت روز مانده به پایان ماه محرم به مدینه وارد شد. خالد را کشته بود و سرش را با خود آورده بود. آن را در برابر پیامبر گرامی اسلام بر زمین نهاد. آن حضرت یک چوبدستی به او عنایت فرمودند، و گفتند:

«هذه آیة بینی و بینک یوم القیامة».

«این نشانه‌ای باشد میان من و تو در روز قیامت!»

به هنگام وفات، عبدالله بن اُنیس وصیت کرد که آن چوبدستی را همراه او در کفن وی بگذارند [3].


منبع: خورشید نبوت؛ ترجمهٔ فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان 1388

عصر اسلام
IslamAge.com


[1]- زاد المعاد، ج 2، ص 108.

[2]- کلمه متن: «بَعثُ...»-م.

[3]- زادالمعاد، ج 2، ص 109؛ نیز : سیرهٔ ابن هشام، ج 2، ص 619-620.