|
تاریخ چاپ : |
2024 Oct 08 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
تصميم ابوبكر صديق رضی الله عنه براي جنگ با روميان |
بسم الله الرحمن الرحیم
ابوبكر صديق رضی الله عنه در انديشهي جنگ با روميان بود كه شرحبيل بن حسنه رضی الله عنه به نزد ايشان رفت و گفت: «اي خليفهي رسولخدا! آيا به اين فكر نيفتادهاي كه لشكري را به سوي روميان در شام گسيل كني؟» ابوبكر صديق رضی الله عنه فرمود: «چرا، من در اين فكر بودهام كه لشكري به شام اعزام كنم؛ اما در اينباره با كسي سخن نگفتهام؛ چرا چنين سؤالي كردي؟» شرحبيل رضی الله عنه گفت: «اي خليفهي رسولخدا، در خواب ديدم كه شما به همراه يارانتان، در راهي سخت و كوهستاني ميرفتيد تا اينكه به بالاي قلهي كوهي رسيديد و سپس از آن پايين آمديد وخود را به زمين نرم و همواري رسانديد كه قلعهها و كشتزارها و آباديهاي زيادي داشت؛ شما به مسلمانان گفتيد: به دشمنان خدا حملهور شويد كه من ضمانت ميكنم شما پيروز ميشويد و غنيمت زيادي بهدست ميآوريد. من نيز در لشكر شما بودم و پرچمي به دست داشتم. قصد حمله به مردم روستايي را كردم كه از من امان خواستند و من نيز امانشان دادم. بازگشتم و ديدم كه به حصار بزرگي دست يافتهايد؛ براي شما تختي گذاشتند و شما بر آن نشستيد. در همان حال به شما گفته شد: خداوند، تو را ياري داد و پيروزت نمود؛ پس پروردگارت را شاكر باش و در اطاعتش بكوش. و سپس سورهي نصر را بر شما خواندند. پس از آن بيدار شدم.» ابوبكر صديق رضی الله عنه در تعبير خواب شرحبيل رضی الله عنه چنين فرمود: «هميشه خوابهاي خوب ببيني؛ خواب خوبي ديدهاي و ان شاء الله خير باشد. در اين خواب تو، خبر پيروزي و وفاتم آمده است.» ابوبكر صديق رضی الله عنه گريست و سپس ادامه داد: «راه كوهستاني و ناهمواري كه ديدي و ما بر فراز كوهي رفتيم و بالاتر از همهي مردم قرار گرفتيم، حاكي از آن است كه ما در رويارويي با دشمن، مشقت زيادي متحمل ميگردیم و سپس پيروز ميشويم و دشمن، تلفات زيادي ميبيند. پايين آمدنمان از فراز كوه به زمين نرم و همواري كه آباديها و حصارهاي زيادي داشت، حكايت از آن دارد كه ما از زندگاني سخت و پرمشقت به معيشتي آسان و فراخ دست مييابيم. تعبير اين گفتهام به مسلمانان كه: بر دشمن خدا حملهور شويد؛ من براي شما غنيمت و پيروزي را ضمانت ميكنم، اين است كه مسلمانان به خاك مشركان نزديك ميشوند و من آنان را به جهاد ترغيب ميدهم و آنها نيز ميپذيرند و غنايم زيادي به دست ميآورند. اينكه تو در خواب ديدي پرچمدار هستي و به روستايي حمله ميكني، نشاندهندهي اين است كه تو، يكي از فرماندهان اين جنگها خواهي بود و پيروز نيز خواهي شد. گشوده شدن حصار براي من، بيانگر پيروزي و فتحي است كه خداي متعال به من ارزاني ميدارد و تختي كه بر آن نشستم، نشانهي اين است كه خداي متعال، مرا گرامي ميدارد. خداي متعال، ميفرمايد: «وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ » سورهي يوسف – آيهي 100 یعنی: «يوسف، پدر و مادرش را (به نشان احترام بالا برد و) بر تخت نشاند.»و اما اينكه فرمان يافتم در اطاعت خداوند، بكوشم و سورهي نصر بر من خوانده شد، خبر از وفاتم ميدهد؛ زيرا با نزول اين سوره، رسولخدا صلی الله علیه وسلم از نزديك شدن زمان وفاتشان اطلاع يافتند و دانستند كه به زودي وفات ميكنند.» اشك از چشمان ابوبكر رضی الله عنه جاري شد و فرمود: «حتماً امر به معروف و نهي از منكر ميكنم و با آن كس كه دين و فرمان خدا را واگذارد، ميجنگم و سربازان اسلام را به شرق و غرب زمين اعزام مينمايم كه با مشركان بجنگند تا آنان نيز بگويند: الله، يكتا و يگانه است و شريكي ندارد و يا با خفت و خواري مالیات بپردازند كه اين، فرمان خداي متعال و سنت رسول اكرم صلی الله علیه وسلم ميباشد. اين كار را ميكنم تا آنگاه كه بميرم، تهيدست و ناتوان به ديدار خدا نرفته باشم و از ثواب مجاهدان بيبهره نباشم.»( تاريخ دمشق از ابنعساكر (2/61و62)؛ فتوح الشام ازدي، ص14؛ نگاه كنيد به: التاريخ الإسلامي (9/179)) خوابي كه شرحبيل بن حسنه رضی الله عنه ديد، از نوع بشارتها و خوابهاي صادقي است كه رسولخدا صلی الله علیه وسلم دربارهاش فرمودهاند: (لميبقَ مِن النبوةِ إلاّ المبشرات) يعني: «چيزي از نبوت، جز بشارتدهندهها(مژدهها) نميماند.» عرض كردند: «مبشرات چيست؟» رسول اكرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: «خواب خوب.»( بخاري، كتاب التعبير، شمارهي6990)
خوابي كه شرحبيل رضی الله عنه ديد و براي ابوبكر صديق رضی الله عنه تعريف كرد، باعث شد تا ايشان از عزم و ارادهي خود دربارهي جهاد با روميان خبر دهد و به همين منظور مجلسي مشورتي با صحابه ترتيب داد تا با آنان در مورد اعزام مجاهدان به شام مشورت و رايزني نمايد.
نظرخواهي ابوبكر صديق رضی الله عنه از صحابه در مورد جهاد با روم هنگامي كه ابوبكر صديق رضی الله عنه تصميم گرفت با روميان جهاد كند، بزرگان مهاجرين و انصار و اهل بدر و ديگر ياران پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم و از جمله عمر، عثمان، علي، طلحه، زبير، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابيوقا صلی الله علیه وسلم و ابوعبيده بن جراحy را به حضور خواست. ابوبكر صديق رضی الله عنه پس از گردهمايي اين بزرگواران، خطاب به آنان فرمود: «نعمتهاي خداي متعال، بيشمار است و اعمال ما در برابر آن ناچيز ميباشد و با آن همه نعمت برابري نميكند. بنابراين سپاس و ستايش تنها مخصو صلی الله علیه وسلم خدا است كه شما را به اسلام هدايت فرمود و روابط ميان شما را بهبود بخشيد و شيطان را از شما دور كرد و به همين خاطر نيز شيطان از شما نااميد شده كه دوباره و بعد از اين، به خدا شرك بورزيد و كسي غير از خداي يگانه را بپرستيد. عربها، اينك طوري يكدست شدهاند كه گويا فرزندان يك پدر و مادر هستند و من تصميم گرفتهام شما را به جهاد با روميان بفرستم. هر كس كشته شود، شهيد است و هر آن كس كه زنده بماند، مدافع و پشتيبان دين خدا محسوب ميگردد و از سوي خداي متعال سزاوار اجر و پاداش مجاهدان ميباشد. اين، نظر من است؛ اينك هر يك از شما نظرش را بگويد .» عمر فاروق رضی الله عنه برخاست و پس از حمد و ثناي الهي و درود و سلام بر رسولخدا صلی الله علیه وسلم چنين فرمود: «سپاس و ستايش، تنها خدايي را سزاوار است كه هر يك از بندگانش را كه بخواهد به خير و نيكي مخصو صلی الله علیه وسلم ميگرداند. سوگند به خدا، ما به سوي هيچ كار نيكي نشتافتيم مگر آنكه شما دؤ آن از ما سبقت گرفتيد و اين، فضل و عنايت خدا است كه به هر كس كه بخواهد، ميدهد. به خدا كه من نيز در همين انديشه بودم و ميخواستم اين موضوع را با شما درميان بگذارم اما خداوند چنين خواست كه شما اينك اين موضوع را مطرح كنيد. نظر شما كاملاً درست است؛ خداي متعال، هميشه شما را به راههاي درست رهنمود فرمايد. شما، دستههاي سوارهنظام و پياده را يكي پس از ديگري و به دنبال هم به سوي روميان اعزام كنيد و مردان جنگي و لشكرها را پشت سر هم گسيل نماييد كه خداوند، دينش را ياري ميرساند و اسلام و مسلمانان را عزت ميبخشد.» سپس عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه برخاست و فرمود: «اي خليفهي رسولخدا، اينها كه پيش رو داريد، نژاد روم هستند و همانند آهن تيز و بهسان ستون، محكم ميباشند؛ از اينرو من، مناسب نميدانم كه همهي ما به يكباره به آنان حمله كنيم؛ بلكه ابتدا دستههايي از مسلمانان را به سوي آنان گسيل كنيد تا در كنارهها و بخشي از قلمروشان شبيخون بزنند و بازگردند. اگر اين كار به همين منوال ادامه يابد، تلفاتي به دشمن وارد ميشود و كنارههايي از خاكشان به تصرف ما در ميآيد و بدين ترتيب مسلمانان، براي جنگ با روم قدرت و توان مييابند. افرادي به سوي يمن و قبايل ربيعه و مضر نيز بفرستيد و آنان را جمع كنيد تا در زمان مناسب، خود شما فرماندهي قشون را عهدهدار شويد و يا شخ صلی الله علیه وسلم ديگري را به همراه آنها به جنگ با روميها بفرستيد. » پس از اينكه عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه پيشنهادش را ارائه كرد و نشست، حاضران جلسه ساكت بودند و چيزي نميگفتند. ابوبكر صديق رضی الله عنه فرمود: «خداوند، هميشه شما را به رحمتش بنوازد؛ نظرات خود را بگوييد.» عثمان بن عفان رضی الله عنه برخاست و پس از حمد و ثناي الهي و درود و سلام بر رسولخدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «به گمان من، شما خيرخواه مسلمانان هستيد و بر آنان دلسوز و مهربان. پس هر تصميمي كه به خير و صلاح ميدانيد، اجرا كنيد كه هيچ گمان بدي در مورد شما وجود ندارد.» طلحه، زبير، سعد، سعيد بن زيد، ابوعبيدهy و ديگر بزرگاني كه آنجا حضور داشتند، سخنان عثمان رضی الله عنه را تأييد كردند و گفتند: «عثمان، درست ميگويد؛ آنچه خود مصلحت ميبينيد، انجام دهيد كه ما هيچگونه مخالفتي نداريم و بيآنكه به شما بدگمان باشيم، از شما اطاعت ميكنيم.» بزرگان صحابه، سخناني از اين قبيل گفتند. علي بن ابيطالب رضی الله عنه نيز آنجا حضور داشتند و تا آن موقع چيزي نگفته بودند. ابوبكر صديق رضی الله عنه فرمود: «اي ابوالحسن، نظر شما چيست؟» علي رضی الله عنه فرمود: «من، كار و نظر شما را خجسته ميدانم؛ به نظر من چه خود شما به سوي آنها برويد و چه كس ديگري را بفرستيد، حتماً به خواست خداي متعال پيروز ميشويد.» ابوبكر صديق رضی الله عنه پرسيد: « خداوند، هميشه به تو خير و نيكي برساند؛ از كجا ميداني كه ما حتماً پيروز ميشويم؟» علي رضی الله عنه چنين پاسخ داد: من از رسولخدا صلی الله علیه وسلم شنيدم كه فرمودند: « اين دين، هميشه بر دشمنانش پيروز است تا اينكه دين، قايم و پابرجا گردد و مسلمانان، پيروز و سرافراز گردند.»( بخاري، كتاب الاعتصام، شمارهي7311؛ مسلم، كتاب الامارة، شمارهي1533) ابوبكر صديق رضی الله عنه فرمود: «سبحان الله! اين حديث، چهقدر خوب است! خداوند، تو را در دنيا و آخرت شادمان گرداند كه مرا اين چنين شاد كردي». و سپس ابوبكر رضی الله عنه درميان مردم برخاست و پس از حمد و ثناي خداي متعال و درود و سلام بر رسولخدا صلی الله علیه وسلم چنين سخن گفت «اي مردم! خداوند، به شما نعمت اسلام عنايت كرد و شما را با حكم جهاد گرامي داشت و شما را به وسيلهي اين دين، بر پيروان ساير اديان برتري بخشيد. پس اي بندگان خدا! خودتان را براي جهاد با روميها در شام آماده كنيد كه من، براي جنگ با روم، اميراني بر شما ميگمارم و پرچمهايي ميبندم. بر شما است كه از خداوند اطاعت كنيد و با فرماندهانتان مخالفت نورزيد. نيت خود را درست كنيد و به راه درست برويد كه خداي متعال، با كساني است كه تقوا پيشه ميكنند و كار نيك انجام ميدهند.» ابوبكر صديق رضی الله عنه به بلال رضی الله عنه دستور داد تا درميان مردم بانگ برآورد كه براي جهاد با روم بسيج شويد.( تاريخ دمشق، از ابنعساكر (2/63-65)) از اين نظرخواهي ابوبكر صديق رضی الله عنه چنين برميآيد كه ايشان، مطابق سنت رسولخدا صلی الله علیه وسلم در مورد كارهاي مهم و بزرگ، با صاحبنظران رايزني ميكرد و پيش از آنكه به كار مهمي دست بزند، آن را با اهل شورا درميان ميگذاشت و مورد بررسي قرار ميداد. بازنگاهي به نظرخواهي ابوبكر صديق رضی الله عنه از صحابه در مورد جهاد با روم، نشان ميدهد كه تمام صحابهy با كليت پيشنهاد ابوبكر صديق رضی الله عنه موافق بودند و تنها دربارهي كيفيت و چگونگي گسيل لشكر اسلام به شام، اختلاف نظر وجود داشت. نظر عمر فاروق رضی الله عنه، اين بود كه لشكرهايي به طور متوالي و پشت سر هم به شام گسيل شوند تا بهتدريج مسلمانان در شام قوت بگيرند و با دشمن بجنگند. پيشنهاد عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه، اين بود كه ابوبكر صديق رضی الله عنه دستههايي را به طور جداگانه به شام اعزام كنند و چون هر دستهاي به خاك دشمن، پاتك زد، به مدينه برگردد و دستهي ديگري اعزام شود تا به اين ترتيب دشمن، ضعيف و ناتوان شود و در يك حملهي همهجانبه در برابر مسلمانان شكست بخورد. ابوبكر صديق رضی الله عنه به نظر عمر فاروق رضی الله عنه عمل كرد و بنا بر پيشنهاد عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه، قبايل عرب و بهويژه اهل يمن را به جنگ با روميان فراخواند.( التاريخ الإسلامي (9/188))
و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی
سایت عصر اسلام |