|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 23 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
نقشهٔ دفاع در برابر لشکر مکه در جنگ احد |
پیامبر گرامی اسلام به لشکرشان آماده باش دادند، و صفوف سپاه خویش را آراستند. از میان لشکریان، یک دسته از تیراندازان ماهر را که عبارت از پنجاه تن رزمندهٔ مسلمان بودند، برگزیدند، و فرماندهی آنان را به عبدالله بن جبیر بن نعمان انصاری واسی بدری دادند، و به آنان دستور دادند که بر بلندییی که در کرانهٔ شمالی وادی قنات واقع شده بود- و بعدها به «جبل الرّماه» شهرت یافت- در جنوب شرقی اردوگاه مسلمانان متمرکز شوند. این مکان یکصد و پنجاه متر با قرارگاه لشکر اسلام فاصله داشت. هدف از این کار را، رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- در فرمایشاتشان خطاب به این تیراندازان با توضیح کافی بیان فرمودند؛ چنانکه به فرماندهٔ این دستهٔ تیرانداز سفارش کردند: «انضح الخیلَ عنّا بالنّبل، لایأتونا من خلفنا! إن کانت لنا أو علینا فاثبت مکانك؛ لانؤتین من قبلك)[1]. «سوارکاران دشمن را با تیراندازی از ما دور نگاه دار! اگر جنگ به سود ما به زیان ما بود، سر جایت بمان؛ مبادا از ناحیه تو مورد حمله دشمن واقع شویم!؟» به تیراندازان نیز سفارش کردند: «احموا ظهورنا؛ فإن رأیتمونا نقتل فلا تنصرونا؛ وإن رأیتمونا قد غنمنا فلا تشرکونا»[2]. «ما را از پشت سر حمایت کنید. اگر دیدید که ما را دارند از دم تیغ میگذرانند، به یاری ما نیایید، و اگر دیدید که داریم غنائم را جمع میکنیم، باز هم با ما همراه نشوید!» در روایت بخاری آمده است که آنحضرت خطاب به این تیراندازان فرمودند: «إن رأیتمونا تخطفنا الطیر فلا تبرحوا مکانکم هذا حتى أرسل إلیکم؛ وإن رأیتمونا هزمنا القوم ووطأناهم فلا تبرحوا حتى أرسل إلیکم»[3]. «اگر دیدید که عقابها ما را میربایند، از سر جایتان تکان نخورید، تا من در پی شما بفرستم! اگر هم دیدید که ما این جماعت را شکست دادهایم و درهم کوبیدهایم، باز هم از سر جایتان تکان نخورید تا من در پی شما بفرستم!» با گماردن این دستهٔ تیرانداز، و با این اوامر نظامی غِلاظ و شِداد، رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- تنها شکافی را که مکان داشت سوارکاران لشکر مشرکان از آن سوی به صفوف مسلمانان بخزند، و به حرکات نظامی دور زدن و مارپیچ دست بزنند، بستند. اما در مورد بقیهٔ لشکر؛ منذر بن عمرو را بر میمنهٔ لشکر گماردند؛ بر میسرهٔ لشکر، زبیربن عوام را گماردند و مقرر فرمودند که مقدادبن اسود دستیار وی باشد. مأموریت ایستادگی در برابر سوارکاران خالدبن ولید را به زبیر سپردند؛ و در پیشاپیش صفوف لشکر، گروهی ممتاز از دلاوران مسلمان و مردان نامآور و جنگ آزموده را که هر مرد جنگی از آنان یک دشت مرد به حساب میآمدند، قرار دادند. نقشهٔ بسیار دقیق و حکیمانهای بود که نبوغ فرماندهی نظامی رسولاکرم -صلى الله علیه وسلم- در آن مشهود بود. برای هیچ فرماندهی، هرچند که در کفایت و لیاقت برجسته بوده باشد، امکان ندارد که نقشهای دقیقتر و حکیمانهتر از این طراحی کند. پیامبر گرامی اسلام، با آنکه چندی پس از استقرار دشمن به میدان نبرد آمدند، در بهترین جای میدان استقرار یافتند؛ از ناحیهٔ پشت و از سمت راست، ارتفاعات کوهستان را پناهگاه خویش قرار دادند، و ایمنی ناحیهٔ دیگری از پشت اردوگاه لشکر و همچنین سمت چپ اردوگاه را- به هنگام مقلوبه شدن جنگ- با بستن تنها شکافی که در کرانهٔ اردوگاه لشکر اسلام بود، تأمین کردند؛ و برای اردوگاه لشکر خویش موضع مرتفعی را انتخاب کردند که بتوانند به آن تکیه کنند، و هنگامی که مسلمانان احیاناً دچار شکست شوند، نخواهند به فرار پناه ببرند، و درنتیجه در چنگ دشمنان و تعقیبکنندگان گرفتار شوند و اسیر شوند؛ و در صورتیکه دشمن بخواهد اردوگاه لشکر ایشان را اشغال کند و سررشتهٔ کار را از دست مسلمانان خارج گرداند، از بالا، خسارتهای کمرشکن بر دشمنان وارد کنند. از سوی دیگر، دشمنانشان را ناگزیر کرده بودند که موضعی فُرودین را بپذیرند که بسیار برایشان دشوار بود در چنان موضعی از دستاوردهای پیروزی اگر پیروز بشوند، بهرهمند گردند، و اگر پیروزی با مسلمانان بود، برایشان دشوار بود که از چنگ مسلمانان که آنان را تعقیب میکنند، خودشان را نجات بدهند. همچنین، نقیصهٔ لشکر را از جهت کم بودن عده، با برگزیدن نخبگان ممتاز از میان یاران دلاور و مبارز خویش، جبران فرموده بودند. به این ترتیب، سازماندهی لشکر پیامبر، بامداد روز شنبه هفتم ماه شوّال سال سوم هجرت پایان پذیرفت.
قهرمان پروری پیامبر حضرت رسول اکرم -صلى الله علیه وسلم- مسلمانمان را از اینکه پیش از صدور فرمان از سوی پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- جنگ را آغاز کنند، نهی فرمودند، و دو زره بر روی هم بر تن پوشیدند، و یارانشان را به نبرد با دشمن تشویق کردند، و آنان را به شکیبایی فراوان و سرسختی در برابر دشمنان سفارش کردند، و به شیوههای مختلف، روح حماسهآفرینی و قهرمانی را در وجود یارانشان دمیدند. از جمله این که شمشیر برندهای را از غلاف بیرون کشیدند و در میان اصحابشان ندا دردادند: «من یأخذ هذا السیف بحقّه؟» کیست که این شمشیر را از من بگیرد و حقّش را ادا کند؟! مردانی پیشقدم شدند تا آن شمشیر را از دست مبارک رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- بگیرند: علی بن ابیطالب، زبیر بن عوام، و عمربن خطاب، و بالاخره، ابودُجانه سِماک بن خرشه به آهنگ گرفتن شمشیر از جای برخاست و گفت: ای رسول خدا، حق این شمشیر چیست؟ فرمودند: «أن تضرب به وجوه العدوّ حتى ینحنی». «اینکه با آن بر صورت دشمنان بکوبی تا خم گردد!» ابودجانه گفت: من حق این شمشیر را ادا میکنم! آنحضرت نیز شمشیر را به دست او دادند. ابودجانه مردی دلیر بود که در هنگام جنگ بسیار با کبر و غرور راه میرفت. و دستار قرمز رنگی داشت که هرگاه آن را بر سر میبست، همگان درمییافتند که وی آنقدر کارزار خواهد کرد تا بمیرد! وقتی آن شمشیر را به دست گرفت، آن دستار را نیز بر سر بست، و در فاصلهٔ میان صفوف طرفین با کبر و ناز قدم میزد. رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- در آن اثنا که وی چنین میکرد، فرمودند: «إنها لمشیة یبغضها الله إلا فی مثل هذا الموطن». «این راه رفتنی است که خداوند از آن نفرت دارد، مگر در چنین موقعیتی!»
منبع: خورشید نبوت؛ ترجمهٔ فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان 1388 عصر اسلام
[1]- سیرهٔ ابنهشام، ج 2، ص 65-66. [2]- این عبارات را امام احمد و طبرانی و حاکم نیشابوری به روایت از ابن عباس نقل کردهاند؛ نکـ: فتح الباری، ج 7، ص 350. [3]- صحیح البخاری، کتاب الجهاد، ج 1، ص 426. |